سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
ترامپ عربده کشید و عقبنشینی کرد
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
سخنان عصر جمعه دونالد ترامپ، علیرغم جنجالهای فراوانی که پیش از آن پیرامون آن شد، غیرمنتظره نبود. تحریم سپاه که پیش از این و در دوره اوباما شامل تعدادی از مراکز مهم صنعتی عمرانی نظیر قرارگاه خاتمالانبیاء-ص- و فرماندهان ارشد سپاه میشد، هم اینک به کلیت سپاه تسری داده شده و این در حالی است که تبلیغات روی «تروریستی خوانده شدن سپاه» متمرکز بود و بر این اساس فرمانده کل سپاه اعلام کرد که در این صورت ارتش آمریکا را مترادف داعش خواهد دانست.
موضوع دوم هم تعیین تکلیف برجام بود که در نهایت ترامپ آن رابه کنگره واگذار کرد و قرار شد کنگره آمریکا طی 60 روز نظر خود را در این مورد اعلام کند. جابجایی در زمان اعلام- از پنجشنبه به جمعه- و تقلیل دو محور اصلی بحث از قرار دادن در لیست تروریستی تا تحریم و از تعیین تکلیف نهایی تا سپردن به کنگره به وضوح بیان کننده آن است که در واقع ترامپ و تیم او دستاندرکار عملیات روانی هستند و بیش از آنکه در عالم واقعیت سیر کنند در خیال خود جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده و مشکل خویش را حل میکنند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- سخنان روز جمعه ترامپ به خوبی نقطه مشکل آمریکا را نشان داد. تمرکز او روی عنصر «توانایی»های ایران به خوبی ماهیت مشکلات آمریکا را برملا کرد. رهبری، سپاه، توانایی دفاعی، قدرت نفوذ، بهم زدن معادلات و مردم متحد اینها که هر کدام شکل دهنده به بخشی از قدرت ایران به حساب میآیند، مشکل عمده آمریکا در برابر ایران میباشد و این در حالی است که هیچ کدام از رؤسای جمهور آمریکا راه حلی برای این مسئله نداشتهاند.
دیروز دونالد ترامپ اذعان کرد که رؤسای جمهور پیش از او در شکست دادن و متوقف کردن ایران ناکام بودهاند و در واقع اعتراف کرد که آمریکا راه حلی ندارد و لذا برای آنکه کاری کرده باشد از «طرحی نو»! سخن میگوید.
کاملاً واضح است که آمریکا در مقابل نفوذ و جایگاه «رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران» در منطقه هیچ کاری نمیتواند بکند. آمریکا در برابر یک رهبر مذهبی و سیاسی با بیش از شصت سال تجربه کارهای بزرگ و عبور دادن ملت ایران و ملتهای منطقه از انواعی از بحرانهای سخت، خلع سلاح است و این در حالی است که امروز بر خود آمریکا رئیسجمهوری برای دورههای 4 تا 8 ساله حکومت میکند که پیش از آن هیچ تجربهای در اداره جامعهای کوچک - نظیر یک محله- نیز نداشته است.
آمریکا نمیتواند با رهبری در مقیاس امام خامنهای- دامتبرکاته- در بیفتد که علاوه بر مشروعیت داخلی از مشروعیت گستردهای بین مردم منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا- به عنوان پیشوای دینی و انقلابی- برخوردار است و حال آنکه در این منطقه وسیع، رئیسجمهور آمریکا نزد مردم منفورترین فرد به حساب میآید.
امروز آمریکا در منطقه علاوه بر مواجهه با رهبری بزرگ با نیرویی بزرگ نیز مواجه است. حکایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در داخل ایران، حکایت اقتدار، اعتبار، امنیت و خدمت و در خارج ایران حکایت نیرویی نجاتبخش و بیبدیل است. امروز هیچ نیروی نظامی در سطح دنیا تجربه و آوازه و محبوبیت سپاه را ندارد.
توانمندی نیروهای سپاه و قدرت نیروهای متنوعی که سپاه در بسیاری از کشورهای منطقه پدید آورده است، بر قدرت هر ارتش کلاسیک برتری دارد. این در حالی است که نیروی نظامی آمریکا اگرچه موقعیتهای فراوان ثابت و شناور در اختیار دارد و بودجه سالانه آن با بودجه هیچ ارتش دیگری در دنیا قابل مقایسه نیست، در عین حال پویایی نیروهای سپاه و فرزندان آن در منطقه را ندارد.
2- آمریکا گمان میکند همانگونه که ایران در برخورداری از قدرت هستهای که آن را «حق مسلم» خود میدانست، در نهایت کوتاه آمد و تعلیق فعالیتهای خود را پذیرفت و به نظارتی که آمانو آن را «بیسابقه» میخواند، تن داد، اگر فشار بیاورد در پرونده نظامی و در واقع در مورد «نفوذ منطقهای» خود نیز تعلیق را میپذیرد.
احتمالاً شما این جمله اوباما در آخرین روز حضور در کاخ سفید را به یاد دارید «من قدرت هستهای ایران را مهار کردم، دولت پس از من، قدرت نظامی ایران را مهار کند» براین اساس دونالد ترامپ که از یک تیم قوی امنیتی- سیاسی برخوردار است و کسانی او را راهنمایی میکنند که دهها سال سابقه کار نظامی در منطقهمان را دارند، بازی با پرونده هستهای را شروع کرد ولی هدفش راهاندازی پروندهای تازه، در ابعاد پرونده هستهای یا حتی فراتر از آن بود. از آنجا که در ضمیمه برجام درباره مسائل نظامی ایران از جمله تسلیحات متعارف و بالستیک سخن به میان آمده بود، آمریکا حرکت به سمت پرونده جدید را از «هستهای» شروع کرد و در نهایت پس از چندین ماه جنجال علیه توافق برجام، تصمیمگیری درباره آن را به کنگره واگذار کرد.
در این بین آنچه به احتمال زیاد در عمل اتفاق خواهد افتاد، حفظ پوسته برجام برای استفاده از روزنهای است که به صنعت نظامی ایران دارد. به عبارتی دیگر احیانا کنگره آمریکا در پایان مهلت شصت روزه «برجام ایران» را حفظ و «برجام آمریکا» را پاره میکند. این نکتهای است که در روزهای اخیر با ظرافت تمام در مواضع آلمانیها، فرانسویها، انگلیسیها و خانم موگرینی آمد. مثلا وزیر خارجه آلمان ضمن تاکید بر بینالمللی بودن برجام و تقبیح تهدیداتی که ترامپ علیه آن مطرح کرده است، میگوید ما تلاش میکنیم تا کنگره آمریکا را متقاعد کنیم که حفظ برجام لازم است و همه باید تلاش کنیم تا راهی برای کنترل تسلیحاتی ایران و قاعدهمند کردن رفتار نظامی آن پیدا کنیم.
