به گزارش مشرق ،چند وقتی که مسئله و مطالبه مردمی، جریان اکران فیلمهای خارجی را در سینماهای کشور راهانداخته است. جریانی که در ابتدا تصور میشد مدیران سینمایی کشور با آن مخالف باشند، اما برخلاف تصور مدیران موافق بودند و مخالفین تازهای پیدا شدند. حال افرادی که در مقابل این جریان ایستادهاند برخی از سینماگران ایرانی هستند. فیلمسازانی که بیش از سیو اندی سال فریاد سر میدهند که ما برای مردم فیلم میسازیم، اما خروجی کنونی سینمای فعلی را با کدام قضاوتی میتوان مردمی تلقی کرد. سینمایی که در خوشبینانهترین حالت و عبور از خط قرمزهای اخلاقی و عرفی ، تنها دو میلیون و ششصد هزار نفر مخاطب دارد و برای خواست و سلیقه متنوع 83 میلیون ایرانی اهمیتی قائل نیست.
بیش از 30 سال است که فیلمهای خارجی در سینماهای کشورمان به نمایش در نمیآید و دلایل آن ارتباطی با خطوط قرمز مذهبی و عرفی ندارد. تنها مانع آن مخالفت غیرمعقولانه برخی از فیلمسازان ایرانی است که سالهاست در گوش مسئولان فرهنگی و سینمایی کشور زمزمه میکنند که «همه فیلمهای خارجی مساوی صحنههای مستهجن است» و برای این اثبات حرفهایشان برخی از فیلمهای خارجی نامناسب را مثال میزنند که در تمام دنیا مخاطبان اندکی به دیدن آن مینشینید. اینها همان فیلمسازانی هستند که فیلمهایشان حتی نمیتواند پول اولیه ساختشان را از گیشه به دست آورد؛ همانهایی که به محض آمدن فیلمهای با کیفیت خارجی در سینمای جهان دست در جیبشان میکنند و با پولی که از فروش فیلم بیکیفیتشان در سینماهای کشور به دست آوردهاند بلیط هواپیما میگیرند و فیلمهای روز دنیا را در کشورهایی مثل دبی تماشا میکند. این روزها بحث درباره اکران فیلمهای خارجی بسیار داغ و حرف درباره آن بسیار است.
در ادامه میخواهیم به کم و کیف بحثهای مطرح شده در برنامه پنجشنبه گذشته(4 آبانماه) «شهر فرنگ» که از شبکه خبر به روی آنتن رفت، بپردازیم.
برنامه گذشته «شهر فرنگ» میزبان امیر قادری (منتقد سینما و موافق اکران فیلم خارجی) و اصغر نعیمی( فیلمساز و مخالف اکران فیلم خارجی) بود. در این برنامه امیر قادری صحبتهایی را مطرح کرد که این روزها اکثر جوانان و نوجوانان کشور درباره دیدن فیلم خارجی مطرح میکنند. صحبتهایی که خانوادهها هم با آن موافق هستند و میخواهند که فیلمهای خارجی در سینماهای کشور و با چهارچوب کشور به نمایش در آید و این موضوع را راه حل دیدن فیلمهای خارجی بدون نظارت در لپ تاپهای شخصی جوانان و نوجوانان میداند.
اما مباحثی توسط اصغر نعیمی بازگو شد، مباحثی بود که به اتکای آن مردم ایران بیش از 30 سال است که حق دیدن فیلمهای خارجی را ندارند. نعیمی گفت که فیلمهای خارجی به سینمای ایران و مخاطبان آن صدمه میزنند و به نظرش باید مخاطبان فیلمهای خارجی، فیلمهای مورد علاقهشان را دانلود کنند و در خانه مشاهده کنند. او همچنین بیان کرد که ما پیش از این 470 سالن سینمایی در سینماهای کشورمان داشتهایم و امروز تنها 300 سالن سینمایی فعال داریم.
