به گزارش مشرق، «حکایت سینماتوگراف» عنوان جدیدترین اثر سعید مستغاثی، روزنامهنگار و منتقد شناخته شده سینماست که به واکاوی تاریخ سینمای ایران میپردازد و جلد اول آن که در ارتباط با تاریخ سینمای قبل از انقلاب است بتازگی راهی بازار کتاب شده است. به بهانه فرارسیدن روزملی سینما سراغ مستغاثی رفتیم تا درباره این اثر و دیدگاهش درباره وضعیت فعلی سینمای ایران گفتوگو کنیم.
***
چه شد که تصمیم گرفتید سراغ بررسی تاریخ سینمای قبل از انقلاب بروید؟
کسی که ۳۰ سال با سینما در تماس است بیشک دغدغهاش سینما بوده و خواهد بود. در این سالها به مناسبتهای مختلفی تاریخ سینما مکتوب شده است. هرکدام از این مکتوبات شکل خاص خود را داشته است؛ دایرهالمعارفی، بازخوانی، فرهنگنامهای و... در این میان به نظر میرسید نگاه تحلیلی و واکاوی تاریخی و پرداختن به تاریخ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سینما مورد غفلت واقع شده بود. مدتها پیش در مقالات و مباحثی که داشتم فقدان چنین موضوعی را مطرح کردم.
حتی در «راز آرماگدون» ۴ قسمت را به تاریخ سینما پرداختیم. وقتی هم که به تاریخ میپردازیم، طبیعی است که از ابتدای آن شروع کنیم، از بدو ورود سینما به ایران تا امروز. اما چون پرداختن به این گستره تاریخی بسیار زیاد میشد، ما تاریخ سینما را به ۲ قسمت تقسیم کردیم؛ یکی قبل از انقلاب و دیگری بعد از انقلاب. در واقع انقلاب میتوانست تاریخ سینما را به بعد و قبل از خود تقسیم کند و با این تقسیمبندی نگارش جلد اول به پایان رسید.
شما در این کتاب به ریشههای تاریخی و تأثیرات اتفاقات سیاسی بر جریان شکلگیری سینما در ایران اشاره کرده و بخشهای بسیاری از تاریخ سینمای ایران را به سیاست پیوند زدهاید؛ فکر نمیکنید این حجم از اطلاعات سیاسی و تاریخی در ارتباط با شخصیتهای مختلف سینمایی، باعث دلزدگی مخاطب شود؟
اول اینکه، به نظرم این کتاب بیشتر برای کسانی جذابیت دارد که دغدغهشان ریشههای تاریخی و پسزمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پدیدههاست، در حالی که برای مخاطبان عامتر معمولا اسامی فیلمها و تاریخ نمایششان و چیزهایی از این قبیل مهم است. آن یک بعد از تاریخ سینماست و این کتاب هم بعد دیگری از آن است. این بعد به ریشهها و پسزمینههای پدیده سینما میپردازد؛ اینکه مقوله وارداتی بودن سینما چه مسائلی دارد؟
برای چه وارد شده است؟ چه افرادی آن را وارد کردند؟ چه کسانی آن را گسترش دادند؟ جریانهای تولید و توزیع از چه سنخی بودند؟ و... . بهدست آوردن هویتهای تاریخی، فرهنگی و... باعث میشود این پدیده را دقیقتر و عمیقتر بشناسیم. این زاویهای جدید از پرداختن به سینماست، زاویهای متفاوت از قبل که در آن عمدتا به بیان اطلاعات عمومی بسنده میشد.
بگذارید سوالم را از زاویه دیگری بیان کنم؛ شما در بخشهای متعددی از کتاب زمانی که میخواهید به ریشههای ورود سینما در ایران اشاره کنید، مدام از ریشههای یهودی و فراماسونری چهرههای مؤثر در این جریان یاد میکنید؛ هرچند کلیت این ادعا را رد نمیکنم ولی آیا تکرار چنین واژههایی مانند فراماسون و یهود و نسبت دادن بسیاری از مسائل به آنها، مخاطب را پس نمیزند؟
اینکه میفرمایید حجم زیاد، در هر حال این تاریخ است، ما که نمیتوانیم در تاریخ دست ببریم تا مخاطب خوشش بیاید، نخستین وظیفه پژوهشگر این است که باید تاریخ را آنگونه که هست نقل کند. متاسفانه تاریخی که تا الان در کشور ما درباره سینما نقل شده، در بسیاری موارد به هر دلیلی سانسور شده است.
حالا شاید تاریخنویسان صلاح میدیدند بخشی از تاریخ را حذف کنند یا منافعشان در این کار بوده است اما ما تلاش کردیم چیزی از تاریخ را حذف نکنیم و همانطور که بوده روایت کنیم. اینکه میگویید در حجم زیادی از کتاب از یک فرقه یا گروه خاص نام برده شده، واقعیتی مستند از تاریخ است و نمیتوان آن را کتمان کرد و اگر چنین کنیم در آن دست برده و تحریفش میکنیم.
