به گزارش
گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از ایکنا، مراسم دیدار نمایندگان جامعه قربانی با خانواده شهید حسین سپهر عصر امروز، چهارشنبه، ۱۱ اسفندماه با حضور رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در منزل شهید سپهر برگزار شد.
حسین سپهر، متولد سال ۱۳۴۲ در همدان است که در سن ۱۷ سالگی در شلمچه به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از حدود ۳۰ سال به تهران و نزد خانواده بازگشت.
مادر شهید حسین سپهر در این دیدار در رابطه با اخلاقیات فرزند شهیدش بیان کرد: حسین، فرزند بسیار خوبی بود، بسیار خوش برخورد و مهربان بود، همواره به وضع ظاهری خود میرسید و برای بزرگترها و احترام خاصی قائل بود. او از ابتدای دوران کودکی در جلسات آموزش قرآن شرکت میکرد. در کنار یاد گرفتن قرآن، آموزشهای نظامی را نیز فرامیگرفت. بسیار شجاع و همواره پیرو خط امام(ره) بود. وقتی برای اولین بار راهی جبهه شد تنها ۱۳ سال داشت و از آن پس همواره در جبهه حضور داشت تا اینکه در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید.
وی با اشاره به خاطره حضور در شهر کربلا ادامه دارد: ما برای حدود دو ماه در کربلا بودیم در آن زمان امام(ره) نیز به کربلا تبعید شده بودند و هر روز برای اقامه نماز به مسجد میرفتند حسین نیز برای آنکه امام(ره) را ببیند هر روز جلوی درب مسجد میایستاد و وقتی امام خمینی(ره) از آنجا عبور میکردند دست ایشان را میبوسید.
مادر شهید سپهر با اشاره به یکی از خاطرات فرزند شهیدش از علاقه شهید سپهر به حضور در جبهه و صبر زیبایش، گفت: حسین از پدرش چند بار خواسته بود که برایش موتور بخرد. من به او گفتم به جای خریدن موتور به جبهه برود و به کشور خود خدمت کند.
مادر شهید سپهر در مورد فعالیت خانواده این شهید بزرگوار در دوران انقلاب اسلامی بیان کرد: یک روز نیز مامورهای ساواک به منزل ما حمله کردند. در آن زمان ما در منزل اعلامیه نگه میداشتیم، من و حسین سریع اعلامیهها را پنهان کردیم. مأموران که برای گرفتن پدر حسین به منزل ما آمده بودند به سمت من حمله کردند من نیز جلوی آنها ایستادم، آنها گفتند ما مأموران دولت هستیم من گفتم هر که میخواهید باشید شما حق ندارید به منزل ما حمله کنید. پدر حسین را دستگیر کرده و با خود بردند که پس از مدتی کوتاه آزادش کردند.
وی ادامه داد: وقتی حسین هشت سال داشت به زیارت امام موسی بن جعفر(ع) مشرف شده بودیم و من داشتم زیارتنامه میخواندم حسین آمد و گفت چه میخوانی مادر؟ گفتم این از زیارت نامه جامعه کبیره است، از آن به بعد هر کجا که برای زیارت میرفتیم حسین حتماً باید زیارتنامه میخواند.
مادر صبور این شهید بزرگوار روزهای دوری از فرزندش را این چنین تعریف میکند: خداوند بسیار بزرگ و صبور است و خوب میداند که چه باید بکند؛ خدا به من از صبری زیبا عطا فرمود و من هرگز برای حسین ناله نکردم و در تمام این سی سال تنها دو چیز را می خواستند، اول اینکه حسین اسیر نشود و دوم اینکه مجروح نشده باشد و همه از این صبر من تعجب میکنند، اما من صبرم را نعمتی الهی می دانم.
این مادر صبور در پایان از مردم جمهوری اسلامی ایران خواست تا خون پاک شهدا را پاس بدارند و راه آنان را ادامه دهند.
