به گزارش مشرق؛ سفر جنجالی و پر حرف و حدیث دانلد ترامپ به همراه شرکاء(اهل و عیال ترامپ ظاهرا شرکای تجاری او هم هستند و بنا بر تقسیم کار قبلی، هر کدام گوشه از کار را در معاملات هنگفت به عهده دارند، از استفاده از جذابیت های بصری! بانوی اول آمریکا و دختر رییس جمهور برای تحت تاثیر قرار دادن حکام هیز و هرزه سعودی، تا چکش کاری داماد ترامپ برای تخفیف گرفتن از شرکت لاکهید مارتین برای ریاض) با یک معامله هنگفت ۱۱۰ میلیارد دلاری برای فروش تسلیحات به پایان رسید.
طبیعتا این بزرگ ترین قرارداد تسلیحاتی تاریخ، بازتاب ها و تحلیل های زیادی را در محافل رسانه ای و سیاسی به دنبال داشته است. از ان جا که عربستان سعودی، خودخواسته نقش رهبری خصومت علیه ایران را در منطقه خلیج فارس در پیش گرفته، بدیهی است که این اقدام سعودی در وهله نخست متوجه بزرگ ترین رقب منطقه ای آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران است. مضاف بر این، برنامه ای جدی برای تشکیل یک «ناتوی عربی» متشکل از ریاض و متحدان منطقه ای آن، با پشتیبانی آمریکا، هم در جریان است.
از سوی دیگر، سفر ترامپ به سعودی، با برگزاری انتخابات در ایران همزمان شد که بار دیگر یک کلاس درس فشرده مردمسالاری را به کشورهای منطقه، از جمله سعودی و پادشاهی های عقب مانده و قرون وسطایی منطقه ارایه داد. گرچه دانلد ترامپ(چهرهی بی نقاب سیاست آمریکایی) در همین چند ماه با کردار و سیاسی خود نشان داد که دولت ایالات متحده دیگر حتی به ظاهر هم احترامی برای مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و فلان و فلان قایل نیست که دهه هاست آمریکا خود را سردمدار و بزرگ ترین پشتیبان آن در دنیا جلوه می دهد.
متاسفانه پیام خصمانه واضح و روشن واشینگتن و ریاض به جمهوری اسلامی ایران، تنها یک روز بعد از آن مخابره شد که همان نامزدی در انتخابات ایران رای آورد که در شعارهای انتخاباتی خود، " از دور شدن سایه جنگ با دیپلماسی" سخن می گفت. و متاسفانه ان نامزد محترم، همان کسی بود که در دومین مناظره تلویزیونی، در انتقادی نسبتا صریح، نمایش توان دفاعی کشور در «شهرهای زیرزمینی» را زیر سوال برده بود. انتقادی که خواسته و ناخواسته، پیام اختلاف نظر در یک موضوع حیاتی کشور را در بین مسوولین سیاسی و نظامی کشور به آن سوی مرزها مخابره کرد.
ایران و سیاست خارجی «واقع گرایانه»
در دانش سیاست خارجی و روابط بین الملل، قدیمی ترین و در عین حال پایدارترین نظریه، نظریه ای موسوم به «واقع گرایی» است که هر شاگرد نوآموز علوم سیاسی با آن آشناست. ۴ گزاره اصلی این نظریه از این قرار هستند:
- نظام بینالملل آنارشیک است، به این معنی که هیچ قوه قاهره ای وجود ندارد که فصل الخطاب منازعات و مخاصمات بین المللی باشد.
- دولتها مهمترین بازیگران نظام بینالملل هستند.
- تمامی دولتها در نظام بینالملل بازیگرانی عقلایی هستند که به دنبال منافع ملی بر اساس اصل «خودیاری»(قدرت ملی) هستند.
- نگرانی اصلی تمامی دولتها حفظ بقا میباشد و از این رو به دنبال تقویت توان نظامی خود هستند.
با وجود همه تحولاتی که در عرصه نظریات روابط بین الملل صورت گرفته و نظریه های جدیدی که بعد از «واقع گرایی» در این حوزه مطرح شده اند، به باور اهل فن، هنوز این نظریه بیشترین کارآیی را در تفسیر تحولات عرصه جهانی نشان می دهد.
بحث اهمیت «توان دفاعی ملی» برای ایران و هر کشور «مستقل» و «خودفرمان» دیگری، و اولویت «امنیت ملی» بر حوزه های دیگر از جمله اقتصاد طبق این نظریه کاملا قابل توضیح است.
