سرویس فرهنگ و هنر مشرق -دکتر محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل فرهنگی، فارغالتحصیل دکتری اندیشه سیاسی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (گروه مطالعات منطقهای) در دورههای کارشناسیارشد در دانشگاه تهران، دانشگاه جامع امام حسین (ع) و علوم و فنون فارابی تدریس میکند. پس از بحثهای مطرح شده در هفتههای اخیر درباره کیفیت نازل و رو به ابتذال سینمای ایران و به دام افتادن آن در یک حلقه مافیایی، در مورد زوایای کمتر دیده شده سینمای ایران و چرایی مخالفت یک حلقه بسته مدیریتی با حق انتخاب مردم برای دیدن فیلمهای با کیفیت خارجی به گفتگو نشستیم. گفتگوی پرتیتر بسیار جذاب، خواندنی که مافیای سینمای ایران ، تحمل خواندنش را نخواهند داشت.
مهمترین محورهای مطرح شده در این گفتگو بدین شرح است:
*وقتی از سینمای جهان حرف میزنیم یعنی سینمای جهان عرب، سینمای مهم هند، سینمای مهم ژاپن، سینمای چین، آمریکا، کانادا و حتی آمریکای لاتین
* خیلی از فیلمهای تولید سینمای جهان بر خلاف جریان اصلی سینمای ایران در خدمت مفاهیمی مثل تحکیم خانواده، ظلم ستیزی، سبک زندگی اصیل انسانی و .... است
* سینماگر ایرانی پیش خودش میگوید من هر آشغالی بسازم دیده خواهد شد، بودجهاش را دولت تامین میکند، مثل محصولات ایران خودرو و سایپا.
* بسیاری از آثاری که ساخته و اکران میشوند، بدیهات اخلاقی جامعه ایرانی و فرهنگ اسلامی – ایرانی، حتی قانون ما را رعایت نمیکند. مثال: ۵۰ کیلو آلبالو
* اکران فیلمهای سینمای جهان سلیقه هنری ما را بالا خواهد برد. مافیای سینمای ایران از این وحشت دارد که سلیقه هنری مردم ارتقا پیدا کند
* یک عده هم به نام حمایت از تولید داخلی برای خودشان مافیا و انحصار درست کردند.از دولت و جشنوارهها، نهادهای انقلابی میچاپند
* کسانی ضد فرهنگ هستند که درهای سینمای ایران به سوی فیلم خارجی مطلوب بستهاند
***
*آقای دکتر، با توجه به سقف استقبال از سینمای ایران در گیشهها با فرض نهنگ عنبر که دو میلیون و ششصدهزار مخاطب داشت. مخاطبانش در شبکه نمایش خانگی در خوشبینانهترین حالت از مرز یک میلیون نفر تجاوز نمیکند. آیا چنین آثاری پاسخ گوی نیاز جامعه جوان کشور که ۴۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند، هست؟
من هم چند سئوال را همزمان با پیش فرضهای آماری شماری ارائه میکنم. آیا در میان فیلمهایی که در سینمای جهان از آمریکا، سوئد، کره و .... تولید میشود، آیا محصولاتی وجود دارند که خوراک فکری جامعه ایران اسلامی باشند؟ یعنی فیلمی بیاوریم که با خیال راحت در سینماهای سراسر کشور اکران کنیم؟ فیلمی که در واقع محصول کشورهای مختلف باشد از کره، چین، کانادا، آمریکا و سوئد و مخصوصا آمریکای لاتین و ... ، که با اعتقادات ما سازگار باشد، با اخلاق ما سازگار باشد، با فرهنگ اسلامی – ایرانی ما سازگار باشد و با خیال راحت این فیلم را اکران کنیم و مردم بروند این فیلم را تماشا کنند. آیا چنین فیلمهایی پیدا میشود؟ بله چنین فیلمهایی پیدا میشود.
*یعنی شما با اکران فیلم خارجی موافق هستید؟
وقتی از سینمای جهان حرف میزنیم یعنی سینمای جهان عرب، سینمای مهم هند، سینمای مهم ژاپن، یعنی سینمای چین، آمریکا، کانادا و حتی آمریکای لاتین و هر کشوری که تولید سینمایی دارد. در خیل این تولیدات آثاری پیدا میشوند که با اعتقادات ما سازگار است، با نگاه دینی و حتی اخلاق ایرانی سازگار است.
