واهر شهید نبی لو مادر شهید عسکری

زهرا نبی‌لو، خواهر شهید مصطفی نبی‌لو و مادر شهید مسعود عسکری می‌گوید: شکر خدا حالا شده‌ام زینبِ برادرم تا حالا فقط مادر شهید بودم و حالا شهدای ما دونفر شده‌اند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، دو سال پیش بود که خبر شهادت جوان مدافع حرمی آمد که در هوافضای سپاه نامش پرآوازه و پرافتخار بود. «مسعود عسکری» شهید 25 ساله مدافع حرمی که به جای انتخاب رشته «الکترونیک» و «حقوق» به سراغ رشته «پرواز» رفت و همین رشته سکوی پرواز حقیقی ِ او شد. عشقش به اهل بیت(ع) از او یک مدافع واقعی ساخت تا بتواند به اندازه دست‌های خودش پرچم دفاع ازحریم آل‌الله را بالا نگهدارد. همان روزها بود که مادر در تمام گفتگوهایش اعلام می‌کرد خانواده‌اش فداییان زیادی برای رهبر دارد. مادر آن روزها می‌گفت: «من یک خواسته‌ای هم دارم که اگر حضرت آقا را ببینم به او می‌گویم: اگر مسعود من فدایی شد من هم هستم دو فرزند دیگر هم دارم، پدر و مادر، خواهر و برادرهایم همه فدایی انقلاب و رهبرمان هستیم. شما فقط یک کلمه به ما بگویید. ما هستیم هرکس هم هرحرفی بزند ما قبول نمی‌کنیم به محض انتشار کلامی از سوی رهبر ما خودمان را فدا می‌کنیم حاضر نیستم سر سوزنی ناراحتی آقا را ببینم حاضرم جان همه اطرافیان و خودم را بدهم یک سر سوزن آقا ناراحت نباشند. فقط می‌خواهم نور ایشان به خانه‌مان بیاید.»

دو سال از شهادت مسعودش می‌گذرد که خبر شهادت برادرش را در سوریه برای او می‌آورند. همه جا مصطلح است که می‌گویند "حلال زاده به دایی‌اش می‌رود" اما این بار دایی بود که راه برادرزاده را در پیش گرفت و در نهایت به شهادت رسید. حالا مادر مسعود، خواهر شهید هم هست. شاید او تنها کسی باشد که در میان خانواده‌های شهدای مدافع حرم ایرانی هم مادر یک شهید مدافع حرم شده و هم خواهر شهید مدافع حرم است. او حالا با صلابت همانند همان روزهایی که خبر شهادت مسعودش رسید اما خم به ابرو نیاورد، محکم ایستاده و می‌گوید: «من آن موقع که مسعود شهید شده بود، گفتم خودم، پدرم، برادرم و مادرم همه فدای این راه هستیم. ثابت کردیم که آن موقع راست گفتیم و الحمدلله که اولین شهید بعد مسعود را تقدیم کردیم.»

شهید مصطفی نبی لو متولد سال 1345 و از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود که در چهارمین اعزام به سوریه توسط تک تیراندازان تکفیری در لاذقیه به شهادت رسید.شهید مصطفی نبی لو از ساکنان شهرک پردیسان قم و دایی شهید مدافع حرم  مسعود عسگری بود که به عنوان مستشار نظامی، مسئولیت  محور مهندسی رزمی در بخشی از جبهه سوریه را بر عهده داشت. او پیش از این در جبهه سوریه در سال 95 از ناحیه شکم مجروح شده و در شمار جانبازان مدافع حرم نیز جای گرفته بود. از این شهید والامقام سه فرزند به یادگار مانده است.

