به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در این مراسم، سردار محمدرضا یزدی فرمانده سپاه تهران در سخنانی گفت: ارزش عملیات خیبر به این است که اولین عملیات آبیخاکی ما در دوران دفاع مقدس محسوب میشود. مدیریت جنگ در این عملیات به گونهای بود که دشمنان ما متوسل به غرب و شرق شدند اما بچههای ما توانستند جزیره را حفظ کنند. از نظر من این یک اصطلاح غلط است که به جنگ؛ جنگ میگوییم چراکه انصافاً یک دفاع مقدس بود و برای نظام جمهوری اسلامی ایران افتخارآفرینی داشت.
سردار یزدی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: برگ زرین عملیات خیبر زندگی شهید همت بود. حتما شهادتها افتخارآفرین است اما نحوه زندگی این شهدا نه فقط افتخارآفرین بلکه آموزنده است. جوانان ما باید شیوه زندگی همت را یاد بگیرند. از طرف دیگر امروز ما وارث زندگی ارزشمندی هستیم که چنین حرکتی دارد و برگرفته از آموزههای عاشورا است. ما باید در زاویه نگاه همت قدم برداریم و تلاش کنیم. اگر اینگونه باشد قطعا اجر مادی و معنوی بسیاری خواهیم یافت.
فرمانده سپاه تهران بیان کرد: آنها که صدای همت را شنیدهاند قطعا دین بزرگی بر گردنشان است اما جوانانی که در نسلهای بعد با عکس همت با او آشنا شدهاند بدانند که اگر راه او را بروند ضمن کسب توفیق در زندگی اجر بزرگی نیز نصیبشان خواهد شد.
در بخش دیگر این مراسم، سردار گلعلی بابایی نویسنده کتاب «شرارههای خورشید» که کارنامه عملیاتی لشگر 27 محمدرسولالله (ص) در عملیات خیبر را شامل میشود، بیان کرد: بعد از 12 سال شاهد به بار نشستن تلاشمان برای چاپ این اثر شدیم. قبل از آن ما کتاب «همپای صاعقه» و «ضربت متقابل» را به چاپ رسانده بودیم. قرار بود که بعد از آن به عملیاتهای دیگری هم بپردازیم اما کار تدوین و پژوهش آنها انجام نشد و به همین دلیل مجموعههای سوم، چهارم و پنجم منتشر نشد و ششمین مجموعه که «شرارههای خورشید» نام دارد به چاپ رسید.
این نویسنده یادآور شد: این کتاب حاصل یک سال و نیم تلاش فشرده من و آقای حسین بهزاد است و تا آنجایی که توانستهایم بیطرفانه مطالب را بیان کردهایم اما من اعتقاد دارم تا وقتی که تمامی اسناد مرتبط با دفاع مقدس را که در اختیار برادران ارتشی و سایر یگانهای حاضر در جنگ تحمیلی بودهاند، در اختیار نداشته باشیم، صحبت از اینکه بگوییم این کار بینقص است، ممکن است بیربط باشد.
بابایی با اشاره به اظهارنظرهای علاءالدین خمر فرمانده نیروی زمینی ارتش بعث صدام گفت: در مصاحبهای با یک خبرنگار آمریکایی گفته بود در نبرد شرق بصره یعنی خیبر طرح ایرانیها بسیار خوب بوده است اما منابعشان متناسب با اهدافشان نبوده است.
وی بیان کرد: پیام کتاب «شرارههای خورشید» انتقال استقامت رزمندگان به نسل جوان است که باید ثبت شود چراکه وقتی فرازهایی از این کتاب را مینوشتم بسیار سنگین و سخت برایم بود.
سعید قاسمی: در «شرارههای خورشید» خودزنی کردهام/ خودم را نمیبخشم
سعید قاسمی در مراسم رونمایی از کتاب «شرارههای خورشید» گفت: من در این کتاب خودزنی کردهام و این مساله مربوط به اختلافاتی است که به خاطر مسائل سیاسی و عقیدتی داشتیم.
سعید قاسمی بهعنوان یکی از سخنرانان این مراسم هنگام آمدن روی سن، کفشهای خود را درآورد و گفت: اول، پیروزی بسیار بزرگ در عراق و سوریه را پس از ۵ سال مرارت و تحمل شرارت تبریک میگویم؛ چه به آنهایی که مستقیم به ما وصل بودند و چه آنهایی که از یگانهای دیگر بودند. همه آنهایی که در پرواز اول با احمد (متوسلیان) به سوریه آمدند، یادشان است که همت زمین و زمان را موقع برگشتن به ایران، به هم میدوخت و میگفت باید قبل از رفتن، ضربهای به اسرائیل بزنیم. ولی خب نشد. اما پیروزی امروز، نتیجه زحمات آن روزهاست.
