به گزارش مشرق، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به سؤالاتی درباره علم انسان، تفاوت اسلام و ایمان، چرایی عدم نزول دین کامل از ابتدا و جایگاه فلسفه در فقه پاسخ داده است که در ادامه سؤالات و پاسخ آنها را میخوانیم:
در آیه 35 سوره احزاب اشاره اولیه به فرق اسلام و ایمان شده است، آیا دریافت از این آیه شروع از ذکر و پاکدامنی و خشوع و ... به اسلام است یا ابتدا آوردن اسلام است و بعد طی مراتب پس از آن؟
*اسلام تنها بیان شهادتین است و ایمان یک پذیرش قلبی نسبت به مبدا و معاد و رسالت است، بله! آغاز اسلام و سپس مراتب دیگر طی میشود.
چرا خداوند دین کامل را از ابتدا برای همه انسانها نازل نکرد؟ آیا رشد و تکامل یک فرد را از دوره ابتدایی به دوره دکترا قبول است؟ آیا ممکن است همه معلومات دوره دکترا را به بچه ابتدای منتقل کنند؟ آیا این کار حکیمانه است؟
جامعه بشری هم از ابتدای پیدایش تا کنون مرتب در حال تکامل است، لذا بشر امروز به فضا میرود و بشر دیروز این گونه نبود دانش بشر امروز نیز بسیار محدودتر از بشر فردا و پس فردا است در نتیجه حکمت الهی اقتضا میکند که با توجه به توان فهم بشر و توان عمل بشر، معارف و احکام را بیان کند، لذا بشر دیروز توان جسمانی بالاتری داشت و احکام الهی هم سختتر بود و اما توان فهم پایینتر داشت و معارف کمتر در اختیارش میگذاشت و بشر امروز که توان جسمانی کمتری دارد، احکام شرعیاش هم سهلتر است و لکن به جهت فهم بالاتر معارف عمیقتری در اختیارش گذاشته میشود، پس حکمت الهی اقتضا میکند که دین کامل یک جا از اول به بشر داده نشود.
جایگاه اجتماع نقضین در استدلالها چیست و اینکه شنیده میشود غربیها میگویند این اجتماع محال نیست به چه معناست؟ و این که میگوییم اجتماع نقیضین استدلال بردار نیست به چه معناست؟
*استحاله اجتماع نقیضین را فلاسفه غربی هم قبول دارند و تنها برخی از سوفسطاییان منکر هستند و شبهه در برابر بداهت دارم. بدیهی بودن استحاله اجتماع نقیضین به این است که بینیاز از استدلال است و انکارش هم مستلزم اثباتش است.
اصلاً و اساساً فلسفه در فقه را دارد یا نه وآیا فایدهای در استنباط احکام فقهی دارد؟
*بستگی به رویکرد برخی اصولیین مثل مرحوم آخوند خراسانی دارد.
لوازم ذاتی واجب الوجود را توضیح دهید و بفرمایید چطور واجب الوجود نقص بردار نیست؟
*مقصود از لوازم ذاتی خداوند لوازم تحلیلی است و الا صفات ذاتی خدا عین ذات اوست.
رابطه فرشتگان که در قرآن و روایات ذکر شدهاند با قوانین عالم ماده چیست؟ آیا فرشتگانی که در در تدبیر امور نقش دارند، حلقه واصل و واسط عالم ماده و ماورا مادهاند؟
*اصلا برخی روشنفکران میگویند که فرشتگان همان قوانین فیزیک و شیمیاند که در زمان پیامبر به خاطر ملاحظه فهم مردم اینچنین و به عنوان ملک بیان شدهاند. فرشتگان موجودات دارای حیات هستند و فلاسفه و متکلمان در مادی و مجرد بودن آنها اختلاف دارند هر چند میتوان ملائکه مادی را در کنار ملائکه مجرد تصور کرد و آنها غیر از قوانین مادی هستند و به اذن الله قوانین تکوینی طبیعی را تدبیر میکنند.
برخی شبهه میکنند که چون ما انسانها و هیچ انسانی، علم به همه چیز نداریم، پس خطا از همه چیز ناممکن است و لذا عصمت از خطا برای هیچ انسانی ممکن نیست. گریه و ناله ائمه نیز شاهد بر این سخن است.
*مساله امکان یا عدم امکان خطای انسان را جناب پل ریکور در کتاب فلسفه اراده مطرح کرده است و یکی از مباحث مهم فلسفه فعل است. این شبهه ناتمام است، چون اولاً به چه دلیل هیچ انسانی نمیتواند علم به همه چیز داشته باشد، برخی انسانها به اذن الهی برای هدایت خود و انسانهای دیگر میتوانند علم نامحدود داشته باشند و مقصود از علم نامحدود این نیست که هر انسان معصومی به صورت بالفعل علم نامحدود داشته باشد تا اشکال شود وجود محدود چگونه ممکن است علم نامحدود داشته باشد، بلکه به صورت بالقوه از علم نامحدود برخوردار است؛ یعنی هر گاه خواست کاری انجام دهد به اذن الله از کار صواب و خطا آگاهی مییابد و در نتیجه عصمت او مخدوش نمیگردد.
ثانیاً این جمله هیچ انسانی علم نامحدود ندارد، چگونه اثبات شده یا اینکه بدیهی است؟ به نظر میرسد نه بدیهی و نه مدلل است و بر یک چنین مقدمه اثبات نشدهای چگونه نتیجهای به این مهمی گرفته شده است؟ استغفار امامان معصوم علیهمالسلام و گریهها و شبزندهداریهای فراوان آنها برای تقرب بیشتر به خداوند متعال است و همانگونه که عارفان گفتهاند هر منزل عرفانی پیشین حجاب منزل بعدی است و چون منازل نامحدود است لذا باید امامان معصوم برای تقرب بیشتر به خدای متعال و طی کردن منازل الهی بیشتر ناله و گریه کنند، مهمترین مشکل افرادی که این شبهات را مطرح میکنند دو نکته است 1. همه را قیاس به نفس میکنند زمانی رویکرد انسانانگارانه به خدا داشتند و تعریف انسانی از حق تعالی ارائه میکردند و اینک امامان معصوم را به نفس ناقص خود قیاس میکنند 2. این افراد نمیتوانند بالا بروند و تقرب الهی پیدا کنند، لذا امامان معصوم را به پایین میکشانند یعنی تعریف نازلیافتهای از آنها ارائه میکنند. این هم نوع دیگری از قیاس به نفس است.