سرویس فرهنگ و هنر مشرق – دکتر محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل فرهنگی، فارغالتحصیل دکتری اندیشه سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (گروه مطالعات منطقهای) در دورههای کارشناسیارشد در دانشگاه تهران، دانشگاه جامع امام حسین (ع) و علوم و فنون فارابی تدریس میکند. بی شک او یکی از تحلیلگران خاص فرهنگی است که سینمای ایران را در سی و اندی سال اخیر بشدت پیگیری کرده است. برای تحلیل کارنامه فرهنگی دولت حسن روحانی به بهانه استعفای حجت الله ایوبی با ایشان به گفتگو نشستهایم. گفتگوی پر تیتری که بسیار جذاب، خواندنی و لبریز از نکات آموزنده است؛ نکاتی که استراتژیستهای فرهنگی حسن روحانی باید با دقت فراوان آن را بخوانند.
*آقای دکتر اگر خاطرتان باشد من و شما یک گفتگوی فوق العاده جنجالی قبل از جشنواره سی و یکم فجر انجام دادیم و کارنامه سینمایی دولت «محمود احمدی نژاد» را بررسی کردیم که نتایج فوق العادهای آن گفتگوی چالشی در پی داشت. در این ایام پایان سال و با توجه به پایان دولت حسن روحانی، تقاضای بنده از شما این است که با توجه به رفتن «حجت الله ایوبی» دورانی که گذشت را با یکدیگر بررسی و مرور کنیم.
-بسم الله الرحمن الرحیم. بهتر است که عملکرد دولت تدبیر و امید را در حوزه سینما را براساس همین شعار دولت تدبیر و امید؛ یعنی همین امید در واقع ارزیابی کنیم. من میخواهم از عباراتی که آقای جیرانی در خصوص وضعیت «امید» و یا «نقطه مقابل امید» یعنی «یأس»، در سینمای ایران گفتند، استفاده کنم.
****جشن برجام دولت با فیلم نقطه مقابل امید، یعنی «ابد و یک روز» گره خورد!
سال پیش، ایشان(جیرانی) به صراحت اعلام کردند که در جشنواره سال گذشته یعنی سال 94 بیش از شصت درصد فیلمها تم یأس آور و ناامید کننده داشته و فیلم برگزیده جامعه هم فیلمی بود که بن بست جامعه ایران را نشان میداد؛ فیلم «ابد و یک روز».
فیلمی تلخ فیلمی که هیچ نشانهای از امید در آن نبود. این فیلم وقتی در جشنواره به نمایش در آمد و برگزیده شد که دولت قاعدتاً باید جشن برجام را برگزار میکرد. به تعبیر دولت «تدبیر و امید» مردم شیرینی برجام را میکشیدند، ولی جشن برجام به نوعی گره خورد با تلخی «ابد و یک روز» و کارهایی از این جنس.
****فیلمی در این دولت ندیدیم که بتواند امید را در جامعه زنده کند!
در واقع این فیلم الگو شد برای سینماگران که میبایست خیلی تلخ بسازند تا جشنواره فجر به آنها توجه کند که امسال بازتاب «ابد و یک روز» نوازی را در فیلمهای امسال و در فضای کلی سینما میتوانیم ببینیم. و یعنی اگر دولت روحانی واقعاً اگر میخواست روی شعار خودش پایبند باشد و امید را در جامعه احیاء کند، امیدواری را در جامعه گسترش بدهد سینمای ایران کاملاً مسیر معکوسی را در پیش گرفت. ما اصلا فیلمی را در تولیدات سالهای 1392 تا 1395 نمیتوانیم ببینیم که امیدی را در جامعه زنده کند.
تقریبا در این چهار سال ندیدیم چون آقای روحانی خیلی بحث میکنند در مورد این خصوص که ما خیلی کم میخندیم و خیلی گریه میکنیم فیلمی که نشاط اجتماعی ایجاد کند فیلمی که جامعه را به آینده امیدوار کند.
فیلمی که بگوید چرا مهاجرت در ایران اصالت دارد، فیلمی که مردم را امیدوار کند که حسن روحانی ایران بهتری تحویل خواهد داد، پس بمانید در ایران و با حسن روحانی همکاری کنید. اصلا چنین فیلمی نداشتیم. فضای فیلمها عمدتاً فیلمهای تلخ و مهاجرتی فیلمهایی که دارد نسل جوان را تشویق میکند که ایران جای زندگی نیست، بلند شوید و از این مملکت بروید. در این آثار ظاهرا سینمایی، هیچی در نمیآید و سینمایی را شاهد هستیم که در واقع فروپاشی اخلاق ایران را با «فروشنده» به نمایش میگذارد.