امضای برجام در جولای ۲۰۱۵، تقویت برنامه موشکی را برای ایران از همیشه عاجل تر و ضروری تر کرده است. از همین رو، حالا که برنامه هسته ای ایران محدود و در قلب راکتورها بتن ریخته شده، برنامه های موشکی ایران از سوی غربی ها به سردمداری آمریکا هدف اتهام زنی ها و کارشکنی ها قرار گرفته اند. برنامه موشک های بالیستیک توسط سپاه اداره می شود که بابت انجام وظیفه ذاتی خود، دفاع از کیان کشور و انقلاب، تحت بی رحمانه ترین تحریم های بین المللی قرار دارد.
طبق نظریه واقع گرایی، منطق برنامه تسلیحات استراتژیک(هسته ای) و برنامه موشک های بالیستیک غیراستراتژیک(غیرهسته ای) مشابه هم هست: هر دو ابزار قدرت هستند که برای بازدارندگی یا بستن راه تهدیدها به کار گرفته می شوند. هر دو امنیت کشور را از طریق قدرت خام(قدرت عریان) تامین می کنند.
«جان مرشایمر»، متفکر علوم سیاسی که طرفدار نظریه واقع گرایی در عرصه بین المل است، می گوید " همیشه کشورها به دنبال حداکثرسازی قدرت خود در برابر رقبا هستند، چون به دنبال هژمونی می گردند."
ساخت سیستم های موشکی و ضد موشکی، کلید راهبرد بازدارندگی ایران هستند. تنش های منطقه ای ایران با همسایگان قدرتمند، به تنهایی توجیه گر نیت و برنامه ایران برای توانایی های دفاعی هر چه بیشتر است. ایران مجبور بود به سمت برنامه موشک بالیستیک برود، چون سابقه ۸ سال جنگ خونین را با یکی از همسایگان خود از سر گذراند. جنگ ایران-عراق، نقش بزرگی در شکل دادن به تفکر استراتژیک ایران داشت.
ایران سابقه دومین جنگ طولانی قرن بیستم(بعد از جنگ آمریکا با ویتنام) را در خاطره جمعی ملت خود دارد، جنگی که با جنگ اول جهانی مقایسه می شود. مانند جنگ اول جهانی، جنگ ایران و عراق یک جنگ سنگر-پایه با امواج تک وَر انسانی به سوی دشمن بود. بمباران وسیع مناطق مسکونی و زیرساخت های کشور توسط نیروی هوایی قوی تر عراق که به لحاظ امکانات بر ما برتری محسوسی داشت، و همچنین کاربرد گسترده تسلیحات شیمیایی توسط صدام حسین و در نهایت حمله به شهرهای ایران با موشک های بالیستیک، جمهوری اسلامی را از همان سال ها به فکر ایجاد یک توان بازدارندگی قوی انداخت. تحریم های تسلیحاتی علیه ایران یک مانع بزرگ در سر راه بازدارندگی قوی بود. همچنین به واسطه تلاش آمریکا برای جلوگیری از سلاح و قطعات به ایران، نیروی هوایی ما در نگهداری و ترمیم تجهیزات خود دچار مشکل بوده است.
تحریم های تسلیحاتی آمریکا در اوج جنگ ایران و رژیم بعث عراق در۱۹۸۳، جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند در نهایت باید متکی به منابع داخلی باشد. از منظر منافع حیاتی کشور، این تصمیم کاملا منطقی است.
در بررسی گزینه های مختلفی که ایران برای تقویت بازدارندگی خود بررسی کرد، با لحاظ هزینه های بسیار سنگین اقتصادی تولید جنگنده و ناو جنگی، ایران به میانبری به نام «موشک» رسید. برنامه موشکی ایران که توسط شهید بزرگوار «حسن تهرانی مقدم» پایه گذاری شد، مبتنی بر همان دکترین «اتکاء بر خود» بوده و البته پاسخی منطقی و کاملا قابل درک به مسلح سازی و تجهیز رقبای منطقه ایران توسط آمریکا است.
بر اساس گزارش سرویس تحقیقات کنگره آمریکا، در بازه زمانی ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۱ کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس(GCC) حدود ۳۸.۵ میلیارد دلار سلاح جدید خریداری کردند، این در حالی است که رقم خرید سلاح ایران در همین برهه ۱.۱ میلیارد دلار بوده است.
علاوه بر این، رقبای ایران از آموزش، سیستم های اطلاعات، مراقبت و شناسایی، فرمندهی، کنترل و ارتباطات ، رایانه و توانایی های مدیریت نبرد(C۴۱/BM) آمریکایی استفاده می کنند
رژیم صهیونیستی، بزرگ ترین دشمن ایدئولوژیک ایران، تنها دارنده سلاح هسته ای در منطقه است.
