به گزارش مشرق، عباس حاجی نجاری در یادداشت روزنامه جوان نوشت:
پس از جابهجاییهای اخیر در کاخ سفید، برخی در داخل، همصدا با رسانههای بیگانه تلاش کرده و میکنند که این تغییرات را به سختتر شدن شرایط ایران در آینده معطوف و اینگونه القا کنند که در صورت عدم تمکین ایران به خواست اروپا و امریکا و خروج ترامپ از برجام، شرایط برای ایران بسیار دشوارتر خواهد شد.
سناریویی که در پس این تهدیدنمایی نهفته است دو هدف اساسی را دنبال میکند:
الف: سازش و کوتاه آمدن ایران در برابر قدرتهای سلطه و تن دادن به برجامهای موشکی و منطقهای و...
ب: تغییر در درون و کوتاه آمدن از اصول و مبانی و ارزشهای انقلاب.
رسانههای حقیقی و مجازی مرتبط با این تفکر در بزرگنمایی تهدید، حتی پا را فراتر از این گذاشته و مردم ایران را نیز در این ترس با خود همراه کرده و احتمال تکرار آشوبها و اغتشاشات اخیر را برای اثبات حقانیت، به تحلیل خود سنجاق میکنند. فارغ از شکل و نوع تهدیدات تیم جدید حاکم بر کاخ سفید، نگاهی به گذشته انقلاب از آغاز پیروزی تا کنون، بیانگر این حقیقت است که انقلاب اسلامی هیچگاه از تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم دشمنان فارغ نبوده و در هر مقطع متناسب با مؤلفههای اقتدار کشور، با جنگ روانی و یا حتی تهدیدات علنی دشمنان مواجه بوده است.
بیشتر بخوانید:
خطر تطهیر نوین برجام – امریکا
در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، زمانیکه هنوز ارکان انقلاب شکل نگرفته و ساختارهای امنیتی و انتظامی کشور درگیر توطئههای تجزیه قومی و تروریسم بودند، آنگاه که صدام به نیابت از دو ابرقدرت جهانی به ایران حمله نظامی کرد و مبتنی بر برآوردهای اولیه که بعضاً به لحاظ معیارهای مادی درست هم بود، باید طی یک هفته به تهران میرسید، امام راحل عظیمالشأن مبتنی بر آن ایمان و باور به عنایات الهی و حمایتهای مردم، در پاسخ به این تهدید عملی دشمن در جملهای تاریخی، عملاً تمام ارکان استراتژی نظامی دشمن در طراحی و اجرای این حمله نظامی را فرو ریخت. در آن برهه خطیر آنگاه که صفحههای تلویزیون سیمای نورانی، آرام و متبسم امام را نشان میدهد، آرامش امام از میان کلمات صمیمیاش به قلوب تکتک مردم ایران جاری شد آنگاه که گفت: «چیزی نیست... دیوانهای سنگی انداخته و رفته... در جنگ جوهره آدمها معلوم میشود...» همین طمأنینه و آرامش امام بود که جنگ هشتساله تحمیلی را که ایران هیچ نقشی در آغاز آن نداشت، به حماسهای با شکوه و الگوساز برای ملتهای مسلمان و دیگر ملتهای جهان معاصر و نیز کارگاهی عظیم برای ساخته شدن کادرهای مدیریت اجتماعی و پیشرفتهای شگرف و تکنولوژیک ایران تبدیل کرد. این ماجرا 20 سال بعد و در زمان بوش پدر تکرار شد، انگاه که رئیس جمهور وقت امریکا بعد از ماجرای مشکوک 11 سپتامبر به افغانستان حمله کرد و مشعوف از پیروزی سهلالوصول در افغانستان، ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت معرفی و عزم خود را در حمله نظامی به ایران به عنوان نقطه کانونی تحولات منطقه اعلام داشت، با پاسخی صریح از سوی مقام معظم رهبری در آن دوران مواجه شد. ایشان صراحتاً فرمودند که «در صورت حمله به ایران شما در کاخهای شیشهایتان در امان نخواهید بود.» این تهدید که برگرفته از ارادهای الهی و متکی بر توان و قدرت بازدارندگی ایران بود و حمایتهای مردمی را با خود داشت، برای تغییر مسیر دشمن کفایت میکرد. اکنون نیز به رغم جابهجایی مهرهها در صحنه مقابل، ماهیت تهدید و اهداف دشمنان تغییری نکرده و آنها اراده و توان ایستادگی مردم ایران را هدف گرفتهاند.
مقام معظم رهبری در دیدار هفته گذشته خود با خبرگان ملت به درستی صحنه تقابل استکبار با نظام اسلامی که این روزها مرحلهای دیگر از اوج خود را سپری میکند، ترسیم نموده و با اشاره به مبارزه سخت و جنگ دشوار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی نظام سلطه علیه ایران که با هجوم همهجانبه دشمنان همراه شده، به ریشه این دشمنی اشاره کرده و فرمودند: البته کسانی به این وضع معترضند و فکر میکنند جمهوری اسلامی این جنگ را شروع کرده، اما این تصور نوعی غفلت است. چرا که نفس وجود جمهوری اسلامی و حکومت دینی و آرمانها و اهداف نظام اسلامی، از جمله توحید، عدالت اجتماعی، مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم، دشمنان دین را به جنگ و هجوم میکشاند، همچنانکه به استناد آیات مکرر قرآن، جبهه حق در تمام طول تاریخ همواره در معرض تهاجم جبهه باطل بوده است.
رهبر معظم انقلاب نکته مهم در رویارویی مستمر جبهه حق و باطل را وعده حتمی پروردگار مبنی بر پیروزی جبهه حق خواندند و افزودند: «تحقق این وعده البته مشروط به پایبندی اهل ایمان و شروطی نظیر نیت صادق، صبر، بصیرت، همت و پایداری است که با رعایت این شروط تحقق این وعده، جزو سنتهای قطعی و تجدیدناپذیر الهی است.»
البته بدیهی است که پیروزی در این جبهه و بهرهمندی از عنایات الهی همچون عرصههای دیگر، از یک سو نیازمند ایمان، تقوا، صبر مسئولان و علما، روشنگریهای آنها، تقویت تربیت ایمانی مردم و پرهیز از دنیاپرستی، اشرافیگری و کار و تلاش سخت است و این موجب جلب رحمت الهی و تأثیرگذاری بیشتر در مردم برای مقاومت و ایستادگی خواهد شد و مردم نیز هنگامی که در حرف و عمل مسئولان تناقض نبینند، ایمانشان قویتر، اعتمادشان به نظام اسلامی بیشتر و در صراط مستقیم حرکت خواهند کرد. اما نکته مهم در تهدیدنمایی کنونی و استفاده دشمن از سناریوی ارعاب، عجز آنها در برابر اراده و قدرت نظام اسلامی است و این در حالی است که مرعوبین و بازیگران صحنه داخلی، از توجه به آن غافلند. در همین روزهای اخیر ترامپ بعد از تغییر تیلرسون، با نگاهی به تحولات منطقه اذعان میکند: هر جا که در منطقه خاورمیانه میرویم، ایران، ایران، ایران است. او آنگاه مدعی میشود که ما با آنها به شیوهای جدید برخورد خواهیم کرد و این در شرایطی بود که تیلرسون در طول همین یک سالی که بر سر کار آمده بود، از اراده امریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی با بهرهگیری از نیروهای داخلی سخن به میان آورده بود.
جبههبندی کنونی باز تکرار همان صفبندیهای گذشته جبهه حق و باطل است، منتهی با این تفاوت که دشمن آنچنان عاجز است که از ترس شکستی دیگر از بیان آشکار اهدافش پرهیز میکند. در این عرصه نیز پیروزی با جبهه حق است مشروط بر اینکه مسئولان و علما و نیروهای انقلابی، با ایمان، تقوا و پرهیز از دنیاپرستی و اشرافیگری و عمل جهادی بتوانند بار دیگر عنایات الهی را به سوی خود جلب کنند که تحقق آن چندان دشوار نیست!