**** چن فیلم در راستای شعار «تدبیر» چند فیلم در راستای دیپلماسی عمومی روحانی ساخته شد.
*پس عملا امید کشک!؟
بالاخره دولتی آمده، شعاری داده و مردم آمدهاند به آن شعار رأی دادهاند. در سال 92 طبیعی است همه چیز آن دولت از جمله سینمایی که آن دولت سرپرستیاش را میکند با دولت هماهنگ باشد. نمیشود که دولت شعار امید بدهد و سینما در جهت مأیوس کردن جامعه حرکت کند. وجه غالب سینما را میگویم، استثنائات را کنار میگذاریم. آن وقت آن فیلمها و سینمایی که یأس را دارد ترویج میکند، گل سر سبد همین دولت تدبیر و امید می شود.
من سوالم این است که در طول تقریباً چهار سال گذشته کدام فیلم «تدبیر» را به مردم ایران نشان داد؟ آقای روحانی گفت که ما تدبیر داریم، کدام فیلم تدبیر ایرانی را نشان داد؟ حتی دولت موفق شد فیلمی را در راستای تقویت دیپلماسی که آقای روحانی میگفت، بسازد. چون آقای روحانی میگفت من دیپلمات هستم من حقوقدان هستم، سرهنگ نیستم. به دیپلمات بودن خودش و دولت خودش افتخار میکرد ولی پرسش بنده این است که فیلمی در راستای دیپلماسی عمومی در سینمای ایران ساخته شده است؟ ایشان اشاره میکردند که من حقوقدان هستم، ما فیلم فروشنده را که میبینیم هیچگونه حقوق شهروندی در آن نمیبیینم. دولتی که ادعای دیپلماسی عمومی دارد از مدیریت سینماییاش انتظار میرود که از ابزار سینما استفاده کند. همسراوباما(بگوییم خود اوباما بهتر است) میآید و به آرگو جایزه میدهدو این یعنی سینما در خدمت دیپلماسی جناب اوباما قرار دارد.
*مسئله فقط آرگو نیست کلی سریال و فیلمی که جایزه گرفته و نگرفته میبینیم که بر اساس دیپلماسی خارجی باراک ساخته شده. مثل سریال میهن. اساسا اگر توهم توطئه نباشد که نیست و خود رسانه های خارجی بدان اذعان دارند، سریال 24 باراک را به قدرت رساند.
آیا سینمای ایران توانسته است تابع شعارهای حسن روحانی باشد و آیا حسن روحانی توانسته است از در جهت پیشبرد اهداف خودش سینما استفاده کند؟ نه، سینمای ایران نه امید را ایجاد کرده است نه نمایانگر تدبیر بود نه روایتگر دیپلماسی بوده است هیچکدام از اینها نبوده است. این روش هدایت فرهنگی برای یک دولت شکست خیلی بزرگی است که در دلش سینمایی پرورش پیدا کرده است که 180 درجه با شعارهای دولت ناهمخوانی دارد میشود.
*سیاست گذار اصلی سینمای ایران به نظر شما وزیر فعلی، وزیر قبلی، ایوبی یا حیدریان است؟
متولی سینما در این مدت نه جنتی بوده است نه وزیر فعلی. متولی سینما آقای ایوبی بوده است. آقای ایوبی پس از استعفا اگر بخواهد به آقای روحانی پاسخ بدهد که در این چهار سال چه کرده است که مردم احساس کنند که روحانی وعدههای که در حوزه هنر و سینما داده، تحقق پیدا کرده است، چه خواهد گفت؟ و جناب ایوبی چه گزارشی به آقای روحانی توانست بدهد؟ اگر فردا در مناظرهها از آقای روحانی بپرسند که آقای روحانی شما گفتید دولت من، دولت تدبیر و امید است، وضعیت سینمای ایران که کاملاً ضد تدبیر و امید بود، آقای روحانی میخواهد چه بگوید؟ و آقای ایوبی در مقطعی که مدیر بود به آقای روحانی میخواهد چه جوابی بدهد؟ آیا آقای ایوبی پاسخی برای رئیس جمهور خواهد داشت؟ که چگونه از دولت تدیر و امید این همه سینمای ضد امید تراوش کرد، چطوری این سینمای ضدامید اینقدر جایزه گرفت و اینقدر پشتیبانی شد و اینقدر حمایت شد.
