به گزارش مشرق، «محمد صرفی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
چند روز پیش آقای روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار اظهار داشت: «بنده قبلا هم در بحث دیگری گفتهام، بحث بر اینکه کدام کشور در منطقه ما قویتر باشد باید کنار گذاشته شود، قویترین کشور در منطقه نباید به عنوان هدف اول دنبال شود، منطقه قویتر باید مدنظر ما باشد نه اینکه در رقابتهای منطقهای یک کشور در منطقه بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد علم کند و قدرت خود را به رخ بکشد و تفرقه و شکاف و اختلاف را بیشتر کند، ما در منطقه مهم خاورمیانه و غرب آسیا یک خانواده هستیم، نمیتوانیم از هم فاصله بگیریم، خانواده قوی میتواند در یک جمع خوب زندگی کند نه اینکه یک فرد در داخل خانواده قوی باشد و بقیه ضعیف باشند، باید به فکر منطقه قویتر باشیم. رقابتهای مخرب نابجا را کنار بگذاریم، جنگهای منطقهای را خاموش کنیم...»
بیان چنین سخنانی از سوی آقای روحانی که طی چهار دهه گذشته در بالاترین سطوح امنیتی کشور مسئولیت داشته و مشغول به فعالیت بوده است، از دو منظر قابل ارزیابی است. منظر نخست سوابق و تجربههای پیشین است. چنانچه به برخی مواضع و سوابق وی در دهه نخست انقلاب اسلامی مراجعه کنیم، شنیدن دوباره چنین مواضعی نه تنها عجیب نیست، بلکه قابل پیشبینی نیز هست.
یکی از اصلیترین و شاخصترین این موارد در آن دوران فعالیت گروهی تحت عنوان «مجمع عقلا» است که روحانی از موسسان آن بود و دو سال پیش (تیرماه سال ۹۴ در مراسم افطاری جمعی از فعالان اصلاحطلب و اصولگرا) بار دیگر از آن یاد کرده و خواستار استفاده از آن تجربه برای این روزهای کشور شد. انتخاب چنین عنوانی - مجمع عقلا- نیز در جای خود قابل تامل و بررسی است و ریشههای چنین بازیهای زبانی و کلامی را امروز هم میتوان در دوقطبیسازیهای کاذب جستوجو کرد. نام طوری انتخاب شده است که گویا آنان که در جبهه مقابل دشمن سینه سپر کردهاند و خون میدهند، مشتی متوهم و خیالپرداز هستند و اینان عاقلانی که تدبیرشان، کلید مسئله جنگ است!
اما حرف «مجمع عقلا» چه بود؟ این عده که در ابتدا جمعی از نمایندگان مجلس دوم بودند، به استراتژی «جنگ جنگ تا پیروزی» باور نداشته و آن را محال و حتی خطرناک میدانستند و معتقد بودند باید سیاست «جنگ جنگ با یک پیروزی» (فتح بصره) را دنبال کرد. موضعی که پس از چندین بار تذکر و پیغام حضرت امام(ره) اصلاح نشده و در نهایت با مداخله مستقیم حضرت امام(ره) مواجه شد و به گفته مرحوم هاشمی؛ «امام آنها را سر جایشان نشاند»!
اتخاذ موضعی مبنی بر اینکه نباید قدرت اول منطقه بودن را به عنوان یک هدف دنبال کرد، از سوی شخصیتی با آن سابقه، تعجبآور نیست. شاید همانگونه که دیروز پیروزی در جنگ را محال میدانستند، قدرت اول منطقه شدن را نیز امری محال میدانند. اما اگر از آن سوابق بگذریم، نگاهی به شرایط امروز منطقه و وضعیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران، چنین اظهارات و مواضعی را نه تنها تعجبآور بلکه سؤالبرانگیز و قابل تامل میکند.