مهربان و دلسوز، امیدوار و خانواده‌دار بود

زهرا نبی‌لو، مادر شهید مسعود عسگری و خواهر شهید مصطفی نبی لو در گفتگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، در رابطه با ویژگی‌های شخصیتی برادرش می‌گوید: اخلاقش عالی بود. هیچ نقصی نداشت. خیلی مهربان و دلسوز، امیدوار و خانواده‌دار بود. هر کسی داخل خانه آن‌ها می‌رفت، دلش نمی‌آمد بیرون بیاید. گاهی می‌شد سه روز خانه آن‌ها می‌ماندیم. اینقدر خودش و همسرش مهربان بودند و به بقیه می‌رسیدند که همه آن‌ها را دوست داشتند. با بچه‌ها کشتی می‌گرفتند و با آن‌ها بازی می‌کردند.

با همه مهربان بود. عاشق همسرش بود. چهار نوه داشت که خیلی به آن‌ها می‌رسید. آخرین بار تولد مسعود ما بود که دور هم جمع شدیم. هرچند که مسعود دو سال است شهید شده ولی خواهرزاده شهید مصطفی نبی لو بود و به یاد تولدش بودیم. شب تولد مسعود خانه خواهرم بودیم و شام آنجا دعوت داشتیم. آقا مصطفی می‌آمد کنار ما در آشپزخانه می‌نشست. خواهرم می‌گفت: «زشت است برو کنار دامادها بنشین.» می‌گفت: «آن‌ها را دیده‌ام، می‌خواهم حالا شما را ببینم.»

او ادامه می‌دهد: مصطفی خیلی انقلابی و دلسوز بود. در دوران دفاع مقدس مدام جبهه بود و در این جبهه چند بار جانباز شد. یک بار در جریان مجروحیتش در جبهه جنگ تحمیلی طوری فکش آسیب دیده بود که دندان‌هایش را درآورده بودند و یکی یکی دوباره در فکش جا گذاشته بودند. قبل از ترمیم کامل تمام فک را سیم پیچی کرده بودند و فکش مدتی باز نمی‌شد و از راه نی از لابلای دندان‌ها فقط می‌توانست مایعات بخورد. قبل از آن هم مدتی از راه بینی تغذیه می‌کرد. چند ماه اینگونه عذاب کشید تا خوب شد.

آخرین توصیه شهید در مورد مدافعان حرم:به ما نگویید مدافعان حرم/ما زمینه ساز ظهوریم

خواهر شهید نبی‌لو از آخرین سخنان شهید چنین می‌گوید: عاشق جبهه و جنگ بود. آخرین بار که همدیگر را شب تولد مسعود در خانه خواهرم دیدیم به من گفت: «به ما نگویید مدافعان حرم. چون جنگ سوریه و عراق که تمام شود به ما می‌گویند حالا که حرمی در خطر نیست. حالا این‌ها چه کار می‌کنند؟ ما مدافعان حرم نیستیم. ما زمینه‌ساز ظهور هستیم. ما تا ظهور آقا امام زمان(عج) به مبارزه ادامه می‌دهیم. حالا می‌خواهد سوریه و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در فلسطین اشغالی باشد. هر جا ندای مظلومی بلند شود ما آنجاییم. هر جا که برای زمینه‌سازی ظهور آقا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم. پس از همین حالا یاد بگیرید فقط نگویید مدافعان حرم. چون شکر خدا امروز حرم‌ها در امنیت است. ما زمینه ساز ظهوریم. این را به همه بگو.»

شکر خدا شده‌ام زینب برادرم/الحمدلله که اولین شهید بعد مسعود را دادیم

زهرا نبی‌لو می‌گوید: شکر خدا حالا شده‌ام زینبِ برادرم تا حالا فقط مادر شهید بودم و حالا شهدای ما دو تا شده‌اند. من آن موقع که مسعود شهید شده بود، گفتم خودم، پدرم، برادرم و مادرم همه فدای این راه هستیم. ثابت کردیم که آن موقع راست گفتیم و الحمدلله که اولین شهید بعد مسعود را دادیم. خدا را شکر می‌کنیم به داشتن همه چیز. خواهر برادرهایم ولایی هستند و پای حرفشان می‌مانند. به قول پسرم که می‌گفت: «این‌ها فقط حرف نمی‌زنند.»