*نظرتان در مورد سانسور فیلمها چیست؟
در تولیدات فعلی سینمای آمریکا نیز آنچنان موارد غیر اخلاقی نمیتوان مثل گذشته یافت. ممکن است که فیلمی چند صحنه کوتاه داشته باشد که حذف آن هم اثری به کلیت اثر نمیزند. به قصه و ریتم اصلی فیلم لطمه نخواهد زد. با وجود تکنولوژی دیجیتال، ما خیلی از صحنههایی که بازیگران زن، لباس نامناسبی دارند را میتوانیم درست کنیم، اما پیام همان فیلم قابل اصلاح، مطابق ارزشهای دینی ماست. خیلی از فیلمهای تولید سینمای جهان بر خلاف جریان اصلی سینمای ایران در خدمت مفاهیمی مثل تحکیم خانواده، ظلم ستیزی، سبک زندگی اصیل انسانی و .... مفاهیمی است که سالنهای سینمای ما بدان نیاز دارد. قطعا فیلمهای بیشماری در سینماهای جهان تولید میشود. فیلمهای مورد نظر من کالاهای فرهنگی هستند و محصول ذهن خلاق هنرمندان. چرا نباید از محصولات سایر کشورهای جهان استفاده کنیم؟ ما جامعه فرهنگی محرومی داریم. گاهی یک کالای فرهنگی با اعتقادات ما سازگار نیست، اصلا نباید استفاده کنیم. اما کالای فرهنگی مثل فیلم خارجی مطلوب که ارزشهای جامعه مارا تقویت میکند، چرا نباید استفاده کنیم؟!ما آثاری را در سینمای جهان داریم که لازم داریم ببنیم. عامه مردم هم ببینند و استفاده کنند. یکبار دیگر منظورم را روشن کنم منظور من از فیلم خارجی فقط سینمای آمریکا و هالیوود نیست. سینمای روسیه در برخی تولیدات در حال حاضر خیلی مدرنتر از آثار آمریکایی است. فلسطین سینما دارد و اثر سینمایی تولید میکند.
ما به بهانه های مختلف خودمان را از اکران فیلم خارجی محروم کردیم. در اوایل انقلاب حذف فیلم خارجی، برای تقویت سینمای ایران لازم بود که از خارج از کشور فیلمی نیاوریم و اکران نکنیم. اما الان سینمای ایران قوی شده و اتفاقا چون قوی شده آوردن آثار ارزشمندی می تواند رقابت ایجاد کند. میتواند خلاقیتها را بالا ببرد و میتواند سینمای ایران را وادار به تکاپو و خلاقیت بیشتر وادار کند. الان سینمای ایران چون رقیب ندارد تنبل و شبیه ایران خودرو شده است. سینماگر ایرانی پیش خودش میگوید من هر آشغالی بسازم دیده خواهد شد، بودجهاش را دولت تامین میکند، مثل محصولات ایران خودرو و سایپا. مثل خودرو سازان داخلی که مطمئن هستند رقیب ندارند هر چیزی تولید کنند، آش کشک خاله است، مردم مجبورند بخورند.
*آیا همه فیلمهای ایرانی آثار ارزشمندی و در قواره پرده سینماهاست؟
همه آثار ایرانی منطبق بر ارزشها، اخلاق و آموزههای دینی ما نیستند. بسیاری از آثاری ساخته و اکران میشوند، بدیهات اخلاقی جامعه ایرانی و فرهنگ اسلامی – ایرانی، حتی قانون ما را رعایت نمیکند. مثال، ۵۰ کیلو آلبالو؛ وزیر وقت ارشاد اقرار کرد که اکران این فیلم خطای محض بوده و این فیلم نباید اکران میشد. اگر وزرای ارشاد صداقت داشته باشند، باید از این اقرارها زیاد انجام بدهند. ما کم فیلم نداشتیم که خلاف اخلاق و باورهای دینی، خلاف قوانین و خلاف امنیت ملی بودهاند و به اسم فیلم ایرانی اکران شدهاند و آسیبهای جدی برای فرهنگ ما داشته اند.
*سالهاست مسئولان را از اکران فیلم خارجی با این ترفند ترساندهاند که نمایش فیلم خارجی مصداق تهاجم فرهنگی است ؟
این تفکر کاملا پوسیده و غلط است. فیلمهای خارجی خوبی در سطح سینماهای جهان تولید میشود که منطبق با فرهنگ، باور و اعتقادات ماست. مسئولان ما ترسو هستند و من با مسئولان ترسو چه حرف فرهنگی میتوانم بزنم.
*آیا اکران فیلم خارجی در تعارض با فرمایشات بزرگان ما نیست؟
رهبر انقلاب توصیه میکند به نسل جوان که رمان ریشهها اثر «الکس هیلی» را بخوانند. رهبر انقلاب یک کارشناس فرهنگی است و خود ایشان یک مجتهدند، هم کارشناس فرهنگی هستند هم فقیه هستند. دلسوز جوانان مملکت است. ایشان توصیه کرده این رمان را حتما بخوانند. این معنایش چیست؟ یعنی اینکه ما نیاز داریم که محصولات فرهنگی را جهان را که منطبق با باورها و دین مان هست مصرف کنیم. یک مثال از رهبر انقلاب زدم، ایشان جنگ و صلح را هم توصیه کردند که خوانده بشود. حداقل ایشان توصیه کردند که خوانده بشود. خود ایشان خیلی آثار کلاسیک ادبی جهان را مطالعه کردهاند و توصیه میکند و هیچ منعی هم نداریم اگر اثری در چهارچوب باورها و اعتقادات ما اخلاق باشد، منعی برای مصرفش نیست. اگر اثری ضد اخلاق بود، هزاران اسکار هم بگیرد نباید ببینم. خلاف دین ما، خلاف فرهنگ ما ، در تعارض با امنیت ملی ما بود، آن اثر را دور خواهیم ریخت. اما خیلی از آثار سینمای جهان اینگونه نیستند.
*سینماگران و مافیای سینما ادبیات عجیبی در مقابل فیلم خارجی دارد. مثلا میگویند اگر فیلم خارجی نشان دهیم ( یک لولوی فرضی علم کردهاند) که جریانات تندرو واکنش نشان خواهند داد. مثل حرفهایی که عمدتا آقای جیرانی میزند.
این حرفها مبنای منطقی ندارد. مبنای من خیلی منطقی است و دودوتا چهارتایی است. اولا، آثاری است که باید دیده شود و ارزش دیده شدن دارد و لازم است که ما ببینم، خودمان را محروم نکنیم. سینمای ایران در فضای رقابتی بهتر رشد میکند. آوردن و اکران فیلمهای سینمای جهان سلیقه هنری ما را بالا خواهد برد. دوما، مافیای سینمای ایران از این وحشت دارد که سلیقه هنری مردم ارتقا پیدا کند. آنوقت تکلیف مخاطب با فیلم ایرانی چیست؟ این متد موجب می شود که سینماگر ایرانی خلاقیتش را بیشتر کند.
*در چنین شرایطی آیا همه نیاز فرهنگی ما با نمایش و اکران فیلم ایرانی تامین میشود؟
خیر. تامین نمیشود. اگر همه فیلمهای ایرانی که ساخته می شود را خوب و ارزشمند فرض کنیم، اصلا فرض کنیم ظرفیت تولید ما به نمایش و اکران ۲۰۰ فیلم در طول سال برسد که با توجه به پتانسیل فعلی غیر قابل انجام است. آیا ۲۰۰ فیلم تولید شده، سلیقه ما هشتاد میلیون ایرانی را پوشش میدهد؟ خیر. نیاز ۸۰ میلیون ایرانی خیلی بیشتر است. این ۸۰ میلیون حق دارند کالای فرهنگی فاخر مصرف کنند. کالای فرهنگی درجه یک. مردم ایران حق دارند که برنج درجه یک شمال را مصرف کنند. ایرانی شایسته بهترین است. حق دارند فیلم خارجی فاخر مصرف کند و حق دارد کالای فرهنگی که متناسب با اعتقادات و فرهنگ ماست و در خارج تولید شده است را مصرف کنند. هیچ کس منع نکرده است حتی رهبران دینی . آیا جلال آل احمد که خودش جزء برترین نویسندگان ایرانی است، آثار دیگران را ترجمه نکرده است؟ اگر جنگ و صلح ترجمه نمیشد واقعا یک چیزی را گم نکرده بودیم؟! اگر آثار چخوف به فارسی ترجمه نشده بود ما چیزی کم نداشتیم؟! اگر آثار کلاسیک ادبیات جهان ترجمه نمیشد ما چیزی کم و کسر نداشتیم. قطعا از دنیا عقب مانده بودیم! ما حق نداریم مردمان خودمان را از آثار ارزشمند خارجی بی دلیل محروم کنیم.
