سرویس سیاست مشرق - روز جمعه مطبوعات بریتانیایی گزارش دادند که عرضه ارز قطر، «ریال قطری»، از سوی سه بانک اصلی بریتانیا متوقف شده است. این اقدام را می توان در امتداد مجموعه تحریمی کشورهای حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی علیه دوحه، تفسیر کرد.
بانک های بارکلیز، لویدز و بانک سلطنتی اسکاتلند، خرید و فروش ارز قطر را متوقف کرده اند. روز جمعه مقامات این بانک ها در توضیح این اقدام خود از عبارت های کلی و مبهم همچون "وجود مشکلاتی در تامین کننده(قطر)" استفاده کردند.
عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر از ۵ ژوئن گذشته کانالهای دیپلماتیک و حمل و نقل خود را با قطر مسدود کردند و «محاصره» و انزوای قطر را کلید زده اند. بهانه ان ها برای این اقدام، «حمایت قطر از تروریزم» است.
به علاوه، سعودی و متحدان آن یک فهرست ۱۳ ماده ای از شرایط خود را به قطر داده اند که برای عادی سازی روابط، دوحه باید متعهد به اجرای آن ها شود. اجرای این ۱۳ شرط، عملا قطر را به یک کشور «تحت الحمایه» و استانی از استان های عربستان تبدیل می کند. اما بهانه «حمایت قطر از تروریست ها»(که البته تا حدی درست است)، وقتی از جانب عربستان و اماراتی مطرح می شود که خود عامل اصلی تروریست پروری هستند و پرونده قطوری در این زمینه دارند، کاملا سیاسی و ابزاری و البته مضحک است. در پس این بهانه می توان دو هدف عمده دیگر را شناسایی کرد: اول، قطع روابط دوحه با تهران و دوم، تسلط بر منابع گازی عظیم قطر، که در کنار ایران و روسیه، مثلث اصلی تامین گاز دنیا را تشکیل می دهند.
به نظر می رسد که «نظام سلطه»، به سردمداری آمریکای ترامپ و این بار با نیابت عربستانِ بن سلمان، به دنبال تحکیم سلطه خود بر جریان انرژی جهانی است. حقیقت این است که با پررنگ شدن نقش گاز در تامین انرژی جهانی در سال های اخیر و پیش بینی کارشناسان حوزه انرژی مبنی بر جایگزین شدن نفت با گاز در سبد مصرفی انرژی دنیا در دو سه دهه آینده، طبیعی است که تاجر و دلال کهنه کاری چون ترامپ، که یک مدیر نفتی قدیمی را وزیر خارجه کابینه خود کرده، به دنبال سلطه سنگین خود بر بخش در حال شکوفایی حوزه انرژی، گاز، باشد.
سعودی عملا ثابت کرده که «غلام حلقه به گوش» واشینگتن است و در برابر کاخ سفید، تسلیم محض است و بن سلمان که از او به عنوان سلطان عن قریب سعودی نام برده می شود، عملا آمادگی کامل خود را برای اجرای سناریوی منطقه ای ترامپ نشان داده و اعلام کرده است. اما مشکل این جاست که از سه ضلع مثلث طلایی گاز دنیا، یکی از اضلاع، ایران، دشمن ایدئولوژیک آمریکاست و دیگری، روسیه، رقیب بین المللی آمریکاست. در این میان، حوزه گازی اصلی قطر هم با ایران مشترک است و قطر به دلایل گوناگون حاضر نیست تحت فرمان و مطیع محض ریاض در اجرای سناریوی ترامپ باشد.
عبدالله شهبازی، تحلیل گر برجسته امور منطقه و بین الملل، در یادداشت مهمی در کانال تلگرامی خود در شامگاه جمعه، این اقدامات را سناریوی «مافیای مالی-سیاسی» جهان دانست که از یک سو قصد دارند قطر را به بهانه «حمایت از تروریزم» و تحمیل شروط ۱۳ گانه به تحت الحمایه سعودی تبدیل کنند و از سوی دیگر، با ایجاد ناامنی، دامن زدن به تنش های سیاسی و در یک کلام «بحران آفرینی» در داخل مرزهای ایران، و در مجموع بالا بردن هزینه ها برای ایران، طرح خطرناکی به نام «برجام منطقه ای» را بر جمهوری اسلامی تحمیل کنند.
البته برجام منطقه ای(طبق این گزارش) چیزی جز سناریوی گام به گام ایالات متحده برای زدودن ابزارهای قدرت منطقه ای ایران نیست(نفوذ منطقه ای، گفتمان ایدئولوژیک، توان دفاعی).
قطعا اگر این دو مرحلهی سناریوی مزبور، تسخیر قطر و تسلیم ایران، محقق شود، گام سوم، مهار جدّی روسیه به عنوان ضلع سوم بلوک گازی دنیاست. البته تخاصم واشینگتن با ایران(در درجه اول) و با روسیه(در مرحله دوم)، فراتر از بحث انرژی است و تقابل ایدئولوژیک با ایران بر سر گفتمان انقلابی و ضدصهیونیستی، و با روسیه بر سر «اوراسیاگرایی نوین» و احیای قدرت بین المللی این کشور است. لیکن بخش انرژی به عنوان محور اقتصاد هم تهران و هم مسکو، هدف اصلی جنگ اقتصادی ایالات متحده و متحدان آن با این دو کشور است.
در این میان اما انفعال و رکود عجیبی در سیاست خارجی ما در حوزه وزارت خارجه حاکم است. از زمان خداحافظی اجباری حسین امیرعبداللهیان از دستگاه دیپلماسی و انتصاب حسین جابری انصاری به معاونت خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت خارجه، این معاونت مهم در یک خاموشی نسبتا «مطلق» به سر می برد، آن هم در حالی که، منطقه در یک وضعیت فوق العاده خاص سیاسی، امنیتی و نظامی قرار دارد.
در این شرایط، بخش خاورمیانه عربی و شمال آفریقای وزارت خارجه که مهم ترین معاونت وزارت خارجه است، باید فعالیتی چندین برابر حالت عادی از خود نشان دهد. این در حالی است که امیرعبداللهیان(که در کنار شهید غضنفر رکن آبادی و چند شخصیت دیگر، از نخبگان دیپلماسی منطقه ای ما بودند) از زمان برکناری محترمانه از دستگاه دیپلماسی، بسیار فعال تر از معاون فعلی عمل کرده و در حالی که سمتی رسمی(او مشاور بین الملل رییس مجلس است) ندارد، بیش از کل معاونت خاورمیانه مصاحبه، تحلیل و موضعگیری در قبال تحولات منطقه ارایه داده است!
در حالی که به واسطه دشمنی ایالات متحده، منافع امنیت ملی چند کشورِ سابقا ناهمسوی منطقه در خطر قرار گرفته، بهترین فرصت برای یک «دیپلماسی فعال منطقه ای» است که بتوان با همگرا کردن این کشورها، یک محور در برابر محور آمریکایی-سعودی-صهیونیستی ایجاد کرد. به بیان دیگر، در حال حاضر خطوط سیاست خارجی قطر، ترکیه، جمهوری اسلامی و روسیه و در مرحله بعد، کشورهای عربی چون کویت و عمان، با سناریوی ترامپ-بن سلمان-نتانیاهو، در طیفی از تقابل تا ناسازگاری و ناهماهنگی قرار دارد. اکنون، زمان طلایی برای فعال سازی دیپلماسی است تا با افزایش تحرکات، دیپلمات های ارشد ما به جای تردّد بی منفعت و نالازم در پایتخت های اروپایی، در دوحه، انکارا، مسقط، کویت و مسکو حضور پیدا کنند و ان ها را نسبت به سناریوی خبیثانهی جاری آگاه تر سازند و خطوط مواضع را به هم نزدیک تر کنند. حتی اگر این تلاش ها به سرانجام مطلوب، یعنی تشکیل یک محور هم نرسد، این تکلیف وزارت خارجه است که به کارویژه های خود عمل کند و به دنبال تضمین نتیجه نباشد.
اکنون دوحه در وضعیت «آمپاس» سیاسی و دیپلماتیک از جانب سعودی و آمریکا قرار دارد و قصد دارند تا هویت ملی آن را از بین ببرند. به عبارت دیگر، بحث اکنون دیگر اختلاف سلیقه میان ریاض و دوحه در امور منطقه نیست و با فهرست بلندبالا و خفت باری که ریاض قصد تحمیل آن را بر قطر دارد، عملا بحث تحت الحمایگی این کشور مطرح است. از سوی دیگر، خصومت واشینگتن با مسکو هم روز به روز عیان تر می شود و کرملین کاملا آگاه است که آمریکا در مراحل بعدی به سراغ مسکو خواهد رفت. این بهترین فرصت برای همگرایی دوحه- تهران- مسکو و تشکیل ائتلاف سه غول انرژی در برابر بلوک انرژی واشینگتن- ریاض است.
مع الاسف، همان طور که در حوزه های دیگر همچون اقتصاد، شاهد یک رکود و رخوت عجیب و بی سابقه در دولت هستیم، ظاهرا امتداد آن به دستگاه دیپلماسی ما هم تسرّی یافته است. شاهدیم که مسوول دیپلماسی کشور، در شرایطی که مخاطرات و تهدیدات کاملا واقعی و عینی هستند، فضای «مجازی» را عرصه کنش گری دیپلماتیک خود قرار داده است!
علی ایّ حال، امید است که دستگاه عرض و طویل وزارت خارجه ما، البته با چراغ سبز رییس محترم دولت، تا فرصت از دست نرفته، از این انفعال و رکود عجیب خارج شود و خود را محدود به موضعگیری های بی حال و بی رمق و مثلا دیپلماتیک (از نوع لفّاظانه)، آن هم در فضای مجازی، نکند و دست کم وظایف معمول خود را در شرایط حساس کنونی، جدی تر بگیرد.
متاسفانه، در تحولات اخیر منطقه ای مربوط به کشور، از جمله شهادت صیاد ایرانی به دست گارد ساحلی سعودی بدون هیچ دلیل موجّه، اظهارات خصمانه بن سلمان درباره "کشاندن جنگ به داخل مرزهای ایران"، مصادره برج نیم میلیارد دلاری علوی در نیویورک توسط دستگاه قضایی امریکا در یک راهزنی و دزدی آشکار و....شاهد ادامه همین بی عملی و انفعال وزارت خارجه هستیم.
در تازه ترین مورد، که مصداق عینی «گل بود، به سبزه نیز...» است، شب گذشته، درست زمانی که هنوز جناب دکتر طریف در اروپا است و تور پایتخت های اروپایی خود را انجام می دهد و نتیجه آن را هم چنین توئیت می کند که " دیدارهایی عالی با رهبران در برلین، رم و پاریس داشتم. به رغم دشمنی نابخردانه آمریکا، اتحادیه اروپا به برجام و تعامل سازنده پایبند است."، فهرست تحریم های جدید اتحادیه اروپا علیه جمهور اسلامی ایران منتشر شد! تو خود حدیث مفصل بخوان...