از نظر ترامپ شرایط داخلی و تداوم محدودیتهایی که در تجارت خارجی ایران وجود دارد، تهران را در شرایطی قرار داده که تشنهتر از روزی است که برای رفع موانع تجاری و بانکی معاهده برجام را امضا کرد.
او به زعم خود میگوید کافی است فشار روانی را بر جامعه ایران زیاد کنیم تا دوباره به پای میز مذاکره بیاید و به امید حل مشکلات داخلی از نفوذ منطقهای خود چشم بپوشد.
در اینجا نمیتوان از نقشآفرینی دو عنصر چشمپوشی کرد یکی از این دو مواضعی است که طی دو سال گذشته از سوی بعضی از مسئولان کشور اتخاذ شد و از آن بوی علاقه به انعقاد برجامی در مورد مسایل منطقهای ایران به مشام آمریکا و شرکای اروپایی آن رسید.
عنصر دوم شبکه جاسوسی است که در ایران فعال است و نوعا درباره نقش آنها سادهسازی صورت میگیرد ماجرای «درّی اصفهانی» که به طور خیلی اساسی مذاکرات محرمانه مسئولین کشور درباره موضوع هستهای را به سرویس اطلاعاتی انگلیس میداد و در واقع دست تیم مذاکرهکننده ایران را در مقابل طرف مقابل خالی میکرد، یک نمونه است که دستگاههایی در ایران آن را در حد یک ارتباط ساده و درجه سه تنزل دادند.
اما ترامپ درخصوص پرونده نظامی و نفوذ ایران با مانعی بزرگ مواجه است.
بحث نظامی ایران از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است کما اینکه برای هرکشور دیگری نیز از اهمیت ویژه برخوردار است. توافق ایران در پرونده هستهای اگرچه که خسارت بزرگی متوجه ایران کرد اما این خسارتی قابل جبران به حساب میآید ما هر زمان که اراده کنیم میتوانیم ظرف مدتی کوتاه به روز قبل از سهشنبه 24 تیر 94 بازگردیم و کار خود را از آن نقطه ادامه دهیم ولی در مسئله نظامی اگر ما محدودیت و نظارتی را پذیرفتیم در واقع خود را تحت رژیم خاص نظامی-امنیتی قرار دادهایم که آن رژیم، سطح قدرت ما را معین میکند و قدرمسلم آن است که در این صورت آمریکا اصرار خواهد داشت تا ما به قدرت پنجمی منطقه - پس از رژیم صهیونیستی، ترکیه، پاکستان و عربستان - تن دهیم و بپذیریم که امنیت مرزهای ایران در گرو انطباق آن با دیدگاههای این چهار کشور باشد.
به عبارت دیگر اگر ایران تن به یک رژیم نظامی امنیتی آمریکایی بدهد باید با اقتدار فعلی و هویت کنونی خود وداع کند و این خسارتی نیست که امکان جبران داشته باشد و به همین دلیل آمریکا میداند که این یک «گندهگویی معمولی» نیست تا با یک اقدام ساده و در چارچوب مذاکره با یک دولت امکانپذیر شود. در واقع اینجا دیگر «حریم نظام» است که در راس آن شخصیتی قرار دارد که از یک سو ذرهای به آمریکا و قرارهای او اعتماد ندارد و از سوی دیگر ذرهای تردید ندارد که میتواند بر آمریکا غلبه کند و دسیسه آن را با هزینهای بسیار کمتر از آنچه در پرونده هستهای متحمل شده، باطل گرداند.
3- آنچه ترامپ در روز جمعه انجام داد یک عملیات روانی سطح پایین بود و واکنش شدید ایران و ایرانیان نشان داد که چه حساسیتی در این موضوع وجود دارد. طرح ترامپ این بود که «سپاه» را به مشکل مرکزی شهروندان ایرانی تبدیل کند و بعد از کاهش موقعیت، دست و پای آن را ببندد و به گوشههایی در داخل ایران پرتاب کند. اما واکنش محکم و ملی حاکمیت و مردم ایران در مواجهه با این توطئه، در واقع سپاه را به موقعیت جدیدی رسانید. خود این موضوع یک محک مهم بود.
دشمن هم گمان و هم تبلیغ میکرد که سپاه از محبوبیت گذشته بهرهای ندارد جدا از اینکه عظمت تشییعکنندگان همدانی پاسدار شهیدحسین همدانی و عظمت تشییعکنندگان مشهدی، تهرانی، اصفهانی و نجفآبادی پاسدار شهید حججی معیار روشنی برای درک بطلان ادعای دشمنان است، واکنش ملی ایرانیان در داخل و خارج کشور به تحریم سپاه و تصریحاتی که در کلام رئیسجمهور محترم آمد عمق ملی سپاه را مشخص کرد.
گمان نمیکنم نیازی به زمان زیادی دارد تا ببینیم نیروهای آمریکایی تحت تاثیر ابهت سپاه و نیروهای مردمی مرتبط با آن در منطقه به ناچار پایگاههای نظامی ثابت و سیار خود را به دولتهای منطقه واگذار کرده و به نقطهای دیگر نقل مکان کنند.
«خلیج فارس» و خوش رقصی عربی ترامپ
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
ترامپ باز هم به گزافه گویی های خود درباره کشورمان ایران ادامه داد اما این بار در لوای «تبصره بستن» و «زخم زدن» بر موافقت نامه چند جانبه «برجام». در این مجال، پرداختن به بیهوده و «باطل بافته های» رئیس جمهور آمریکا درباره برجام، تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نه حتی حامی تروریسم خواندن ایران مورد نظر نیست که این ها فرصتی مبسوط طلب می کند و اما تنها قصد آن دارم چند جمله ای راجع به خوش رقصی ترامپ برای برخی شیوخ عرب منطقه بنویسم، چرا که از قرار معلوم او هنوز مست باده فروش میلیاردی تجهیزات نظامی به حکام سعودی و سرخوش از رقص شمشیر شانه به شانه با اصلی ترین مروجان فکری تروریسم تکفیری است که این گونه گستاخانه «شر» و «یاوه» و «حرف مفت» به هم می بافد و با حماقت تمام، هم تاریخ و هم جغرافیا را و هم تمام نقشه ها و اسناد معتبر موجود را به خاطر سرمستی از معامله بزرگ تسلیحاتی با سعودی ها و به قول خودش «دوشیدن» آن ها نادیده می گیرد و با خوش رقصی برای آنان، صفت «عربی» را به پهنه آبی و تاریخی ای نسبت می دهد که در طول تاریخ این «نیلگون حیاتی» اسم و نامی و ترکیبی جز «خلیج فارس» نداشته، ندارد و تا پرچم پرافتخار ایران عزیز در اهتزاز است و نفس ایرانیان غیور و میهن دوست از نای وجودشان آمد و شد می کند، این پهنه آبی نامی جز «خلیج فارس» نخواهد داشت.
