سرویس ورزش مشرق - شاید هیچ کشوری در جهان نباشد که از ورزش برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود استفاده نکرده باشد. بسیاری از حکام و دولتمردان در سراسر جهان به خوبی به نقش مهم و برجسته ورزش در جامعه و مدیریت جهانی پی بردند و تفاوت بین آنها در نسبت آگاهی به راهکارهای استفاده از ورزش مربوط میشود.
در کشوری مثل کانادا ورزش ملی این منطقه یعنی هاکی روی یخ بیش از نیم قرن است که تحت سیطره ابرثروتمندان یهودی قرار گرفته و مشخص نیست چرا برای مردم این کشور این سؤال پیش نمیآید که هر 4 سال یک بار تحت یک انتخابات به ظاهر باشکوه و مردمی یک مدیر تکراری یهودی انتخاب میشود. این سؤال پیش نمیآید که چرا هر بار نزدیک به 2 سوم نامزدهای انتخابات در چنین باشگاههایی یهودی هستند و حتی به صورت تصادفی یک شهروند غیریهودی در این جمع رؤیت نمیشود.
جالب اینجاست که در این نیم قرن گذشته صادرات ادوات ورزش هاکی روی یخ که قیمت بالایی نیز دارند، به کشورهای اسکاندیناوی تحت سیطره دو کمپانی بزرگ یهودی هستند.
مثال دیگری از این دست میتواند فوتبال ایتالیا باشد. قراردادهای نجومی بین صنعت خودرو و فوتبال (صنعت فوتبال) در کشور ایتالیا تاریخی قابل تأمل دارد.
افشاگریها و البته رسواییهای تاریخی در عرصه فساد مالی کارخانجات فیات و باشگاه یوونتوس به سادگی با جستجوی ساده در اینترنت قابل دسترس است.
دولتمردان و سیاسیون ایتالیا نیز در 40 سال گذشته ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی با دنیای فوتبال داشته و اعتراف میکند صادرات و واردات این کشور بیارتباط با پستی و بلندی فوتبال نیست.
در مثالی دیگر میتوان به کشور چین و ورزش ژیمناستیک اشاره کرد. جایی که بزرگان کمونیسم و مقامات سیاسی این کشور در حالی که شاهد جان دادن پیکره کمونیسم هستند و میدانند سرمایهداری در چین کمونیست بیش از آمریکای استعمارگر است اما به خوبی به هنر استفاده ابزاری از ورزش مجهز هستند. به طوری که در مقاله منتشر شده سپتامبر گذشته توسط تایمز به واسطه اسناد ضمیمه شده مشخص شد بیش از دو سوم باشگاههای معتبر ژیمناستیک در چین خود به خود مراکز فرهنگی و اشاعه تفکر کمونیسم محسوب میشود.
بسیاری از نوجوانان چینی با اخذ مدرک فارغالتحصیلی از آکادمیهای ژیمناستیک همزمان در کمونیسم نیز به مرز فارغالتحصیلی میرسد. اینچنین است که چین در ژیمناستیک به یک غول جهانی تبدیل شده و همزمان در یکی از بهترین و زیباترین عرصههای اجتماعی مشغول دفاع از اندیشههای خود است.
در حالی که به این مثالها توجه میکنیم ذهنمان ممکن است به سمت استفادههای ابزاری هنرمندانه از ورزش در کشور ایران کوچ کند. در این فرصت نگارشی اشارهای به آنچه میتواند ارزش باشد، نخواهیم کرد. اما اگر این ارزش را در یک جعبه بستهبندی شده در نظر بگیریم هر چه که باشد لااقل با سلاح ورزش، باشکوهتر از پیش به نظر میرسد. ورزشهایی مثل کشتی، اسبسواری، شنا و به استناد تاریخ نیم قرن گذشته، والیبال و شاید فوتبال میتواند ابزار مناسبی برای گسترش اتفاقات خوب و فرهنگسازیهای مفید و مؤثر، محسوب شود.
بسیاری از مؤسسات خیریه بزرگ این روزها در حال برقراری ارتباط با فدراسیونهای ورزشی هستند . چه جایی بهتر از یک سالن ورزشی بزرگ با تماشاگران جوان و امیدوار به آینده برای اطلاعرسانی درباره پیشگیری از سرطان.
این چهره خوب استفاده ابزاری از ورزش است اما همزمان نباید فراموش کنیم که سایهها در ورزش همیشه مهربان نیستند. گاهی این سایهها همان سایههای شوم در ورزش محسوب میشوند که کشورهای آگاه به این امر با در نظر گرفتن حریم مهم و با ارزش ورزش خود مراقب آنها هستند.
دوپینگ یکی از سایههای شوم در ورزش است که متاسفانه بیشتر در قارههای آفریقا، آسیا، اروپای شرقی و البته روسیه، قربانی میگیرد و صاحبان صنعت دوپینگ معمولا کشور خود را درگیر این سایه شوم نمیکنند. اگر همین اتفاق بیفتد صنعت رسانهای آنها به فریادشان میرسد.
از دیگر سایههای شوم در ورزش میتوان به مواد مکمل و صنعت تغذیه در بدنسازی و رشتههای وابسته به آن اشاره کرد.
کشورهایی چون آلمان، فرانسه و انگلیس البته به واسطه بخش قدرتمند مونتاژ در چین مالکان بیچون و چرای صنعت تغذیه در بدنسازی محسوب میشوند که سایه شوم آن در کشورهای در حال توسعه به خصوص در منطقه خاورمیانه جولان میدهند.
در بخش سیاسی نیز سایههای شومی در ورزش رؤیت میشود و شاید مثال مهم آن لجبازیهای کودکانه بین برخی کشورها به اسم تسویه حسابهای سیاسی باشد.
نبرد سرد ورزشی بین روسیه و آمریکا از همین نوع است. در این میان کشور ایران باید مانند بسیاری از کشورهای هدف سایهها مراقب نفوذ این سیاهیها به ورزش خود باشند. ورزشی که به خودی خود چندان قدرتمند و مستقل نیست و این ویروسهای بیرونی مشکل مضاعفی برای رشد آن محسوب میشود.