علاوه بر دریافت کمک مستقیم بالای ۱۴۰ میلیارد دلاری از آمریکا از زمان جنگ اعراب و اسراییل در ۱۹۷۳، اسراییل یک پروژه مشترک نظامی با آمریکا به ارزش ۳ میلیارد دلار دارد که یک سیستم دفاع موشکی چند لایه است: گنبد آهنین برد کوتاه، جریکوJericho میان برد، اَرو Arrow با برد بلند. این سیستم ها از پشتیبانی رادارهای پیشرفته FBX-T ساخت شرکت ریتیون برخوردارند کاملا توسط پرسنل آمریکایی اداره می شود.
به علاوه، در قالب «بسته غرامت» در برابر توافق هسته ای با ایران، اسراییل خواستار اسکادرانی از جنگنده های f-۱۵ استرایک ایگل و هواپیماهای v-۲۲ اوسپری از آمریکا شده که ۳.۱ میلیارد دلار ارزش دارد. همچنین اسراییل جنگنده F-۱۵ SE سایلنت ایگل مجهز به رادارهای پیشرفته را نیز از واشینگتن طلب کرده است.
از منظر جمهوری اسلامی، واشینگتن با مسلح کردن متحدان خود در منطقه، امنیت ایران را تهدید می کند. در همین بستر، تلاش ایران حتی برای ساخت سلاح اتمی هم از منظر نظریه «واقع گرایی» در روابط بین الملل کاملا منطقی و قابل درک است، برنامه موشکی با سر جنگی غیرهسته ای که دیگر جای خود دارد. ایران به دلایل مختلف به این نتیجه رسید که برجام را امضاء کند. حال با محدود شدن برنامه هسته ای، تقویت برنامه موشکی یک انتخاب ناگزیر است.
علاوه بر این که، با توجه به شرایط خطیر منطقه و برنامه های خطرناک دشمنان ایران، در کنار تقویت برنامه موشکی، لاجرم باید برنامه هایی چون تقویت پدافند هوایی کشور هم به جد در دستور کار قرار بگیرد.
تجربه تلخ تاریخ، حقانیت دفاع
بیش از سه دهه تحریم های تسلیحاتی سنگین و ناجوانمردانه غرب علیه ایران، توانایی های تسلیحات پیشرفته کشور را در زمینه هواپیما و کشتی نسبت به همسایگان تحت تاثیر قرار داده است. از همین رو، کشورمان تلاش کرده تا استراتژی «خوداتکایی» را در پیش بگیرد. با این حال، صنایع نظامی ما هنوز راه درازی در پیش دارد و محتاج اراده قاطع، یکپارچگی حاکمیتی در این حوزه و سرمایه گذاری گسترده است. وقتی کیان و امنیت یک کشور مورد تهدید جدی واقع می شود، بدیهی است که اولویت سیاست گذاری ها و تخصیص منابع متوجه حفظ امنیت است. این اصلی است که برای کشوری مثل ایالات متحده همان اندازه صادق است که کشوری مثل بورکینافاسو(در سطح مقدورات هر کدام).
در منطقه غرب آسیا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، داعش و افراط گرایی وهابی تهدیدهای اصلی امنیتی برای ایران است. به علاوه، حضور نیروهای آمریکایی در منطقه هم تهدیدی ملموس برای ماست. با این وجود، واردات سلاح کشور در یک دهه گذشته از ترکیه و حتی از کشوری مثل آذربایجان هم کم تر بوده است. از سوی دیگر، اطراف ایران پر از آشوب ها و بی ثباتی های سیاسی و نظامی است که با مداخلات عوامل فرامنطقه ای تشدید هم می شود.
برنامه موشک های بالیستیک، به عنوان محور توان دفاعی کشور، دو جنبه دارد: واقعیت تاریخ و ملاحظات حقوقی.
به لحاظ تاریخی، تجربه اشغال ایران توسط انگلستان و اتحاد شوروی در جنگ دوم جهانی، و تجربه ۸ سال جنگ با رژیم بعث عراق که صدها هزار شهید و جانباز و مفقود بر جای گذاشت، حتی هر ناظر بی طرف غربی را هم نسبت به دغدغه ایران برای تقویت توان دفاعی خود اقناع می سازد. همان گونه که وزیر محترم خارجه، آقای دکتر ظریف، به درستی در یک کنفرانس غربی گفتند، زمانی بود که شهرهای ما زیر حمله ناجوانمردانه موشک های اسکاد صدام حسین قرار داشت و کشورهای بیگانه در جواب خواسته به حق ما برای فروش موشک با هدف دفاع از خود، دست رد به سینه ما زدند و ما به واسطه نداشتن توان مقابله به مثل، ضربه سنگینی متحمل شدیم. یک چهارم جمعیت تهران، از هراس موشک پرانی صدام شهر را ترک کردند و به لحاظ ذهنی و روانی تاثیر قابل ملاحظه ای بر جریان جنگ داشت. حتی یکی از عوامل پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام را همین مساله و دغدغه احتمال حمله موشکی شیمیایی به شهرهای ایران دانسته اند.
به لحاظ حقوقی، مساله موشکی به هیچ عنوان در چارچوب توافقی که در ۲۰۱۳ بین ایران و ۵ به علاوه یک امضاء شد، نیامده است. ایران از نظر حقوق بین الملل حق داشتن توان دفاعی را دارد و گرچه قطعنامه های شورای امنیت تحت فشار آمریکا و لابی صهیونیستی نسبت به برنامه موشکی ایران ابراز نگرانی کرده اند، لیکن ۱+۵ طبق یک توافق داخلی هرگز در جریان مذاکرات درباره برنامه موشکی ایران بحثی نکردند.
ایران به عنوان یک کشور خودفرمان و مستقل در منطقه ای پرچالش و پر ریسک، احتیاجات دفاعی گسترده ای دارد که موشک های بالیستیک با سر غیرهسته ای، بخشی از آن است. هیچ بخشی از قوانین بین الملل، ایران را از ایجاد این توانایی ها باز نمی دارد تا زمانی که این موشک ها حامل کلاهک هسته ای نباشند. «چارلز گلیزر»، از اندیشمندان برجسته علوم سیاسی و طرفدار نظریه واقع گرایی گزاره ای معروف دارد: "(در مقایسه دو کشور)، وقتی همه بخش ها با هم برابر هستند، آن کشوری امن تر است که صاحب قابلیت های نظامی لازم برای دفاع از قلمرو خود در برابر حمله است."
ایران از موضع کاملا دفاعی برای دفاع در برابر تهاجم عمل می کند و از این منظر صنعت نظامی ایران کاملا از مشروعیت حقوقی برخوردار است. ایران بیش از ۲۵۰ سال است که آغاز کننده تهاجم به کشوری نبوده است.
در زمینه بهانه جویی های خبیثانه آمریکا نسبت به خطر انحراف برنامه موشکی ایران، نقل قول خود مقامات این کشور باطل بودن این دعاوی را ثابت می کند. برای مثال، خانم «وندی شرمن»، معاون سیاسی وزارت خارجه ایالات متحده در فوریه ۲۰۱۴ گفته بود: " اگر ما عدم دستیابی ایران را به سلاح هسته ای برای خودمان و جامعه جهانی تضمین کنیم، دیگر سیستم حمل این تسلیحات هسته ای(موشک های بالیستیک) موضوعیت پیدا نمی کنند."
برنامه موشکی؛ الگویی برای سایر شاخه های دفاعی
همان گونه که اشاره شد، جنگ ایران و عراق، مسوولان نظامی و سیاسی ما را به این باور رساند که موشک نقشی اساسی در روند جنگ و پایان دادن به آن دارد. در همان سرمای استخوان سوز زمستان ۶۶، که پیکر تهران زیر موشک های اسکاد بی رژیم بعث جراحت بر می داشت، نقش کانونی موشک در استراتژی دفاعی ایران در ذهن شخصیت هایی چون شهید حسن تهرانی مقدم تثبیت می شد.
اکنون، نسبت به زمستان ۶۶، ما در وضعیتی غیرقابل مقایسه به لحاظ توان موشکی هستیم. با این حال، راه درازی هنوز در پیش است تا به وضعیتی آرمانی در سطح استانداردهای جهانی برسیم.
موشک نقطه اتکاء روانی نیروهای مسلح به لحاظ تکنولوژیک است. موشک نماد پیشرفت صنایع نظامی بومی ایران و قدرت دفاعی ایران است.
و البته همان طور که گفته شد، موشک آغاز یک راه است که باید در حوزه های دیگر همچون سیستم های دفاع ضد هوایی نیز در پیش گرفته شود تا ساحت مقدس ایران از توطئه و تهاجم بدخواهان(که مع الاسف کم هم نیستند) در امان بماند. این امر در گام اول، محتاج «باور» و «اعتقاد» قلبی به توان دفاعی بازدارنده، به عنوان اولویت اصلی کشور در مسوولان سیاسی، امنیتی و نظامی کشور ماست. گام بعدی همدلی و همراهی و در یک کلام وحدت بر سر این «خط قرمز» اساسی، یعنی امنیت کشور در میان مسوولان است. خط قرمزی که نباید به هیچ عنوان «وجه المصالحه» رقابت های سیاسی و امتیازگیری قرار بگیرد، چرا که اگر امنیت این پهنه عزیز که ایران نام دارد، به خطر بیافتد، نه از «تاک نشان می ماند و نه از تاکنشان». به بیان دیگر اگر امنیت نباشد، انتخاباتی، و به تبع آن منصب سیاسی، هم در کار نخواهد بود که بر سر آن رقابت شود.
نقل است وقتی در بحبوبه «جنگ شهرها» میان ایران و رژیم بعث، ایرانی ها با تلاش و مشقت بسیار دولت قذافی را راضی به فروش چند موشک اسکاد-بی کردند، مستشاران لیبی که به همراه موشک ها به ایران آمدند، سیر تا پیاز پرتاب موشک را در اختیار داشتند و به نیروهای یگان تازه تاسیس موشکی سپاه هیچ گونه اطلاعاتی در این زمینه نمی دادند. بعد از پرتاب چند فروند از این موشک ها به عراق که نتایج چشمگیری داشت(از جمله برخورد موشک به ساختمان بانک رافدین در قلب بغداد که در اختیار ارتش عراق بود و چند ده افسر رده بالای بعثی در آن به هلاکت رسیدند)، با فشار اتحاد شوروی(که حامی صدام بود) به قذافی، از لیبی به این مستشاران دستور رسید که در روند پرتاب موشک مشارکت نکنند. ان ها هم به اتاق هتل خود در تهران رفتند و در را بستند و حاضر به پاسخگویی و شرکت در عملیات پرتاب موشک نبودند.
این جا بود که غیرت انقلابی حسن تهرانی مقدم و همکارانش به جوش آمد و خود دست به کار شلیک موشک ها شدند. با زحمت و خون دل این رزمندگان جوان سپاه خمینی توانستند مراحل شلیک موشک ها را بدون کمک لیبیایی ها انجام دهند و شلیک های موفقی هم داشته باشند.
همین جوانان بعدتر موشک اسکاد بی(Scud B) را مهندسی معکوس کردند و از روی آن اولین موشک بالیستیک ایرانی را ساختند.
سخن کوتاه این که، صنعت موشکی ما، دستاورد همت والا، شور و شعور دینی و جهاد انقلابی فرزندان این مرز بوم در همه این سال ها بوده است.
تک تک پیچ و مهره های صنعت دفاعی بومی ما متبرک به خون شهیدان والامقامی است که مرعوب ساز و برگ دشمن نشدند، از فقر امکانات مایوس نگشتند و با اراده پولادین و باور قلبی به حقانیت راه خود این صنعت را به این جا رساندند و در آخر با شهادت خویش، خون خود را بر شهاب ها، قیام ها، سجیل ها، زلزال ها، فجرها و....نقش زدند.
در تایید پرثمر بودن راه این شهیدان همین بس که، از رعب موشک های ایرانی، حاکمان پولنفتخور، بی همیت و فرومایه سعودی، در میانه بحران اقتصادی و کسری بودجه فزاینده و آب رفتن روزافزون ذخایر ارزی چند صد میلیارد دلاری در پی کاهش قیمت نفت(که عربستان را به فکر فروش بزرگ ترین و استراتژیک ترین دارایی خود یعنی شرکت نفت آرامکو انداخته است) ۱۱۰ میلیارد دلار پول بی زبان را صرف خرید تسلیحات آمریکایی و نجات کمپانی های رکودزده صنایع دفاعی ایالات متحده می کند. تسلیحاتی که خود سعودی ها عرضه استفاده از آن ها را ندارند و از همین رو هزاران پرسنل آمریکایی هم به سان «سرجهازی» روی این قرارداد وارد سعودی خواهند شد. غافل از این که وقتی سراشیبی سقوط آغاز شود، خروارها خروار سلاح هم جلودار آن نیست. تجربه تاریخی فروپاشی اتحاد شوروی که( ابرقدرت نظامی جهان بود)و در مقیاسی کوچک تر، سقوط محمدرضا پهلوی پیش چشم ماست که میلیاردها دلار اسلحه و حضور هزاران مستشار آمریکایی هم نتوانستند او را نجات بدهند.
**سهیل صفاری