سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
شوخی با گنجشکها
محمد صرفی در کیهان نوشت:
اغلب مواضع و تحلیلهایی که این روزها درباره قضایای اخیر کشور ارائه میشود در پی پاسخ دادن به این سؤال هستند که منشأ و عامل اغتشاشات اخیر چه یا که بود. اغلب پرسشکنندگان به دنبال پاسخهای ساده و سرراست هستند. در این میان برخی به اصطلاح تحلیلگران به طرز عجیب و غریبی سعی دارند به مشتریان خود بقبولانند که عامل و منشأ این آشوب و اغتشاش هرچه باشد، خارجی نیست و به آنهایی که از دشمن و نقش آن سخن میگویند، نهیب میزنند که 40 سال از توطئه دشمن گفتید و دیگر بس است! نمونهاش بیانیه دیروز 16 تن از فعالین اصلاحطلب که مدعی شدهاند؛ «تمرکز روی عوامل خارجی، علاوهبر توهین به جامعه ما، باعث غفلت یا تغافل از ریشههای اعتراض و نارضایتی و درمان آنها میشود.»
حال گمان میکنید این جماعت و همپیالههایشان وقتی روی گزینه عامل خارجی خط میکشند، به سراغ چه گزینههای دیگری میروند؟ یک نمونه از آنها که دیروز در یکی از روزنامههای مدعی اصلاحات منعکس شده جالب و قابل تامل است. از منظر این آقایان آشوبهای اخیر زیر سر کیهان است! بله درست خواندید کیهان! نوع استدلال هم بدیع و درخور تامل است. کیهان با تیترهای اقتصادی اخیر خود درباره تورم و قیمت بنزین، باعث القای حس بدبختی و فقر میان مردم و در نتیجه ناراضیسازی، اعتراض و آشوب شده است! به روی مبارک هم نمیآورند که تا دیروز میگفتند تیراژ کیهان 7هزار نسخه بیشتر نیست و اصلاً مگر کسی کیهان هم میخواند. از نظر این جماعت، دستگاههای امنیتی سیا و موساد و ام.آی6 با همراهی پادوهای منطقهای خود اساساً نمیتوانند تاثیری بر وقایع ایران داشته باشند و نداشتهاند، اما یک روزنامه که حتی در رسانه ملی(؟!) کشور هم سانسور میشود، عامل همه این قضایاست! وقتی فضای غالب رسانهای کشور در سیطره چنین زردنامههایی است که افکار مالیخولیایی خود را بهجای تحلیل به خورد مخاطب میدهند، اینکه مردم اقبال چندانی به مطبوعات ندارند بیش از آنکه جای تاسف داشته باشد، جای شکر دارد!
دولت محترم نیز در این میان و البته مثل همیشه راه جالبی را در پیش گرفته است. ماجرا به هرکس و هرچیزی ممکن است ربط داشته باشد -که البته مرتبط با مخالفان دولت است!- اما هیچ ربطی به ما ندارد. خلاصه این تفکر و نگرش را میتوان در یادداشت وزیر محترم راه و شهرسازی در شماره دیروز یکی از همان روزنامههای کذایی دید که با صراحت بعد از 5 سال هنوز هم عامل مشکلات مردم را دولت پیشین دانسته و با تلویح نزدیک به تصریح انگشت اتهام قضایای اخیر را نیز به سوی همان گروه دراز میکند. راهکار پیشنهادی نیز جالب است؛ باید به کانون آتش (همانهایی که دولت محترم مدعی است آتش زیر سر آنهاست) یورش برده شود!
میتوان چشم بر روی واقعیات بست و همچنان به همین تحلیلهای دمدستی ادامه داد و این و آن را متهم کرد اما این نوع نگاه و تحلیل گرهای از کار فروبسته مردم و راهی به سوی سامان دادن معضلات نمیگشاید. اغتشاشات اخیر اگرچه هزینههای مادی و معنوی گوناگونی برای کشور و مردم به همراه داشت اما خالی از فایده و عبرت نیست و اگر هوشیاری، دلسوزی و اراده وجود داشته باشد، میتوان از همین خسارت و تهدید، درسهایی فرا گرفت و فرصت نیز ساخت.
مردم در این معرکه نیز مانند همیشه برادری خود را ثابت کردند و نشان دادند علیرغم همه مشکلات و نارساییها و گلایههای بحقی که دارند، همچنان در دفاع از نظام و کشور خود ثابتقدم و استوارند. این پایمردی نیز بیدلیل و از سر عادت و اجبار و امثال اینها نیست. آنان برای رفتار خود دلیل عقلی و قلبی محکمی دارند که نادیده انگاشتن آن از سوی دشمن خارجی و مغرضان کوتهفکر داخلی، چیزی از برندگی و قاطعیت آن نمیکاهد. آن دلیل محوری و بنیادین آن است که رهبر خود را در قول و فعل صادق و همپای خویش میبینند. این اعتماد که محصول یک عمر زندگی ساده و سلوک فردی و سیاسی مومنانه و رابطه صادقانه با آحاد ملت است، همچون رشته محکمی این ارتباط دوسویه را در کوران حوادث هزاررنگ و مردافکن حفظ و بلکه تحکیم کرده است.
به سؤال اولیه بازگردیم. منشأ و علت – یا علل- این ماجرا چیست؟ پاسخ در این گزاره نهفته است که عدهای دو موضوع کلیدی را شوخی گرفتهاند و نتیجه این شوخی، تراژدی امروز است. ملت ایران سالهاست که از سه جبهه مورد تهاجم جدی دشمن قرارگرفته است؛ جبهه امنیتی-نظامی، اقتصادی و فرهنگی. اگر امروز در جبهه امنیتی-نظامی اقتدارمان از مرزها نیز عبور کرده و یاریرسان سایر مظلومان و مستضعفان منطقه نیز هستیم، به سبب آن است که فرماندهان این جبهه ماجرا را جدی گرفتند و آستین بالا زدند و جهاد کردند. آنها هم میتوانستند بگویند امکانتمان کم است و بودجه کافی و تجهیزات ما با دشمن قابل مقایسه نیست و هزینه جانی دارد و امثال این دلایل و بهانهها که هرچند خالی از واقعیت هم نیست اما آنان نشان دادند حتی با وجود نقایص و کاستیها، با حرکت و اراده و تلاش مضاعف میتوان به اهداف خیرهکننده رسید.
هرقدر جبهه نخست جدی گرفته شد، دو جبهه دیگر به روزمرگی و بطالت و خسران گذشت. در جبهه اقتصاد، نیروی داخلی را با واردات بیرویه هر چیزی از شیر مرغ گرفته تا سنگ پا و دستهبیل و سنگ قبر و جان آدمیزاد زمینگیر کردیم. هر که خواست کاری تولیدی کند، نه تنها ارگان و نهادی دستش را نگرفت بلکه در انداختن سنگ بزرگتر پیش پایش مسابقه گذاشتند و شیرفهمش کردند که مگر مغزت معیوب است که میخواهی کار تولیدی کنی؟ برو سرمایهات را در یکی از بانکها یا موسسات مالی بگذار و بخواب و روزشمار سودت را بگیر و زندگیات را بکن! بعد به همین مدیران سنگانداز و سرمایهسوز حقوق نجومی دادیم و آنها را سرمایه نظام خواندیم! و برای آنکه بیشتر بر زخم مردمی که با بیکاری شرمآفرین دست بهگریبانند نمک بپاشیم، در فیش حقوقی سرمایههای نظام! حق اوقات فراغت فرزندان منظور کردیم!