این نژادپرست دیکتاتور بی ادب وقیح و جنگ طلب سرخورده از شکست های نقشه های ویرانگر کشورش خصوصا در منطقه «غرب آسیا» حالا که آشکارا، شکست و نابودی تروریست های دست پرورده و موردحمایت خود را در عراق و سوریه ... می بیند و «گوش ها و شانه های افتاده» حامیان منطقه ای آنان را، برای نشاندن لااقلی لحظه ای لبخند بر لبان آنان و همچنین جلب رضایت جلادان صهیونیست، با زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی و عرف و ادبیات دیپلماتیک و رعایت نکردن حتی ادب و وجدان انسانی، آشکارا و بی شرمانه ایران را به حمایت از تروریسم متهم می کند، کشوری را که از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و کسب عزت و استقلال و شکستن نفوذ و هیمنه مستکبران غرب و شرق به برکت خون هزاران شهید، یکی از بزرگ ترین قربانیان تروریسم بوده و همچنان در راه مبارزه جدی و واقعی با تروریسم و تروریست ها و حامیان آنان خون غیورمردان و جوانان عزیزی مانند «شهید حججی» ها را به پای درخت تنومند و ریشه دار اسلام ناب محمدی و مانایی و جاودانگی استقلال و عزت ایران و ایرانی می ریزد.
اما این یاوه گوی متکبر مستکبر باید بداند و بفهمد و خود را از جهالت و «جهل مرکبی» که گرفتار آن است برهاند و هرچه زودتر یاد بگیرد که چگونه با ایران و ایرانیان صاحب حداقل هفت هزار سال سابقه تمدنی و دارای فرهنگی عمیق و ریشه دار در فطرت پاک انسانی و مفتخر به اعتقاد به دین و مکتب اسلام ناب و آیین محمدی سخن بگوید و رفتار کند و بداند این مردم هیچ گاه و در هیچ شرایطی از هیچ نقطه ایران و بر هیچ تعرض حتی لفظی بر هیچ ذره «خاکی و آبی» وطنشان چشم نمی پوشند.
این میهن دوستان خداباور که حب وطن ریشه در غیرت و باورشان دارد همه جای ایران را و همه اقوام و مذاهب ایرانی را، ایرانی می دانند و بس.
حالا گیریم که یک رئیس جمهور تازه به دوران رسیده نادان، قصد خوش رقصی عربی برای برخی شیوخ منطقه داشته باشد، این حماقت ها و خوش رقصی های سبک سرانه کجا و اصالت ایران و ایرانیان و غیرت و عزت طلبی شان و نیلگون همیشه «خلیج فارس» کجا؟
مگر ترامپ و امثال او در خواب ببینند روزی را که البته هیچ وقت نخواهد آمد که ایران و ایرانی و «خلیج فارس» به نامی غیر از این ها نامیده شود.
همصدایی با ترامپ!
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
دشمنیهای رئیسجمهور آمریکا با ایران، صرفا اگر بسنده کردن به مشتی یاوهگویی بود، ایرادی نمیداشت حسن روحانی هم از اینور، چند جملهای علیه نفر اول کاخ سفید، حرف بزند و تمام! واقعیت اما آن است که ترامپ در مقام عمل نیز به خصومت سابقهدار شیطان بزرگ با ملت ایران به بدترین شکل ممکن ادامه داد و با «اعمال قانون مادر تحریمها» یعنی همان که خود یانکیها «سنگینترین رژیم تحریمها در طول تاریخ» میخوانند، شدیدترین فاز دشمنی با جمهوری اسلامی را کلید زد! و این در حالی است که آقای روحانی پیش از این گفته بود: «دوران مادر تحریمها گذشته!» پس جواب آنچه ترامپ گفت، اگر فقط حرف باشد؛ در جواب آنچه ترامپ عملیاتی کرد، باید ما هم در مقام عمل واکنش نشان دهیم و الا «حرفدرمانی» درمان عوارض بیحد و حساب اجرایی شدن مادر تحریمها یا همان «کاتسا» نیست!
ناظر بر 3 موضوع بسیار مهم تند و تیزی، گستردگی و میزان سختگیری، واقعا باید درباره «مادر تحریمها» جدا از تحریمهای دیگر سخن گفت! و این نکته را، هم ترامپ میداند و هم روحانی! لذا اینکه رئیسجمهور ما بیاید وسط و اعلام کند: «سپاه نهتنها محبوب ملت ایران، بلکه محبوب منطقه هم هست»، اگرچه موضعگیری لازمی است لیکن هرگز کافی نیست! پس دیگر زمان «حرفدرمانی» نیست! «حرفدرمانی» اگر میخواست جواب بدهد، برجام به فرجام امروز خود نمیرسید! دولت محترم اگر واقعا دارای «تدبیر» است و اگر شعارش واقعا «اعتدال» است، باید میان کنش دشمن علیه نهاد تامینکننده امنیت ملت ایران و واکنش خود، اقلی از تناسب را فراهم کند و این تناسب، با بیان 4 تا جمله بر خلاف جملات روزهای مناظره و شبهای میتینگ، بهدست نمیآید!
اینکه امروز بهرغم درشتگوییهای پیشین، چند کلام سخن درست درباره سپاه بگوییم، جواب کلید زدن رژیم تحریمهای فراگیر توسط شیطان بزرگ نمیشود! نه ما ساده هستیم و نه محتاج چند مخدر جهت تسکین آلام! اینکه سپاه خوب است و علیه تروریستهاست و مظلومانه و بیچشمداشت، مشغول متوقف نگه داشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی است و در این راه نورانی، مفتخر به شهدایش است و درافشانیهایی از این قبیل، هرگز علاج آن اقدام عملی نیست که ترامپ با وقاحت هرچه تمامتر کلیدش را زد! ما که البته سپاه را بیشتر «مقتدر» میدانیم تا «مظلوم» لیکن اگر جماعتی خیلی مصر باشند که پاسداران انقلابی اسلامی را مظلوم بخوانند، فاش میگوییم این مظلومیت، دستاورد همین است که دستاندرکار ما در عوض اقدام عملی دشمن، تنها اکتفا کند به چند جمله در مدح سپاه! و از یاد نبریم که «مادر تحریمها» اگرچه در ظاهر، سپاه را هدف گرفته لیکن تند و تیزتر و گستردهتر و سختگیرانهتر از آن است که تنها محدود به سپاه باشد!
