به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید «علی جنگروی» 23 دی 1340 در اصفهان چشم به جهان گشود. وی در عملیات رمضان در شب 21ماه مبارک رمضان در یکم مرداد 1361 طی عملیات رمضان در بصره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید جنگروی پیکرش در منطقه باقی ماند.
برادر وی سردار «جعفر جنگروی» قائم مقام لشکر 10 سید الشهدا بود که در عملیات والفجر هشت و در بهمن 1364 به شهادت رسید.
سرانجام شهید جنگروی در عملیات کاوش شهدا، پیکر مطهرش پیدا شد اما به دلیل آنکه نشانی از وی باقی نمانده بود به عنوان شهید گمنام شناسایی شد.
وی به همراه هفت همرزم دیگرش در پنجم مهر 1380 طی مراسمی در شهرک ولایت سپاه واقع در جوار دانشگاه امام حسین (ع) به خاک سپرده شد. شهید جنگروی پس از 16 سال گمنامی، چندی پیش توسط آزمایش DNA شناسایی شد و دوران گمنامی وی به اتمام رسید.
متن وصیتنامهای که از این شهید والامقام به یادگار مانده است را در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
طبق این آیه یک دسته از مومنین کسانی هستند که شهادت را انتخاب کردهاند و گروهی دیگر منتظران هستند البته نه انتظاری که امروزه از طرف گروههای به اصطلاح مذهبی مطرح است و بلکه آن انتظاری که همواره از یک نفی و اثبات ترکیب شده تا به ظهور امام زمان برسد و انشاءالله امام خمینی عزیز که همیشه در قلب من قرار داشته، این انتظار را برآورده میکند و زمینه ظهور امام زمان (عج) را تهیه میکند.
بگذریم الان که دارم این وصیت را مینویسم وقت خیلی کم است و ما آماده اعزام به منطقه جنگی هستیم چیزی را که میخواستیم بیان کنم، قرضهایم بود که این قرضها همیشه در تهیه کتاب برای خواندن بوده است.
یک موتور دارم آنرا میفروشید و در هزار و خردهای تومان آقای حسین ولومری که محل کارش منطقه 7 بوده است و از من طلب دارد به او میدهید.
کتابهایم را که مقداری کتابهای دیگران مخلوط آن است 1.5 قیمتش را خمس میدهید و بقیه را در استفاده عمومی در راه بالا بردن معلوماتشان استفاده کنند.
پانصد تومان کتابفروشی توزیع پایگاه شهرری از من میخواهد حقوق ماه اردیبهشت را به ایشان میدهید.
پانصد تومان هم به احمد خسروی از این حقوق میدهید.
از مهدی برادرم میخواهم که پانصد تومان به آن شخص که موتور را از او خریدم بدهد. (آدرس این شخص را میتوانید از منطقه هفت از آقای اخوان بگیرید.)
پنجاه تومان احمد دشتیان از من میخواهد که به ایشان میدهید آقا مهدی 350 تومان برادر سیفی در پایگاه شهرری واحد روابط عمومی قسمت خطاطی از من میخواهد که به ایشان میدهید بعد از حقوق ماههای بعدی و آن مقداری که از فروختن موتور میماند آقا مهدی میتواند در ازای این دادنها بردارد. (البته اگر دلش میخواهد)
من در زندگی انفاق را خیلی دوست دارم پس خواهش میکنم هر ماه مقداری پول به آدمهای مستحق (در این زمان به جنگ زدهها) بدهید.
و از آقای مهدی میخواهیم 1000 تومان پول برای نماز و روزههای قضا شدهام بدهند.
و از آقای مهدی میخواهم اگر دلش میخواهد این پولها را از حقوقهای بعدی من بردارد. (البته مسئلهای پیش نیاید که من میگویم پولها را مهدی بدهد علت این انتخاب مجرد بودن مهدی بوده است.)
بریم سر مسائل دیگر، از برادران میخواهم که در کنار مطالعات و درسهای مدرسهای، مطالعات اسلامی خود را کامل کنند به وسیله درسهای حوزه البته همیشه سعی کنند درسشان خوب باشد.
حال بیاییم سر پدر و مادر عزیز، زیاد نمیخواهم حرف بزنم چون وقتش نیست. خیلی دوستتان دارم و خدا حافظتان باشد.
ای امام عزیز، ای یاور مستضعفان، همیشه در نمازهایم چه واجب و چه مستحبی از خدا میخواستم که این دعا جامع عمل بپوشاند که: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
خیلی دوست داشتم محاسنت را ببوسم و من که انسان پستی هستم واقعا به این بوسه افتخار میکردم.
ای امام همیشه در قلب من بودهای و خدا را شکر میکنم که این آیه را در من جاری ساختی که: ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه
در ضمن 1000 تومان برادر شاکری در منطقه 17 از من میخواهد به ایشان بدهید.
اگر کسی طلبکاری دارد خواهش میکنم به خانهمان رجوع کند و بگیرد.
البته میبخشید حرف زیاد داشتم ولکن وقت خیلی کم بود و میبخشید که سطح وصیتنامه پایین بود چون بیشتر از این بار فکری نداشتم.
اللهم احفظ امامنا الخمینی
اللهم انصر جیوش المسلمین و اعضب الکفار و المنافقین»