در جبهه فرهنگی هم که پیشانی و خط مقدم آن عرصه رسانه و جنگ برای نفوذ در مغزها و قلبها و تسخیر دژ افکار عمومی است، چنان عمل کردیم که شخصاً نمیدانم اگر نامش خیانت نیست، چه عبارتی برای آن باید بکار برد. عنان سبک زندگی و افکار عمومی کشور را به دست فضای مجازی سپردیم. هر که از سر دلسوزی هشدار و راهکار داد، برچسب خورد که این مخالف آزادی و گردش آزاد اطلاعات است. وقتی بیگ دیتای یک جامعه و ملت را مفت و آسان در اختیار بیگانه میگذاریم، مانند آن است که کسی کل نقشه جبهه خودی را با تمام جزئیات ریز و درشت آن را در خوشبینانهترین حالت در اختیار غریبهای که خط و ربط آن مشخص نیست، بگذارد. نقشهای که حتی فرماندهان میدانی خودی نیز به آن دسترسی ندارند و از داشتن آن محرومند. سخن و سند و تحلیل در این زمینه بسیار است و پرداختن به این موضوع بسیار مهم و کلیدی و ارتباط ارگانیک آن با آشوبهای اخیر فرصتی دیگر میطلبد و به همین پرسش بسنده میشود که آیا هنوز هم زمان پایان برخورد جناحی و بازی با امنیت ملی کشور در این حوزه فرا نرسیده است و هنوز هم عدهای میخواهند از این عرصه برای ساختن دوقطبیهای عوامفریب بهره ببرند و بر سر شاخه نشسته و بن ببرند؟!
ریشه این اعتراضات وقتی خشک و کشور در برابر آشوب و اغتشاش واکسینه میشود، که مسئولین محترم عینک سیاست آلوده به گرد و غبار منافع شخصی و حزبی را از چشمان مبارک برداشته و از شوخی انگاشتن جنگ اقتصادی و رسانهای دست بکشند.
وقتی راه دلار را چنان بستهاند که سفارتخانههای خارجی در تهران نیز دلار مورد نیاز خود را با چمدان وارد میکنند، وارد کردن سالانه دهها هزار خودروی لوکس خارجی آن هم به نام زنان مجهولالهویه روستایی که به نان شب خود محتاج هستند و ناگهان همچون برف آب شده و همچون ماهی در دل دریا مفقود میشوند، یعنی شوخی! وقتی ذهن ملت زیر بمباران هزاران توپخانه رسانهای دشمن است و صدا و سیما به عنوان خط مقدم این نبرد، تبدیل به ادارهای عریض و طویل شده که برای زیرنویس کردن یک خبر فوری باید هفتخوان بوروکراتیک را پشت سر بگذارد یعنی شوخی! کودکان شوخی شوخی سنگ پرتاب میکنند اما گنجشکها جدی جدی میمیرند...
چه چیز آمریکا را در شورای امنیت منزوی کرد؟
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد که جمعه شب به درخواست آمریکا و درباره آشوب های هفته گذشته در برخی ازشهرهای ایران برگزار شد، نه آن طور که برخی منابع خبری نوشته اند «بدون نتیجه» بلکه با یک نتیجه قابل تامل پایان یافت؛ در حقیقت این نشست یک برنده و یک بازنده داشت. بازنده بلامنازع این نشست ایالات متحده بود، جایی که به جز کشورهای «پرو» و «انگلیس» که در حمایت از مواضع آمریکا در این جلسه شورای امنیت سخنرانی کردند و خواستار ورود این شورا به اعتراضات در ایران شدند و دو کشور «هلند» و «کویت» که موضعی نگرفتند، 10 کشور دیگر شامل فرانسه، لهستان، بولیوی، ساحل عاج، سوئد، گینه، اتیوپی، قزاقستان، چین و روسیه در مخالفت با خواست آمریکا برای ورود شورای امنیت به این موضوع سخن گفتند تا به این ترتیب انزوای آمریکا در یک موضوع مرتبط با ایران بار دیگر در صحن علنی شورای امنیت سازمان ملل تکرار شود. طی هشت ماه اخیر دست کم در سه پرونده ضد ایرانی دیگر شامل «آزمایش های موشکی ایران»، «موشک شلیک شده توسط انصارا... به ریاض» و «پایبندی ایران به توافق هسته ای» آمریکا در شورای امنیت منزوی شده و دستورالعمل های کاخ سفید راه به جایی نبرده است. با این حال این که در یک موضوع مرتبط با مسائل داخلی ایران که عمدتا با همصدایی کشورهای غربی علیه ایران همراه بوده، آمریکا منزوی می شود اتفاقی است که از چند منظر قابل توجه است.
1- نخست این که اعتراض های سیاسی در کشورهای مختلف می تواند به معنای ثبات ناپذیری نظام حاکم باشد. بنابراین به ویژه درباره کشورهایی که با منافع آمریکا ضدیت دارند، این اعتراض ها همیشه مورد توجه غربی ها قرار می گیرد تا بتوانند از آن به محملی برای تضعیف آن نظام یا براندازی استفاده کنند. با این حال اجماع نداشتن برای فشار آوردن به ایران ذیل بندهای منشور ملل متحد و خارج کردن آن از دستور شورای امنیت سازمان ملل، نشان می دهد که اعضای این شورا ولو مخالف جمهوری اسلامی باشند، نمی توانند قدرت و ثبات نظام ایران را نادیده بگیرند بنابراین ناچارند در قبال این ثبات و قدرت چه تلویحا (همچون فرانسه) و چه تصریحا (همچون برخی کشورهای مخالف دستور کار جلسه) علیه خواست آمریکا سخن بگویند.
2- مقایسه مواضع برخی کشورها با مواضع آن ها در اتفاقات سال 88 نشان می دهد که جایگاه و ثبات سیاسی ایران بیش از گذشته شده و به این سادگی کشورهای مختلف ولو عضو شورای امنیت باشند نمی توانند علیه ایران اقدام کنند. به عنوان نمونه در سال 88، فرانسه در اعتراض به برخورد با اعتراض ها، سفیر ایران را فراخوانده بود اما فرانسه باوجود مواضع بسیار تند علیه ایران، در جلسه اخیر هرچند ادعاهای خود را تکرار کرد اما با درخواست آمریکا همراه نمی شود. در جریان اتفاقات سال 88 سران اتحادیه اروپایی خواستار تحقیق شده بودند اما اکنون اتحادیه اروپا در موضعی کلی صرفا خواستار به رسمیت شناختن «حق برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز و آزادی بیان» شده است.
3- مواضع صریح ترکیه در قبال دخالت های خارجی در اغتشاشات اخیر و نیز نطق نماینده روسیه در جلسه اخیر شورای امنیت و اظهارات صریح معاون وزیر خارجه این کشورعلیه آمریکا و به سخره گرفتن مواضع واشنگتن در قبال حوادث برخی شهرهای ایران، گرچه مواضع کشورهای نزدیک به ایران محسوب می شود اما همین کشورها در سال 88 حاضر نبودند چنین مواضع صریحی بگیرند. حتی روسیه و چین که در جلسه اخیر شورای امنیت مخالف آمریکا بودند در جریان رای گیری قطعنامه سنگین 1929 علیه ایران که در خرداد 89 و چند ماه پس از اتفاقات 88 انجام شد، به این قطعنامه رای مثبت دادند.