سوال دوم؛ آقای روحانی یک مجتهد و روحانی است و لباس روحانیت پوشیده است و درس دین خوانده است و از اخلاق سخن میگوید اینقدر که این دولت از اخلاق سخن گفته است فکر میکنم کمتر دولتی مانند اینها از اخلاق سخن گفته باشند؟ اما بیشترین حمایت در این چهار سال از فیلمی به نام «پنجاه کیلو آلبالو» صورت پذیرفت.
فیلمی که خود وزیر وقت هم آمد گفت فیلم فاسدی است فیلم بدی است نباید جایزه میگرفت این چه معنایی دارد؟ فیلمی که به مدد پشتیبانی این دولت میتواند فرصت فروش فوق العاده پیدا کند، من مطمئن هستم که اگر دولت آقای خاتمی سرکار بود به این فیلم مجوز داده نمیشد. چون زمان آقای خاتمی فیلمی شبیه این فیلم ندیدیم.
در هشت سال خاتمی شبیه «پنجاه کیلو آلبالو» ندیدیم. آنوقت این دولت میآید مایه میگذارد آنقدر شکاف مدیریت این دولت وحشتناک است که ایوبی تمام قد پشت این فیلم میایستد، جنتی میآید میگوید فیلم فاسد و بدی بود. آن هم وقتی که این فیلم توانسته با حمایت همین دولت، وزارت ارشاد و آقای ایوبی به فروش فوق العاده ای دست پیدا کند.
****فیلم پنجاه کیلو آلبالو چقدر با شعار اخلاقیگرای آقای روحانی سازگار بود؟
*به نظرم ایوبی هزارتا گاف داشت اما این فیلم بزرگترین گاف دوران مدیریت ایوبی بود.
حق با علی جنتی وزیر وقت وزارت ارشاد بود که باید جلوی این فیلم گرفته شود یا حق با ایوبی بود که از این فیلم حمایت کرد؟ بالاخره نمیشود که هر دو حق بگویند. وزیر میگفت فیلم فاسد بوده و اکرانش اشتباه بوده اما ایوبی تا آخرین لحظه از اکران این فیلم دفاع کرد. آنوقت این فیلم و اکرانش چقدر با شعار اخلاق گرایی آقای روحانی سازگار بود؟ سوال این است اگر آقای روحانی این فیلم را ببیند و اخلاقی بداند ما حرفی نداریم و تعریف جدیدی از اخلاق ارائه خواهد شد. ایشان کسی است که در حوزه علمیه قم درس خوانده، بعنوان مجتهد وارد مجلس خبرگان شده است، لباس روحانیت بر تن دارد، قبل از انقلاب واعظ و خطیب بوده است و با این عناوین از اخلاق سخن میگوید.
بنده میگویم آقای روحانی به نظر شما فیلم 50 کیلو آلبالو اخلاقی است؟ اگر ایشان بگوید اخلاقی است با رئیس سازمان سینماییاش همنوایی بکند، پس سخن وزیر سابق را چه می کند؛ که وزیر گفته است فیلم فاسدی است! اگرجناب روحانی با آقای وزیر وقتش موافق است پس چطور «فیلم پنجاه کیلو آلبالو» از حمایت دولت تدبیر و امید برخوردار شده است؟ این هم از آن گاف هایی است و از آن ابهاماتی است که باید توضیح دهند. بالاخره جامعه از ایشان درباره اکران این فیلم سئوالاتی دارند.
آقای روحانی! بعنوان یک مرد صاحب خانواده و در حوزه درس خوانده مدعی اخلاق؛ چرا در دولت شما باید چنین فیلمی پرفروشبشود.
*وضعیت این چهار سال با کدامیک از آثار سینمایی می توان محک زد؟ چهار سال اول آقای روحانی تمام شده است میخواهیم ادعاهای ایشان در عرصه فرهنگ و هنر و سینما را با اتفاقاتی که افتاده محک بزنیم.
بحث یک فیلم خاص نیست. عملکرد دولت ایشان در حوزه سینماست و اینکه بالاخره از یک دولت توقع میرود که با شعارها و وعدههایش هماهنگ عمل کند. نمیشود که معاون وزیر ساز خودش را بزند، وزیر ساز خودش و رئیس جمهور ادعاهای دیگری داشته باشد. دولت خیلی متشتت است. خیلی دولت پخش و پراکندهای است. دولت، وزیر، معاون وزیر باید مجری سیاستهای ابلاغی رئیس جمهور باشند. رئیس جمهور وعدههایی به جامعه داده است و در قبال آن رأی گرفته است و باید چهار سال آن وعدهها را عمل کند. رئیس دولت گفته است اخلاق؛ مردم به آن گزاره رأی دادهاند. این اخلاق در سینمایی که این دولت ادارهاش را بر عهده دارد و سرپرستی و پشتیبانیاش میکند، با چند فیلم زیر سوال میرود، بطور وحشتناکی هم زیر سوال میرود بصورتی که وزیر هم میگوید اخلاق در فیلم پنجاه کیلو آلبالو نابود شده است.
آیا آقای روحانی توجه داشته است که در سینما چه خبر است؟ حالا از آن خوشمزهتر این است که وزیری به جانشینی علی جنتی منصوب میشود که آقای ایوبی میآید میگوید که ایشان وقتی که وزیر شدند آمدند و من گزارشی از وضعیت سینما به آقای وزیر جدید دادم، ایشان خرسند شدند از وضعیت سینما. سوال درباره این جمله این است که آقای وزیر اصلا خبری از وضعیت سینما نداشته است، بعد از گزارش ایوبی از وضعیت سینمای ایران خرسند شده است. کسی که وضعیت سینمای ایران را نمیشناخته است چگونه شده است وزیر ارشاد؟
*یعنی به نوعی ایشان با خواندن گزارش آقای ایوبی به سینما اشراف پیدا کرده است؟ بقول هنرمندان میشود سینما را روی کاغذ نوشت گذاشت جلوی وزیر!
حالا باید یا خود وزیر جوابگو باشد یا آقای ایوبی جواب بدهد. یعنی آقای ایوبی گفته است که من گزارشی از وضعیت سینمای ایران خدمت آقای وزیر ارائه کردم. ایشان از این وضعیت خرسند شدند و ابراز رضایت کردند. یعنی اینکه قبلاً وضعیت سینما را نمیدانستند، بعد از خواندن این گزارش فهمیدند که سینمای ایران چه خبر است و خرسند شدند و ابراز رضایت کردند.
کسی که باید گزارش را بخواند که بفهمد سینمای ایران چه وضعیتی دارد میتواند وزارت کند در فرهنگ ارشاد؟ اگر ما تعارف نکنیم مهمترین عرصه مدیریتی وزرات ارشاد حتی از مطبوعات مهمتر حوزه سینما است. چون سینما حوزه تأثیرش خیلی بیشتر از روزنامهها یا حتی مثلا کتاب است. مؤثرترین رسانه است این هم یک نکته است که چطور این چنین فردی شده است وزیر؟ یا در این مورد آقای ایوبی درست حرف نزده است یا آقای وزیر از سینمای ایران خبر نداشته است.
*آقای دکتر دست روی نقطه طلایی گذاشتید به نظر شما کسی که وزیر فرهنگ شده، اصلا فیلم تماشا میکند؟ نکته مهمتر این است که چقدر به سینمای ایران اشراف داشته است.
شاید هم وزیر اصلا علاقهمند به سینما هم باشد و جمعهها در خانه فیلمسینمایی ببینید، اما وزیر، یعنی کسی که میخواهد سکاندار شود، جهتگیری کند، جهت بدهد، خط بدهد، سینما را اداره کند، باید سینما، مطبوعات، تئاتر و موسیقی ایران را بشناسد و بر این حوزهها اشراف کامل داشته باشد اگر در همه آنها اشراف ندارد حداقل در یکی از آنها اشراف داشته باشد و در عرصههای دیگر هم بیخبر نباشد. جالب است که بدانیم آقای ایوبی مثلا قبل از اینکه بیاید بشود رئیس سازمان سینمایی، اصلا چقدر با سینما مأنوس بوده است. ایشان رایزن فرهنگی در فرانسه و تعدادی فیلم میدادند به ایشان که ایشان ببرد در پاریس پخش کند آیا این باعث میشد که ایشان رئیس سازمان سینمایی باشد.
*همان فیلمهای ژانر پاریسی خودمان را پخش می کردند. شناخت واقعی از ذات سینما نداشتند.
