به گزارش مشرق، حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی فرزند و مسئول دفتر نشر آراء و آثار استاد منذر، ماجرای منتشرنشدهای را از «مستر تُرات» رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس در ایران و افشاگری آیتالله لنکرانی درباره وی بیان کرد:
در این روزها که سالگرد رحلت آیتالله لنکرانی است (18 خرداد 1368)، نقل ناگفتههایی از اسرار تاریخ ایران از زبان ایشان شنیدنی است. آیتالله شیخ حسین لنکرانی معروف به «مرد دین و سیاست» از دانایانِ رازِ عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی و در حکم «جعبه سیاهِ» اطلاعات تاریخ معاصر کشورمان به شمار میرفت. دشمن شناسی، بصیرت تاریخی، جریان شناسی، مواجهه با فرقههای انحرافی مثل وهابیت، بهائیت و تصوف و مبارزه با استعمارِ روس، انگلیس و آمریکا در ایران از ویژگی های این بزرگمرد بود. این پیر سیاست و دیانت ایران در عمر صد ساله خود با رجال بزرگ کشور مثل شهید مدرس، آیت الله کاشانی، نواب صفوی، دکتر مصدق، آقانورالله اصفهانی، آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) همکاری گسترده ای داشت و از پشت پرده حوادث تاریخی با خبر بود.
مرحوم پدرم -که محرمِ اسرار آیت الله لنکرانی بود- داستان عجیبی را از ایشان شنیده بود که نشان می داد مرحوم لنکرانی چهره یکی از مرموزترین مهرههای جاسوسی انگلیس «مستر تُرات» را در لباس یک حاجی بازاری افشا کرده است.
یک ماجرای منتشر نشده تاریخی
آیتالله لنکرانی میگفت: در سالهای بعد از کودتای 1299، یک سیدی در بازار تهران بود که در صحن تیمچه حاجب الدوله (دالان پیش از دالان گبرها) چایفروشی داشت. بعد از اینکه فوت کرد، پسرش سید رحیم جای او را گرفت و مشغول کار پدر بود، تا اینکه سر و کله مردی به نام «میرزا ابراهیم خان کلکتهای» پیدا شد و بین اهل بازار پیچید که این آقا همان فردی است که از کلکته برای آن سیدِ مرحوم، چای میفرستاده است. بعداً هم مشخص نشد که وضع کسب تجارتی سید چه شد و این فرد به همان نام میرزا ابراهیم خان کلکتهای در طهران ماند و میگفت: «جدّ من مسلمان است و خودم متولد لندن هستم». میرزا ابراهیم خان، از نظر قیافه به تماممعنا فرنگی بود، یعنی چشمانی میشیرنگ مایل به کبود داشت و موهایش بور بود. خلاصه خودش چایفروشی راه انداخت و در بازار تهران فعالیتش بالا گرفت.
رفته رفته در کسوت یک حاجی بازاری متدین در آمد؛ به خانه علما سر میزد و به فقرا کمک میکرد و بعد در سرای حاج حسن (بین چهارسوی بزرگ و کوچک) مجلس روضهای راه اندخت و با عبا توی جلسات هیئت شرکت میکرد. اینجا بود که از شخص منحرفی به نام سیدرضا خراسانی برای سخنرانی در هیئت او دعوت کردند و او هم صوفی مآبانه حرفهایی را به هم میبافت و مقدماتی برای تبرّز او فراهم شد.
مرحوم منذر میگفت: مرحوم آقای لنکرانی بارها قصه میرزا ابراهیم کلکتهای، و اقداماتی را که خودش برای افشای هویت او انجام داده بود، با افتخار نقل میکرد اما هیچگاه رمز و راز کشف این ماجر را نمیگفت. تا اینکه روزی از ایشان پرسیدم شما چگونه به ماهیت این فرد پی بردید و اولین بار که سرنخی در این زمینه به دستتان آمد کی بود؟
وقتی ایشان اصرار مرا دید، تأملی کرد و فرمود: میرزا ابراهیم خان کلکتهای منزلی در شمیران داشت و یک روزی من و شیخ محمد خالصیزاده را به منزلش دعوت کرد. وقتی وارد خانهاش شدم، با کمال تعجب دیدم هاوارد -عضو مشهور سفارت انگلیس که هویتش بر همه معلوم بود- نیز آنجا است. حضور هاوارد در خانه یک به اصطلاح تاجرِ چای و اهل هیئت و روضه و خیرات و مبرات در بازار تهران(!) برای من بسیار عجیب بود و همین مایه شک من و سرنخ تحقیقات بعدیام درباره او شد.
من از مرحوم لنکرانی پرسیدم: مگر خالصیزاده با شما نبود؟ او با دیدن هاوارد و تعجب شما چیزی نگفت؟ فرمود: هیچ، ماجرا را طبیعی تلقی کرد و گفت: مسئلهای نیست و به سادگی از کنار موضوع رد شد اما من از همان روز شک کردم و کلکتهای را زیر ذره بین گرفتم تا اینکه نهایتاً فهمیدم یکی از مهرههای مهم استعمار بریتانیا است اما میخواهد در قالب بازاری و متدین خودش را جا بزند و اهداف شومش را پیش ببرد.
نحوه افشای هویت مستر تُرات توسط آیتالله لنکرانی
آیتالله لنکرانی میفرمود: مدتی گذشت تا به مناسبتِ مراسم ختمی وارد مسجد شدم و نگاهی به ردیف آقایان که دم در مسجد (و به اصلاح در صف نِعال) قرار داشتند افکندم. دیدم علما و اشراف و اینها که دم در بودند به احترام من از جا برخاستند و من در حالیکه با آنان سلام علیک میکردم، چشمم به میرزا ابراهیم خان افتاد که خودش را به عنوان تاجر معتبر و خیّر بازار تهران در صف نعال جا زده بود. به او که رسیدم، با صدای بلند به طوری که دیگران میشنیدند، گفتم: به به! آقای مستر تُراتِ معروف، عضو سفارت انگلیس...! با گفتن این جمله به تعبیرِ من، برق از صورت او پرید و بعد غیبش زد و دیگر کسی او را در هیئات مذهبی و بازار تهران ندید که ندید!
مرحوم والد میفرمود عکسی بود که آقای لنکرانی خیلی دنبال آن بود و متاسفانه من آن را ندیدم. تصویری بود که دسته جمعی از اعضای همان هیئت برداشته بودند؛ همین مستر تُرات ردیف عقب ایستاده بود و روی انگشتان پا بلند شده بود تا خوب داخل عکس بیفتد؛ چون این عکسها در واقع سند انجام مأموریتشان برای مقامات بالا به حساب میآمد.
* مستر ترات کیست؟
به گزارش فارس، «مستر ترات» همان آلن چالز ترات (Alan Charles Trott) است که رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس در ایران است. بعد از فتح تهران در زمان مشروطه تا سالهای بعد از شهریور 1320 نام «ترات» را در تاریخ ایران میبینیم و اگر در این مدت جایی هم رفته باشد، باز به ایران برگشته و فعالیتهای استعماری خود را ادامه داده است. ارتشبد حسین فردوست از کسانی است که در خاطراتش از نقش مستر ترات در روی کار آمدن محمدرضا شاه پهلوی پرده برداشته است.
در قسمتی از خاطرات فردوست که با عنوان «مستر ترات و تدارک سلطنت محمدرضا شاه» آمده، ضمن اشاره به آخرین روزهای سلطنت رضاخان و نگرانی محمدرضا پهلوی از آینده سلطتنش، مینویسد: در آن روزها خود محمدرضا مرا برای ملاقات با مستر ترات به باغ سفارت انگلیس در قلهک فرستاد و من در آنجا با ترات که مردی باریک اندام، با قد 180 سانتیمتر و سن حدوداً 50 سال بود، روبرو شدم. فردوست به ترات میگوید: محمدرضا مرا فرستاده تا از شما بپرسم وضعیتش چه خواهد شد و تکلیفش چیست؟ نکته بسیار عجیب این است که مستر ترات در آن دیدار از درون کاخ محمدرضا خبر میدهد و از علاقه شدید شاه به آلمانها انتقاد میکند، حتی از اینکه دائماً به اخبار جنگ اروپا از رادیو گوش میکند یا اینکه فردوست مأمور بوده تا مسیر پیشرفت آلمانها را درون یک نقشه در اتاقش با سنجاق مشخص کند، میدانسته است. شاه هم بعد از این ماجرا خیلی جا میخورد و کاملاً مقابل شرط و شروط های ترات سپر میاندازد! علاوه بر این، عبدالله شهبازی در جلد دوم خاطرات فردوست، یک بخش را به ترات اختصاص داده است که مطالعه آن به علاقمندان به تاریخ معاصر ایران توصیه میشود.
این چهره مرموز در بسیاری از مسائل تاریخی مانند «آوردن سید ضیاءالدین طباطبائی بعد از شهریور 1320 از فلسطین به ایران» و «شورشهای تجزیهطلبانه در جنوب کشور» نقش کلیدی دارد. سیدحسین مکی مورخ مشهور معتقد بود که این چهره در روی کارآمدن رضاخان هم فعال بوده است. همچنین بنا بر اظهارات آیتالله لنکرانی این فرد تاثیر عمیقی در شخصیت شریعت سنگلجی و حمایت از تکاپوهای وی در تهران داشته است. آیتالله لنکرانی و رجال هوشمند سیاسی ایران که بصیرتمند روزگار خویش بودند، کاملاً از لایههای پنهان حوادث اطلاع داشتند و مردانه با استعمار درآویختند اما بعد از گذشت سالها برخی افراد هنوز تصور میکنند که: روح انگلستان از به قدرت رسیدن و سیاستهای ثابت عصر پهلوی بیخبر بوده است!