اما چرا شرایط بین المللی نسبت به سابق درباره ایران تغییر کرده است؟ فارغ از این که جنس اغتشاشات اخیر و عوامل و زمینه های شکل گیری آن نیازمند بررسی و توجهات مختلف است، به نظر می رسد این شرایط بین المللی را باید معلول چند اتفاق دانست:
الف- جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر به ویژه پس از آغاز بیداری اسلامی و انحراف آن که منطقه را با اوج بی نظمی ها و ناهنجاری ها و ناامنی ها و اقدامات تروریستی مواجه کرد، در عین حفظ ثبات سیاسی خود و تحکیم آن در انتخابات های گوناگون، قدرت سیاسی خود را که برگرفته از خواست مردم است به نمایش گذاشته است. نصاب های مشارکت مردم در انتخابات های اخیر به خوبی نشان دهنده پیوند مردم با نظام جمهوری اسلامی در عین مواجهه آن ها با مشکلات عمیق اقتصادی و معیشتی است. همین حضور مردمی در برهه های حساس از جمله در مخالفت با اغتشاشات اخیر، اصلی ترین سرمایه نظام و مولفه اصلی قدرت کشور است.
ب- حل و فصل مناقشه ساختگی غرب درباره برنامه هسته ای ایران که در سال های قبل به عاملی برای هراس جعلی کشورها از ایران تبدیل شده بود و دستیابی به توافقی که (هرچند منافع اقتصادی مورد انتظار را فراهم نکرد اما) یکی از نتایج آن نشان دادن حقانیت جمهوری اسلامی و سیاسی کاری غرب و متحدانش در قبال ایران بود، توانست تاحدودی جو ایران هراسی را بشکند و برخی کشورهای مستقل تر را در همراهی با کشورمان در عرصه های مختلف ترغیب کند.همچنین اشاره صریح برخی کشورها در این جلسه به حفظ برجام در حالی که برجام موضوع این نشست نبود پتانسیل های این توافق در عرصه بین المللی برای جلوگیری از اجماع سازی علیه کشورمان را نشان می دهد. بدون شک واشنگتن دست از کار نخواهد کشید و با هدف راهبرد اصلی خود همچنان سعی خواهد کرد ایران را به عنوان موضوعی تنش ساز در منطقه و جهان معرفی کند حتی نفس اصرار بر برگزاری نشست جمعه شب شورای امنیت نیز فارغ از نتیجه آن برای واشنگتن تا حدی برای کاخ سفید این کارکرد را داشت.
ج- جمهوری اسلامی ایران در سال های گذشته به ویژه هفت سال اخیر در کانون مقابله با عمیق ترین و پیچیده ترین بحران های امنیتی و جنگ های نیابتی قرار داشته است. بحران سیطره تروریست ها بر سوریه و عراق و مقابله مستقیم جمهوری اسلامی با آن که به پایان خلاف جعلی شجره خبیثه داعش منجر شد، اصلی ترین حضور ایران در مقابله با این بحران است. این حضور حکیمانه که به مدد خون های پاک مدافعان حرم در فرماندهی محور مقاومت، قدرت ایران نظامی و امنیتی ایران را به رخ کشید، اکنون با فرایند سیاسی در مذاکرات آستانه هم همراه شده تا قدرت ایران در ابعاد مختلف ظهور و بروز داشته باشد. اکنون قدرت این جزیره ثبات را بی شک کشورهای مختلف نمی توانند نادیده بگیرند به ویژه این که برخی کشورهای اروپایی عملا نگران نفوذ تروریسم به محدوده خود هستند و در این باره، در مواضع خود ایران را تلویحا یا تصریحا کشوری می دانند که نقش جدی در مبارزه عملی و واقعی با تروریسم دارد و به کمکش نیاز دارند. کمتر از یک ماه پیش بود که آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل پیشنهاد رفع ممنوعیت سفر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به عراق و سوریه را برای مقابله با تروریسم مطرح کرده بود.
البته واضح است که هیچ کدام از این شرایط به معنای نبودن مشکلات عدیده به ویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی نیست. چه این که مردمی هم که در روزهای اخیر در اعتراض به اغتشاشات و در حمایت از نظام و انقلاب اسلامی به خیابان ها آمدند یکی از شعارهای شان گله مندی از شرایط اقتصادی و معیشتی بود. بدون شک اصلی ترین مولفه امنیت ایران، مردم ایران هستند و برای تقویت این مولفه راهبردی همه دستگاه ها و قوا از جمله نمایندگان مجلس و به ویژه دولت که با شعار و وعده رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی روی کار آمده اند وظیفه ای خطیر برعهده دارند. نسخه درمان این مشکلات نیز توجه به تولید داخلی و رونق کارگاه ها و کارخانه های ایرانی و حمایت از تولیدکنندگان و کارگران ایرانی است؛ کسانی که سهم به سزایی در تقویت قدرت نظام جمهوری اسلامی برعهده دارند و می توانند شرایط بین المللی را بیش از پیش به نفع ایران و انزوای غرب رقم بزنند.
افزایش بودجه شهرداری از جیب شهروندان!
امیر استکی در وطن امروز نوشت:
طرح جدید شهرداری تهران برای مدیریت ورود و خروج به محدوده زوج و فرد و طرح ترافیک در اصل طرحی برای سهیم شدن در درآمد سایر بخشها از این محدودیتهاست. در اصل دغدغههای شهرداری برای ایجاد درآمد پایدار به دنبال رکود سنگین در بخش ساختوساز شهر تهران، شهرداری را به این سمت کشانده است. تمام قسمتهای این طرح جدید بر همین اساس قابل تفسیر است، اگرچه در ظاهر و به ادعای شهرداری طرح جدید برای کاستن از بار ترافیک در ساعات شلوغ تهران و ایجاد عدالت در بین شهروندان تهرانی تنظیم شده است اما در واقع امر، طرحی است برای افزایش درآمد از این راه. در حال حاضر 100 هزار خودرو از مجموع 4 میلیون خودروی پلاک تهران مجوز ورود به طرح ترافیک را در تمام ایام سال دارند و 10 هزار مجوز هم به قیمت 40 هزار تومان به شکل روزانه فروخته میشود.
در طرح جدید سهمیه 100 هزارتایی کنونی لغو میشود و همه اتومبیلها قادرند وارد طرح ترافیک شوند با این تفاوت که ضرایب مکانی و زمانی و پرداختی مختلفی را باید تقبل کنند. در طرح جدید تردد در محدوده زوج و فرد نیز با پرداخت وجه میسر خواهد بود. در طرح جدید محدوده طرح ترافیک کنونی به محدوده سبز و محدوده زوج و فرد به آبی و سایر قسمتها به محدوده سفید تغییر خواهند کرد. بر اثر ضرایب در نظر گرفته شده حداقل پرداختی شهروندان در محدوده سبز 9600 تومان و حداکثر پرداختی 36 هزار تومان خواهد بود. همچنین حداقل پرداختی در محدوده آبی 3200 تومان و حداکثر 12 هزار تومان خواهد بود. به عبارت دیگر اگر اکنون نیمی از خودروها قادر به تردد در محدوده زوج و فرد هستند و نیم دیگر در صورت ورود جریمه میشوند ولی در طرح جدید همه خودروها با پرداخت وجه قادر به تردد خواهند بود. این وضعیت برای محدوده سبز نیز وجود خواهد داشت و 110 هزار خودرویی که اکنون به انحای مختلف مجاز به تردد در این محدودهاند به 4 میلیون خودروی مجاز تبدیل خواهند شد.
به باور طراحان این طرح، ضرایب زمانی باعث میشود بسیاری از ترددهای در زمان پیک ترافیک تهران به ساعتهای کمتر شلوغ منتقل شود. در این طرح ورود بین ساعتهای 6:30 تا 10 و خروج پس از ساعت 16 بیشترین ضریب و ورود و خروج بین این ساعات کمترین ضریب را خواهد داشت. یعنی این طرح شهرداری را قادر میکند که با توجه به انگیزههای ایجاد شده در شهروندان به دنبال قیمت پایین طرح در ساعتهای خلوت مرکز شهر، مبادرت به فروش مجوز تردد در این ساعتها کند. این در اصل درآمدزایی بهواسطه ترافیک کمتر این ساعات و نوعی حراج این ساعتهای با ترافیک کمتر است.
از سوی دیگر با اجرای این طرح دیگر کسی به علت ورود بدون مجوز به قسمتهای با محدودیت ترافیکی جریمه نخواهد شد و این در کنار قابلیت ورود بدون پرداخت روزانه نیز حاکی از این است که شهرداری نه به دنبال کاستن از بار ترافیک و آلودگی شهر، بلکه به دنبال جمع کردن همه وجوهی است که بر اساس محدودیتهای ترافیکی کنونی قابلیت دریافت دارند. با اجرای این طرح علاوه بر اینکه محدوده زوج و فرد به یک محدوده پولساز جدید و محدوده طرح ترافیک به محدودهای با پتانسیل پولسازی بیشتر تبدیل خواهد شد، جریمه ورود بدون مجوز کانلمیکن شده و با بهایی کمتر به جیب شهرداری خواهد رفت. تا بدینجا مشخص شد شهرداری هم برای محدوده طرح زوج و فرد و هم برای ساعات کمتر شلوغ محدوده طرح ترافیک نقشه درآمدزایی کشیده است و هم با برداشتن محدودیتهای کنونی، جریمههای پلیس راهور را نیز به جیب خود هدایت خواهد کرد، چرا که بر خلاف ادعای مسؤولان شهرداری تهران، این طرح باعث این نمیشود که مقداری از ترددهای ساعتهای پیک به ساعتهای غیرپیک هدایت شود، زیرا هزینه تردد در ساعتهای پیک کمتر از قبل خواهد شد و آنهایی که اکنون حاضر به پرداخت 40 هزار تومان برای ورود به طرح ترافیک هستند پس از اجرای این طرح نیز با کمال میل 36 هزار تومان را پرداخت خواهند کرد و از طرف دیگر حجم بسیار بالایی از ترددهای این ساعات اجتنابناپذیر خواهد بود. ترددهایی برای حضور بر سر کار و تحصیل و... با این ترفندها تغییری نخواهند کرد و آنچه بهوجود میآید ترافیک بیشتر از اکنون در ساعتهای ارزان بودن ورود به طرح جدید خواهد بود که البته باعث افزایش آلودگی و سر جمع ترافیک شهر تهران و از سوی دیگر افزایش درآمد شهرداری تهران از این راه خواهد بود! به عبارت سادهتر شهرداری در طرح جدیدش هم برای زمین و هم برای زمان در شهر تهران پلن کسب درآمد ریخته است!
به عنوان آخرین نکته باید گفت در این طرح قرار است به هر خودرو کارتی با قابلیت شارژ ریالی تعلق بگیرد و به محض ورود به طرح مبلغی از موجودی آن کسر و پس از خروج با اعمال ضرایب مابقی وجه نیز کسر شود و در صورتی که موجودی کارت کافی نباشد و تا 24 ساعت هم تامین نشود، هزینه مذکور روی عوارض سالانه خودرو جمع شده و در نهایت در زمان اولین خرید و فروش خودروی مذکور توسط شهرداری اخذ میشود. این نسیهفروشی هم خود عامل ورود بیشتر به محدوده طرحهای ترافیکی خواهد بود، چرا که پرداخت مدتدار بسیار دلچسبتر از پرداخت نقدی در لحظه است. از سوی دیگر این شرایط برای خودروهای در مرز فرسودگی بهترین توجیه برای ورود قانونی و تقریبا بیهزینه به طرح خواهد بود، چرا که این خودروها پس از سن فرسودگی با مراجعه به واحدهای اسقاط مشمول بخشش عوارض و مالیات میشوند و دیر نیست که با اجرای این طرح مرکز شهر در تمام ساعات به تصاحب اینچنین خودروهایی در آید.
نسیهفروشی در این طرح اگرچه به افزایش درآمد شهرداری کمک میکند - که گویا اصلیترین مفروض این طرح است- ولی میتواند بلای جان تردد در شهر نیز باشد. تهران با این طرح از ورطه یک ترافیک وحشتناک صبح و عصر به ورطه یک ترافیک سنگین در تمام ساعات روز درخواهد غلتید.
شهردار تهران در دفاع از این طرح بیان کرده اگرچه ایرادات زیادی میتوان به این طرح وارد کرد ولی به علت اینکه طرح کنونی دهها سال است بدون تغییر در حال اجراست پس با توجه به ضرورت تغییر باید این طرح را تغییر دهیم. ملاحظه میشود دلیل اصلی شهردار تهران برای دفاع از این طرح، ترجیح امر نو به امر کهنه است! حتی اگر امر جدید الزاما بهتر از امر قدیمی نباشد. شبهمدرنیسم حاکم بر اذهان کارگزاران و عمله سازندگی دوران مرحوم هاشمی در اینجا خود را در ظاهری عریان نشان میدهد؛ هر چیز جدیدی الزاما خوب است بویژه اگر منافع بیشتری برای جیب شهرداری نیز داشته باشد.
رسوایی امریکاییها در طراحی و اجرای آشوبهای اخیر
عباس حاجینجاری در جوان نوشت:
کاخسفید پس از ناکامی در فراگیرکردن و گسترش آشوبها در ایران که در پی اعتراض بخشی از مردم به ناکارآمدی دستگاههای اجرایی در قوای مختلف آغاز شده بود، برای جبران ناکامیها به شورای امنیت سازمان ملل متوسل که البته آن جلسه نیز به عرصهای برای رسوایی بیشتر کاخسفید منجر شد.
اولین نشانههای ناکامی کاخسفید را میتوان در اظهارات ترامپ مشاهده کرد. او که در پی اعلام رسمی راهبرد «ضرورت تغییر در ایران» و تشکیل چندین کارگروه برای عملیاتیسازی آن، عجولانه و فرصتطلبانه تمامی ظرفیت و توان امریکای را در حمایت از آشوبگران داخلی به کار گرفتند، نهایتاً پس از فروکش کردن اعتراضات حامیان داخلی و منطقهای خود را به آینده حواله داد. ترامپ که در آغاز آشوبها و ورود صریح به صحنه در حمایت از آشوبگران مدعی شده بود که زمان برای تغییر فرا رسیده است و در میانه راه برای تقویت آشوبگران در توئیت خود نوشته بود که «شاهد حمایت بزرگ ایالات متحده در زمان مناسب خواهید بود.» روز چهارشنبه 13 دی ماه با مشاهده افت آشوبها و ناکامی فتنهگران به زعم خود و برای حفظ پرستیژ امریکا در این اقدام مداخلهجویانه، مینویسد که: شاهد حمایت بزرگ ایالات متحده در زمان مناسب خواهید بود.
