به گزارش مشرق، یک انفجار در معدن قشلاق زمستان یورت آزادشهر کافی بود تا در بهار، زمستانی سرد و سیاه بر "یورت" حاکم شود. صدای انفجار زمستان یورت و کشته شدن و محبوس ماندن کارگران این معدن به گوش دنیا رسید اما زمانی که آنان برای حق و حقوق معوق خود اعتراض کردند، حتی در فرمانداری شهرستان هم صدایشان شنیده نشد.
پس از انفجار معدن، آوار مرگ بر آن همه زیبایی و سرسبزی زمستان یورت فروریخت. کوه ۴۳ مرد را در خود حبس کرد و پس از ۱۳ روز جنازه آنان را تحویل داد.
این انفجار پای خیلیها را به زمستان یورت باز کرد، افرادی که پیش از این با وجود اطلاع از وضعیت کارگران، کاری برای حل مشکلاتشان نکرده بودند. وزرا یکی یکی آمدند و رئیس جمهور هم که آن روزها سرش خیلی شلوغ بود؛ پس از ۵ روز به آزادشهر رفت. وعدههایی داد و دوباره سرگرم تبلیغات انتخاباتیاش شد. حالا بیش از ۵ ماه از خبرساز شدن معدنچیان زمستان یورت میگذرد و هنوز هم همسران داغدیده و فرزندان یتیم آنان رو به سوی کوه میایستند و اشک میریزند. انگار هنوز باور نکردهاند که زمستان یورت خوش آب و هوا، سرسبز و سخاوتمند اینگونه جان عزیزانشان را گرفته باشد.
حالا که بیش از ۱۶۰ روز از این فاجعه میگذرد هنوز مسئولان مقصران حادثه را اعلام نکردهاند و براساس گفتههای نماینده مردم منطقه در مجلس، نمایندگان برخی از وزارتخانهها تلاش میکنند تا بخشی از قصور را بر گردن کارگران جان باخته بیندازند اما هنوز هیچ چیز مشخص نیست.
دولت هم قولهایی داد که پرداخت حقوق معوق و سنوات معدنچیان جان باخته و هدیه مسکن از جمله آنها بود، بخشی از این قولها عملی شد و برخی هم در پیچ و خمهای اداری گیر افتاده، اما کاش دولتیها تا زمانی که این ۴۳ معدنچی زنده بودند، مطالباتشان را پیگیری میکردند تا آنان علاوه بر روسیاهی کار در معدن، جلوی زن و فرزند خود نیز روسیاه نباشند.
اکنون دولت ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان هدیه مسکن برای خانواده جان باختگان در نظر گرفته، پیگیر پرداخت مطالبات و حقوق معوق آنان است اما یک فقدان بزرگ وجود دارد و آن نبود ۴۳ مرد است. مردانی که هنوز هم همسرانشان با بغض و اشک از سرفههای ممتد و خسخس سینه و دستهای پینه بستهشان میگویند.
واریز مستمری ۹۰۰ هزار تومانی
زهرا رحمتی، همسر "حسن سنچولی" است که جانش را در زمستان یورت باقی گذاشت. «صدای اذان ظهر بلند شده و او مشغول وضو گرفتن بود، همسایه ها آمدند و سراغ همسرش را گرفتند و اطلاع دادند که یورت منفجر شده است. تلفنش را برداشت و شروع کرد به زنگ زدن، بوق میخورد اما جواب نمیداد. دلهرهها بیشتر و خبرها هم دردناکتر شد. راهی بیمارستان حضرت معصومه(س) شد اما همسرش جزء مصدومان نبود. دیگر نایی برای رفتن نداشت، میترسید از خبری که در انتظارش بود».
او همه اینها را به خوبی به یاد دارد و وقتی برایمان بازگو میکند به پهنای صورت اشک میریزد. همسر این جان باخته معدن از خس خسهای شبانه همسرش میگوید، از تنگی نفس و از ریههای بیمارش که معدن زغالسنگ آنها را به این روز درآورده بود.
رحمتی گفت: بیمهای که برای همسرم از سوی پیمانکار رد شده، بیمه کتابداری است، برای همین سختی کار به او تعلق نگرفت. حالا هم ماهانه ۹۰۰ هزار تومان به عنوان مستمری برایمان واریز میکنند. با این پول اندک، چگونه ۳ فرزندم را بدون وجود پدرشان سرپرستی کنم.