اولا مهمات کشور از قبیل موشکها را نیز هدف گرفته و ثانیا همه افراد و شرکتها و نهادها و ارگانهای به هر نحو مرتبط با سپاه را و ثالثا مجموعههای به هر نحو مرتبط با مرتبطین سپاه را! بله! چیز واقعاً عجیب و غریبی است این قانون کاتسا آنقدر که اشاره کردم؛ خود یانکیها آن را «سنگینترین رژیم تحریمها در طول تاریخ» میخوانند! و شگفتا! این همه در حالی است که ما با آمریکا، خیر سرمان در دوران توافق بهسر میبریم!
به جرات میتوانم ادعا کنم کلید خوردن رژیم تحریمهای مورد بحث، به دلایل فوقالذکر، بدترین و بیشترین دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران است، در تمام طول این سالها! آن وقت آیا میتوان در پاسخ به این دشمنی بزرگ، تنها و تنها دلمان را به این خوش کنیم که بهبه! چقدر آقای روحانی دارد در مدح سپاه، سخن «به سلامت میگوید»؟! مگر ترامپ، دشمنی خود با حافظان اصلی امنیت این مرز و بوم را تنها خلاصه در 4 تا جمله کرده که جوابش تنها ایراد 4 تا جمله باشد؟! لذا اگر، هم من باب تدبیر و هم ناظر بر اعتدال، واکنش دولت متناسب با کنش دشمن نباشد، دفاع لسانی از سپاه، فی حد ذاته دوای کدام درد است؟!
این را الحمدلله دوست و دشمن معترفند که سپاه، فیالواقع پاسدار امنیت کشور است و سپری مستحکم جلوی تیر و ترکش اجنبی تا اگر خواست احیانا حادثهای رخ دهد، شهیدش را خود سپاه و البته با افتخار بدهد، نه مردم عادی! خب! اگر اینگونه است، آیا مردم حق ندارند عدم اقدام متقابل و متناسب با وحشیگریهای عملیاتی کاخ سفید را «همصدایی با ترامپ» بخوانند؟!
بعضیها لطف کنند با 4تا جمله خوب، ماله بر سر این ملت غیور نکشند! اینی هم که برجام را صرفنظر از آمریکا، با اروپا ادامه میدهیم، اتفاقا هم خواست آمریکاییها و هم خواست اروپاییهاست! واقعا برای آمریکا و اروپا، چه چیزی بهتر از اینکه با وجود برجام، نه فقط تحریمهای قبلی بالمره لغو نشود که حتی «مادر تحریمها» هم گریبان نهاد ضامن امن و امان ایران را بگیرد و گریبان موشکهای کشور را بگیرد و گریبان بسیاری از نهادها و ارگانهای دیگر را بگیرد و گریبان شرکتهای دارای تعامل با سپاه را بگیرد و گریبان شرکتهای دارای تعامل با شرکتهای دارای تعامل با سپاه را بگیرد و آن وقت طرف ایرانی، اعلام کند برجام را با اروپاییها ادامه میدهیم؟! خوب است آقایان روحانی و ظریف، یک بار برای همیشه پاسخ این سوال را بدهند که اصلا و اساسا برای چه اذن مذاکرات منتهی به برجام را گرفتند؟!
آیا جز برای لغو تحریمهای قبلی و عدم تصویب تحریم جدید؟! و خوب است به افکار عمومی توضیح دهند نیل به این هدف، برایشان مهمتر است یا نگه داشتن برجام، به هر قیمتی ولو به قیمت تحمل مادر تحریمها؟! معالاسف حضرات جوری فرافکنی میکنند کأنه موضوع بحث این است که برجام را با کدام کشورها ادامه دهیم و با کدام کشورها نه! خیر! بحث سر این بود که تحریمها لغو شود و تحریم جدید هم تصویب نشود! شگفتا! به آقایان اجازه مذاکره با یانکیها داده شد، چرا که مدعی بودند «آمریکا «کدخدای اروپا» است لیکن اروپاییها «آقااجازه» تشریف دارند! و اگر با آمریکا ببندیم، راحتتر به هدف لغو تحریمها میرسیم»! و یا للعجب که اینک خواهان ادامه برجام با طرف اروپایی هستند!
بیآنکه بروند سر اصل سخن و اصل بحث و اصل موضوع یعنی لغو تحریمهای قبلی و عدم تصویب تحریمهای جدید! تو گویی برای بعضیها، کاغذی به اسم برجام، بیشتر موضوعیت دارد تا اینکه ملتشان و پاسداران امنیت ملتشان در تحریم باشند یا نه! رک و صریح بگویم که اگر در ازای آنچه آمریکا عملیاتی کرد، دستاندرکاران امر هم از چند تعهد مهم انجام داده خود برنگردند، رسما و علنا همصدایی کردهاند با ترامپ! چرا که ترامپ دقیقا همین را میخواهد؛ «ادامه یافتن توأمان برجام توسط ایران و تحریمها توسط آمریکا!» و عجبا! برجامی که قرار بود عامل لغو تحریمهای قبلی و مانع تصویب تحریمهای جدید باشد، متاثر از دست فرمان عدهای در داخل، بدل شده به کاتالیزور تحریمها! و سپر مدافع تحریمها! که اعتراض همانا و متهم شدن به نقض برجام، همان! آقایان! از ملت خود و پاسداران امنیت ملت خود، لطفا در مقام عمل، دفاع کنید!
این را هم باید شفاف توضیح دهید که برای شما، عزت و شرف و ناموس و تدبیر و اعتدال، در گرو چیست؟! نگهداشتن برجام به هر قیمتی؟! حتی به این قیمت که پاسداران امنیت این ملت، تحریم شوند؟! و تحریمهای قبلی هم در مقام عمل، به قوت خود باقی مانده باشد؟! نه! این ملت گناهی نکرده که شما جز برجام، چیزی در ویترین ندارید! و صدالبته، با ادامه این دستفرمان و در صورت عدم تغییر این رویه عاری از خرد، همگان خواهند فهمید که برجام، همه هدفی داشت الا لغو تحریمها! و اگرنه چرا برای آقایان، حفظ برجام به هر قیمتی باید از لغو تحریمها یعنی هدف برجام مهمتر باشد؟! آقای روحانی! آقای ظریف! خیالتان تخت که طرف آمریکایی هر چقدر هم دیوانه باشد، برجام را جلوی دوربینها پاره نمیکند! پاره کردن برجام، همین است که علیالظاهر باشد و وجود داشته باشد اما فیالواقع نه مسبب لغو بالمره تحریمهای قبلی شود و نه حتی مانعی برای تصویب مادر تحریمها!