برخلاف عدم حساسیت لازم دستگاههای اجرایی و امنیتی کشور نسبت به اعلام راهبرد امریکا در براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران از درون که وزیر خارجه امریکا در 22خرداد ماه بر آن تأکید کرده بود، امریکاییها، صهیونیستها و سعودیها طی سالهای اخیر تمامی ظرفیت خود را برای عملیاتیسازی این راهبرد در قالب یک تقسیم کار مشخص به کار گرفتند که اقداماتی نظیر تشدید تحریمها، ساماندهی و ظرفیتسازی برای فضای مجازی جهت هدایت اقدامات و عملیاتها، تقویت و تحکیم پیوند با عوامل داخلی، سازماندهی گروههای تروریستی و منافقین برای تشدید آشوبها و زمینهسازی برای حمله به مراکز انتظامی و امنیتی اشاره کرد که یکی از مهمترین اقدامات، تهیه طرحی راهبردی با سرپرستی «هربرت مک مستر» مشاور امنیت ملی دولت امریکا و تشکیل چند کارگروه برای عملیاتیسازی آن است که به اذعان کانال10تلویزیون رژیمصهیونیستی، نشستهای آن در 21 آذرماه و با حضور نمایندگان ارشد کاخ سفید، آژانسهای اطلاعاتی امریکا، وزارت دفاع و وزارت خارجه امریکا و نمایندگانی از رژیم صهیونیستی و سعودی در کاخسفید برگزار و بر سازماندهی ظرفیتهای امریکا و متحدین منطقهای بر مقابله با ایران در عرصههای مختلف تأکید میکنند.
آنچه که ماههای اخیر امریکاییها را در پیگیری این راهبردها برای تغییر ایران از درون مصممتر میکند، پیروزیهای نیروهای مقاومت در منطقه و تحمیل شکستهای پی در پی به امریکا و متحدین این کشور است و امریکاییها که به زعم خود از هیچ طریقی قادر به مهار نیروهای مقاومت نیستند، چاره را در فشار بر ایران برای مهار نیروهای مقاومت به امید جبران برخی از شکستها میبینند، آنچه که در این میان عصبانیت آنها را تشدید کرده بود، ارتقا برای جایگاه رهبری ایران در روند تحولات منطقهای و جهانی و تغییر نگاه مسلمانان در کشورهای منطقه و اقبال به سمت ایران است و به همین دلیل هم هست که در آشوبهای اخیر تلاش کردند شعارها را معطوف ایشان کرده تا به زعم خود در این روند تغییر ایجاد کنند. ناکامی امریکا در عرصه میدانی و حتی در شورای امنیت سازمان ملل که برخی آن را رسوایی جدید برای کاخسفید در دوران ترامپ میدانند، سبب عبرتگیری امریکاییها نشده و تیلرسون بعد از این شکستها، روز جمعه 15 دی ماه بر هدف امریکا بر ضرورت انتقال مسالمتآمیز قدرت در ایران تأکید میکند.
فارغ از اهداف امریکاییها در مقابله با نظام اسلامی که هیچ گاه از آغاز انقلاب تغییر نکرده است، و با توجه به نشستهای اخیر در منطقه و پیشبینی ناکامیهای بیشتر در آینده، تشدید هم خواهد شد، اما تردیدی نمیتوان داشت که آنچه که دشمن را در این ایام جریتر کرده و سبب امیدواری به اثرگذاری به سیاستها و طرحهایش شده است، اتکا و استناد به ضعفها و چالشهای داخلی در بخشهای مختلف است، چه در بخشهای سیاستگذاری و امنیتی که نقشه راه روشنی برای مقابله با سرپلهای دشمن در داخل نشده که نمونه بارز آن را میتوان در نوع مواجهه دستگاههای داخلی در مدیریت فضای مجازی دید که اگر اقدامات پیشگیرانه از ماههای قبل صورت میگرفت قطعاً اینگونه فضای کشور آلوده نمیشد که نهایتاً برخی از مسئولان مضطربانه از روند آشوبها به مدیریت آن تمکین کنند و چه در بحث فضاسازی تبلیغاتی و متهمسازی که علناً در آشوبهای اخیر برای آشوبطلبان نقطه هدف تعیین کردند، از سناریوپردازی رئیس دولت دهم علیه دستگاه قضایی که برای آشوبطلبان نقطه هدف تعیین کرد که حمله به مراکز شوراهای حل اختلاف و یا دادگستری مصداق آن بود و یا در نوع اعلام بودجه سال 97 حوزههای علمیه یا مراکز تبلیغی توسط رئیس دولت دوازدهم که برخی از آماج آشوبطلبان را به سمت حوزههای علمیه، دفاتر ائمه جمعه و ... هدایت کرد.
اکنون و با فروکاستن از شرارههای فتنه، باید فعالان اجرایی و سیاسی به این باور رسیده باشند که در شرایطی که نظام سلطه تمام ظرفیتهای خود را برای شکست انقلاب اسلامی به کار گرفته است، هرگونه غفلت، مشغول شدن به خود،عدم توجه به نیازهای اساسی کشور و فرافکنی نسبت به ناکارآمدی و عدم عزم جدی در اصلاح امور تنها ظرفیتهای دشمن را افزایش میدهد. مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با مسئولان و اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی،با تأکید بر اینکه در شرایط کنونی دشمنان بر جنگ نرم و با هدف گرفتن امید و اعتماد به نفس مردم ایران متمرکز شدهاند،با اشاره به هزینههای فراوان و طرحهای پیچیده امریکاییها برای ایجاد اختلاف سیاسی، مذهبی،قومی و زبانی علیه ایران، هوشیاری عمل مسئولان را در مقابل روشهای مختلف دشمن از جمله نفوذ در دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر و عملیسازی اقتصاد مقاومتی ضروری دانسته، اما در عین حال با پیشبینی شکست امریکاییها یادآور شدند: باید نقشه دشمن را درک کرد و چاپلوسی، ابراز محبتها و ارادتها و دعوت او برای دست دادن و گفتوگو را جدی نگرفت. اگر این موارد را رعایت کنیم و جمهوری اسلامی به حرکت رو به جلو ادامه دهد، مشکلاتی نظیر تورم، رکود و مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که بنده از آنها مطلع هستم با همت و تلاش مسئولان قابل رفع است و خداوند گرهها را باز خواهد کرد.
بازخواست از امریکا در نشست شورای امنیت
رضا نصری در روزنامه ایران نوشت:
وقتی ناآرامی در برخی شهرهای ایران شروع شد، قابل پیشبینی بود که دولت ترامپ تلاش کند از آن برای منزویسازی ایران در صحنه بینالمللی استفاده کند. اما تعجیل و سوءمحاسبه خانم نیکی هیلی (سفیر ایالات متحده در سازمان ملل) در تدارک هجمه دیپلماتیک به ایران در نهایت به زیان امریکا تمام شد. به بیان دیگر، درخواست او برای تشکیل جلسه اضطراری در شورای امنیت و واکنش کشورهای عضو این نهاد در طول جلسه نشان داد که دولت ترامپ هنوز به نقش برجام در آرایش جدید دیپلماتیک در صحنه بینالمللی واقف نیست یا حداقل آن را بشدت دستکم میگیرد.
علاوه بر این، تلاش هیلی برای بلند کردن سنگ بزرگی مانند «شورای امنیت» علیه ایران یک بار دیگر نشاندهنده این واقعیت بود که دولت ترامپ نه تنها در بهکارگیری اهرمهای بینالمللی در عرصه دیپلماسی استعدادی ندارد و نه تنها ایران دیگر در برابر سوءاستفادههای واشنگتن از نهادهای بینالمللی آسیبپذیر نیست، بلکه دولت ترامپ گمان میکند میتواند با شیوههای پوپولیستی و شعاری - نظیر آنچه در صحنه داخلی بهکار میگیرد - در عرصه بینالمللی نیز به نتایج مطلوب خود دست یابد. به عبارتی، اقدام نابخردانه خانم هیلی در مواجهه با ایران نشان داد تا چه میزان دولت ترامپ از بدنه کارشناسی و تکنوکراتیک دستگاه سیاست خارجه امریکا و واقعیتهای روی زمین منفک شده است.
در واقع، هرچند خانم هیلی به احتمال زیاد پیشبینی میکرد جلسه شورای امنیت در مورد ناآرامیهای ایران به «صدور قطعنامه» علیه ایران منتهی نشود، اما احتمالاً گمان میکرد میتواند فضای جلسه را به سمت صدور یک بیانیه (Presidential statement) علیه ایران یا دستکم به جلسه مؤاخذه و بازخواست ایران تبدیل کند. او گمان میکرد میتواند متعاقباً از اظهار محکومیتها و مواضع تند کشورهای غربی علیه ایران برای فضاسازی و تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی امریکا استفاده کند. به زعم او، این فضاسازی میتوانست قدرت مانور ترامپ را در موعد تصمیمگیری در مورد برجام افزایش دهد. به همین خاطر، تمام تلاش خود را به کار بست تا موضوع اعتراضات را به سیاستهای منطقهای ایران - از جمله حمایت ایران از دولت سوریه، ادعای ارسال موشک بالستیک به یمن، حمایت ایران از حوثیها، حمایت ادعایی ایران از تروریسم و غیره - نسبت دهد تا دستکم کشورهای همپیمان خود را حول محور یکی از این موضوعات با خود علیه ایران همراه سازد.
اما جلسه اضطراری شورای امنیت به صورت کاملاً متفاوتی پیش رفت، به نحوی که دو موضوع مهم در آن مرکزیت یافت و برخلاف انتظار دولت ترامپ، توجه رسانههای امریکا را به خود جلب نمود: اول اینکه اغلب دولتهای عضو به استفاده ابزاری و نامناسب ایالات متحده از سازوکار «شورای امنیت» به بهانه ناآرامیهای اخیر ایران اعتراض کردند؛ و دوم اینکه اغلب کشورها، از جمله چهار عضو دائمی دیگر شورای امنیت، از برگزاری جلسه برای دفاع از برجام و ثبات در ایران استفاده کردند. به بیان دیگر، جلسهای که بنا بود به جلسه مؤاخذه و فضاسازی علیه ایران تبدیل شود، در نهایت به فوروم دفاع از برجام و محکومیت امریکا بهدلیل استفاده ابزاری از این نهاد بینالمللی منتهی شد.
این واقعه از اینجا اهمیت مضاعف مییابد که پیش از برجام، ایالات متحده امریکا در استفاده ابزاری از نهادهای بینالمللی، از جمله شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بهکارگیری آنها علیه ایران بشدت موفق عمل کرده بود به نحوی که این نهادها گاه حتی خارج از چارچوب اختیارات قانونی، منشور و اساسنامه خود علیه ایران قطعنامه صادر میکردند. فراموش نکنیم که ورود توجیهناپذیر و غیرقانونی شورای امنیت به پرونده هستهای باعث شد تا مسألهای که قاعدتاً ماهیت «فنی» و «غیرسیاسی» داشت، یک روزه به یک موضوع «امنیت بینالمللی» تبدیل شود و محدودیتهای هستهای به صورت «الزامآور» و تصاعدی به حوزههای اقتصادی، مالی و انرژی و سپس به حوزه نظامی و تسلیحاتی ایران تعمیم داده شود.
امروز به نظر میرسد که جامعه جهانی، از جمله متحدین سنتی امریکا، با صدای بلند اعلام کردند که پس از برجام این شیوه دیگر خریدار ندارد!
شورای امنیت بازی نخورد
سیدعلی خرم در شرق نوشت:
در چند ماه گذشته دونالد ترامپ و تندروهای آمریکا تلاشهای مضاعفی کردند بلکه محملی برای خدشه واردآوردن به توافق هستهای و برقراری تحریمهای آنگونه فراهم شود. ابتدا رئیسجمهور آمریکا از تأیید پایبندی ایران به توافق هستهای، با وجود تأیید آن از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خودداری کرد و پرونده را به کنگره نمایندگان آمریکا ارجاع داد؛ با این تصور که برجام از سوی مجلس نمایندگان آمریکا خدشهدار شده و تحریمهای تازهای علیه ایران وضع شود. در این صورت، تحریمها جنبه قانونی پیدا میکرد و از تحریمهای ریاستجمهوری قویتر بودند. اما عقلای کنگره خود را از این دام برحذر داشتند و پس از ٦٠ روز، پرونده بدون تغییر از کنگره بیرون آمد و توپ دوباره در زمین ترامپ قرار گرفت. آنگاه ترامپ سعی کرد به بهانه توسعه موشکی ایران، محمل تصویب تحریمها را فراهم کند که مقدور نشد. سپس نیکی هیلی دستبهدامن یک شو تلویزیونی شد و شباهتهای موشک حوثیهای یمن با موشک ایرانی قیام را در یک پایگاه نظامی و در برابر دوربینهای تلویزیونی به رخ جهانیان کشید تا شاید راهکاری برای تحریم ایران بیابد که آنهم موفقیتی به دنبال نداشت. آخرین محمل برای نماینده آمریکا در سازمان ملل، سوارشدن بر موج اعتراضات مردمی در ایران بود. او تصور میکرد با توجه به حمایت اروپاییها از اعتراضات مردمی در جهان، زمینه برای تغییر آرایش حمایت کشورها به نفع دونالد ترامپ فراهم میآید. تا اینجا، طرحهای ترامپ در بیشتر زمینهها شکست خورده و اعتباری برای او باقی نمانده بود؛ در زمینه حفظ محیط زیست و کنوانسیون پاریس، لغو ویزا برای اتباع هفت کشور ازجمله ایران، خروج آمریکا از ناتو، پایتختشمردن بیتالمقدس برای اسرائیل، توافق هستهای با گروه ١+٥ و... . دونالد ترامپ منزوی شده و جهان او را تنها گذاشته بود؛ بنابراین تیم ترامپ درصدد بود و هست به نوعی این اجماع علیه رئیسجمهور آمریکا را شکسته و بهجای آن، اجماعی در حمایت از ترامپ ایجاد کند. هنگامی که نیکی هیلی از درخواست برای جلسه اضطراری شورای امنیت سخن گفت، مشخص بود آمریکا تلاش فراوانی برای یارگیری در سطح بینالمللی کرده و جلسه جمعهشب مظهر این نمایش بود. طبق منشور ملل متحد، هرکدام از اعضای سازمان ملل متحد میتوانند از شورای امنیت درخواست جلسه اضطراری کنند؛ به شرط آنکه موضوع مرتبط با صلح و امنیت بینالملل باشد. در این جلسه، نماینده آمریکا قصد داشت قطعنامهای در محکومیت ایران به دلیل اعتراضات مردمی به تصویب برساند و آن را مرتبط با صلح و امنیت بینالملل اعلام کند تا در آن، تحریمهایی علیه ایران پیشبینی شود؛ اما کشورهای روسیه، فرانسه و چین، اعتراضات مردمی را امری مشترک در همه کشورها عنوان کردند که نباید وقت شورای امنیت با این مسائل گرفته شود. برخی دیگر از اعضای غیردائم نیز از همین موضع حمایت کردند. در مجموع، همه از نظر رئیسجمهور، دکتر روحانی که طبق قانون اساسی اعتراضات مردمی را در ایران مجاز و مشروع شمرده، حمایت کردند؛ اما به مسئولان ایران توصیه کردند برای ابراز اعتراضات مردمی فرصت داده شود. نکته شایان توجه این است که همراهینکردن جهان با دونالد ترامپ به سه دلیل صورت گرفت؛ اول اینکه اعتراضات مردمی در همه کشورها صورت میگیرد و ممکن است به درگیری با پلیس و خرابیهایی نیز منجر شود؛ بنابراین نمیتوان از این فاکتور برای مرتبطکردن مسائل ایران با صلح و امنیت بینالمللی سوءاستفاده کرد.
دوم، همه کشورهای غیراروپایی اعتقاد دارند این رویه خطرناکی است که آمریکا مسائلی در این سطح را در شورای امنیت مطرح کند و فردا امکان دارد مسائل داخلی دیگر کشورها نیز به شورای امنیت راه پیدا کند. سوم، همگان میدانستند قصد ترامپ و نیکی هیلی حمایت از مردم ایران نیست و این فریبی برای ایجاد زمینه ورود به تحریمهای توافق هستهای است؛ بنابراین اروپاییها در این زمینه حساس بودند بیش از اندازه به آمریکا فضا داده نشود که از موقعیت حمایت از اعتراضات مردمی در ایران برای صدور تحریمهای هستهای استفاده کند. نماینده روسیه در شورای امنیت، این موضوع را بهخوبی شکافت و به آمریکا هشدار داد حق ندارد از مسائل داخلی ایران سوءاستفاده کرده یا به بهانههای مختلف در چارچوب توافقات ایران و گروه ١+٥، تحریم جدیدی در هفتههای آینده علیه ایران وضع کند. به این ترتیب، نهتنها قطعنامهای علیه ایران صادر نشد، بلکه توصیهای بر اساس نظر اخیر رئیسجمهور در حمایت از شنیدن اعتراضات مردمی صورت گرفت که شکست دیگری برای رئیسجمهور آمریکا و نماینده او در سطح جهان تلقی میشد. این دو نفر قصد دارند از شورای امنیت به شورای حقوق بشر رفته و موضوع مشابهی را مطرح کنند؛ جایی که امکان بیشتری برای طرح مسائل حقوقبشری وجود دارد. موفقیت آمریکا در شورای حقوق بشر نیز بستگی تام به نوع تعامل مسئولان ذیربط با معترضان دارد. توصیه میشود علاوه بر پذیرش حق اعتراض مردم بر اساس قانون اساسی، ملاحظات بینالمللی و حقوقبشری نیز مدنظر همگان قرار گیرد.
فرافکنی تا کجا؟
در سرمقاله "صبح نو" آمده است:
هشت سال پیش در پیامد فتنه 88 کشور زیر فشار تحریمهای نفتی و مالی شدید قرار گرفت؛ گرای این رفتار مداخله جویانه را آشوبگرانی دادند که ماهها، پایتخت را دستخوش ناآرامی ساخته بودند. آنچه در مقطعی کوتاه در هفته گذشته صورت گرفت، این بار به واسطه حمایت آشکارتر دولتهای استعماری و عاملان منطقهایشان، در صورت جلسه مضحک شورای امنیت سازمان ملل ظاهر شد. هر چند تا این مرحله، تیر دشمنان نظام اسلامی به سنگ خورده است، اما آنچنان که از تحرکات ضدانقلاب بر میآید، آنها شر پرسودایی در سر دارند و میخواهند با بازنمایی مکرر اتفاقات هفته گذشته، برنامه خود را به پیش ببرند.
این برنامه یعنی افزایش تضییقات بر طبقات فرودست و افزایش بحران مالی-اقتصادی در کشور که به معنای از میان نرفتن زمینههای آشوب آفرینی است؛ بستری که براندازان از آن بهره برده و چون از سویی نتوانستند خودشان را با مطالبات مردمی پیوند بدهند و از سوی دیگر وارد فاز خشونت آمیز شدند، امکان فراگیری بی نظمی برایشان فراهم نشد. این نکته تأسف بار را نیز باید متذکر شد که برخی دولتمردان و جریانهای سیاسی نزدیک به آنها، روز گذشته بار دیگر بر طبل اختلافات سیاسی کوبیدند و تلاش کردند تا سویههای انحرافیای برای جنبش مطالبه به میان بکشند، بدون آن که حتی کلامی در مسوولیت دولت برای حل مشکلات به زبان بیاورند؛ این حد از فرافکنی اندوهبار است و نگران کننده، گویا تصمیمی برای حل آنی و قاعده مند مشکلات روزمره مردم نیست.
ریشه نا امنی های متناوب در جامعه ایران چیست ؟
جهانبخش محبی نیا در ابتکار نوشت:
جامعه ایران به طور میانگین هر ده سال با ناآرامی هایی مواجه می شود. فهم ماهیت و ذات اجتماعات ناسازگار با قوانیین رسمی برای مدیران، برنامه ریزان و مردم ضروری است. البته نگاه خارج از تعصب به امور سیاسی در ایران آنچنان سهل نمی نماید و به همین دلیل نگاه ها به این قضایا ، کمتر با عقلانیت مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و انصاف در ترازوی قضاوت و عدالت معلق می ماند.
کشور های متخاهم در جهان و منطقه خاورمیانه همگام با اپوزیسیون از لحظه شروع ناآرامی ها بی مهابا بر طبل می کوبند و آفتاب ، هنوز به پایان خط نرسیده دعوای آنها برای جلوس بر کرسی قدرت و ریاست شروع می شود . قسمی از خارج نشینان که در همیشه تاریخ ، گردی بر سر و صورتشان می نشیند به قدری خارج از اداب به تخریب و تطمیع آلوده اند که به سهولت خلایق را به قتل ، غارت و انهدام دارائی های ملی تشویق می کنند. همانهایی که زحمت یک روز اقامت در داخل کشور را به خویشتن نمی دهند اما منتظرند فردای معرکه با برند قهرمان ، مهاجر و مبارز ، خزانه دار مبارزات حق و ناحق جسمی باشند که شاید یکبار هم در طول زندگی با هم مواجهه ای نداشته باشند . از ایستگاه مدعی آزادی و دموکراسی برای رسیدن به دمکراسی و آزادی ، تندیس توحش می تراشند. غارت پادگانها را آدرس می دهند و توصیه می کنند ، تفنگ بدست بگیرند تا به صلح برسید. داعیه دمکراسی دارند و خویشتن را شاهزاده خطاب می کنند . دست در دست داعش دارند و از حقوق طبیعی ، مدنی و سیاسی شهروندان روایت می کنند .
خصومت چندین صد ساله ای که قرار نیست به گفت وگو ، مباحثه و رقابت تن دهد . هر کس که از راه می رسد هیزمی برای اشتعال کدورتها و کینه ها در دست دارد و شرمی هم از ایجاد دعوا و اختلاف و کشت و کشتار ندارند .
مسئولان جمهوری اسلامی هم بدون استثناء تر و خشک را آنچنان به هم می آمیزند و با برچسبی واحد و نگاه کینه ای همه آنانی را که به قول خودشان حق انتقاد و اعتراض دارند را عوامل بیگانه و دست نشانده دشمن تلقی می کنند.
با این وصف ، وحشت تمام وجود آدم را می گیرد، مگر می شود استکبار، اسرائیل و عربستان نگون بخت در داخل این همه ایادی داشته باشد و نظام چهل سال دوام بیاورد ؟ اما مردم با نهایت هوشیاری ناظرند. همین که تقابل ، درخواست انتقاد و اعتراض از حد گذشت و کار به بلاغت و خیانتی چون تخریب مسجد و سوزاندن پرچم کشیده شد، سیل وار به جوش و خروش می آیند و ختم غائله را اعلام می کنند . به راستی منشاء نا آرامی ها ، اغتشاشات و آشوبها چیست و چرا جامعه ایران به کنش های نا امنی دوره ای و متناوب مبتلاست ؟ البته دانشکده های علوم سیاسی، جامعه شناسی و مراکز اطلاعاتی و موسسه های تحقیقی لازم است در این باره تحقیقات مطمئن و مفصلی ارائه کنند تا اظهارنظر پیرامون بحرانهای جامعه لباس علم بپوشد و شبیه خوانی ها از مصادره به مطلوب و تحریف معرفت شناختی وقایع جامعه محروم بماند . برای شروع این خواسته فرضیه هایی ارائه می شود. امیدوارم تحقیقات علمی رد یا تائید آن را جدی بگیرد.
جدای از درگیره و کش مکش های اوایل انقلاب و عبور از دوران جنگ که سجلی دیگر قالب است ، نا آرامیها در دوره مرحوم هاشمی به تنگناها و مسائل اقتصادی بر می گشت. سیاست تعدیل و عمل به توصیه بانک جهانی در صندوق بین امللی پول و آزادسازی رادیکال قیمت ها برای توده مردم نه تنها راحت نبود بلکه در مواردی بسیار زجر آور هم شد. با اندک بهانه ای در مشهد ، اسلام شهر، شیراز و اصفهان اعتراضاتی به وجود آمد اما در خود مناطق فیصله یافت و از گسترش به سایر شهرها خبری نبود. در هر یک از موارد فوق ترومای سیاسی یا مداخله ناشیانه مامورین در امور مردم باعث انفجار اجتماعی مقطعی می شد که هنوز هم بیان واقعی از شکل گیری آنها در آرشیو های عمومی در دست نیست .
نا آرامی دوره اصلاحات بدون شک ضرب آهنگ و سرشتی سیاسی داشت ، تیرماه 78 اوج اعتراضات بود که تهران پیشقدم بود و تا مرز اختلال عمیق پیش رفت. هرچند دانشگاه تهران و تعدادی از نخبگان سیاسی در قوه مجریه و مقننه همراه با اعتراض بودند اما مراکز استانها و شهرستانها تقارن پدیده های سیاسی را به هم زد و با اعتراض در پایتخت همراهی نکرد . التهابه بعد از نزدیک به ده روز با تجمع چشمگیر مردم و با سخنرانی آتشین حسن روحانی ماجرا جمع شد . تهران دوباره مزه تنهایی را چشید و روزنامه سلام تا ابد ، قربانی خیالی شد که خیال نمی آمد. در دوره محمود احمدی نژاد بار دیگر تهران بر طبل عدم رضایت کوبید، اعتراض از جنس تعدیل و یا توسعه سیاسی نبود ، بلکه دقایقی که نخست وزیر ، رئیس مجلس و فرمانده کل سپاه پاسداران را در درون خود داشت. در مقابل کسی که استانداری اردبیل و شهرداری تهران را موهبتی دریافت کرده بود، کم آورد. اعتراض به داوری و مداخله پیدا و پنهان در امر انتخابات، مروجین و مسببین اعتراضات را رنج می داد اما آنان با چشم پوشی از بازشماری صندوق رای، به ابطال انتخابات اصرار داشتند امری که محال می نمود. طولانی ترین نا آرامی بعد از انقلاب اسلامی که تاکید و بر خواسته ها اصرار و ارتکاب عملی غیر قابل بخشش در روز عاشورا آن را با حماسه 9 دی به پایان رساند. این بار هم تهران چشم به استان و شهرستان ندوخت و تنهایی را پیشه ساخت نا آرامی های اخیر با ویژگی سیاسی – اقتصادی یا شعاع بیشتری نسبت به پیشینه شروع شد . در شهرستانهای کوچک آش آنچنان شور می نمود که مقصد اول هجوم ، مراکز انتظامی و اماکنی بود که برای نظام به راحتی قابل قبول نبود. سوخت، بدون عبور از فیلتر مستقیم از مخزن به موتور رسید و به نابود سازی خواسته ها منجر شد.
اقدام بسیار ماهرانه و تشکیلاتی جریان وابسته به ایران باستان که از دید سازمانهای اطلاعاتی دور بود و مدتها قبل برنامه ریزی کرده بودند، همراه با گستاخی و قهرمان بازی حلقه انحراف و سفرهای حاشیه ساز یکی از مدیران سابق که از حاشیه امنیتی هم برخودار است با ارائه ناشیانه لایحه بودجه همراه با فضاسازی منفی و عدم رسیدگی قاطع به مشکلات سپرده گذران ، کارگران و معلمان از عوامل هم افزایی و انگیزه بخشی به حضور خودسر در خیابانها بود با این وصف بسیاری از گروه های مرجع و اردوگاه های سیاست مشروعیت خویش برای اداره جامعه را ملکوک کرده اند . قاعده جامعه شناختی بر این است هنگامیکه جامعه بیمار می شود ، رفتارهای غیر موجه و عجیب و غریب عادی می شود و فرهنگ عمومی، پذیرای رفتاری می شود که در شرایط عادی به هیچ وجه مورد اقبال قرار نمی گیرد.دینامیزم گروه های اجتماعی در حال تغییر و جابجایی است . با نصایح پلاستیکی و تهدیدهای بادکنکی نمی شود بزهکاری ، آسیب امنیتی و رفتار غیر عادی را درمان کرد. باید به اصل حیات اجتماعی وفادار ماند و مدیریت جامعه را با یافته ها ، قوانین و آداب علمی آشتی داد تا فرجی حاصل شود . در بودجه سال 1396 اعتبار امور فرهنگ، تربیت بدنی و گردشگری بیشتر از ده هزار میلیارد تومان و امور آموزش و پژوهش پنجاه و هفت هزار میلیارد تومان بوده است. نهادهای نظارتی عملیاتی ، حقوقی و مالی باید همه نهادهای فرهنگی و آموزشی حاکمیت را مورد سوال قرار دهند که اعتبارات مذکور کجا صرف شده است که حاصل آن به بن بست رسیدن نگاه فرهنگی جامعه است که جوان فرهنگی، پساب 80 سال قبل را آب گوارایی می داند که باید نوش جان کند.