گروه جهاد و مقاومت مشرق - شب عملیات فرا رسید. هدف رسیدن به سه راهی شرهانی بود . چون تازه مرحله اول عملیات محرم تمام شده بود، دشمن احتمال مراحل دیگر عملیات را نمی داد . از سوی دشمن گلوله های پراکنده و بی هدف به طرفمان می آمد. از کیفیت آتش آنها فهمیدیم روحیه مناسبی برای دفاع ندارند. عملیات با درایت فرماندهان و با توکل بر خدا به خوبی انجام شد. در همان لحظات اولیه عملیات ،خط دشمن شکسته شد و دشمن همچون گذشته غافلگیر شد . در حال پــیــش روی بودیم ؛حاج علی باقری با فرمانده گروهان ها تماس گرفت تا موقعیت آنها را بداند. یکی از گروهان ها حدود دو کیلومتر از محلی که بایستی مستقر شوند، جلوتر رفته بودند .حاجی توسط کلت منور، آنها را هــدایت کرد .
گروهان سریع برگــشت، هنوز از پشت سرمان خبر نداشتیم. بچه ها مشغول کندن سنگر و جان پناه بودند .حاجی با تعدادی از نیروها مشغول پاکسازی منطقه شد. منطقه بسیار تاریک بود. تنها در زیر منورها می توانستیم منطقه را ببینیم؛ لذا پاکسازی به طور کامل ممکن نبود. از هر طرف صدای فشنگ یا حرکت تانکی را می شنیدیم، به سویش میرفتیم.تا صبح بیشتر منطقه را پاکسازی کردیم و به خط دفاعی برگشتیم. نیروها پس از آمادهسازی سنگرها ی دفاعی، آماده مقاومت در برابر تانکها ی دشمن بودند.
هنوز خورشید طلوع نکرده بود که صدای چند تانک از پشت سر، نظر همه را به خود متوجه ساخت. اول گمان کردیم خودی هستند، وقتی نزدیک شدند فهمیدیم عراقی هستند، بچهها به مبارزه پرداختند و تانک ها شروع به تیراندازی کردند نیروها به جنگ تانکها رفتند، تابش خورشید تپه های شرهانی را روشن کرده بود، بچه ها تانک ها را به آتش کشیدند . در یک گوشه متوجه تانکی شدم که به دور خود می چرخید. آرام به جلو رفتم هیچ تیری از آن شلیک نشد، خود را به بالای تانک رساندم. وقتی در تانک را برداشتم دیدم راننده و توپچی آن کشته شدند. تانک را خاموش کردم، جنازه ها را بیرون آوردم و تانک را به غنیمت گرفتیم .
راوی: محمد جواد امینی، / کتاب: ندای ارجعی / روزنامه اصفهان زیبا