پاسخ به آمریکا در پسابرجام
محمدکاظم انبارلویی در یادداشتی در رسالت نوشت:
ترامپ یک شومن سیاسی است، تماشاچی شوی او نباید بود. ملت ما باید کار خود را بکند و دولت به تبعیت از هوشیاری ملت و درایت و هوشمندی رهبری در مقابله با بدعهدی آمریکا تردید نکند. ترامپ روز جمعه از راهبرد جدید آمریکا در پسابرجام رونمایی کرد. چند نکته کلیدی در سخنان ترامپ برجسته بود که نمی توان به همه آنها اشاره کرد، اما مختصر می توان گفت که؛
الف- ترامپ یک نیمه از برجام را پاره کرد و آن هم نیمه ای که حاوی تعهدات آمریکا در قبال این تعهد است، اما نیمه ای را که مربوط به تعهدات ایران است حفظ کرد و گفت باید به تعهدات ایران بیفزاییم.
ب- او رسماً علاوه بر تحریم های گذشته، آغاز اجرای تحریم های موسوم به «کاتسا» را هم اعلام کرد!
ج- او با اعلام دروغ عدم پایبندی ایران به برجام، در مسند شاکی، قاضی و مجری حکم علیه ملت ایران نشست. بدون اینکه توجه کند آژانس 8 بار اجرای فراتر از تعهدات ایران را اعلام کرده است. او عملاً در حالی که جامعه جهانی در نقض برجام با او همراهی ندارد، از موضع بدهکاری خارج شد و خود را در جایگاه طلبکاری قرار داد!
د- ترامپ این نیت شوم را پنهان کرد که با اضافه کردن ماده و تبصره به برجام می خواهد همچنان از آب گلآلود برجام، ماهی مقصود بگیرد
هـ- او با جعل عبارت خلیج «عربی» به جای خلیج «فارس»، مقاصد شوم خود را در حمایت از قارون ها و دیکتاتورهای منطقه اعلام کرد و عملاً دست به کار خطرناکی در آشوب آفرینی در منطقه زد.
و- ترامپ فوق العاده از نقش سپاه در سرکوب تروریسم عصبانی بود. وحشت رئیس جمهور آمریکا از بسط توسعه و نفوذ معنوی سپاه در منطقه، در نطق او آشکار بود. او گفت از خزانه داری آمریکا خواسته است بخش های مختلف سپاه و نیز برنامه موشک های بالستیک ایران را مورد تحریم قرار دهد.
***
رئیس جمهور کشورمان بلافاصله پس از اعلام مواضع رئیس جمهور آمریکا، مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران را در مورد بدعهدی کاخ سفید اعلام کرد. رئیس جمهور صریح گفت: ایران در برابر تروریسم در منطقه ایستاده و خواهد ایستاد . وی بار دیگر از سپاه و فرزندان سلحشور اسلام دفاع کرد و پاسخ یاوه گویی های ترامپ را داد.
وی پذیرفت آمریکا همان راه قبل از برجام را ادامه می دهد و عدم پایبندی به تعهدات در برجام را ترامپ رسماً اعلام کرده است. روحانی در پاسخ به تحریم های «کاتسا» به طور شفاف اعلام کرد ایران فعالیت های موشکی خود را با تلاش مضاعف تری ادامه می دهد و در برابر هیچ قدرتی سر تسلیم فرود نمی آورد. روحانی خیال کاخ سفید و کنگره را راحت کرد و گفت: هیچ ماده و تبصره ای به برجام اضافه نمی شود و گفتگویی هم در کار نیست!
به نظر می رسد با فشار مجدد سیاست های تجاوزکارانه آمریکا، باید فصل جدیدی از مناسبات ایران با غرب به ویژه آمریکا و نیز فصل جدیدی از تجدید نظر در سیاست های داخلی دولت ایجاد شود. باید به آمریکا و متحدان او تفهیم کرد که برجام سیاهچالهای نیست که با آن همه مؤلفه های قدرت ایران در منطقه و جهان با شعبده بازی و اجرای شوی ترامپ بلعیده شود. سپاه و فرزندان سلحشور اسلام در ایران و منطقه به گفتگوهای خود با آمریکا نه در روی میز مذاکرات بلکه در میادین نبرد ادامه می دهند و سرنوشت این گفتگو در همه جای منطقه در هوا، زمین و دریا به زودی معلوم می شود. ایران پوزه تروریست ها را به خاک می مالد.
آمریکا باید بداند پایگاه های او در منطقه در معرض تهدید است و مرزهای رژیم اشغالگر قدس بیش از هر زمان در معرض همین تهدید قرار دارد. آمریکا باید بداند راهبردهای دفاعی ایران امروز نمی تواند در وادی «دفاع» بماند. به زودی ایران با توجه به تهدیدهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، راهبرد اقدامات پیشدستانه را توسط فرزندان دلاور خود و همپیمانان شهید حججی، با آتش به اختیار، کلید خواهد زد. آمریکا باید بداند موشک های نقطه زن سپاه از پیش، همه نقاطی را که باید ضربه بزند، تعیین کرده است.
امروز هیچ استراتژیست نظامی در منطقه و جهان وجود ندارد که بگوید آمریکا و رژیم صهیونیستی آمادگی حضور در یک نبرد نظامی را دارند. ترامپ با نطق جمعه شب خود با سپاه و ملت ایران اعلام جنگ کرد. پاره کردن نیمه تعهدات آمریکا در برجام شبیه پاره کردن قرارداد الجزایر توسط صدام بود. او هزینه این نقض عهد را همانند صدام خواهد پرداخت.
امروز واژه همراهی جامعه جهانی از سیاست های کاخ سفید علیه ایران محو شده است. ترامپ هر روز از یک معاهده بین المللی خارج می شود. آخرین آن خروج از یونسکو بود. این رویکرد آمریکا نشان می دهد اراده ای در واشنگتن بر آن است که انزوای دولت آمریکا در جهان را امری پذیرفته شده بداند. بیست ماه است از اجرای برجام می گذرد. یک طرف، همه تعهدات خود را عمل کرده است، طرف دیگر نه تنها به هیچ تعهدی عمل نکرده بلکه فریاد «هل من مزید» سر داده و می خواهد باز تعهداتی دیگر بر ایران تحمیل کند و تحریم ها را به طور مضاعف ادامه دهد.
هیچ قرارداد صلح و توافقی در جهان از آدم تا خاتم و از خاتم تا کنون، یک سویه اجرا نشده است مگر اینکه یک طرف ذلت و خواری تسلیم را پذیرفته باشد. دولت و ملت ایران هیچ گاه زیر بار ذلت اجرای تعهدات یک سویه برجام نمی روند.
