این نویسنده افزود: هدف ما از چاپ این کتاب ترغیب رزمندگان حاضر در گروههای تلگرامی برای روایت خاطراتشان بود. ما در جلسه رونمایی ابتدایی این کتاب به این هدف دست پیدا کردیم. هدف دیگر ما از این کتاب این بود که ثابت کنیم عنوان «سرداری» فقط دلیل جدی گرفته شدن خاطرات دفاع مقدس نیست و یک رزمنده نیز میتواند خاطرات خود را بدون عنوان داشتن ذکر کند.
وی ضمن تشکر از زحمات خبرگزاری دفاع مقدس برای چاپ این کتاب گفت: حسین ثالثی در بخش تصاویر کتاب، عکسهایی را در اختیار ما قرار داد که حتی راوی کتاب نیز آن ها را ندیده بود. نمونه این عکسها تصویر جلد کتاب است که از آرشیو خبرگزاری دفاع مقدس استخراج شده است. همچنین از خانم معصومی خبرنگار خبرگزاری به خاطر مصاحبههایی که با خانواده روای کتاب داشتند تشکر میکنم.
در مقدمه کتاب آمده است: «زلال است. وقتی کنارش مینشینی حس خوبی داری. نه خودش را جای پدرت میگذارد که حرفهایش پر بشود از نصیحت و اندرز، نه موهای سفیدش میگذارد جای برادرت حسابش کنی. حست به او میشود چیزی بین پدری و برادری؛ حسی خاص که با هر کسی نمیتوانی تجربهاش کنی. پای حرفهایش که بنشینی گاهی اوقات شکی میکنی به حافظهاش، ولی وقتی عکس همان اتفاق را میگذارد مقابلت، دهانت بسته میشود. اساسا وقتی پای جنگ میشود، بلد است از چیزهایی صحبت کند که دهانت بسته شود و همه وجودت بشود گوش!
حاجی فیروزِ داستان ما برعکس همه حاجی فیروزها، همیشه صورتش سفید بوده؛ چه آن روزهایی که در جنگ بود و پس از آن سپاه رفت و چه روزهایی که پشت تنور نانوایی بربری ایستاد و عرق ریخت. کارگری برای نانوایی پدرش به رغم بدن تکه پاره به جای خود، اما مشکل اصلی این بود که چند انگشتش قطع شده بود و نمیتوانست نانها را به خوبی پهن کند. نانهای فیروز را میشد از دور تشخیص داد؛ ولی اینها باعث نمیشود از کیفیت نانش کم بشود.
کتابی که پیش رویتان است هم، به زلالی حاجی فیروز آماده شد. میشد خاطرات او از کودکی تا امروز را ثبت و ضبط کرد تا به کتابی قطور تبدیل شود، اما همین چند خاطره هم آن قدر خواندنی و مفید بود که بیارزد به خاطرش، کاغذها را به زیر غلتکهای ماشین چاپ فرستاد.
حاجی فیروز در جنگ، یک دیدهبان بود؛ یعنی چیزی فراتر از یک رزمنده پیاده و کمی پایینتر از یک فرمانده. نگاه او به روزهای جنگ به همین خاطر خواندنی و خاص شده و گاهی چیزهایی گفته است که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود.
این کتاب اصلا مقدمه نمیخواهد باید بیهیچ معطلی رفت سر اصل مطلب...»
وی اظهار کرد: ابتدا آقای احمدی خاطراتشان را در تلگرام از عملیاتها مینوشت و ما با خواندن این خاطرات به یاد دوستان و یاران سفرکرده خود میافتادیم و اشک حسرت میریختیم. امیدوارم رسانهها با پرداختن بیش از پیش به خاطرات دفاع مقدس که نوعی جهاد محسوب میشود دین خود را به فرهنگ دفاع مقدس و خون شهدا ادا کنند. این نوع خاطرات به ما یادآور میشوند که باید زندگی خودمان را کنترل کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم در قبال چه کسانی چه مسئولیتهایی داریم.