به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
با روشن شدن ابعادی از پرونده جاسوسی در پوشش فعالیت زیست محیطی بار دیگر موضوع « نفوذ» و ضرورت توجه به آن آشکار میشود. این بار نفوذ با پوششی علمی آکادمیک و در قالب یک فعالیت اجتماعی رخ نمود و چه بسا مشابه این سناریو در بخشهای دیگر نیز در حال طرحریزی یا اجرا باشد. نخستین لازمه مصونسازی کشور در برابر این راهبرد، شناخت دقیق از مختصات و ویژگیهای آن است. از این رو تلاش میشود در این نوشتار به طور اجمال این مختصات مورد اشاره قرار گیرد:
۱- پوشش فعالیت علمی: در این حوزه از نفوذ فعالیتهای علمی آموزشی و پژوهشی و تعاملات ناشی از آن به عنوان پوشش فریبنده استفاده میشود. برگزاری برخی کنفرانسهای به ظاهر علمی، پیشنهاد پروژههای مشترک علمی به نخبگان و تعاملات میان محافل دانشگاهی برخی تاکتیکهای فریب هستند که در قالب آنها نفوذگر اقدام به جمعآوری دادههای مورد نیاز خود از محیط مورد نفوذ یا محیطهای نزدیک به آن یا جذب نخبگان حریف برای اقدامات بعدی خود میکند.
۲- هدفگیری نخبگان علمی و دانشگاهی: مخاطب اصلی نفوذ نخبگانی هستند که در حوزههای دانشی و پژوهشی فعالیت میکنند. طبعاً نفوذگر نیز برای رعایت ظاهر امر همین پوشش را رعایت و عناصر خود را در همین کسوت به سوژهها نزدیک میکند. تصور اینکه فردی که سابقه علمی ندارد، بتواند این پروژه را راهبری و یا اجرا کند، کاملاً ساده انگارانه است. پس به صرف علمی و ظاهر دانشورانه یک فرد نمیتوان او را ساده و بی آلایش تصور کرد.
۳- سوءاستفاده از غفلتها یا بیاطلاعیها: نفوذگر در بیشتر موارد از غفلت یا کماطلاعی عناصر مخاطب استفاده و هدف خود را اجرایی میکند. اعتماد بر اساس ظاهر، سهلاندیشی در فهم نفوذ، عدم بررسی دقیق سوابق و نزدیکان فرد، راه را برای نفوذ باز میکند. بارها این جمله نیاکانمان را شنیدهایم که«از آن بترس که سر به تو دارد». با این حال وقتی خبر جاسوسی یک چهره موجه شنیده میشود، عدهای میپرسند «ما از نزدیک او را دیده بودیم رفتار و کردارش پسندیده بود!
چگونه ممکن است او جاسوس باشد؟» گویا این دسته انتظار دارند عنصر نفوذی با تابلوی آشکار فریاد بزند من قصد نفوذ دارم! مورد عجیبتر آن است که برخی که اتفاقاً خود سابقه امنیتی دارند، با این استدلال که مثلاً «جامعهشناس دین که جاسوس نمیشود» سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند. از این نکته که شاید اینان نگران انتشار عکسهای مشترکشان با جاسوس مذکور هستند هم که بگذریم، به هر حال باید از این دسته پرسید مگر تحصیل و تحقیق کردن در رشته دانشگاهی خاص فرد را به مقام «عصمت» میرساند که به او چشمبسته اعتماد کنیم؟
۴- سوءاستفاده از عنوان فریبنده «بازگشت نخبگان» : برای کشورهایی که دچار پدیده موسوم به فرار مغزها هستند، ایدههایی برای بازگشت مغزها بسیار جذاب هستند. اما آنچه معمولاً مورد غفلت واقع میشود اولاً مسیر صحیح بازگشت و ثانیاً جانشانی درست نخبگانی است که باز میگردند. وقتی افرادی که تابعیت مضاعف کشورهای غربی را کسب کردهاند، در پستهای مدیریتی و گاه حاکمیتی به کارگیری میشوند، باید زنگ خطر نفوذ را به صدا درآورد.
انتصاب چنین افرادی با شایستهسالاری و رعایت منافع ملی در تضاد است. گاه از گوشه و کنار شنیده میشود ایدههایی برای به کارگیری تعداد وسیعی از افراد چند تابعیتی ساکن خارج در مشاغل حساس دولتی با پوشش ظاهری «بازگشت نخبگان» وجود دارد که اکنون خطرناک بودن چنین طرحهایی ثابت شده است.
۵- ظاهر اجتماعی نفوذ: جریان نفوذگر به خوبی میداند که اگر با تابلوی سیاسی وارد صحنه شود فوراً شناسایی و مهار خواهد شد. از این رو خود را در پشت فعالیتهای اجتماعی و عام المنفعه پنهان و اتفاقاً از این راه کسب محبوبیت و اعتبارزایی میکند. به همین دلیل است که فردی همچون سیدامامی میتواند سالهای متمادی در دانشگاهی همچون دانشگاه امام صادق (ع) دوام یابد و اتفاقاً همین عنوان هیئت علمی چنین دانشگاهی برای دور کردن ذهن نهادهای صیانتی کاربرد دارد.
واضح است که پوشش اقدامات علمی، زیست محیطی، خیریه و انسانی برای نفوذ و یا جمع آوری اطلاعات بسیار کارآمدتر از فعالیت سیاسی و اپوزیسیونی است. مع الأسف باید گفت جامعه علمی ما عمدتاً با ابعاد ضدامنیتی پروژه نفوذ آشنا نیست و همین امر هموارکننده راه جریان نفوذگر است. اکنون بیش از همیشه ضروری است ابعاد دقیق و وسیع این پروژه خطرناک و پیامدهای آن برای نخبگان علمی و دانشگاهی کشور تبیین شود تا مصونیت لازم در برابر جریانات و عناصر نفوذی فراهم آید.