مستقل از آنچه نعیمی در این برنامه مطرح کرد به یک نکته عجیب اشاره کرد. نعیمی از امیر قادری پرسید آیا اکران فیلمی مثل بیوفا (آدرین لین) در ایران امکان پذیر است؟ در صورتیکه اصل بحثها و جدلها و اولویت برای اکران فیلم خارجی، ورود انیمیشن به سالنهای سینماست که مدیریت بنیاد سینمایی فارابی به درستی بدان اشاره کردند. مسئولان فرهنگی ما به هیچ عنوان قصد ورود آثار ملتهبی مثل بیوفا حتی با درجهبندی در حوزه نمایش را ندارند. اما مثال اصغر نعیمی و مخالفت این فیلمساز جای تعجب فراوان دارد. فیلمساز و فیلمنامه نویسی که مهارت عجیبی در برگردان آثار خارجی به فیلمفارسی دارد، حال خودش جلوی جریان اکران فیلم خارجی ایستاده است. اصغر نعیمی و امثالهم هیچگاه تلاش نکردند یکی از آثار غیر مسئلهدار هالیوود را در ایران باسازی کنند و طبیعی است که در مقابل کاراکتری مثل اصغر نعیمی وقتی صحبت از اکران فیلم خارجی میشود در ذهن او فیلمهای مرور میشود که صحنههای با برهنگی فراوان دارند.
از سوی دیگر ، اصغر نعیمی در این برنامه یک تفکر را نمایندگی میکرد. تفکر افرادی را که سالهاست شغلهای کم در آمد قدیم خود را رها کردهاند و دوربین 35 میلیمتری خریدهاند و به ساخت فیلم مشغول شدهاند. همان افرادی که امروز بعد از سالها با نمایش فیلمهای نامرغوبشان سرمایههای میلیاردی به دست آوردهاند. همانهایی که با فیلمهای نامرغوبشان باعث شدند سینماهایی مانند سینما سپیده میدان خراسان برای همیشه چراغشان خاموش شده و تعطیل شوند. نعیمی در این برنامه گفت که تعداد سالنهای سینمایی از 470 سالن به 300 سالن در کشور رسیده است، اما به این موضوع به صورت عمقی نپرداخت. به گواه تاریخ سینمای ایران در سال 57 ورشکسته میشود و تولیدات آن کم میشود؛ سینماداران هم چارهای ندارند جز این که فیلمهای خارجی بیشتری را در سالنهای سینمایی خود نمایش دهند و همین موضوع بود که باعث شد کلمهای به نام «سینما» بقچه پیچ نشود و به گنجه تاریخ سپرده نشود. بسیار از سینمای کشور که در حال حاضر از آن سالها به جا ماندهاند میراث خوار سرمایههایی هستند که در آن سالهای توسط فیلمهای خارجی و فیلمهای ایرانی مرغوب در کشورمان به دست آمده است. پس از اعتراض سینماگران ایرانی در دهه 60 به مدیران سینمایی که«سینماهای کشور نباید فیلم خارجی اکران کنند» دفترچه اکران فیلمهای خارجی در کشورمان مهر و موم شد و به زبالهدان انداخته شد. از همان سالها به بعد بود که ماه به ماه چراغ سالنهای نمایش فیلم در کشور خاموش شد. سالنهایی که روزی مردم جلوی درب آنها صف میکشیند تا فیلمهای مورد علاقهشان را مشاهده کنند، مخروبه شدند و برخی از آنها نیز میوه فروش شدند.
بعد از آن که فیلمهای خارجی در کشور دیگر به نمایش در نیامد، بسیاری از فیلمسازان ایرانی که فیلمهای مرغوبی تولید میکردند، از کیفیت و وقتی که برای تولید آثارشان میگذاشتند کاستند. چرا که دیگر فیلم خارجی نبود که بخواهند با آن رقابت کند و بسیاری از فیلمهای ایرانی هم که آنقدر ضعیف بودند که نیازی به رقابت با آنها وجود نداشت؛ و مردمی که چارهای جز دیدن برخی فیلمهای نامرغوب ایرانی نداشتند و ندارند. از آن روزها بود که بازار افرادی که امروز به آنها سلبریتی میگویم داغ شد، همانهای که تمام هم و غمشان این بود که آیا امروز شبیه فلان بازیگر خارجی شدهاند یا نه.
از آن روزها بود که بازار برخی از تهیهکنندگان سینما داغ شد، همان افرادی که امروزه باید دو وجبه را به خوبی بلد باشند و اگر بلد نیستند در صدد یادگیری آن باشد، دو وجهی که اولی آن پول است و دومی آن لابی برای این که فیلمشان در زمان و مکان مناسب اکران شود و کمی هم برای آن حاشیه درست کنند که بتوانند خوب پولها را از جیب مخاطبان سینما بیرون بیاورند و چقدر شبیه داروغه انیمیشن رابین هودند، همان داروغهای در خیابان سکهای را محکم به کاسه نیازمندان میزد تا سکههای دیگر روی هوا بلند شوند و همه آنها را به جیب بزند.