من یک مثال ساده میزنم. ما هر چقدر مقاله بنویسم که آمریکا با شهروندان سرخپوست خودش چه کرده است، یک وزنه است؛ اما «رقصنده با گرگ» یک وزنه متعالی فراتر از هر مقاله و سخنرانی است. رقصنده با گرگ، رفتار حاکمیت سفیدپوست آمریکایی را با سرخپوستان با جزئیات تشریح میکند؛ حتی نشان میدهد که به بوفالوها هم ظلم کردند. ما هر چه حرف بزنیم و روضه بخوانیم به اندازه فیلم رقصنده با گرگ نمیتوانیم حق مطلب را ادا کنیم. اساس این فیلم یک مثال خوب و دقیق برای آمریکایی شناسی است. ما هر چقدر کتاب چاپ کنیم نمیتوانیم به اندازه «غلاف تمام فلزی» حضور نظامی آمریکا را در سایر کشورها تشریح کنیم. سخنرانیها و حرفهای ما در مورد آمریکا نمیتواند به اندازه جوخه الیور استون تاثیر داشته باشد. ما اگر صدها کتاب منتشر کنیم و ۴۰ سال سخنرانی کنیم، نمیتوانیم به اندازه «فارست گامپ» تاریخ ۴ دهه از آمریکا را تشریح کنیم، به اندازه فارست گامپ نمیتوانیم تاریخ آمریکا را عریان نشان بدهیم.
چرا ببینده و مخاطب ایرانی «غلاف تمام فلزی» را در داخل سالن سینما تماشا نکند؟! ما داریم مخاطب را از یک فیلم خوب محروم میکنیم. بالاخره من (ایرانی) اگر یک فیلم بسازم درباره تاریخ آمریکا یک معنی دارد و اگر الیور استون، رابرت زمکیس، کوین کاستنر، بسازد یک معنی دیگری خواهد داشت و ببننده دقیقتر خواهد دید. من هر چه در مورد مردم فلسطین نوحه سرایی کنم یک معنی میدهد اما یک فلسطینی مثل هانی ابواسعد، در مورد وضعیت کشورش یک فیلم مثل «عمر» بسازد یک معنی دیگر خواهد داشت.چرا آثار سینمای آمریکای لاتین که اتفاقا ضد استکباری است نمایش داده نشده و چرا نسل جوان ما سینمای آمریکای لاتین را نمیشناسد؟ سینمای ارزشمند معنویتگرای اروپا که سینمای عفیف و اخلاقی است را همچنان شناسایی نکردیم. در سینمای هند، اروپا و آمریکا آثاری داریم که اتفاقا حرف دل مردم ایران است چرا اکران نشوند؟ تصور کنید اگر از یک فیلم ۱۲۰ دقیقهای ۵ دقیقه آنرا هم حذف کنیم، هیچ اشکالی ندارد ما ۱۱۵ دقیقه مفید آنرا روی پرده سینما میبینیم. قطعا ارزش سینما، دیدن فیلم روی پرده عریض است.
*اکران فیلم خارجی چه ضررهایی میتواند داشته باشد؟!
منافع یک عده تمامیت خواه را به خطر میاندازد.
*چه کسانی ؟
کسانی که هر خزعبلی تولید میکنند و به عنوان حمایت از سینمای ایران به خورد مخاطبان میدهند. آیا این عده تمامیت خواه حق دارند چنین کنند؟ آیا این حقی که سینماگران ایرانی برای خودشان قائل هستند،بر اساس قانون است. بر اساس دین است؟ بر اساس چیست؟ هر کسی باید مستند حرف بزند. سینمای ایران که نشان داده اگر بخواهد در همه ژانرها شاهکار خلق میکند. سینمای ایران نشان داده در همه ژانرها اراده کند، میتواند قله باشد. سینمای ایران بیدی نیست با اکران فیلم خارجی پیکرهاش دچار تنزلزل شود. این سینما میتواند از آن فیلمها الهام بگیرد. مخاطب بتواند سلیقهاش را با دیدن فیلمهای مثبت و مفید غیر ایرانی (همه سینمای جهان) تامین کند.اتفاقا چون میخواهیم از سینمای ایران حمایت بکنیم، توصیه جدی برای اکران فیلم خارجی وجود دارد. سینمای ایران در شرایط فعلی تنبل و کرخت شده است. آمدن یک رقیب قدرتمند باعث میشود به خودش تکانی بدهد.
*سینمای ایران چقدر تنزل کرده است؟
فیلمهایی که ما در دهه شصت میساختیم. محتوایش را با فیلمهایی که الان میسازیم اگر مقایسه کنیم سیر سقوط دهشتناکی داشته، زبان تولیدات کنونی به هیچ وجه سینما نیست، تله فیلم است، از استاندارد سینمای خیلی فاصله گرفتهایم.
*در دهه شصت جغرافیا داشتیم؟ همه فیلمهای در حال حاضر به تهران خلاصه میشود.
تهرانی هم که نشان میدهند جعلی و کودکانه است.محتوای آثار سینمایی ما در دهه شصت، قله بود، الان کوهپایه هم نیست. الان بسیاری از فیلمهای با المانهای سخیف دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی به سبک فیلمفارسی مشتری جمع میکنند. محتوای سینمای ایران در حال حاضر متعلق به دهه ۹۰ نیست، متعلق به سینمای آبگوشتی دهه چهل و پنجاه است. چرا ؟ برای اینکه رقیب ندارد. سینمای فارسی قبل از انقلاب ورشکسته بود به دلیل داشتن رقیب و در حال حاضر با نداشتن رقیب به همان ورشکستگی محتوایی دچار شده است. دولت پایش را از عرصه تولید بیرون بکشد حیات سینمای ایران ظرف شش ماه به پایان خواهد رسید.
ببین من هر قسمت مختارنامه را یک فیلم سینمایی میدانم. سینمایی که اگر اراده کند میتواند صدها مختارنامه سینمایی بسازد و در سینماها اکران کند. اما سینمای ایران چرا مختارنامه را سینمایی نساخته است؟ از فیلمهای ارزشمند، در این سالها یکی ساخته شده است. سینمای ایران در انحصار یک عده جیمساز (اصطلاحی در دهه شصت که به فیلمهای نازل میدادند) است. یک عده که هنرشان این است که موجب سقوط سینمای ایران شوند . سینماگران مولفی مثل مجتبی راعی، محمدرضا هنرمند، و ... نابود شدند. مگر سینماگر مولف مگر کم داشتیم؟ الان کجا هستند؟
امرالله احمد جو چرا نتوانست بیشتر از یک فیلم در سینمای ایران بسازد؟ احمدجو فیلمساز اورجینال ایرانی است که خالص ایرانی است. محمدرضا هنرمند اولین فیلم ضد روسی در ایران ساخت. یقه روسها را گرفت که چرا شما به ایران تجاوز کردید؟ احمد جو دومین سینماگر ایرانی بود که یقه متجاوزین به ایران را گرفت و با مضمون ملی درباره آن سریال ساخت. چرا احمد جو در سینما فقط یک فیلم ساخت؟ اینها کجاهستند و سهم جان فورد ایران ( احمدجو ) از سینمای ایران چیست؟ اتفاقا آمدن فیلم های مطلوب غیر ایرانی کمک میکند ذائقه ملی ارتقا پیدا کند تا جان فورد ایرانی (امرالله احمدجو) و سینماگر مولفی مثل راعی و طالبی را پیدا کنیم و از آثارشان استقبال کنیم. نیم بیشتری از تولیدات سینمای ایران سلیقه و ذائقه مردم ایران را به بدترین شکل ممکن تنزل میدهد، رقیب هم که ندارد ۵ تا فیلم ایرانی در ماه اکران میکنند و مردم مجبورند همین فیلمها را تماشا کنند.
*آمارها نشان میدهد ۸۲ میلیون ایرانی مشتری سینمای ایران نیستد اما در عوض فیلم مومیایی را در هفته اول اکران آمریکا نسخه بد و کم کیفیتش را ۷ میلیون بار دانلود میکنند.
مردم ایران سینما رفتن را تحریم کردند. فیلمهایی که ساخته می شود را با خانواده نمیتوان دید. فیلمهای ایرانی با ادب سازگار نیستند. بالا تا پایین فیلمهای ایرانی لبریز از الفاظ رکیک و فحش است، حتی در مضمون هم رکیک است. کدام پدر ایرانی دوست دارد فرزندش چنین فیلمهایی ببیند؟ فیلم سخیف اکران کردند و دلشان خوش است که یک میلیون نفر رفتهاند، این فیلمها را دیدهاند؟ یک میلیون کجا هشتاد و چهار میلیون بقیه کجا ؟ مردم نمیروند سینما فیلم زباله ایرانی نگاه کنند.
*سینماگران برای جلوگیری از ورود فیلم خارجی، شعار تولید ایرانی میدهند.
یک عده هم به نام حمایت از تولید داخلی برای خودشان مافیا و انحصار درست کردند.از دولت و جشنوارهها، نهادهای انقلابی میچاپند و سر همه کلاه میگذارند و این عده شدهاند همه سینمای ایران.
*در این زمینه انحصار فیلم ایرانی از فرمایشات حضرت امام و رهبری برای حفظ باند انحصاری خودشان سوء استفاده میکنند.
استدلالهایشان مصداق «کلمة الحق یراد به الباطل» است. رهبر انقلاب کارشناس فرهنگی است. ایشان میفرمایند مداد تراش فقط ایرانی، گوشی تلفن همراه فقط ایرانی و .... . ایشان میفرمایند کالاهای اقتصادی و مصرفی ایرانی، اما ایشان توصیه میکنند به نویسندگان جوان ایرانی، که حتما جنگ و صلح را بخوانند. ما در عرصه فرهنگی به تعامل فرهنگی با کالاهای فرهنگی جهان (سالم ومنطبق با دین و فرهنگ خودمان) نیاز داریم. امام (ره) هنرمند و ادیب و شاعر است و هنرشناس هم هست. جمله ایشان در مورد هنر این است" هنر دمیدن روح تعهد است در انسانها" .
این جمله اختصاص به کدام دین دارد؟ انسانها ممکن است مسیحی باشند، ممکن است بودایی باشندو ... . اما امام در مقوله هنر به یک سرفصل انسانی قائل است. معنیاش چیست؟ ما در حوزه تولید کالای داخلی و صنایع جنگ افزاری باید خودکفا باشیم، اما در حوزه هنر ما به همه آثار هنری که منطبق با ارزشهای ماست، نیازمندیم. به اکران فیلم خارجی نیاز داریم. اگر کسی در آمریکای لاتین فیلمی ساخت که مردم را به مبارزه با استکبار دعوت کرد، تجلی اثرش، طبق تعریفی است که امام(ره) ارائه کرده است.
*شما با فیلم سرگرمیساز مخالف هستید؟
من با لهو لعب مخالفم. لهو و لعب یعنی سرگرمی خالی. اما فیلمی هست که با آن سرگرم میشوید، مثلا فرض کنیم، بیننده فارست گامپ را ببیند و بخندند و لذت ببرد. ممکن است شوخیهای فیلم را متوجه بشود و یکساعتی بخندد. وقت خالیاش پرشده است، در مورد تاریخ آمریکا چیزهایی آموخته است. پیام انسانی فیلم را نیز در ناخودآگاهش دریافت کرده است، این فیلم دیگر سرگرمی نیست، فیلم اگر سرگرم نکند که دیگر فیلم نیست.از خود سینمای ایران مثال میزنم. «لیلی با من است» آیا سرگرم کننده هست؟ قطعا. آیا فقط سرگرم کننده است؟ این فیلم اثری دینی است نه معنوی. در حوزه سریال سازی و تولیدات سریالی جهان سئوالی مطرح نشد، لازم است اشاره کنم به مختارنامه که آبروی مدیومهای نمایشی ایران است. آیا مختارنامه سرگرم کننده نبود؟
*قطعا بود
آیا اکشن نبود؟ دراماتیک نبود؟ اما در قالب سرگرمی، تاریخ اسلام به بیننده منتقل شد. مختارنامه سبب شد سواد مردم ایران در مورد تاریخ اسلام افزایش پیدا کند. سرگرمی محض، پوچ است و دین ما آنرا قبول ندارد. سرگرمی توام با حس و انتقال مفاهیم آموزشی، توام با انتقال تجربه ،دیگر سرگرمی محض نیست.مثل آسپرین بچه و قرص جوشان.خوردنش حس خوبی دارد اما داروست.
هنر واقعی، هنری است که در عین سرگرم کنندگی ، در عین اینکه احساسات افراد تحریک میکنند، خلاقیتشان را تحریک میکند و آنان را در معرض آموختن قرار میدهد. چرا ما به دنبال مصرف فیلمهای مطلوب خارجی هستیم؟ چون فیلمهای خارجی مطلوب هم سرگرم کننده هستند و هم اوقات فراغت را به خوبی پر میکنند. هم به ببینده آموزش میدهند و هم سلیقه او را افزایش میدهند. از نمونه های خوب فیلم خارجی زیاد داریم اما یک مورد دیگر را مثال میزنم و اسم هم نمیبرم. ببیند ما ادعا داریم که ارتش اسرائیل ارتشی پوشالی است. فیلمسازی که در اراضی اشغالی زندگی میکند و خودش شهروند رژیم صهیونیستی است در مورد جنگ ۳۳ روز فیلمی ساخته در مورد وضعیت سربازانی که در جنگ ۳۳ روزه جنگیدند . اگر هیچ سندی وجود نداشته باشد که ارتش اسرائیل پوشالی است، این فیلم سینمایی سربازان اسرائیلی در مقابل حزب الله لبنان چقدر خوار و ذلیل هستند. خوشتر آن باشد که سر دلبران/گفته آید در حدیث دیگران.اما جالب اینجاست یک اسرائیلی حقارت ارتش این رژیم جعلی را تصویر کرده است. منِ ایرانی این فیلم را بیشتر باور میکنم تا یک ایرانی بسازد.چون این فیلم تولید رژیم اشغالگر است، اسم نبردم و ما نمیتوانیم این فیلم را نشان دهیم اما مثالهایی مثل این در سایر کشورهای جهان فراوان است.
*تصویری که در این سالهای برای اکران فیلم خارجی نشان داده شده، تصویری تمامیت خواه از جریان رسانههای انقلابی و اصولگراست که مخالف اکران فیلم خارجی هستند؟ با همین شیوه جریانی انقلابی و اصولگرا را ضد فرهنگ نشان دادند؟
غلط میکنند (عین همین عبارت را هنگام پیاده کردن ذکر کنید). ما ضد سرگرمی نیستیم، ما ضد فرهنگ نیستیم، کسانی ضد فرهنگ هستند که درهای سینمای ایران به سوی فیلم خارجی مطلوب بستهاند. در سراسر دنیا هنرمندان و سینماگرانی هستند که سکس را هنر نمیدانند انسانیت مبتنی بر اخلاق را هنرمیدانند، وفاداری به خانواده را هنر میدانند و تکنیکال هم هستند. اهل معنویت و ظلم ستیزی هستند، کم نیستد و بلد هستند مخاطب را سرگرم کنند. مصرف محصولات این هنرمندان باعث می شود که ذائقه جامعه ما هم رشد کند و سینمای ایران رقیب پیدا میکند و به این نتیجه میرسد که درجا نزند. در چنین فضایی سینماگران مولف ایرانی رشد میکنند. در این شرایط مجتبی راعی ، امرالله احمدجو، محمدرضا هنرمند و جمال شورجه رشد میکنند. چون این سینماگران آثاری خواهند ساخت بهتر از هر فیلم خارجی .
*چرا مدیران فرهنگی ما در این سالها فیلم خارجی را اکران نکردند؟
در تمام این سالها کسی را ندیدم که لایق وزارت ارشاد باشد و درست بر صندلی هدایت این وزارتخانه تکیه زده باشد، ندیدم! کسی را ندیدم که لایق معاونت سینمایی باشد و بر صندلی ریاست سازمان سینمایی نشسته باشد؟ سینمای ایران از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۹ محتوای ارزشمند ارائه داد و قابل احترام و ... . الان پس از سی و اندی سال محتوای آثار سینمایی به عقبگرد مبتلاست و به سمت سینمای دهه چهل بازگشته است. وزارت ارشاد ما در این مدت این پسرفت را دیده و واکنشی انجام نداده است ، در مواردی حتی از این پسرفت استقبال کرده است. عقبگرد سینمای ایران از زمان مهاجرانی تا الان ادامه پیدا کرده است. وزرای ارشاد ما هنوز متوجه این حرف امام نشدند که هنر دمیدن روح تعهد در انسانهاست. متوجه نبودند که سینما ابزاری است که با آن جهانگیری کرد.
*سینمای کنونی بیشتر خفت گیری میکند تا جهانگیری؟
اتفاقا آمدن آثار ارزشمند سینمای جهان کمک میکند فیلمهای ارزشمند ما دیده شود. تنهای تنهای تنهای احسان عبدی پور؛ چرا اثر به این شاخصی دیده نشد؟ چرا از این اثر ارزشمند قدرانی نشد؟
*سینمای ایرانی مشغول پاکسازی در درون است و هر تفکر ارزشمندی ضد فیلمفارسی را پاکسازی میکند؟
سینمای ایران تشکیل شده است از یک مشت پیرمرد انحصار طلب که عشق فیلمفارسی دارند.این عده تلاش میکنند سینمای ایران میکنند سینما به دهه چهل و عصر فیلمفارسی بازگردد. در چنین سینمایی مخاطب نمیرود که تنهای تنهای تنها و یتیمخانه ببیند. میرود فیلم آبگوشتی ببیند که مبتنی بر شوخیهای پایین تنهای سخیف است.
مخاطب سینما اگر فیلم کمدی ارزشمند ببیند، فیلم تاریخی خوب ببیند، ملودرام خانوادگی خوب ببیند، آنوقت قدر نمونههای خوب ایرانی که مهجور ماندن را بیشتر خواهد دانست. «جنگجوی پیروز» مجتبی راعی یک نمونه خوب کمدی شاهکار است. چرا این فیلم جایگاه خود را در سینما پیدا نمیکند؟ ذائقه مردم را با فیلمهای آشغال ایرانی خراب کردند. راعی فیلمساز جناحی نیست، احمدینژادی نیست، روحانیچی هم نیست، هنرمند است و هیچ بده بستانی با بنده ندارد. چرا احمدجو بیشتر از یک فیلم نتوانست در ایران بسازد؟ من احمد جو را از علی حاتمی ایرانیتر میدانم( با احترام به علی حاتمی). علی حاتمی ایرانش تهران بود، امرالله احمدجو ایرانش، ایران است. در سینمای احمدجو ایران را به معنی لری، شیرازی، اصفهانی و ... میبینیم. ولی علی حاتمی فیلمساز تهرانی بود. هیچ اشکالی هم ندارد، روحش شاد فیلمساز خوبی هم بود. آثار علی حاتمی شناسنامهای فرهنگی از تهران به ما نشان میدهد. الان یک خارجی بیاید بگوید تهران ۱۵۰ سال سال اخیر کو؟ آثار علی حاتمی را به او نشان میدهیم.
سریال هزار دستان نمونه کامل و خوبی است. اگر کسی بخواهد تصویری از ۱۵۰ سال اخیر ایران ببیند، آثار احمدجو را نشانش میدهیم. احمدجو فیلمساز لانگ شات و جان فورد سینمای ایران چطور یک فیلم سینمایی در کارنامه دارد؟ احمد جو اگر بلد نیست، چگونه «تفنگ سر پر» را ساخت و چرا این فیلم در ایران فهمیده نمیشود. ذائقه مخاطب را خراب کردیم و جان فورد سینمای ایران فهمیده نمیشود. تفنگ سر پر یک شاهکار عالی است. متاسفانه فیلمساز لانگ شات ما سریال ساخت، در صورتیکه باید فیلم سینمایی میساخت. هر قسمت تفنگ سرپر یک فیلم سینمایی است ؟ چرا پس از شصت سال یک «دلیران تنگستان» داشته باشیم و دو تا نداشته باشیم؟ چه کسی این بلا را سر سینمای ایران آورد؟ همین چهار تا پیرمرد مافیای انحصار طلبی که سینمای ایران را به بدبختی کشاندند و حاضرند برای پر کردن جیب خودشان برای اینکه پدرخوانده باقیبمانند و سینما را در سالنها نابود کنند و به ۸۳ میلیون ایرانی سینما دوست کارت قرمز نشان دهند. اصلا اخراج این جمعیت از سالنهای سینما مهم نیست. برای مقابله با این جریان و ارتقای سینمای ایران اکران فیلم خارجی ضرورت است. خیلی جالب است که در کشور خودمان جرات نمیکنیم ۲۰ فیلم خوب سینماهای جهان را نمایش دهیم!
شما برو به یک خارجی بگو یک عده تهیه کننده در ایران هستند که اجازه نمیدهند ما در سالنهای سینمایمان فیلم خارجی ببینیم. قطعا خارجیهای میگویند سینماگران ایرانی طالبان هستند و با طالبان هیچ فرقی ندارند. یعنی برو آلمان، نیوزلند و حتی ماداگاسکار و هر جای دنیا که فرهنگ و سینما را میفهمند و به شهروندانش بگو" ما فیلم خارجی مطلوب متناسب با فرهنگ خودمان میخواهیم و عدهای انحصار طلب به اسم تهیهکننده و پخش کننده اجازه چنین کاری نمیدهند." قطعا خارجیها آنها را با طالبان مقایسه میکنند. اینها بن لادنهای فرهنگی هستند که نمیگذارند مردم ایران آثار فاخر سینمای جهان آشنا بشوند.
*برای اکران فیلم خارجی خارج از چهارچوب سازمان سینمایی باید چه کرد؟
ما نیاز به نهاد متولی داریم که خارج از سازمان سینمایی بانی شود و این کار را انجام بدهد. به اسم فیلم فاخر فیلمی را وارد کشور نکند که با دین ما سازگار نباشد. دروازه اکران فیلم خارجی نباید دست بخش خصوصی بیفتد. حاکمیت و مدیریتی که ثابت کرده که اکران کردن یا نکردن فلان فیلم ایرانی به اخلاق صدمه خواهد زد، میتواند متولی شود و ارشاد متولی لایقی نیست، حاکمیتی که شورای بازبینی لایقی داشته باشد.
*با تشکر از وقتی که در اختیار مشرق قرار دادید.