یک وقتی شهید مطهری در معنا و مفهوم صلح و کسانی که در توهّم صلح با دشمن غدّاری چون یزید به سر می بردند، فرمود: «صلح غیر از تسلیم است. معنای صلح، همزیستی شرافتمندانه است. با همزیستی ای که از یک طرف بی شرفی و تجاوزگری است صلح تحقق پیدا نمی کند. اگر دشمن به مال و ثروت و حریت و آزادی و آقایی ما چشم دوخته و می خواهد آن را از ما سلب کند، کسی نمی تواند بگوید ما نمیجنگیم و اهل صلح هستیم. این حرف مسخره است.» (ص 221 مجموعه آثار، جلد 20)
رئیس جمهور در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی با اشاره به آیه 56 سوره انفال، بدعهدی و نقض عهد کفار و مشرکین را طبیعی تلقی کرد و از اصل توافق برجام دفاع کرد. امروز وقت آن است که با توجه به سخنان وقیحانه ترامپ و نقض یک سویه اجرای برجام و تحریم های جدید و بی سابقه، دولت به دستورات خداوند در دو آیه بعدی همین سوره مبارکه عمل کند و مواضع شفافی را که روحانی در پاسخ به ترامپ مطرح کرد، عملیاتی نماید.
خداوند در این آیات به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
1- کسانی که عهد می شکنند، بدترین جنبندگان روی زمین هستند.
2- اگر با شما در جنگ هستند، بر آنها سخت بگیر که دیگران هوس برخورد با شما را پیدا نکنند.
3- اگر احتمال می دهی پیمان خود را نقض کنند، تو هم عهدشان را نقض و قرارداد را نزد آنها بینداز.
4- هر چه نیرو دارید برای میدان نبرد آماده کنید و دشمنان خدا را بترسانید.
دولت کافی است به خدا اعتماد نماید و به رهنمودهای قرآن عمل کند تا از این گردنه به راحتی و سلامت عبور نماید.
چرا ترامپ نمیتواند کسی را اقناع کند؟
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
محتوای سخنان ترامپ آمیختهای از نظرات صهیونیستها، آلسعود، منافقین و تجدیدنظرطلبان مستقر در امریکا (نام بردن ترامپ از انقلاب سبز) بود. از قضا پس از سخنان وی فقط آلسعود، صهیونیستها و مریم قجر از آن استقبال کردند. گویی همه چیز به نفع انقلاب اسلامی رقم میخورد و گویی ترامپ مأمور اثبات سخنان رهبران انقلاب اسلامی است. گویی ترامپ مأمور بازگرداندن روحانی به ریل انقلابیگری است و گویی ترامپ مأمور تولید سرمایه اجتماعی مضاعف برای سپاه است.
اما منطق حاکم برسخنان ترامپ هیچ کس را در ایران قانع نکرد. علت این است که دست او در منطق خالی است. او خواست، خود را در کنار ملت ایران نشان دهد، اما با واژه «خلیجعربی»، «ملت تروریست» و «منع ورود ایرانیان به امریکا» ایران را علیه امریکا یکپارچه کرد. راستی چرا ترامپ قدرت اقناعگری ندارد؟ بدون تردید منطق محکم نظام جمهوری اسلامی در پایبندی به تعهدات بینالمللی، مبارزه با تروریسم و مردمی بودن، آن سه عامل اصلی است.
1- او سپاه را متهم به «بیثباتسازی منطقه» و حمایت از تروریسم کرد، اما ملت ایران با هر سلیقهای میداند که سپاه جز مبارزه با داعش در منطقه کاری نمیکند و این مبارزه دقیقاً همان چیزی است که غرب مدعی آن است. اینکه مبارزه سپاه با تروریسم بیثباتسازی تفسیر شود، اما پرورش تروریسم توسط امریکا امری در جهت منافع ملی، اولین عامل ناتوانکننده ترامپ در اقناعسازی است.
2- ترامپ برای اولین بار بعد از 16 سال ایران را متهم به همسویی با عاملان 11 سپتامبر کرد. مضحکتر از این ادعا پیدا نمیشود زیرا اگر کوچکترین اثری از ایران در این حادثه بود، اسلاف وی صدها بار آن را برجسته کرده بودند. علاوه بر آن ایران جزو اولین کشورهایی بود که حادثه 11 سپتامبر را محکوم کرد.
3- ترامپ، حماس و حزبالله را در کنار القاعده و طالبان گذاشت؛ حال آنکه در ذهن مردم ایران حماس و حزبالله تاکنون کسی را ترور نکردهاند و از سرزمین مادری خود دفاع کردهاند. اصولاً وقتی ترامپ میگوید حزبالله تروریست است، ایرانیان مصداقی برای آن در ذهن ندارند و نمیشناسند.
4- ترامپ از فتنه 1388 به عنوان «انقلاب سبز» نام برد که ناخودآگاه همان «انقلاب رنگی» را لو داد و این نشان میدهد که لابی صهیونیسم و اپوزیسیون توأمان در متن صحبت ترامپ مؤثر بودهاند و این خود سندی از همراهی امریکا با فتنه 1388 است.
5- عدمشناخت تاریخی ترامپ از وقوع و اصالت انقلاب اسلامی باعث شد که بگوید: «انقلاب 1979 - 1357 - مردم مغرور ایران را به بند کشید» حال آنکه انقلاب اسلامی از جهت تنوع قشری اصیلترین انقلاب جهان است و علت انقلابشان نیز همان غروری است که نمیخواستند زیر بار کاپیتولاسیون و وابستگی بروند؛ همان غروری که امام آن را مقدس نامیدند. ایشان به شدت نیاز به آشنایی با اندیشه و تفکر شیعه خصوصاً قله آن یعنی عاشورا دارد وگرنه در شناخت ایران از طریق منافقین و صهیونیستها دچار اشتباه محاسباتی خواهد شد.
6-ترامپ جمهوری اسلامی را متهم به تاراج ثروت ملت کرد. به او مشاوره دادهاند که ایرانیان اکنون مشکل معیشت دارند و این گزاره مؤثر است، اما ملت ایران میداند که رهبران انقلاب اسلامی دور از زخارف دنیا زندگی کردهاند و حتی رؤسای جمهور ما از سطح زندگی معمولی برخوردارند.
7- فهم ترامپ از سپاه یک سازمان نظامی کلاسیک است. نگذاشتند او بفهمد که سپاه از چفت و بست بینظیر مردمی - عاطفی در کشور برخوردار و جوهره مجاهدت آن ترسیمکننده چهره تاریخی آن است. او نمیفهمد در زمانی که زندگی به سمت لذتگرایی مفرط پیش میرود، صدها سپاهی از خود گذشتند و در مبارزه با تروریسم جان دادند. ترامپ عاجزتر از آن است که بتواند مبارزان واقعی را با تروریسم در لیست واحد قرار دهد و ملت ما از نسبت نظامشان با تروریسم کاملاً آگاهند.
8-وقتی هیچ نهاد بینالمللی اعم از آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اروپاییها، شورای امنیت و حتی صهیونیستها پایبندی ایران به تعهدات خود را رد نکردهاند، ترامپ نمیتواند منطق اقناعگری را به نمایش گذارد و اینچنین ملت ایران چرایی لفاظی وی را با همه وجود درک میکنند و به حرفهای امام و رهبری برمیگردند که امریکا به چیزی کمتر از دست برداشتن ما از هویتمان نمیاندیشد.
