سرویس جهان مشرق - اغتشاشات اوایل ماه جاری (دیماه ۹۶) در ایران میتواند تأثیر مستقیمی روی تصمیم روز جمعه ترامپ درباره توافق هستهای داشته باشد. اگرچه بسیاری از کارشناسان بینالمللی معتقدند دولت ترامپ و به طور خاص، سیآیای با همکاری گروهک منافقین، در پشت پرده اعتراضات[۱] در ایران نقش داشتهاند[۲]، اما با پایان گرفتن اعتراضات، توطئه واشینگتن به پایان نرسیده است و چهبسا باید منتظر ماند و دید ترامپ روز جمعه از اغتشاشات در ایران چه سوءاستفادهای خواهد کرد.
خبرنگار سرویس جهان مشرق در گفتوگو با «کالب ماپین» کارشناس و خبرنگار آمریکایی، موضوع اعتراضات اخیر در ایران، پوشش خبری آنها در رسانههای آمریکایی و تأثیر احتمالی آنها بر تصمیم روز جمعه ترامپ را بررسی کرده است.
اعتراضات در ایران علیه مسائل اقتصادی آغاز شد، اما شعارهای معترضان خیلی زود تبدیل به شعارهایی با محوریت «تغییر حکومت» شد. این شعارها نشان میداد که احتمالاً عوامل خارجی پشت پرده اعتراضات هستند یا دستکم از بخشی از معترضان حمایت میکنند. به نظر شما چه عواملی ممکن است در اغتشاشات ایران نقش ایفا کرده باشند؟
به نظر من اگرچه ممکن است بسیاری از ایرانیها از وضعیت موجود و به ویژه سیاستهای اقتصادی در کشورشان ناراضی باشند، اما آنچه که پس از اعتراضات در مشهد شاهد آن بودیم، موضوع کاملاً متفاوتی بود. واضح بود که آمریکا و برخی عناصر در دولت واشینگتن، این اعتراضات را یک فرصت برای خود میدیدند و میخواستند از این فرصت برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی استفاده کنند، در حالی که من میدانم هدف اولیه اعتراضات اصلاً این نبود.
البته باید توجه داشت که تصویر ارائهشده از این اعتراضات در آمریکا، بسیار مخدوش شده است. هر خبری درباره این اعتراضات به گونهای تحریفشده در رسانههای آمریکایی مخابره شده است. به عنوان نمونه، گزارشهایی در رسانههای آمریکایی منتشر شدند که ادعا میکردند چون ایرانیها موضوع مشکلات اقتصادی را مطرح کردهاند، پس تهران باید نظام اقتصادی کاپیتالیستی و مبتنی بر بازار آزاد را در این کشور حاکم کند؛ و صنعت نفت و تمام صنایع دولتیاش را خصوصیسازی کند. همچنین مدعی بودند که ایرانیها از سیاستهای دولتشان که مبتنی بر سوسیالیسم است، خسته شدهاند. این ادعاها، برداشت بسیار باز و آزادی از اتفاقات ایران بود که در رسانههایی از جمله مجله «فوربس» مطرح شد.
این در حالی است که معترضان ابتدائاً در مشهد دقیقاً عکس این ادعاها را طلب میکردند. آنها خواهان کنترل بیشتر بر قیمتها و اِعمال مقررات بیشتر درباره بانکها بودند. بنابراین رسانههای آمریکایی این پیامها را کاملاً تحریف کردند و همه یکصدا ادعا نمودند که مردم ایران خواهان کاپیتالیسم مبتنی بر بازار آزاد هستند و میخواهند دولتشان حمایتش از مردم در نقاط دیگر دنیا را متوقف کند.
برخی منابع میگویند سیآیای نیز ممکن است پشت این اعتراضات باشد یا دستکم از گروههایی در میان معترضان حمایت نموده باشد. از سوی دیگر، گروه تروریستی مجاهدین خلق نیز نقش فعالی در این اعتراضات ایفا کردهاند. به نظر شما ممکن است این عوامل خارجی واقعاً در اغتشاشات دخالت کرده باشند؟
بدون شک. «شورای ملی مقاومت ایران» ویترین مجاهدین [گروه تروریستی منافقین]، یکی از اصلیترین منابعی است که رسانههای آمریکایی برای پوشش اعتراضات در ایران از آن استفاده میکنند. نقلقولهای «مریم رجوی» و برخی از متحدان او، دائماً در رسانههای آمریکایی منتشر میشود. البته این افراد را به عنوان اعضای مجاهدین خلق معرفی نمیکنند. باید با منطقه کاملاً آشنا باشید تا بدانید این افراد عضو مجاهدین خلق هستند. با این حال، دیدگاههای این افراد در رسانههای آمریکایی کاملاً برجسته میشود.
یک نکته دیگر هم وجود دارد که حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد. سیاست واشینگتن در حال حاضر متفرق است. ترامپ نماینده دیدگاههایی است که بسیار به پنتاگون نزدیک هستند. از سوی دیگر، ترامپ و سیآیای روابط بسیار خصمانهای با یکدیگر دارند. زمانی که اوباما رئیسجمهور بود، او را مهرهای بسیار مؤثر برای اجرای استراتژیهای سیآیای میدانستند. در حالیکه ترامپ روابط بسیار دوستانهتری با ارتش آمریکا دارد.
من این را قبلاً گفتهام و باز هم تکرار میکنم: به عقیده من، طی اعتراضات در ایران، برخی افراد در سیآیای به ترامپ التماس میکردهاند که فقط سکوت کند. ترامپ در ایران واقعاً منفور است و هرچه بیشتر از معترضان حمایت میکرد، آنها بیشتر منزوی میشدند. البته برای ترامپ اهمیتی نداشت، چون هدف از حمایت از معترضان، در حقیقت پشتیبانی از آنها نبود، بلکه چاپلوسی از گروه کوچکی از افراد کلیدی در ائتلاف سیاسیاش، یعنی بخش همجهت با حزب لیکود اسرائیل در لابی اسرائیلی درون آمریکا، بود؛ به خصوص «شلدون آدلسون» میلیاردر اسرائیلی-آمریکایی که از ایران متنفر و عاشق نتانیاهو است.
بنابراین هر کاری که ترامپ در جهت کمک به سرنگون کردن دولت ایران یا دشمنی با این کشور بکند، موجب میشود تا نزد این گروه کوچک عزیزتر شود. سر و صداهای ترامپ و «نیکی هیلی» [نماینده آمریکا در سازمان ملل] و دیگران، ارتباط زیادی با استراتژی آمریکا در قبال ایران ندارد. اگر سیآیای یک آرزو داشته باشد، این است که ترامپ را از معترضان در ایران جدا کند. ترامپ هم بیش از هر چیز، به دنبال اثبات وفاداریاش به لابی اسرائیلی در آمریکاست.
باراک اوباما با سیاستهای هوشمندانه و در قالب دیپلماسی مقابل ایران ایستاد، اما ترامپ از یک استراتژی جامع ضدایرانی سخن میگوید که در ظاهر، خصمانهتر از سیاستهای اوباماست. این دو سیاست چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
از پایان جنگ جهانی دوم به این سو، اختلافی طولانیمدت میان سیآیای و پنتاگون درباره سیاست خارجی آمریکا وجود داشته است. پنتاگون طرفدار حمله مستقیم نظامی است و از شعاری استفاده میکند که اکنون به شعار تبلیغاتی ترامپ نیز تبدیل شده است: «صلح از طریق قدرت.» برای اینها مهم است که کشورهای دیگر از آمریکا بترسند، و اهمیتی ندارد که آمریکا را دوست داشته باشند یا خیر. طرفداران این طرزتفکر، بمبارانهای گسترده، انفجار، شوک و وحشت، آشوب، و سود سرشار برای صنایع نظامی را دوست دارند.
از طرف دیگر، سیآیای متشکل از افرادی است که در «هاروارد» و «یِیل» درس خواندهاند. کار آنها این است که آمریکا را در دنیا محبوب کنند و با استفاده از قدرت نرم و نیروهای نیابتی، دولتها را سرنگون کنند و اهداف سیاست خارجی آمریکا در منزوی کردن رقبای ژئوپلتیک واشینگتن را محقق نمایند. اوباما عامل سیاستهای سیآیای بود. او تمام عمرش را میان افراد مرتبط با سیآیای گذراند. والدین [مادربزرگ] او در بانک هاوایی کار میکردند که در سرتاسر اقیانوس آرام، تراکنشهای مالی زیادی را برای سیآیای انجام میداد. مادرش در اندونزی زندگی و با نیروهای طرفدار آمریکا در این کشور، از جمله ارتش اندونزی زمانی که با سیآیای رابطه داشت، همکاری میکرد. بنابراین اوباما با آن رویکرد هارواردی و ییلی سیآیای بیشتر کار میکرد.
از سوی دیگر، ترامپ بیشتر به ارتش نزدیک است. بیشتر وی طرفدار سیاست صلح از طریق قدرت و حمله مستقیم است. بر خلاف او، دولت اوباما را میتوان با حکومت ناپلئون مقایسه کرد. ناپلئون وقتی میخواست خاورمیانه، مصر و سوریه را تسخیر کند، پوسترهایی در همه جا نصب کرد که نشان میدادند او مسلمان است. او میخواست از این طریق، مردم منطقه را متقاعد کند که او مسلمان است و آنها میتوانند روی دوستی و اتحاد با او حساب کنند و تصور نمایند که میتوانند با او علیه انگلیسیها ائتلاف تشکیل بدهند.
اگر «بیداری اسلامی» در زمان دیگری غیر از ریاستجمهوری اوباما اتفاق میافتاد، احتمالاً پیامدهای بسیار متفاوتی میداشت. اوباما در ارائه تصویری خوشایند از آمریکا در کشورهای اسلامی، بسیار موفق بود. با این حال، روی کار آمدن ترامپ به دلیل شکست سیاستهای اوباما بود. با آنکه دولت لیبی سقوط کرده و سوریه درگیر یک جنگ داخلی شده بود، باز هم این احساس وجود داشت که سیاستهای اوباما نتایج لازم را نداشتهاند. به همین دلیل هم بود که سیاستهای واشینگتن تغییر کرد و پنتاگون در مقابل سیآیای دست برتر را در اختیار گرفت.
انتخاب «جیمز متیس» (که به «سگ دیوانه» مشهور است) به عنوان وزیر دفاع، به خوبی نشان میدهد که ترامپ به پنتاگون نزدیکتر است. نهادهای اطلاعاتی و رسانههای آمریکا هم با ترامپ مشکل دارند، چراکه سیآیای عملاً بازوی روابط عمومی دولت آمریکا هم هست. کار آنها این است که تضمین کنند مردم چهرهای خوشایند از آمریکا را در ذهن دارند. آنها با ترامپ مخالفند، چون معتقدند وی دارد وجهه آمریکا را تخریب میکند.
ترامپ بارها واکنش اوباما به اتفاقات سال ۲۰۰۹ (اغتشاشات ۸۸) در ایران را مورد انتقاد قرار داده است. آیا میتوان واکنش ترامپ به اعتراضات اخیر در ایران را انتقامجویی همزمان او از ایران و سیاست اوباما در سال ۲۰۰۹ دانست؟
درباره واکنش اوباما به اعتراضات سال ۲۰۰۹ باید بدانید که اگرچه گفته میشود او از معترضان در ایران روی برگرداند، اما اینگونه اظهارات، ترفند و روایت نومحافظهکاران درباره اتفاقات آن سال است. اوباما به وضوح از معترضان سال ۲۰۰۹ حمایت میکرد. واشینگتن و رسانههای آمریکایی هم از معترضان حمایت میکردند. البته اوباما رفتارهای استراتژیک داشت؛ با جامعه اطلاعاتی ارتباط داشت و تلاش میکرد تا به روش خاصی به این اتفاقات واکنش نشان دهد.
در این سو، اعتراضات اخیر ترامپ را توهمزده نکردهاند. اعتراضات اخیر، که الآن دیگر عملاً تمام شدهاند، هیچ خطری مبنی بر سرنگون شدن دولت ایران نداشت. ترامپ هم این اعتراضات را ابزاری برای پروپاگاندا علیه دولت ایران میدانست و میخواست بگوید: «مردم ایران برای اعتراض به خیابانها ریختهاند و توسط حکومت این کشور با خشونت سرکوب شدهاند، بنابراین حکومت ایران حکومت بدی است و ما باید توافق هستهای را نابود کنیم، تحریمهای بیشتری اِعمال نماییم و بیش از پیش با ایران دشمن باشیم.» به علاوه، ترامپ میخواهد از این رهگذر، خودش را هم در مقابل لابی اسرائیلی تبلیغ کند. همچنانکه در سفیر اخیرش به خاورمیانه، برای جبران تصمیمش درباره بیتالمقدس که منجر به دشمنی همه مردم خاورمیانه با آمریکا شده بود، تلاش کرد تا با عربستان ائتلافی ضدایرانی تشکیل بدهد.
ترامپ به نوعی تلاش دارد تا موازنهای میان سیاستهایش برقرار کند. از یک طرف میخواهد با دشمنی کردن با تمام کشورهای اسلامی منطقه، خود را در کمپ اسرائیل تثبیت کند؛ از طرف دیگر، مجبور است در کنار عربستان مقابل ایران قرار بگیرد. بنابراین مواضع اخیر او هم صرفاً یک تئاتر و عملیات پروپاگانداست. با این حال، من تصور نمیکنم هیچ توهمی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه اعتراضات اخیر میتوانسته منجر به سرنگونی دولت ایران شود. این اعتراضات نسبت به سال ۲۰۰۹، بسیار بسیار کوچکتر بودند و انگیزههای اقتصادی هم داشتند، در حالی که معترضانِ سال ۲۰۰۹، بعداً به روحانی رأی دادند و اکنون هم بسیار خوشحال و خرسند هستند. اعتراضات اخیر اتفاقاً توسط افراد محافظهکارتر و علیه سیاستهای اقتصادی بازار آزاد روحانی انجام شدند. عناصر افراطی و ضدحکومت، بعداً از این اعتراضات سوءاستفاده کردند و احتمالاً توسط عوامل آمریکایی هم حمایت میشدند.
ترامپ قطعاً هیچ فرصتی را برای تضعیف یا نابود کردن توافق هستهای از دست نخواهد داد. آیا رئیسجمهور آمریکا که قرار است روز جمعه درباره برجام به کنگره گزارش بدهد، از اعتراضات اخیر در ایران برای رسیدن به اهداف خود درباره توافق استفاده خواهد کرد؟
او از این اتفاقات برای توجیه تصمیماتی استفاده خواهد کرد که قبلاً اتخاذ شدهاند و اقداماتی که همین الآن هم به دلایل استراتژیک دارند انجام میشوند. من فکر نمیکنم، اعتراضات پیامدهای تصمیمات ترامپ را تغییر بدهند، اما او برای توجیه هر اقدامی که میخواهد علیه ایران انجام بدهد، از این اعتراضات هم استفاده خواهد کرد. روایت آمریکایی را بازگو خواهد کرد و خواهد گفت که حتی یک جلسه اضطراری شورای امنیت در اینباره تشکیل شد و غیره.
جالب است بدانید گزارشهای متعددی در رسانههای آمریکایی منتشر شدهاند که ادعا میکنند احمدینژاد دستگیر شده است. مشخص نیست دلیل انتشار و تبلیغ این خبر چیست. منابع خبری طرفدار اسرائیل و منابع نزدیک به حزب جمهوریخواه، مانند نیویورکپست، درباره رئیسجمهور سابق ایران چنین گزارشهایی را منتشر میکنند و به نظر میرسد میخواهند بگویند اگرچه اعتراضات به جایی نرسیدند، اما دستکم دولت ایران مجبور شد فردی را دستگیر کند که ما از او خوشمان نمیآید. همه منابع ایرانیای که من با آنها صحبت کردهام، میگویم چنین اتفاقی نیفتاده است، وکلای او هم این خبر را رد کردهاند. با این حال، رسانههای آمریکایی دارند این خبر را همه جا مخابره میکنند؛ شاید میخواهند نشان دهند که در ایران اختلافنظر وجود دارد یا موضوعی مانند این.
به نظر شما تصمیم روز جمعه ترامپ درباره توافق چه خواهد بود؟
ترامپ همیشه گفته است که میخواهد توافق هستهای را پاره کند و هدف نهاییاش همین است. با این وجود، مشکلی که سر راهش وجود دارد این است که برجام فقط میان ایران و آمریکا نیست و اروپا به عنوان طرف این توافق، در حال حاضر کاملاً از سیاستهای ترامپ خسته شده است. حتی فرانسه هم در شورای امنیت گفت که اعتراضات در ایران، موضوعی مربوط به خود ایرانیهاست و آمریکا نباید در آن دخالت کند.
نکتهای که در اینجا باید اشاره کرد این است که از زمان امضای توافق هستهای، ایران توسعه و اکتشاف منابع گاز طبیعیاش را تسریع کرده است. از سوی دیگر، بخشی از تحریمهای آمریکا علیه روسیه از آن جهت اروپاییها را عصبانی کرد که کشورهای اروپایی را به خاطر خرید گاز از روسیه تنبیه میکرد. به این ترتیب اروپاییها مجبور شدند به جای روسیه، از آمریکا گاز بخرند که بسیار گرانتر است. شکی نیست که گاز طبیعی ایران که اکنون به اروپا صادر میشود هم تحت تحریمهای ترامپ قرار خواهد گرفت. واشینگتن تلاش خواهد کرد تا اروپایی را وادار کند به جای ایران هم از آمریکا گاز بخرند. بنابراین من فکر میکنم یکی از گزینههای ترامپ، تحریمهای گازی علیه ایران است که نه تنها این کشور، بلکه اروپاییها را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. در نهایت، تصمیم قطعی ترامپ را نمیتوان پیشبینی کرد.
با این وجود، به نظر نمیرسد لغو کامل توافق هستهای در دستورکار باشد. البته ترامپ دوست دارد این کار را بکند، اما نمیتواند به تنهایی توافق هستهای را از بین ببرد. میتواند توافق را برای خودش و برای آمریکا از بین ببرد، اما کشورهای اروپایی احتمالاً همچنان به توافق پایبند خواهند ماند، حتی اگر آمریکا به طور کامل از آن خارج شود. سؤال اصلی این است که اگر ترامپ تصمیم بگیرد توافق را از بین ببرد، آیا این کارش آمریکا را در موضع قدرت قرار خواهد داد یا اینکه واشینگتن را بیشتر تضعیف و منزوی خواهد کرد. آمریکا تا زمانی میتواند در روند توافق هستهای دخالت داشته باشد که خودش عضوی از این توافق باشد. بنابراین خروج از توافق هستهای، عملاً آمریکا را تضعیف خواهد کرد.