رستوران فرمانده

جایی در شهر تهران دو جوان با دغدغه شناخت شهدا دست به کار می‌شوند و علاوه بر ایجاد کار برای جوان‌ترها، محلی برای صحبت کردن درباره شهدایی که آن‌ها را برندهای جامعه می‌دانند، به وجود بیاورند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: معلوم است سن زیادی ندارد، اما از دور که نگاهش می‌کنم، او را جوان ۳۰ ساله نمی‌بینم؛ در او مردی آرام را می‌بینم که در افکار خودش پرسه می‌زند. از دور و جایی که ایستاده‌ام؛ او و شهید ابراهیم هادی را در یک قاب می‌بینم، یک لحظه از ذهنم عبور می‌کند که «چقدر بهم شباهت دارند» حتی اگر این تشابه ظاهری باشد!

حالا در گوشه‌ای از این شهر بزرگ دو برادر دست به دست یکدیگر داده‌اند و با کمک دوستانی دیگر رستورانی راه انداخته‌اند که در آن ردپای فرماندهان جنگ را می‌توان دید؛ نامش را «فرمانده» گذاشته‌اند، به افتخار بزرگی و رشادت آن‌هایی که رفتند تا ما امنیت داشته باشیم.

جلوی درِ مغازه قدم می‌زد که به سمتش رفتم، خودم را معرفی کردم و گفتم برای مصاحبه تماس گرفته بودم، سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید خودش حرف نمی‌زند، اما برادرش را به من معرفی می‌کند که سوال‌هایم را بپرسم. اجازه می‌گیریم که از داخل مغازه و بخش‌های مختلف عکاسی کنیم. عکس‌ها را می‌گیریم و برای مصاحبه به طبقه بالای مغازه می‌رویم، اتاق شیک و مجللی با مبل‌های آبی!

صدای شهرام ناظری که در مغازه پیچیده را کم می‌کنند تا صدای‌مان بهم برسد، با امیر زاور که متولد سال ۶۱ و چهار سال بزرگتر از برادرش وحید است، همراه می‌شویم تا برای‌مان بگوید چرا و چطور «فرمانده» به وجود آمد، او می‌گوید همان‌طور که به همه گفته «اینجا فرمانده اصلی شهید هادی است و ما هر سربازهای ایشان هستیم و برای ایشان کار می کنیم.»

رستورانی به نام شهید ابراهیم هادی

در جواب «چرا فرمانده؟» امیر زاور به چند سال قبل می‌گردد و از روزهای ابتدایی رستوران راه انداختنشان می‌گوید «از خیلی سال قبل من و برادرم، دغدغه و علاقه به شهدا را داشتیم. به هر حال بعضی از شهدا گمنام مانده‌اند. البته حرفم به این معنا نیست که کار خیلی مهمی انجام داده‌ایم. اما ماجرا از این قرار است که چند سال قبل نام مغازه ما «زیتون» بود و کار می کردیم، اما از جایی تصمیم گرفتیم که نام آن را که از قرآن هم پیدا کرده بودیم، ثبت کنیم و کارمان نیز حرفه‌ای‌تر شود. وقتی برای ثبت برند رفتیم متوجه شدیم که «زیتون» از قبل ثبت شده و اگر می‌خواستیم همچنان از همان نام استفاده کنیم، باید برند را می‌خریدیم، در غیر این‌صورت کارمان قانونی نبود.» بعد از آن باید نام تازه‌ای را برای رستوران پیدا می‌کردند و از همین رو با تیم‌شان که علاوه بر برادرش شامل تعدادی دیگر از دوستانشان هم می‌شده، حرف می‌زنند. «متولی اصلی این کار برادرم بود و با اینکه معمولا از اینکه در مرکز ماجرا باشد، دوری می‌کند، اما ایده اولیه را هم خودش داد که نام یکی از شهدا را روی مغازه بگذاریم. انتخابمان «شهید ابراهیم هادی» بود که دلمان می‌خواست او را بیشتر معرفی و تبلیغ کنیم. چون با توجه به سرگذشتی که این شهید داشتند، هم در زمان خودشان و هم امروز قهرمانی هستند و هرکجا اسمشان را می‌آوریم جو خاصی هم به وجود می‌آید.»