وی ادامه میدهد: استاندار برای سرکشی از خانوادههای معدنچیان آمد و مبلغ ۱۰ میلیون تومان به ما پرداخت کرد. اما در این چندماه هیچ فردی از شرکتی که معدن یورت زیرنظر آنها بود، حتی برای تسلیت گفتن هم به خانوادهها سر نزد.
۳ سال حق بیمه همسرم را واریز نکردند
حکیمه گیلکی، همسر "علی اصغر محمودی"، دو فرزند ۸ و ۱۳ ساله دارد. همسرش ۱۴ سال در زمستان یورت کار میکرد تا آنکه حادثه ۱۳ اردیبهشت برای همیشه پدر خانواده را از آنان گرفت.
وی میگوید: همسرم ۱۴ سال در این معدن کار کرد اما تنها ۱۱ سال سابقه بیمه برایش رد شدهو این انصاف نیست که کارگرانی که جانشان را کف دست خود گذاشته بودند تا چرخهای صنعت این مملکت بچرخد، اینگونه حق خودشان و خانوادههایشان تضییع شود. همسرم مجبور بود که کار کند، کسی که مجبور نباشد حاضر نیست در معدن کار کند.
گیلکی به اینکه همسرش همیشه درباره وجود گاز در معدن حرف می زد اشاره می کند و ادامه می دهد: چشمان همسرم همیشه کاسه خون بود، تا کمی راه می رفت نفسش می گرفت و صدای خس خس سینهاش آزارش میداد. زمانی که از ریههایش عکسبرداری کرده بود گرد و غبار زغال مشخص بود.
وی درباره هدیه مسکن هم میگوید: دولت قول داد که ۵۰ میلیون تومان به بازماندگان این حادثه پرداخت کند اما این مبلغ بین وراث تقسیم میشود. فرزندانم به سن قانونی نرسیدهاند و نمیتوان پول آنها را برداشت کرد و با این مبلغ نه میتوان خانه خرید نه میشود زمینی برای ساخت خانه تهیه کرد.
گیلکی درباره مبلغ مستمری که به حساب آنان واریز میشود، می افزاید: حقوق همسرم در سالهای اول کارش ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان بود و آخرین حقوقی هم که پرداخت شد ۸۰۰ هزار تومان بود که خودش نبود و به حساب من واریز شد. الان هم ماهانه یک میلیون و ۸ هزار تومان مستمری برایمان واریز میشود. در حالی که مستاجر هستم و ۲ فرزند دانش آموز دارم.
او این را هم میگوید که با اینکه ۵ ماه از حادثه معدن میگذرد و مسئولان هم قول داده بودند معوقات معدنچیان را پرداخت کنند، هنوز ۳ سال از معوقات همسرم در سنوات گذشته و ۲ ماه هم از امسال پرداخت نشده است.
همسر جان باخته معدن آزادشهر: خدا کند بچههایمان کارگر نشوند
همسر این جان باخته معدن از خیلیها گلایه دارد. از اینکه چرا همسرانشان در آزادشهر در یک مکان مشخص دفن نشدند تا بعدها یک یادمان برای آنها احداث شود. از اینکه خودش پرچم کشورمان را سفارش داده تا بر روی مزار این جانباختگان پهن کرد. از اینکه سال ۹۴ برای حق و حقوق همسرانشان در مقابل فرمانداری جمع شده بودند اما فردی صدایشان را نشنید، از اینکه در سالهای قبل هم تعدادی از کارگران در این معدن جانشان را از دست داده بودند اما همیشه کارگر مقصر بود و کسی هم با شرکت بهره بردار و پیمانکار برخوردی نکرد. از اینکه فرماندار آزادشهر تنها چشم میگوید و کاری انجام نمیدهد. از اینکه ساعتها پشت در اتاقش باید منتظر بمانند و سرآخر هم بدون اینکه او را ببینند دست خالی برمیگردند.
گیلکی میگوید: همیشه حق کارگران خورده میشود آرزو میکنم فرزندانم هیچوقت مانند پدرشان کارگر نشوند.
او یک آرزوی دیگر هم دارد اینکه روز ۱۳ اردیبهشت که مصادف با جان باختن ۴۳ معدنچی است در تقویم کشورمان به روز معدن نامگذاری شده تا هرساله بزرگداشتی برای این جانباختگان برگزار شود.