به گزارش مشرق، تساوی برابر مقدونیه به منزله از دست رفتن قطعی شانس صعود مستقیم به روسیه برای لاجوردی پوشانی بود که سالهاست نشانی از اقتدار گذشته را نداشته و به متوسط ها قناعت کرده اند.
البته این اتفاق شاید برای هواداران آتزوری خیلی هم عجیب نبود زیرا شکست سنگین برابر اسپانیا در مادرید حتی به آنها نیز ثابت کرده بود لاروخا لیاقت بیشتری برای دریافت اولین بلیت از این گروه برای سفر به روسیه دارد اما تساوی برابر مقدونیه نتیجه ای بود که سالها پیش بدبین ترین ایتالیایی نیز آن را در کابوس هم نمی دید.
بعد از اتفاقات سال 2006 و فاجعه کالچوپولی، دوران افت کشور چکمه ای آغاز شد و اگرچه در این میان نتایج تئوریسین هایی چون پراندلی و کونته نیز اندک تسکینی به این فوتبال زخم خورده بود، اما بحران در خانه از پای بست ویران آتزوری بیش از این نتایج رخنه کرده بود.
مهم ترین پارادوکس تیم فعلی انتخاب ونتورا روی نیمکت کشوری است که در بدترین مقطع تاریخ فوتبال خود نیز بزرگ ترین نام ها را در عرصه مربیگری به دنیای فوتبال صادر می کند.
در میان اسامی چون کونته، آنچلوتی، آلگری، اسپالتی، مانچینی، دی فرانچسکو، مونتلا، ماتزاری و حتی کارکشته هایی چون لیپی و کاپلو، شاید انتخاب ونتورا را باید مصداق بدسلیقگی فدراسیون ایتالیا روی نیمکت دانست و این آتزوری بی رمق، خسته و ناتوان حاصل دست کسی است که کم نام و نشان ترین سرمربی لاجوردی پوشان در چند دهه اخیر لقب گرفته است.
ترکیب گمنام و کم استعداد ایتالیا در مقایسه با کمتر از 2 دهه قبل نشانه بارز سیاست های غلط باشگاه های سری آ و استفاده بی مضایقه از بازیکنان خارجی کم کیفیت و بی کیفیت در ترکیب آنهاست. ایتالیایی که روزی برای استفاده همزمان از دل پیرو و توتی در ترکیب اصلی خود جایی نداشت، برای بازی دادن به کاناوارو مجبور به تغییر پست او بود و سنگربان مقتدری چون تولدو زیر سایه بوفون می ماند، حالا دلخوش به اینسینیه، بلوتی، پارولو و دارمیان است و ریشه این فقر را باید در باشگاه های بزرگ این کشور جستجو کرد.
روسونری ترجیح می دهد به جای صرف بودجه خود بلوتی، سیلوا و کالینیچ را به خدمت بگیرد و ترکیب رم نیز سالهاست از بازیکنان خارجی کم کیفیت پر شده است. اینترمیلان نیز سالهاست ساز مخالف نواخته و حتی یوونتوسی که همیشه معدن استخراج ستاره های تیم ملی بود نیز اگرچه اسکلتی ایتالیایی دارد، اما شاکله اصلی این تیم را بازیکنانی چون دیبالا، ایگواین، خدیرا، مانزوکیچ، ساندرو و پیانیچ تشکیل می دهند.
در 2 دوره اخیر جام های جهانی آتزوری حتی قادر به صعود از گروه خود نیز نبوده و شاید برخی از هواداران این تیم ترجیح بدهند برای حفظ اعتباری به اندازه تاریخ فوتبال، این تیم به جام جهانی صعود نکرده و تاریخ آتزوری را به سخره نگیرد. در این میان، طعنه آمیز است که شرایط باشگاه های ایتالیایی را با رئال مادرید یا بایرن مونیخی مقایسه کرد که به شدت به استعدادهای بومی فضا داده و تیم ملی آینده را تشکیل می دهند.
وقتی صحبتی از استعداد ایسکو در اسپانیا نبود، بسیاری دومنیکو براردی را آینده فوتبال ایتالیا می دانستند اما دست به جیب نشدن باشگاه های بزرگ ایتالیا باعث شد این ستاره گلزن در اوج جوانی در ساسولو کم فروغ بماند.
شرایط فعلی آتزوری بی شباهت با ژرمن ها در ابتدای هزاره جدید نیست. فوتبالی که هنوز هم به بوفون، کیه لینی و بونوچی تکیه دارد باید همانند رقیب دیرینه خود انقلابی خصوصا در سطح باشگاه ها ایجاد کند و در دراز مدت شاهد تاثیرات مثبت آن باشد.
در کوتاه مدت اما شاید برکناری ونتورا و جایگزینی یکی از تئوریسین های مجرب ایتالیایی بهترین مُسکِن باشد اما برای بازگشت به نقطه اوج، ایتالیا به چیزی بیش از تغییر سرمربی نیاز دارد.