برای اینکه از نام «شهید ابراهیم هادی» برای مغازه استفاده کنند، باید از خانواده شهید کسب اجازه می‌کردند و به همین دلیل به خانه آن‌ها و پیش دو برادرش می‌روند «برادر های شهید هادی خیلی مردم‌دار و مهربان بودند و شاید تصور اولیه ما این بود که ممکن است تصور سوءاستفاده کردن به وجود بیاید، همچنین از طرف دوستان شهید هادی هم مخالفت های زیادی وجود داشت که اصلا غذاخوری چه ارتباطی به شهید دارد؟ اما وحید که به همراه دیگر بچه‌ها رفته بودند، چون با فکر و اطمینان برای اینکار پا پیش گذاشته بودند، شک و شبهه‌های اولیه را از بین برده بودند. در حدود ۵۰ روز رفت و آمدها به خانه شهید ادامه داشت تا اینکه برادرهای ایشان با این نگاه که چند جوان هستند و با توجه به علاقه‌ای که به شهید ابراهیم هادی دارند، می‌خواهند نام رستوارن خودشان را به اسم او بگذارند، قبول کردند.»

زاور در ادامه می‌گوید «البته در آن زمان به پیشنهاد برادرشان اسم واقعی شهید را روی مغازه نگذاشتیم و از نامی که به آن شناخته می شد، استفاده کردیم. «داش ابرام» همان اسم بود و ما هم شدیم «فلافلی داش‌ابرام» و مغازه را هم به عکس‌های این شهید مزین کردیم. باورتان نمی‌شود که این فلافلی چقدر شلوغ بود و در محل و منطقه هم خیلی خوب شناخته شدیم. البته ما هم خیلی تبلیغ می کردیم و حواسمان بود در این مسیر از معرفی شهیدی که نامش را بر سر در مغازه زده بودیم، غافل نشویم.»

معروف شدن «داش‌ابرام» کار دستمان داد

زاور می‌گوید که در آن زمان یعنی سه سال قبل فلافلی داش‌ابرام در فضاهای مجازی هم شناخته شده بود و خیلی‌ها آن‌ها را می‌شناختند، از همین اخبار برخی از همرزم‌ها و دوستان شهید ابراهیم هادی از رستوران باخبر می‌شوند و طی تماس‌های تلفنی می‌خواهند که نام شهید را از رستوران بردارند، او در ادامه توضیح می‌دهد «در ابتدا ما مقاومت کردیم، چون این کار اعتقادمان بود. حتی از طرف خانواده شهید هادی تماس گرفتند و گفتند که دوستان شهید نسبت به این موضوع اعتراض کردند و می‌گویند نباید اسم شهید را برای رستوران بگذارید،در ابتدا ما می‌گفتیم می‌خواهیم دین‌مان را به شهید ادا کنیم و هیچ سواستفاده‌ای اتفاق نیفتاده است. اما برخوردهای زیادی اتفاق افتاد و با همه مقاومت‌های ما، در نهایت و علی‌رغم میل باطنی خودمان مجبور شدیم نام مغازه را تغییر دهیم.»

زاور می‌گوید که از این اتفاق اصلا راضی نبودند، چون «داش ابرام» کولاک کرده بود و در کنار تبلیغاتی که داشتیم، محصول باکیفیتی را هم برای مشتری‌ها حاضر می‌کردند «مدتی مغازه ما بدون اسم بود و بعد از آن با این نگاه که از اسمی استفاده کنیم که به کسی برنخورد و در عین حال شامل حال همه فرماندهان جنگ هم شود؛ اسم «فرمانده» را انتخاب کردیم، بزرگترین و بهترین اسمی بود که به ذهنمان رسید و حالا دو سالی می‌شود که با این نام کار می‌کنیم. ما خوشحالیم که توانتسیم این حداقل کار را انجام دهیم و عکسی از این شهید را در مغازه نصب کنیم و با اینکه برخی افراد برخوردهای شدیدی هم با ما شد، همچنان پای کار خودمان هستیم و ادام می‌دهیم.»