«مجمع عقلا» (!) در شرایطی تشکیل شد که تنها چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و بحران به معنای واقعی کلمه و در اغلب ابعاد آن، کشور را فرا گرفته بود. بیش از ۴۰ کشور از صدام حمایت میکردند و در مقابل ایران چنان در محاصره بود که اجازه وارد کردن سیم خاردار را نیز نداشت! تعداد قابل توجهی از شخصیتهای کلیدی انقلاب از سوی منافقین ترور شده بودند و اولین رئیسجمهور انقلاب نیز جاسوس «سیا» از آب درآمده و با منافقین همراه شده بود. در چنین شرایطی اگر «آن دوستانی که گاهی دلشان میلرزد» درباره نتیجه این رویارویی سهمگین و تمامعیار دچار تردید شوند، شاید چندان عجیب و قابل ملامت نباشد، اما در شرایط فعلی چطور؟
این همان منظر دوم است که میتوان از آن به تحلیل موضع آقای روحانی پرداخت. دوست و دشمن اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی فوقالعاده و بینظیر قرار دارد که به هیچ عنوان با وضعیت سه دهه پیش قابل مقایسه نیست. اگر سه دهه پیش ایران با جنگی درون مرزهای خود روبرو بود و گروهکهای وابسته و مزدور، گوشه و کنار کشور را به صحنه خرابکاری و ناامنی تبدیل کرده و ادعای تجزیهطلبی داشتند، امروز نه تنها چنین تهدیدهایی وجود ندارد بلکه جمهوری اسلامی ضامن امنیت سایر کشورها نیز هست. اگر قدرت و همراهی ایران با ملت و دولت عراق نبود، به گفته خود مقامات عراقی، بغداد نیز توسط داعش سقوط کرده بود و سوریه امروز به یک لیبی دیگر تبدیل میشد.
زمانی شهرهای ایران هدف موشکهای رژیم صدام بود و تا سالها پاسخی متقارن و درخور به این تهدید وجود نداشت. اما امروز دست قدرت جمهوری اسلامی در منطقه چنان بلند و پرقدرت است که میتواند انتقام اقدام تروریستی داعش در ماه رمضان را، با موشکهای نقطهزن و از فاصله ۷۰۰ کیلومتری بدهد. اینجاست که میتوان فهمید چرا آمریکاییها اینقدر از قدرت موشکی ایران عصبانی و در پی مهار و محدود کردن آن هستند.
تا چندی پیش سران کشورهای غربی از تیکتاک ساعت برای پایان حکومت بشار اسد سخن میگفتند. اما امروز سرسختترین دشمنان وی نیز اذعان دارند که براندازی اسد، رویایی بربادرفته است. اگر تا چند سال پیش آمریکاییها حتی حاضر نبودند ایران را به نشستهای سیاسی درباره بحران سوریه دعوت کنند، امروز ایران محور اصلی نشستهای صلح سوریه است و این آمریکاست که جایی پشت این میز ندارد. از قضا قرار است دور بعدی نشستها در تهران برگزار شود که به گفته وبگاه دبکافایل - نزدیک به موساد- شوک بزرگی به آمریکاست. از سوی دیگر کمربند زمینی محور مقاومت با شکستن کمر داعش در شرق سوریه تکمیل شده و به سواحل مدیترانه رسیده است.
در بعد داخلی نیز کمتر از دو ماه پیش انتخاباتی باشکوه در ایران برگزار شد که ۷۳ درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند و حال و هوای رقابتها از چنان شور و اشتیاقی برخوردار بود که نشان داد انتخابات در ایران امری کاملاً جدی بوده و مانند بسیاری از کشورهای غربی مدعی دموکراسی، تبدیل به یک مناسک سرد و مزورانه نشده است.
شرایط منطقه خطیر است. رژیم آلسعود آشکارا با تلآویو دست دوستی و همکاری داده و با پشتیبانی آمریکا، در خیال تشکیل ناتوی عربی علیه جمهوری اسلامی ایران است. داعش نفسهای آخر خود را میکشد و بسیار بعید است که پدرخواندههای این گروه تکفیری، به راحتی اجازه برچیدن آن را بدهند و برای دوره پساداعش خوابی ندیده باشند. آلسعود مشغول جنایت در یمن است و در پی هضم سیاسی قطر است و همزمان از تروریستهای ضدایرانی آشکارا حمایت میکند. مجموع این شرایط خطیر است اما به هیچ عنوان خطرناک نیست.
با در نظر گرفتن تمامی این شرایط و فاکتورها، سخن گفتن از اینکه نباید قدرت اول منطقهای شدن را به عنوان یک هدف دنبال کرد، چیزی شبیه عباراتی مانند «خزانه خالی است»، «روی موشک شعار نوشتند تا برجام را به هم بزنند»، «در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند» و ...است. شاید بتوان چند مورد از اینها را به حساب سهوی بودن گذاشت، اما وقتی تعداد و ماهیت چنین مواضعی از برخی خطوط قرمز عبور میکند، پرسشهایی جدی به میان میآید. در جایی که پای منافع ملی و امنیت کشور در میان است، جایی برای مماشات و برخی مصلحتاندیشیها نیست.
در پایان باید گفت حتی اگر با هر استدلال نادرستی موافق این موضوع هم باشیم، اکنون جمهوری اسلامی ایران قدرت برتر منطقه است و هیچکس به اندازه آمریکاییها از این واقعیت عصبانی نیست که به قول شهید مظلوم بهشتی باید گفت؛ به آمریکا بگویید از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!