به گزارش سرویس جامعه مشرق؛ سرنوشت مهتاب به آسمان گره خورده بود. همان دخترک ۹ساله دلفانی که چشمان غم بار و قلب رنجورش، قلب میلیون ها ایرانی راتسخیر کرد. مهتاب دلفان حالا دیگر خیال تابیدن ندارد و چشم های پر دردش را به روی تمامی دردهای روزگار بسته است. مهتاب که در مدت کوتاهی در قلب میلیون ها ایرانی جا باز کرده بود و سیل کمک های مردمی را متوجه خود کرده بود، بیش از این توان مبارزه نداشت و سرانجام در اولین روز از ماه مهمانی خدا به آسمان ها پر کشید. او امروز پس از گذشت دو روز از انجام عمل پیوند قلب به دلیل پس زدن عضو پیوندی از دنیا رفت تا بیش از این با درد و رنج بیماری دست و پنجه نرم نکند.
سرازیر شدن کمک های مردمی تنها با یک گزارش
چند سالی از بیماری مهتاب می گذشت و برای زنده ماندن راهی بجز پیوند قلب برایش باقی نمانده بود. اولین روز از آخرین ماه سال ۹۵در مرکز طبی کودکان تهران به سراغش رفتیم.آرام و نحیف روی تخت بیمارستان نشسته بود و به نقطه ای نامعلوم می نگریست. مهتاب ۹سال بیشتر نداشت اما جز غم و درد در چشمانش چیزی موج نمی زد. خنده و شیطنت های کودکانه چند ماهی بود که از خانه مهتاب رخت بسته بود و برای زنده ماندنش به چیزی شبیه به معجزه نیاز بود.
مهتاب برای زنده ماندن نیاز به پیوند قلب داشت. اگرچه دولت هزینه های بالای پیوند قلب مهتاب را پرداخت می کرد، اما هنوز هم برای رهایی از بیماری مشکلات بسیاری وجود داشت. پدرش حتی توان پرداخت هزینه های اولیه زندگی راهم نداشت چه رسد به پرداخت هزینه های زندگی در تهران و خرید داروهای گرانقیمت پیوند قلب.
آن روز که در مرکز طبی کودکان به عیادتش رفتیم، پانزده روز از حضورش در بیمارستان می گذشت. پزشکان امید چندانی به زنده بودنش نداشتند و می گفتند؛ قلب مهتاب تنها با ۲۰درصد از توان خود کار می کند.
دردهای سید عبدعلی ابراهیمی پدر مهتاب یکی دو تا نبود، از بیماری دخترک و آب شدنش در مقابل چشمانش تا مخارج درمان و زندگی در پایتخت که با وجود اوضاع سخت اقتصادی برایش به یک کابوس تبدیل شده بود.پدر از روزی گفت که به کمک برادران بسیج سازندگی به تهران آمدند و در خانه ای که از سوی یکی از خیرین در اختیارشان قرار گرفته بود اسکان یافتند. جهادگران بسیجی عبد علی و دخترش را به تهران آورده بودند تا در مرکز طبی کودکان بستری شود و از طریق یکی از خیرین برای خانواده اش خانه ای موقت دست و پا کرده بودند. با این کار هم مهتاب در بیمارستان تحت نظر بود و هم مادر و خواهر کوچکش می توانستند به تهران بیایند و در کنار مهتاب باشند.
مردم مهتاب را تنها نگذاشتند
درمان مهتاب هزینه داشت، از داروهایی که باید بعد از انجام پیوند قلب، حتی ماه ها و سال ها به او می رسید تا هزینه سکونت او و خانواده اش در پایتخت که برای خانواده مهتاب کمر شکن بود. اما انتشار گزارشی کوتاه از حال و روز مهتاب در مشرق کافی بود تا سیل کمک های مردمی به سویش سرازیر شود. از مبالغ ناچیز تا کمک های چند میلیون تومانی. آری همه آمده بودند تا چشمان مهتاب مانند گذشته بدرخشد. در همان چند روز اول میلیون ها تومان برای زنده ماند مهتاب جمع شد. آنقدری که دیگر پدر نگران هزینه داروهایش نباشد. آنقدری که مادر بتواند با خیالی راحت در کنار مهتاب بماند و دست مادری بر سرش بکشد.
حالا اما خبر آسمانی شدن مهتاب، قلب هزاران ایرانی را که با عشق برای بهبودی اش قدم برداشتند به درد آورده است. سرانجام قلب مناسب برای پیوند به مهتاب پیدا می شود و پنجشنبه هفته گذشته مهتاب برای جراحی پیوند قلب راهی اتاق عمل می شود. قلب پیوندی اما برای مهتاب دو روز بیشتر دوام نمی آورد و دخترک دلفانی امروز صبح با درد و رنج فراوان بار سفر را برای آسمانی شدن می بندد. با تمام تلاش ها، قلب اهدایی به مهتاب صبح شنبه پس می زند و دخترک دلفانی به سوی آسمان ها پر می کشد. حالا مهتاب پس از ماهها درد و رنج، خوابی آرام به چشمهایش می بیند...