تیم کوهنوردی «شهید ابراهیم هادی»

وارد فلافلی «فرمانده» که می‌شوید، علاوه بر فضای کلی مغازه نگاهتان به کارکنان آن که می‌افتد، احتمالا تعجب می‌کنید! چون بیشتر کارکنان آن‌ها جوان و نوجوان هستند و وقتی از زاور می‌پرسم که چطور آن‌ها را جذب می‌کنند، می‌گوید: «اخلاق خوب! به هر حال جوان هستند و حتی شیطنت‌های خودشان را دارند. اما بچه‌هایی که با ما کار می‌کنند، فقط نوجوان نیستند و خیلی بزرگ شده‌اند. سعی کردیم جو صمیمی داشته باشیم و فضای اوستا و شاگردی میان ما وجود ندارد. جو سالم و شادی هم داریم و با همین بچه‌ها تیم کوهنوردی شهید ابراهیم هادی را هم تشکیل داده‌ایم و حتی قله‌های سبلان، توچال و الوند کوه را فتح کرده‌ایم و هیمشه هم عکس شهید را همراه خودمان تا نوک کوه می‌بریم.»

علی و مهدی دو نوجوان ۱۷- ۱۸ ساله‌ای هستند که هر دو بیشتر از سه سال است که همراه با «آقا وحید» در رستوران کار می‌کنند، هم درس می‌خوانند، هم کار می‌کنند و هم کوهنوردی. روزهای تعطیلی هم تمام وقت در رستوران هستند. مهدی با تاکید می‌گوید که دوستانش آرزوی کار کردن در رستوران را دارند، علی هم می‌گگوید که کار کردن زیر پرچم شهدا برایش از هر افتخاری بالاتر است. 

شهدا برندهای جامعه ما هستند

از امیر زاور می‌پرسم اگر کسی وارد مغازه شود و بپرسد که هدف‌تان از این عکس‌ها و فضای کلی مغازه چیست، چه جوابی دارید؟ و او توضیح می دهد «ما احساس می‌کنیم که دینی به گردنمان است. وقتی در جامعه می‌بینیم که برندهایی در میان جوانان باب شده‌اند که هیچ معنی و مفهومی ندارند، اما آن‌ها شهدای خودشان را خیلی خوب نمی‌شناسند، فکر می‌کنیم باید تغییری در فرهنگ اتفاق بیفتد. این افراد برندهای ما هستند و باید آن‌ها را معرفی کنیم. نمی‌دانیم چرا بعضی‌ها فرار می‌کنند و جدی نمی‌گیرند. امام حسین برند بود، برند بزرگی که یک دل داشت، دلی که به خدا داد و بعد همه دل‌ها را اسیر خودش کرد. ما هم هدفی را می‌خواهیم دنبال کنیم و تا اینجا آمده‌ایم، بیشتر از این نتوانستیم کاری را پیش ببریم.»

برای رضای خدا کار می‌کنیم

اولین سوالی که مشتری از ما در رستوران می‌پرسند این است که «صاحب اینجا چه کسی است؟» من هم که همیشه پشت دخل هستم، بدون هیچ معطلی می‌گویم صاحب اینجا خداست و ما هم برای او کار می‌کنیم. همیشه این را به یاد داشته باشیم که همه کارها برای خداست. همه ما می‌خواهیم به خدا برسیم و هرکسی برای این هدف از راهی استفاده می‌کند، اما مهم این است که برای رضای خدا کار کنیم. همان‌طور که شهید ابراهیم هادی هم می‌گوید که «بزرگترین اشتباه ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم به جز رضای خدا». ما این جمله را سرلوحه کار خودمان قرار داده‌ایم.»

او همچنین تاکید می‌کند که «در جواب مشتری که می‌گوید چرا این فضا را در رستوران خودتان دارید، بحث قهرمان‌های غربی را پیش می‌کشیم که همه ما آن‌ها را می‌شناسیم، در صورتیکه خودمان قهرمان‌های داخلی زیادی داریم و آن‌ها را فراموش کرده‌ایم، باور کنید آن‌ها به گردن ما حق دارند و باید معرفی‌شان کنیم. ما می‌خواستیم نام شهید ابراهیم هادی معرفی و اطاع‌رسانی شود. به شکل درست و خوب هم اتفاق بیفتد، همان‌طور که دشمن بدون توپ و تانک توانسته روانشناسانه و از طریق فرهنگ حرف خودش را به خانه‌های مردم ما برساند، ما هم باید همان کار را می‌کردیم و حمله آن‌ها را خنثی کنیم!»

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ناشناس ۱۵:۱۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۴
    45 3
    روحش با اباعبدالله محشور

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس