گروه جهاد و مقاومت مشرق - انسان رزمنده نویسنده، همان «گلعلی بابایی» است. البته به روایت گلعلی بابایی! روایتی که با توجه به توضیحاتی که در ادامه خواهد آمد، بر خلاف خیلی از روایتهای فرمایشی و مصاحبههای پاسداشتی و تعارفی، روایتی است قابل استناد و علمی از نظر تاریخی.
«حسین قرایی» نویسنده کتاب در این کتاب نیز سراغ یکی از چهرههای تاثیرگذار در ادبیات و فرهنگ انقلاب رفته است؛ کسی که صاحب چندین کتاب درباره جنگ و رزمندگان و خاطراتشان است. مطابق معمول دیگر آثار قرایی در این حوزه، بخش اول این کتاب نیز گفتوگو است. در این گفتوگوها ما خاطراتی میشنویم درباره نویسندگان و چهرههای جنگ و انقلاب و همینطور شهدا. این کتب اولین مکتوب از خاطراتی است درباره برخی شهدایی که تا پیش از این و در زمان حیات ظاهریشان، چندان رسانهای نبودند. نظیر شهید مدافع حرم سردار سرلشکر حسین همدانی. گلعلی بابایی به خاطر پیشه حرفهای خود که تاریخنویسی است در بخش گفتوگو میدرخشد و خاطراتی که تعریف میکند سطر به سطر واجد ارزش تاریخی است؛ حتی سیر خاطرات نیز با روال علم تاریخنگاری آداپته است. او حوادث را مطابق اصول علم تاریخ کنار هم قرار میدهد. اگر کتاب را دقیق بخوانید متوجه این مساله خواهید شد که مصاحبهشونده طوری به سوالات جواب میدهد که مرتب سوالاتی جدید و ارزشمندتر را به ذهن مصاحبهکننده تداعی میکند. این غیرکلیشهای بودن گفتوگو که باعث میشود مسیر مصاحبه برای خواننده قابل پیشبینی نباشد، از نکات مثبت این اثر است. مثلا در صفحه 20 کتاب سوالی از قرایی میخوانیم به این شرح:
- نیمه اول دهه 50 محلات جنوب تهران، مدام عرصه درگیری مسلحانه بین ماموران رژیم با مخالفان مسلح آن بوده. محله شما هم چنین وضعیتی داشت؟
ما با پاسخی مشروح و جذاب از گلعلی بابایی در برابر این پرسش روبهرو میشویم. کاملا مستند و دقیق. حتی با ذکر دقیق روز و آدرس و مشخصات وقایع. به نحوی که سوالات بعدی قرایی نیز به سمت کالبدگشایی بیشتر واقعه پیش میرود و نتیجه میشود یک تاریخنگاری همراه با تحلیل مختصر درباره فعالیتهای خانههای تیمی گروهکهای مارکسیست در جنوب شهر تهران:
- «مردم مات و مبهوت و کنجکاو بودند؛ باورشان نمیشد 10 نفر خرابکار - لقبی که ساواک و رژیم به چریکها داد - در یک خانه پنهان شده باشند اما احساس همدردی هم با چریکها نداشتند. چریک جماعت، مارکسیست بودند و منکر باورها و اعتقادات عمیق مذهبی مردم. مردم جنوب شهر تهران هم از فردای کودتای 28 مرداد با کمونیستها خوب نبودند... البته آن روزها من سرم به سیاست بند نبود...». فرازهای دیگر این اثر نیز به همین ترتیب پیش میرود و در پایان اثری ساخته میشود مشحون از یک تاریخنگاری دقیق در بطن یک بیوگرافینویسی و مصاحبه. به طور خلاصه میتوان گفت این کتاب خاطرهنامهای است درباره دهها شهید و دهها واقعه مهم دوران جنگ و انقلاب. با توجه به اینکه این کتاب، درباره صدها شخصیت صحبت کرده است، یکی از پیشنهادات من برای بهتر شدن آن اضافه کردن فهرست اعلام به انتهای آن در چاپ بعدی است.
باید به پیوست مصور کتاب نیز اشاره کرد که حاوی تصاویری است بدیع همراه با توضیحات خاص و جذاب. فیالمثل در توضیح عکسی در صفحه 218 کتاب نوشته شده است: «پیش از ظهر بیست و سوم اسفند 63؛ شرق دجله، خط مقدم دشت الهاله.... تکاپوی فرمانده لشکر 27 (نفر بالا سمت چپ) برای حفظ خط.... دقایقی پس از گرفتن این عکس حاج عباس کریمی به شهادت میرسد».
یا ذیل تصویری در صفحه 227 که خود گلعلی بابایی نیز با سری خونین حضور دارد، چنین توضیحی را میخوانیم: «هجدهم مهر 65، ارتفاعات مرزی قلاویزان، ماموریت پدافندی.... بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرم، حسابی مجروح شدم. آن هم درست چند روز مانده تا نشستن پای سفره دامادی!»
نکته خوب در این آلبوم تصویری، رعایت سیر تاریخی است. آلبوم از دوران نوجوانی و کودکی شروع میشود و آخرین عکس آلبوم تصویر گلعلی بابایی با حسین قرایی در دفتر انتشارات است!
*وطن امروز