سرویس ورزش مشرق - وقتی محمود گودرزی از وزارت ورزش رفت، برخی امید داشتند که مسعود سلطانی فر بتواند به واسطه ارتباطاتی که با رئیس جمهوری دارد، بزرگ ترین مشکل ورزش در چهار سال اخیر را حل کند؛ بحران مالی. این وضعیت بود که باعث شد تا این تغییرات در دولت به فال نیک گرفته شود؛ اما زهی خیال باطل و کاش چنین نمی شد.
اکنون که سال 95 در حال پایان است، عمده فدراسیون ها مستغرق در بحران های مالی متعدد هستند و هیچ نهادی نیز به دادشان نمی رسد. وزارت ورزش دچار یک رکود عجیب شده و کمیته ملی المپیک نیز انگار وجود خارجی ندارد. در چنین اوضاع نابه سامانی، ورزش کشور چوب بی مهری دولت را بر تن خود احساس می کند و مدیران این دستگاه نیز گویا با این حوزه غریبه اند و در نقش یک نامادری به چشم می آیند.
* وزارت برجام و وزیری غریبه!
شاید بتوان اذعان داشت که وزیر ورزش، در چند ماهی که بر مسند قدرت تکیه زده، بیشتر وزیر برجام بوده است. توافقی که هر چه گذشت بر منتقدانش افزوده شد، مدافعانی چون سلطانی فر دارد که گویا اشرافی بر حوزه کاری خود ندارند و آن را به حال خود رها کرده اند. او که انتظار می رفت گشایشی در این سال های بی توجهی دولت به ورزش داشته باشد، کار را به نقطه ای رسانده که عملا بود و نبودش تاثیری ندارد. به نظر می رسد، او آنقدر درگیر دفاع از برجام است که فراموش کرده وزیر ورزش است و باید تدبیری برای آن داشته باشد.
در روزهایی که سال 95 رو به پایان است، فدراسیون ها هنوز تخصیص کامل خود را دریافت نکرده و اندر خم یک کوچه اند. وزارت ورزش نتوانسته به تعهدش در قبال فدراسیون ها عمل کند و سال نیز در حال اتمام است. ورزش کشور که اساسا نقش بسیار کمی در بودجه کشور دارد، با سلطانی فر حتی نتوانسته به همان اندک و ناچیز نیز برسد. حال، ما انتظار داریم که فدراسیون ها بتوانند به برنامه ها عمل کنند و کاری کنند کارستان! به راستی، چرا سلطانی فر به ورزش آمد؟ نگاهی به عملکرد وزرای دیگر، به خصوص تازه واردها، و مقایسه با سلطانی فر، نشان می دهد که کاش گودرزی می ماند ...
* کمیته ای که تعطیل است!
در دیگر سو، کمیته ملی المپیک قرار دارد که دچار بحران های مدیریتی متفاوتی است. کیومرث هاشمی که مدیری شناخته شده و کارآمد در ورزش کشور بود، عملا نتوانسته انتظارات را برآورده کند و انتقادات گسترده ای به مجموعه تحت مدیریتش وارد است. مروری بر سال اخیر نشان می دهد که کار به قدری پرانتقاد است که نمی شود گوشه ای را مطرح کرد. اوج این انتقادات نیز به کاروان المپیک، مدیریت سرپرستی بخش ها، ناتوانی در جذب منابع مالی، رکود در بخش های مختلف، عدم اصلاح اساسنامه و ... است که هر کدام حدیثی است مفصل و کامل.
اگرچه مشرق در دوران المپیک مطالب متعددی در این زمینه به انتشار رساند؛ ولی عدم توجه به نصایح دلسوزان باعث شد تا هزینه های هنگفت و غیر ضروری در المپیک ریو صورت گیرد. نتیجه آن نیز امروز به این شکل نشان داده شده که کمیته به زحمت، به 70 درصد از تعهدات خود عمل کرده است. ریخت و پاش بی دلیل و ناشیانه بیت المال در ریو موجب شده تا چنین بحرانی به فدراسیون ها تسری پیدا کند. عملا نیز شاهدیم که کمیته المپیک در 6 ماهه دوم سال، در خواب و حالت تعطیل است. وقتی مدیریت منابع به درستی صورت نگیرد، نتیجه امروز را در پی دارد که ورزش را دچار آشفتگی کرده است.
سال 95 در حال اتمام است و دو نهاد اصلی ورزش، ناتوان از تامین منابع اولیه درآمدی هستند. مدیران آن نیز پاسخگو نیستند که چرا مسبب چنین وضعیتی شده اند. محصول این بی تدبیری و ضعف مدیریت نیز به فدراسیون ها و در حقیقت، ورزش کشور تحمیل شده و آنها باید تاوانش را پس دهند. کاش کسی به داد آنها برسد؛ کاش ...