مثلا وقتی میآییم میگوییم «اردشیر جی ریپورتر» چنین رزومهای داشته، نه چیزی به آن اضافه میکنیم و نه چیزی کم.
اینها همه بر اساس تاریخ مستند و گفتههای خودشان بوده است و ما وظیفه داریم تاریخ را سانسور نکنیم. اگر این عدم سانسور باعث میشود مخاطب آن را پس بزند، بابت این است که تاریخ را برای مخاطب ایرانی سانسور کردند. باید بتدریج این سانسور از میان برود و مردم با تاریخ بدون جرح و تعدیل روبهرو شوند. الان مطرح کردن بسیاری از مسائل سانسور شده در تاریخ تعجبآور است.
من یادم است وقتی شهید مرتضی آوینی در دانشکده سینما و تئاتر، صحبتهایی مطرح کرد که شاید امروز برای ما بدیهی به نظر برسد، آن روزها مورد مواخذه و محاکمه قرار گرفت. این تقصیر نسل جوان نیست که این مسائل برایش تعجبآور است، باید تاریخ بدون سانسور نوشته شود و مخاطب با واقعیات حقیقی روبهرو شود.
مسأله یا موضوعی هست که در تحقیقتان نیاورده باشید و بخواهید در چاپهای بعدی کتاب به آن اضافه کنید؟
بله! بدون شک اگر منابع جدیدی در این زمینه به دست من برسد؛ حتما این کار را خواهم کرد. البته به طور کلی ما در این کتاب سعی کردیم از زیادهگویی پرهیز شود و به نوعی به صورت کپسولی مطالب مطرح شود اما منابع و رفرنسها به گونهای است که علاقهمندان میتوانند براحتی برای فهم مبسوطتر به آن مراجعه کنند. عمده مطالب از اسناد پنهان نیست، بلکه از خاطرات و گفتههای شخصی خودشان است.
منابع اصلی نگارش این اثر چه کتابهایی بودند؟
ما منابع اصلی نداشتیم. اگر پانوشتهای صفحات را با دقت مشاهده کنید، متوجه خواهید شد گستره وسیعی از کتابهای تاریخی، فرهنگی و... مورد استفاده قرار گرفته است. از کتابهای عبدالله شهبازی تا وصیتنامه اردشیر جی ریپورتر تا خاطرات بهروز وثوقی و مصاحبه با فردین و... که طیف بسیار بزرگی از کتابهایی را در برمیگیرد که از آنها برای نوشتن این کتاب استفاده شده است. برخی از این منابع هم گفتوگوها و نوشتههایی است که خودم آن را منتشر کردهام.
این گستره وسیع منابع، کار بسیار پرزحمتی میطلبد؛ جمعآوری این منابع توسط یک تیم صورت گرفته یا شخص شما همه کار آن را انجام دادهاید؟
این کار حاصل دغدغه سینمایی و تاریخی شخص من در طول ۳۰ سال گذشته است. یکی از عمدهترین فعالیتهای من از ابتدای دهه ۶۰ مطالعات تاریخی بود، ابتدا تاریخ انقلاب مسالهام بود و بابت همین تقریبا عمده آثار تاریخی مرتبط با پهلوی، قاجار و حتی پس از انقلاب را مورد بررسی قرار دادم. زمانی که بنا داشتیم سریال مستند «راز آرماگدون» را تولید کنیم، ناخودآگاه انبوهی از کتب، نوشتهها و گفتوگوهای تاریخ جهان را مطالعه کردیم.
حدود ۱۵ سریال مستند تاریخی دیگری هم بعد از آن تولید کردیم و در این میان علاقه پیشینی که به سینما داشتیم، باعث شد خوراک تاریخ سینما را در این سالها به دست آوریم. البته کتاب دیگری نیز در ارتباط با تاریخ سینمای جهان دارم که انشاءالله در ماههای آینده منتشر خواهد شد.
آن هم در قالب مجموعه نیمه پنهان منتشر میشود؟
خیر! انتشارات فرهنگ و اندیشه اسلامی توزیع آن را برعهده گرفته است. در واقع آن کتاب به نوعی از مجموعه اینک آخرالزمان که پیش از این تولید کرده بودیم، اقتباس شده است.
به هر جهت در یک فرآیند ۳۰ ساله اندوخته خوبی از تاریخ و تاریخ سینمای جهان گردآوری کردم که بخشهایی از آنها پیش از این در قالبهای مختلف منتشر شده است که بخشی از آن مستند راز آرماگدون بود، بخشی اینک آخرالزمان و بخشی تاریخ سینمای ایران و بخشی دیگر نیز قرار است در قالب تاریخ سینمای جهان منتشر شود.