برخی در رأس نظام خون به جگر رهبر می‌کنند/برخی اسم آمریکا را به «کدخدا» می‌چرخانند/با ذلت به جایی نمی‌رسیم

او با اشاره به برخی سیاسیون می‌گوید: خیلی‌ها فقط حرف می‌زنند یا در ظاهر اسم رهبر را مدام می‌آورند در حالیکه دشمن‌ترین دشمنان رهبرند و خون به جگر رهبر کردند. در راس نظام هم هستند اما خون به جگر رهبر می‌کنند. امام فرمودند که آمریکا شیطان بزرگ است. ولی برخی اسم آمریکا را به «کدخدا» می‌چرخانند. ما روزی‌مان را از خدا می‌خواهیم و از آمریکا و اروپا که نمی‌خواهیم. حالا چه در خانه باشد و چه در مملکت. با عزتمندی به جایی می‌رسیم با ذلت که به جایی نمی‌رسیم. سرمان را خم کنیم جلوی دشمن و چیزی را از دشمن گدایی کنیم که چه نتیجه‌ای بگیریم؟ مثل امام حسین(ع) عزتمندانه و سرافرازانه قامت راست می‌کنیم و جلوی دشمنان می‌ایستیم و اینگونه به همه جا هم می‌رسیم. اقتصاد مقاومتی داریم و خدا می‌تواند بهترین‌ها را برایمان رقم بزند.

برادرم بعد از شهادت مسعود بی‌قرار شد/می‌گفت مسعود از ما جلو زده است

مادر شهید مسعود عسگری از بی قراری براردش بعد از شهادت مسعود چنین می‌گوید: برادرم بعد از شهادت مسعود دیگر بی‌قرار شد و افتاد به دنبال مسیری که به سوریه برود. البته از قبلش هم دوست داشت. برادر دیگرم هم کارهایش را آماده کرده بود که برود . بعد مسعود که مادرم از دنیا رفت برادرم رفت که به پدر برسد و نتوانست برود سوریه. اما مصطفی دیگر خیلی بی‌قرار بود. می‌گفت: «می‌گویند بچه از دایی‌اش الگو می‌گیرد. اما مسعود از ما جلوتر زده.»

مصطفی پلاکش را با پلاک مسعود مقایسه می‌کرد

او ادامه می‌دهد: مصطفی دفعه اولی که رفت سوریه، جانباز شد. خیلی هم مجروحیتش زیاد بود. پلاکش را برای من فرستاد گفت: «به پلاک من و مسعود نگاه کن ببین چه فرقی با هم دارند؟» نگاه کردم و دیدم برای مصطفی 8 هزار است و برای مسعود ظاهرا 8 هزار و 450 گفتم: «مصطفی جان 450 تا از مسعود عقبی حالا حالاها باید بدوی تا به مسعود برسی.» گفت: «کلاه سرم رفته. گفتم عدد رُند برمی‌دارم و زودتر می‌رسم اما از مسعود عقب ماندم.» الحمدلله بالاخره هم به آرزویش رسید. البته هرچند آرزویش شهادت بود اما هدفش دفاع از ولایت بود. زمینه سازی ظهور بود.

مادر و خواهر شهید شدن همه تاج‌های افتخاری است که به روی همدیگر آمده

زهرا نبی لو در مورد احساسش به عنوان یک مادر و خواهر شهید مدافع حرم معتقد است: مادر شهید بودن و خواهر شهید شدن همه تاج‌های افتخاری است که به روی همدیگر می‌آید. من الان دو سال است که پسرم شهید شده. دلتنگی و سختی‌های خودش را دارد. برادرم هم همین طور. فکر آینده همسر و بچه‌هایش سخت است. ولی با همه این‌ها همین که این راه را انتخاب کردند باعث افتخارمان است. به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند و با شهادت رفتند و حالا می‌توانند دست ما را هم بگیرند. این‌ها همه افتخار است.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس