حسینیه مشرق- محمدعلی یوسفی از شاعران کشور شعری با عنوان «ساقی غمگسار» سروده است.
آرام دل و قرار زینب
خوش میروی از کنار زینب
ای همسفر ای عزیز مادر
تنها مرو از دیار زینب
در هجر رخ بهاری تو
گردیده خزان بهار زینب
اندوه دلم ز حد فزون شد
ای «ساقی غمگسار» زینب
یاد تو برادرم حسینم
آرامش قلب زار زینب
بشنو تو ز من حکایتی چند
از هر شب و هر نهار زینب
غمهای نشسته بر دل من
وان رنجش بی شمار زینب
از کوفه و مردم جفاکار
وز دیده اشکبار زینب
زآتش زدن خیام گویم
یا از دل پر شرار زینب
از ابن زیاد و طعنههایش
آن دشمن نابکار زینب
از رأس تو در تنور خولی
ای سرور تاجدار زینب
از شام بلا سخن بگویم
وز سینه داغدار زینب
از چوب یزید بر لبانت
ای مایه اقتدار زینب
از کنج خرابه با یتیمان
یا از رخ پر غبار زینب
از دختر کوچکت رقیه
آن بلبل شاخسار زینب
آن دم که تو رفتی از بر من
بردی دل بیقرار زینب
دیدی که چه آمد به سر من
از گردش روزگار زینب
کو قاسم و عون و جعفر تو
بنگر تو به شام تار زینب
گو اکبر و اصغرت کجایند
عباس چه شد نگار زینب
در ماتم داغ یاورانت
پر غصه دل فگار زینب
روزی که سر از تنت جدا شد
دیدی که چه شد به کار زینب
خورشید رخت به نیزه اما
خورشید کجا و یار زینب
جز روی نکویت چه بماند
در خاطر ماندگار زینب
در غربت خواهر غریبت
رفتی ز چه از دیار زینب
با آن همه رنج و سختی راه
وان محنت آشکار زینب
سرمایه صبر و استقامت
شد مایه افتخار زینب
تنها به کجا روی برادر
ای یاور و شهسوار زینب
یارب نظری به نینوا کن
پرپر شده گلعذار زینب
ای دل اگرت سر وصال است
داری هوس مزار زینب
باقلب «حزین» و دیده تر
بنمای نظر به یار زینب