در پایان این مراسم خانواده شهید حسین سپهر از نمایندگان جامعه قرآنی مورد تقدیر قرار گرفتند.
حسین سپهر، متولد سال ۱۳۴۲ در همدان است که در سن ۱۷ سالگی در شلمچه به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از حدود ۳۰ سال به تهران و نزد خانواده بازگشت.
مادر شهید حسین سپهر در این دیدار در رابطه با اخلاقیات فرزند شهیدش بیان کرد: حسین، فرزند بسیار خوبی بود، بسیار خوش برخورد و مهربان بود، همواره به وضع ظاهری خود میرسید و برای بزرگترها و احترام خاصی قائل بود. او از ابتدای دوران کودکی در جلسات آموزش قرآن شرکت میکرد. در کنار یاد گرفتن قرآن، آموزشهای نظامی را نیز فرامیگرفت. بسیار شجاع و همواره پیرو خط امام(ره) بود. وقتی برای اولین بار راهی جبهه شد تنها ۱۳ سال داشت و از آن پس همواره در جبهه حضور داشت تا اینکه در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید.
وی با اشاره به خاطره حضور در شهر کربلا ادامه دارد: ما برای حدود دو ماه در کربلا بودیم در آن زمان امام(ره) نیز به کربلا تبعید شده بودند و هر روز برای اقامه نماز به مسجد میرفتند حسین نیز برای آنکه امام(ره) را ببیند هر روز جلوی درب مسجد میایستاد و وقتی امام خمینی(ره) از آنجا عبور میکردند دست ایشان را میبوسید.
مادر شهید سپهر با اشاره به یکی از خاطرات فرزند شهیدش از علاقه شهید سپهر به حضور در جبهه و صبر زیبایش، گفت: حسین از پدرش چند بار خواسته بود که برایش موتور بخرد. من به او گفتم به جای خریدن موتور به جبهه برود و به کشور خود خدمت کند.
مادر شهید سپهر در مورد فعالیت خانواده این شهید بزرگوار در دوران انقلاب اسلامی بیان کرد: یک روز نیز مامورهای ساواک به منزل ما حمله کردند. در آن زمان ما در منزل اعلامیه نگه میداشتیم، من و حسین سریع اعلامیهها را پنهان کردیم. مأموران که برای گرفتن پدر حسین به منزل ما آمده بودند به سمت من حمله کردند من نیز جلوی آنها ایستادم، آنها گفتند ما مأموران دولت هستیم من گفتم هر که میخواهید باشید شما حق ندارید به منزل ما حمله کنید. پدر حسین را دستگیر کرده و با خود بردند که پس از مدتی کوتاه آزادش کردند.
وی ادامه داد: وقتی حسین هشت سال داشت به زیارت امام موسی بن جعفر(ع) مشرف شده بودیم و من داشتم زیارتنامه میخواندم حسین آمد و گفت چه میخوانی مادر؟ گفتم این از زیارت نامه جامعه کبیره است، از آن به بعد هر کجا که برای زیارت میرفتیم حسین حتماً باید زیارتنامه میخواند.
مادر صبور این شهید بزرگوار روزهای دوری از فرزندش را این چنین تعریف میکند: خداوند بسیار بزرگ و صبور است و خوب میداند که چه باید بکند؛ خدا به من از صبری زیبا عطا فرمود و من هرگز برای حسین ناله نکردم و در تمام این سی سال تنها دو چیز را می خواستند، اول اینکه حسین اسیر نشود و دوم اینکه مجروح نشده باشد و همه از این صبر من تعجب میکنند، اما من صبرم را نعمتی الهی می دانم.
این مادر صبور در پایان از مردم جمهوری اسلامی ایران خواست تا خون پاک شهدا را پاس بدارند و راه آنان را ادامه دهند.
در پایان این مراسم خانواده شهید حسین سپهر از نمایندگان جامعه قرآنی مورد تقدیر قرار گرفتند.