وی افزود: من در صفحات آخر کتاب «شرارههای خورشید» یک خودزنی کردهام که امروز دوست دارم دربارهاش صحبت کنم. این خودزنی مربوط به مقطعی است که از لبنان آمدیم و وارد مرحله دوم عملیات رمضان شدیم. عملیات مسلم رو شروع نکرده رفتیم سراغ شناسایی خیبر. شناساییها سنگین بود و به یاد دارم وقتی از خستگی با پاهای تاول زده در سنگر خواب بودم، همت و محسن رضایی و حسن باقری رحمتالله علیه، من را بیدار میکردند و نتیجه شناسایی را میپرسیدند. از مقطعی به بعد، بچههای من در گزارش دادن به بالا یعنی محسن رضایی و شمخانی به مشکل برخوردند. این مشکل، سیاسی و عقیدتی بود. بعد بچههای باکری و احمد کاظمی برای شناسایی آمدند. قرار بود والفجر ۴ انجام شود که نشد.
این فرمانده دفاع مقدس در ادامه گفت: ۶ ماه حاج همت روی طرح کار کرد ولی نشد. از همان مقطعی که نشد، بچههای اطلاعات عملیات من مشکل پیدا کردند. خود هم همین طور. بعد رفتیم برای عملیات کانی مانگا. بعد از آن بود که بعضی از بچههای لشگر گفتند میمانیم ولی بهعنوان نیروی عادی نه اطلاعات عملیات. در کتاب «شرارههای خورشید» درباره این بچهها که اسمشان «شورشی» شد، صحبت شده است. اما در کتاب بعدی اگر عمری باشد، این مساله را شرح میدهیم.
قاسمی گفت: بعد از این ماجراها، در پادگان با حاجی کلکل کردم. بعد از جر و بحث مان هم گفتم حاجی میآیم ولی مسئولیت نمیگیرم. حاجی فکر میکرد دارم شوخی می کنم. بعد از آن هم اختلاف بالا گرفت و امام(ره) آن نامه را به آقای محلاتی نوشت. این بچههایی که گفتم به دو بخش تقسیم شدند. یکی اکبر گنجی بود که رفت و از اول هم سیاسی بود و کلا از جنگ بیرون رفت. اما یک گروه هم مثل کاظم رستگار بودند که گفتند جنگ حق است و با وجود اختلافی که داریم، میآییم. عدهای هم ماندند و مسئولیت پذیرفتند. امروز کسی که طالب واقعیت است، باید برود پشت کاغذها و ورقهها دنبالش بگردد و ببیند آن بچهها چه کسانی بودند. به هر حال در این عقبنشینی من که تا آخر عمر، خودم را به خاطرش نکوهش میکنم، لشگر ضربه سختی خورد. از جنگ بیرون نرفتیم اما رفتیم به تیپ سیدالشهدا پیش کاظم رستگار.
راوی بخشی از قسمتهای کتاب «شرارههای خورشید» در حالی که بغض داشت و چندین بار سخن خود را قطع کرد، ادامه داد: آخرین دیدارم با همت، در همان اسکلهای در سه راه شهادت بود که بعدها به اسکله حاج همت معروف شد. حاجی از روبرو آمد و همدیگر را نگاه کوتاهی کردیم. سلام کردم اما جواب نداد. بعد از شهادتش هم چند بار خوابش را دیدم و باز هم جوابم را نداد. خیلیها در این مواقع خودشان را لوس میکنند و می گویند که پریدیم بغل همدیگر و بوسیدیم و اینها ولی من نه. بعد از شهادت حاجی هم، نوکری کردیم. عملیاتهای زیادی بود که در آنها شرکت کردم ولی شاید هیچ وقت خودم را نبخشم چون این وضعیت میتوانست بهتر باشد.
وی گفت: یک فرد ولایتی، مخالف هم باشد ولی جنگ را رها نمیکند. می گوید این جا تلفات میدهیم و کشته میشویم ولی نمیگذارد برود. معنی ولایت پذیری این است. من هم که یاغی بودم، یک مقطع پیش کاظم رستگار در تیپ سیدالشهدا رفتم و یاغی تر شدم.
در بخش دیگر این مراسم با حضور حجتالاسلام شیرازی نماینده ولی فقیه در سپاه قدس، سردار یزدی فرمانده سپاه تهران، محمدمهدی همت فرزند شهید همت، میثم دستاوره فرزند شهید دستاوره، وهب همدانی فرزند شهید همدانی و میثم کریمی فرزند شهید عباس کریمی و سردار سعید قاسمی از فرماندهان لشگر 27 از کتاب «شرارههای خورشید» رونمایی شد.
* ایسنا/ مهر