ترامپ نتوانست هیچ وجدانی را با خود همراه کند. او احمقتر از آن است که نخبگان امریکا فکر میکنند. ترامپ مأمور رشد شناختی ملت ایران نسبت به امریکاست. ترامپ مأمور پایان دادن به تردیدهای خوشبینانه عدهای در ایران است. ترامپ مأمور ایجاد وحدت حداکثری در ایران است. این فرد احمق، یکپارچه تهدید نیست که فرصتهای زیادی را در دسترس قرار میدهد همانگونه که اسلاف وی (بوش پسر) صدام را برداشتند، اما در کمال ناباوری دیدند که دوستان انقلاب اسلامی جایگزین وی شدند و دست خالی با 4 هزار و 500 کشته عراق را ترک کردند.
جعبه ابزار خالی امریکا
رضا نصری در ایران نوشت:
انتشار سند راهبردی امریکا در مورد ایران و ایراد سخنان دونالد ترامپ بر اساس آن، انتظار چند ماهه جامعه جهانی را در مورد سیاست آتی ایالات متحده درباره برجام به پایان رساند. در این راستا، ذکر چند نکته حائز اهمیت است:
۱) اول اینکه مخاطب اصلی سند راهبردی و سخنان تند و حساسیت برانگیز ترامپ علیه ایران افکار عمومی داخل امریکا است. اتهامات بیاساس او در مورد تسخیر سفارت امریکا در سال ۱۹۷۹، طرح اتهام همکاری ایران با القاعده، ذکر نام ایران و حادثه ۱۱ سپتامبر در یک جمله، متهم کردن ایران به تلاش برای بمبگذاری در یک رستوران پر جمعیت در واشنگتن، طرح موضوع ارسال چند میلیارد دلار «پول نقد» به ایران و متهم ساختن ایران به دست داشتن در انفجار سفارتخانه امریکا در کنیا و تانزانیا - در کنار اتهامات تهییج کننده دیگر - نشانگر این است که او بیش از هر چیز تلاش دارد در «داخل» امریکا فضاسازی کند. اصرار او بر این فضاسازی داخلی نیز حاوی این پیام مهم است که دولت ترامپ از جلب حمایت «بینالمللی» علیه ایران و از ایجاد اجماع برای بازگشایی توافق هستهای و مذاکره مجدد بر سر مفاد آن ناامید شده است.
در واقع، دولت امریکا واقف است که برای نخستین بار در تاریخ معاصر، یک اجماع فراگیر و بیسابقه «به نفع» ایران در سطح بینالمللی شکل گرفته است و مادام که این اجماع برقرار است، تندروهای واشنگتن چارهای ندارند جز اینکه به استفاده از اهرمها و سازوکارهای «داخلی» بسنده کنند. به عبارت دیگر، اگر سفیر ایالات متحده در سازمان ملل چند سال پیش با اعتمادبهنفس ادعا میکرد که شورای امنیت «آچاری در جعبه ابزار ماست»، امروز رئیسجمهوری آن نیک میداند که ابزاری جز مصوبات کنگره، فرمانهای اجرایی خود و ترفندهای تبلیغاتی در جعبه ابزارش باقی نمانده است. این جمله ترامپ مبنی بر اینکه از طریق لوایح کنگره «مطابق قوانین امریکا» محدودیتهای دائمی برای ایران ایجاد خواهیم کرد خود گواه بر این مدعی است که دولت ترامپ به این واقعیت که دیگر قادر به بهره برداری از قوانین و سازوکارهای بینالمللی نیست بخوبی واقف شده است.
واکنش سریع خانم موگرینی به اظهارات ترامپ در یک کنفرانس مطبوعاتی تنها چند دقیقه پس از اتمام سخنان او، صدور فوری یک بیانیه مشترک از آلمان، فرانسه و بریتانیا در حمایت از برجام و همچنین سایر موضعگیریهای مثبت جامعه جهانی در حمایت از موضع ایران همگی از انزوای سیاسی و کاهش شدید قدرت مانور امریکا در عرصه حقوق بینالملل و نظام بینالمللی حکایت دارد.
۲) دوم اینکه آنچه بهعنوان «سند راهبردی» منتشر شد - و آنچه آقای ترامپ در سخنرانی خود مطرح کرد - در اصل فهرستی از شکایت ها و گلایههای همیشگی امریکا از رفتارهای کلی ایران و سپاه پاسداران است، بیآنکه در آن به صورت واضح و روشن «شیوه» جدی و جدیدی برای مقابله با این رفتارها تشریح و تبیین شده باشد. به عبارت دیگر، بجز وعده ترامپ مبنی بر تحریم سپاه پاسداران (که هماکنون نیز مطابق قوانین امریکا مشمول تحریمهای فراوانی است) و بجز وعده خام و نامربوط او مبنی بر ایجاد تبصره در برجام و ایجاد محدودیتهای دائمی برای ایران از طرق «قوانین داخلی امریکا»، هیچ استراتژی جدی و قابل ملاحظه دیگری نمیشود از سند راهبردی و سخنان آقای ترامپ استنباط کرد.
در واقع، «سند راهبردی» کاخ سفید خود چنان شعاری و بیمحتواست که باور این ادعا که تدوین آن ۹ ماه برای «تیم امنیت ملی ایالات متحده» زمان بُرده بسیار دشوار است. اگر از غلطهای املایی و دستوری متعدد در آن بگذریم، اینکه در این سند - برخلاف عُرف حاکم بر اسناد راهبردی - بهصراحت به دولت قبلی امریکا حمله شده نیز این تصور را تقویت میکند که این نوشته بیش از اینکه محصول کار کارشناسان امنیتی و تکنوکراتهای سیاست خارجه امریکا باشد، بازتاب ذهنیت سیاستمداران سیاسیکاری است که برنامه مشخص جدی و جدیدی برای ایران ندارند.
کار سیاسی با تیتر رسانهها
احمد شیرزاد در شرق نوشت:
بعد از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم و فضای سکون پس از آن، بیشتر مسائل و اظهارنظرهای فعالان سیاسی حول موضوع سیاست خارجی است. بههرحال، سلسله رویدادهایی رخ میدهد که همه توجهها را به سمت خود میکشاند. مباحث داخلی درباره موضع رئیسجمهور ایالات متحده در قبال معاهده بینالملل برجام، از آن رو درخور توجه است که همگرایی و وحدت ملیای پذیرفتنی میان جناحهای سیاسی به وجود آورده است که از این حیث، جای خوشحالی دارد.