حالا هر فیلمی، واقعاً چنین کسی می توانست متولی سینما بشود. آقای ایوبی قبل از اینکه بیاید سازمان سینمایی چند بار در مورد سینمای ایران ابراز نظر تخصصی کرده است که مورد اعتنا بوده؟ چند گزارشگر سینمایی یا خبرنگار رفتند با ایشان مصاحبه کردند؟ بالاخر ایشان یک آدم دانشگاهی بودند، رایزن فرهنگی بودند، در دولت آقای احمدینژاد ایشان معاون وزیر کشور بودند، ایشان در سازمان بازرسی کل کشور مسئولیت داشت، معاون بود، ایشان در انتخابات رئیس جمهوری دوم خرداد مجری ویژه صدا و سیما بود. ایشان نامزد جناح راست در انتخابات مجلس چهارم بود، شخصیت کمی نبودهاند.
قبل از اینکه رئیس سازمان سینمایی بشود چقدر سینمای ایران را میشناخت و صاحب نظر بود؟ اگر ایشان میگوید که علاقهمند سینما بودهام، شما ایام جشنواره فجر را ببینید جلوی سینما هزاران علاقهمند هستند که در سرمای بهمن ماه هشت ساعت میایستند که یک بلیط بگیرند بروند یک فیلم ببینند.
آنها از آقای ایوبی خیلی علاقهمندتر هستند پس هر کدام از آنها میتوانند رئیس سازمان سینمایی بشوند؟ چطوری آقای ایوبی چنین مسئولیتی را قبول کرد در حالی که واقعاً کارشناس سینمای ایران نبود و سینمای ایران را نمیشناخت و حتی اگر از ایشان میخواستیم پنجاه فیلم شاخص بعد از انقلاب را نام ببرد نمیتوانست نام ببرد. همین الانش هم نمیتواند پنجاه فیلم شاخص و تأثیر گذار سینمای ایران را نام ببرد. بتواند جریانهای حاکم بر قبل و بعد از انقلاب را معرفی بکند. من میخواهم بگویم عملاً در دولت تدبیر و امید سکاندار سینما نه حسن روحانی بود نه علی جنتی بود نه وزیر فعلی است نه آقای ایوبی است.
*چه کسی بود آقای دکتر؟
سکاندار سینما کسانی بودند که ویترین آنها پنجاه کیلو آلبالو و فروشنده بود. بُعد روشنفکری آنها فروشنده بود بُعد چیپش و مبتذل آن پنجاه کیلو آلبالو بود.
*دسته بندی آثار به نمایش درآمده را چگونه تحلیل می کنید؟
ببینید این وسط یک طیف هستند که یک سر طیف پنجاه کیلو آلبالو است یک سر آن فروشنده است و وسط این طیف «اژدها وارد میشود»؛ وسط این طیف فیلمهای تلخ گروه هنر و تجربه وارد میشود، فیلمهای مأیوس وارد میشود، این جریانی که اسم روشنفکری روی خودش گذاشته است نه فکرکردن بلد است نه اندیشه دارد، فقط و فقط ادعا دارد. مخالف خودش را بایکوت میکند فیلم بادیگارد را له میکند. هر کسی که در حوزه امید فیلم میسازد را له میکنند، فیلم مدافعان حرم که در مورد سوریه ساخته شده را بایکوت میکند، و ... اینها سکاندار سینمای ایران در این چهار سال بودند. جالب این است که همین ادره کنندگان سینما، کاری کردند که سینما نه بر مدار روحانی(حسن) چرخید نه به نفع دولت عمل کرد.
چند تا از این فیلمها، فیلمهایی که در این چهار سال ساخته شد مخاطب را به برجام امیدوار کرد؟ من نمیگویم حامی ارزشهای انقلاب باشند، بر اساس شعارها و سیاست های کلی دولت صحبت می کنم.
بالاخره دولت، دولت برجام محور بود شایسته نبود یک فیلم برپایه پرجام ساخته بشود؟ این نشان میدهد که دولت حتی در حد ساختن یک فیلم کنترل روی سینما نداشت.
*حتی یک فیلمی ساخته میشود به نام «مالاریا» که برجام را مسخره میکند!
این استدلال نشان میدهد دوستان با ابزار سینما غریبه هستند و این ابزار را اصلا نمیشناسند آقای ایوبی میآید تا سرویس به روشنفکرانی بدهد و آقای روحانی فکر میکند نزدیک انتخابات این روشنفکران میتوانند برای ایشان رأی جمع کنند. این نگاه خیلی فاجعه است. آقای ایوبی وظیفهاش این بوده است که چهار سال ناز سینماگرانی را بکشد که حسن روحانی فکر میکرد نزدیک انتخابات به دردش میخورند.
*آقای دکتر ناز مردم روستاهای دور افتاده بوشهر و سیستان و بلوچستان را باید کشید یا ناز برج عاج نشینهای سینمایی تهران را؟
آقای روحانی در این چهار سال ارتباطش با سینما چه بود؟ کسی مانند آقای خاتمی هشت سال رئیس جمهور بودند ایشان توانست سینما را در مشت خودش بگیرد و در مسیری خودش میخواهد حرکت بدهد. ایشان سینما را میشناخت دولت خاتمی سینما را میشناخت و از سینما به نحو خوب به نفع خودش استفاده کرد.
دولت روحانی عرضه این کار را نداشت، شَم این کار را نداشت، نیرو و شناخت این کار را نداشت ببینید دولت روحانی را با چه کسی مقایسه میکنم؟ حالا دوستان میگفتند که دولت آقای احمدینژاد اصلاً فرهنگ را نمیشناسد. دولت احمدینژاد هم همچین ادعایی نداشت که فرهنگ را میشناسد. احمدینژاد هم نتوانست از سینما استفاده کند. دوستان آقای روحانی میگویند که آقای احمدینژاد ایران را به عصر قاجار برد، وقتی آقای احمدینژاد ایران به عصر قاجار برده است طبیعی است که سینما را نمیشناسد چون در عصر قاجار ما سینما نداشتیم. ولی سوال این است که آقای روحانی شما که میخواستید ایران را به عصر پست مدرن را ببرید، ایران را به جامعه جهانی پیوند بدهید، چقدر توانستید سینما را مدیریت کنید چقدر توانستید از سینما در راستای اهداف خودتان نه اهداف نظام و انقلاب استفاده بکنید سینما برای شما رأی جمع کرد؟ سینما توانست شما را در دولت خودتان موفق جلوه بدهد؟ امسال، سال آخر بود و سال برداشت محصول بود. یک فیلم هم نداشتید که بیاید بگوید آفرین حسن روحانی که مذاکره کردی! آفرین که برجام انجام دادی! جالب است که این جریان روشنفکری بر دوش مدیران حسن روحانی سوار شد و هر جا که دوست داشت رفت اما هزینههای خودش را از دولت روحانی گرفت. رانت خودش را از دولت روحانی گرفت ولی بار بر دوش روحانی شد و یک گام هم به نفع روحانی و دولتش قدم برنداشت و برنخواهد داشت. این یک هشدار و عبرت است نمیدانم آیا روحانی این حرف را میتواند ببیند؟ من نمیگویم این حرف را قبول کند ولی مشاوران ایشان که ماشاء الله بعضی از آنها در جنگ روانی استاد هستند، آنها ببینند که آقای روحانی در این چهار سال چکار کرد؟ و این نمادی از قدرت اداره کشور توسط حسن روحانی بود یعنی حتی ایشان نتوانست از یک عنصر بزرگ و قدرتمندی به نام سینما برای تبلیغ دولت خودش استفاده بکند. ودر این کار هم عاجز بود، تو این کار هم الکن بود و این نماد تدبیر آقای روحانی در سایر عرصهها میتواند باشد.
کنترل و یا عدم کنترل سینما توسط حسن روحانی را نقد کردم و توصیف کردم که دولت روحانی عرضه اداره سینما به نفع خودش را هم نداشت. من اصلا از ایشان سوال نکردم سینما آیا در راستای اهداف انقلاب بوده؟ از ایشان سوال نکردم که در راستای ملی بوده؟ در راستای امنیت ملی بوده؟ نه گفتم آیا سینما با شعارهای رئیس جمهور سازگار بوده؟ آیا رئیس جمهور توانست از سینما به نفع دولت خودش و خودش استفاده بکند؟ و خواستم ثابت بکنم و دلیل بیاورم که آقای روحانی حتی برای اداره سینما به نفع خودش هم موفق نبوده است و مقایسه کردم این سینما را با سینمای عصر خاتمی. سینما در عصر خاتمی در مشت دولت بود سینماگران در مشت دولت بودند و خاتمی جهت میداد به سینما و سینماگران میدویدند دنبال خاتمی او خط میداد. البته من به طور جدی به آن خط نقد دارم ولی خاتمی عرضه داشت سینما و سینماگران را اداره کند به نفع اهداف خودش، اما آقای روحانی چنین عرضهای را اصلا و ابداً نه دولتش داشت نه وزیر ارشادش داشت و نه ایوبی.