نگارش کتاب تاریخ سینمای ایران چه قدر طول کشید؟
مرحوم شایانفر یکی از مشوقهای من بود و میگفت کارهایی را که به صورت مستند انجام میدهی در قالب کتاب منتشر کن و من در سال ۹۴ شروع به جمعآوری فیشهای کتاب کردم. این مجموعه ابتدا در قابل مطالبی جداگانه در روزنامه کیهان منتشر شد. البته هنگامی که این یادداشتها بنا بود به صورت کتاب منتشر شود، مرحوم شایانفر به رحمت خدا رفتند اما خب! اصرار و علاقه ایشان را عملی کردیم و سعی کردیم حق شاگردی را به جا آوریم و حکایت سینماتوگراف منتشر شد.
به نظر خودتان مهمترین فرق کتاب شما با دایرهالمعارفهایی که تا به حال برای سینما نوشته شده چیست و اساس مزیت نسبی این اثر را نسبت به سایر آثار تاریخ سینمای ایران چه میدانید؟
یک زمانی میگوییم تاریخ اسلام و یک زمانی تاریخ تحلیلی اسلام را مطرح میکنیم. در تاریخ صرفا رویدادها بیان میشود اما در تاریخ تحلیلی پسزمینههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... مطرح میشود. دایرهالمعارف ردیف کردن اطلاعات بدون تحلیل و بررسی خاصی است. ضمن آنکه ما در تاریخ سینما جرح و تعدیل و سانسور بسیار داریم. البته بعضی از این دادهها در کتابها هم آمده است.
به طور مثال سرمایهگذاران میترافیلم و پارسین، یهودی بودند. ما وقتی به دنبال اسامی آنها میگشتیم میدیدیم که آنها در کودتا هم نقش داشتند یا مسائل دیگری که جای آن در تاریخ تحلیلی است. این یک استاندارد جهانی است و ایران و غیر ایران ندارد.
جلد بعدی کتاب که تاریخ سینما بعد از انقلاب محسوب میشود، کی منتشر خواهد شد؟
این جلد کار زیادی میبرد. قبل از انقلاب خیلی حرفها گفته شده است و با توجه به اینکه زمان زیادی از آن گذشته میتوان نگاهی نسبتا جامع و دقیق به آن داشت. اما در دوره فعلی خیلی حرفها گفته نشده، خیلیها صحبت نمیکنند و اگر بخواهیم کتابی را بر اساس اسناد معتبر منتشر کنیم کار سختی است. ما در این ۳۰ سال گامبهگام با سینما جلو آمدیم و به قولی با سینما زندگی کردیم و پیر شدیم؛ از داوریها و بازیها و موجهای سینمایی تا منتقدان و مطبوعات.
اما نوشتن مطالب سند میخواهد و گفتهها باید از ادعا خارج شده و سند شود. یک پژوهش علمی باید به منابع معتبر متکی باشد به همین دلیل کار زیادی میطلبد.
با توجه به فرارسیدن روز ملی سینما، به عنوان فردی که به تاریخ سینمای قبل و بعد از انقلاب احاطه دارد، وضعیت کنونی سینمای ایران را چگونه میبینید؟
من معتقدم تاریخ اگر به درد امروزمان نخورد، به هیچ دردی نخواهد خورد. یکی از دلایلی که به تاریخ سینمای ایران پرداختیم، رسیدن به علل آسیبهای امروزی است.
آسیبهایی که مدام مطرح میشود؛ چرا سینمای ایران با سینمای انقلاب چندان سنخیتی ندارد؟ چرا از مردم دور است و نسبت به هنجارهایشان بیدغدغه است؟
این مسائل چیزهایی است که باید ریشههای آن را در تاریخ سینما پیدا کرد. اگر این کتاب را بخوانید براحتی میتوانید ریشههای این مسائل را در آن پیدا کنید.
اتفاقا میتوان گفت ریشههای وضعیت کنونی سینما در آن موقع- قبل از انقلاب - است، بنابراین سینمای بعد از انقلاب، چیزی در دنباله همان سینماست.
اگرچه انقلاب ساختارها را بههم ریخت اما تفکر جاری در آن سینما به این سینما منتقل شد و شاکله سینما را دور از مردم و هنجارهایشان نگه داشت.
ما در این سالها از لحاظ تکنیک و فرم به سرعت رشد کردیم و میتوان گفت تکنیک سینما پس از انقلاب تازه شکل گرفت اما محتوای آن از قبل انقلاب به این دوره ثابت مانده است.
همه فیلمسازان و مسؤولان قابل احترامند اما جریان سینما همچنان در اختیار جریان سکولار و پرفاصله از جریانهای مردمی و دینی است. بابت همین میبینید در سینمای امروز ما جای خیلی چیزها خالی است. برخلاف بسیاری از کشورها که از کوچه و خیابان سربر میآورند، سینمای ایران از دربار بیرون میآید.
برای اسلام زدایی، دین زدای و... وارد شده است. بعد از انقلاب جبهه فکری و فرهنگی انقلاب تلاش بسیاری کردند. در زمینه مستند، انیمیشن و... بسیار شاخص شدهایم اما هنوز در سینمای داستانی با نقطه ضعفهایی مواجهیم.
منبع: روزنامه وطن امروز