در مسائل منطقهای نیز میان اصلاحطلبان و اصولگراها، تضادی جدی وجود ندارد؛ اگرچه اختلافاتی جزئی در زمینه شیوههای رفتار نیروهای حاضر در صحنه، دیده میشود؛ اما در مقایسه با همگرایی ایجادشده، درخور توجه نیست. وقتی در سمت بیرونی، سیاستهای زورمدارانهای در قبال ایران دنبال شود، نیاز رسیدن به یک گفتمان حول منافع ملی، روزافزون میشود. در حوزه کشورهای منطقه مثلا عربستان، اگر سیاست معقول هیئت حاکمه قبلی این کشور دنبال میشد، شاید در ایران اختلافنظرهایی حول نوع تعامل با این کشور پدید میآمد؛ اما وقتی برخوردهای خارج از عرف دیپلماتیک از سوی آنان صورت میگیرد، در داخل کشور هیچ جریان سیاسیای از تعامل و مماشات با طرف خارجی سخن نمیگوید.
از دیرباز، اصلاحطلبان در سیاست خارجی دنبال تنشزدایی، صبوری، پرهیز از شتابزدگی و تصمیمات ناگهانی، اولویتبخشی به منافع ملی و منتقد بسط تفکرات خاص در صحنه بینالمللی بودند. جریان مقابل در همه این حوزهها نوعی برخورد انعطافناپذیر را تبلیغ میکند که با توجه به واقعیتهای جهان امروز، هرگونه کنشگری در موضوع سیاست خارجی را قفل میکند. در این میان، اینکه بعضی از مسائل سیاست داخلی در میانه فعالیتهای سیاست خارجی به محاق میرود، امری موقتی است.
بین طیفهای اصولگرا، افرادی حضور دارند که در بحبوحه همین مسائل خارجی، دنبال مسائل غیرضرور هستند. گویی برخی علاقهمند هستند اجازه ترمیم فاصله دو جریان سیاسی را حتی در مقاطعی که نیاز به وحدت امری حیاتی است، ندهند یا برخوردهایی را که از سوی برخی مقامها در قبال انتقاد رئیسجمهور یا نماینده مجلس از آنان صورت میگیرد، نمیتوان توجیه کرد.
البته جامعه انتظار دارد احزاب سیاسی هم به چالشهای سیاست خارجی ورود کرده و درباره آن نظر بدهند. به نظر میرسد اگر با طبیعت جامعه و آنچه افکار عمومی مردم از نخبگان سیاسی میخواهند، حرکت کنیم، جوابهای درستتری میگیریم. در کنار اینها، کار تشکیلاتی وظیفه احزاب سیاسی است. بحرانهایی جدی داریم که باید به آن بپردازند. با گذشت سه ماه از آغاز فعالیت دولت دوازدهم، همچنان انتخاب وزیر علوم به تعویق افتاده و وضعیت بلاتکلیفی در بخش مهم و تأثیرگذار دانشگاه ایجاد شده است.
نگارنده البته در جای خود تحلیل مشخصی از این اتفاق دارم که مجالی دیگر را میطلبد. مشکلاتی از این قبیل و تعارضات حلنشده باقیماندهای که نباید تحت تأثیر اتفاقات سیاست خارجی، به محاق برود. برخی مسائل میتواند قبل از اینکه در تنگنای زمانی قرار بگیریم، به بحث گذاشته شود. دیر یا زود درگیر مسائل انتخابات مجلس در سال ٩٨ میشویم و موضوع حدود نظارت و جهتگیری کلی نسبت به آن، مطرح خواهد شد.
همچنین این روزها درباره نظام پارلمانی و ریاستی نکاتی مطرح شده است. فعالان سیاسی و احزاب نباید برای بحثهای جدی، متکی به مناسبتهای تقویمی و اخبار روز باشند.
برخی بحثهای مبنایی باید مورد بررسی مداوم قرار بگیرد. گاهی احزاب سیاسی میتوانند در چارچوب بیانیهها یا بیان دیدگاهها، سخنرانیها و بحثهای تخصصی به این مسائل ورود کنند. جا دارد سلسله مباحثی درباره نظارت در انتخابات مطرح شود و افراد متخصص پیرامون آن اظهارنظر کنند. نباید برای فعالیت سیاسی، تیتر اخبار رسانهها عامل موضعگیری اهالی سیاست باشد.
درنگی تازه بر ترامپیسم
صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:
بعد از حدود یک هفته، بمب خبری ترامپ منفجر شد؛ با انبانی از اتهامهای ریز و درشت و سیاستهای مغشوش و متزلزل که حتی در حد برآورده کردن شعارهای انتخاباتیاش نبود. با اینهمه در همین رویداد، درسهایی هست که میتوان به اجمال برخی از آنها را بر شمرد؛
اول آنکه شاید موجسازی خبری و بزرگنمایی تحول پنجشنبه (یعنی آخر هفته پیش) چندان متناسب با شرایط نبود و به دستان جریان خودی و رسانهها، هیجانی کاذب ایجاد شد که همه امور و گفتارها را متوقف به سخنرانی رییسجمهور آمریکا میکرد و این شرایط، خطایی راهبردی است که عجله و شتابزدگی آنرا بهوجود آورده باشد.
دوم، ایجاد همگرایی در پاسخگویی و واکنش بهموقع رییسجمهور ایران بود که در همان لحظات نخست، با چهرهای ناراضی از ادعاهای پوشالی ترامپ، پشت تریبون قرار گرفت و بهشکلی مدلل کوشید تا ضمن دادن پاسخی محکم به او، سیاستهای جمهوری اسلامی را به دقت بیان کند و البته در این میان، مراقب باشد تا چندان باجی نیز به طرف اروپایی ندهد(هر چند که تمایلی اندک بدین سو وجود دارد و اکنون محل مناقشه نیست.) البته ضرباهنگ متداوم دفاع آقای روحانی از سپاه پاسداران را نیز باید به فال نیک گرفت که مرهمی است بر تندرویهای ایام انتخابات.
سوم اینکه در هیاهوی کنونی، چند امر اندکی با یکدیگر مخلوط شدهاند؛ یکی تفاوت اجرای برجام که بینالمللی است و تاکنون لغو نشده و دیگری قانون کاتسا که آمریکایی است و روز جمعه به نحوی مبهم اجرایی شد. دیگری بیان عامدانه ترامپ علیه خلیجفارس و اصلاح واژه توسط کاخ سفید که هم دلِ مرتجعان عرب را خوش کند و هم غربپرستان ایرانی را و نهایتاً کمتر دیدهشدن خوی مداخلهگری سیاسی آمریکا در مقتضیات ایران، منهای برنامه هستهای و صراحت لهجه او در حمایت از اپوزیسیون برانداز.
البته ترامپ همه ایرانیان را تروریست نامید و خودش سردرگم بود که بالاخره «مرگ بر آمریکا» شعار حکومت یا محبوب مردم است. اینها را میتوان مقدماتیترین درسهای این سیاهنمایی تاریخی کاخ سفید دانست.