به گزارش مشرق، «سمیرا کریمشاهی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
بخوبی یادمان هست زمانی که دولت یازدهم در گیرودار مذاکرات هستهای و رسیدن به توافق با دولتهای غربی بود، انفعال در بخشهای مختلف کشور و رکود اقتصادی، پشت امیدی که برای دولت در مقابل انتقادات زمان میخرید، پنهان نگه داشته میشد؛ به عنوان مثال آب خوردن مردم به نتیجه مذاکرات ربط داده شد، یا اینکه دولتمردان دائم در حال ترسیم بهشتی بودند که امکان نداشت ایران به آن برسد ولو با دستیابی به توافقی با آمریکا!
بیشتر بخوانید:
کدام دولتمردان گفتند برجام معجزه میکند؟
نجفی باچه زبانی بگوید نمیتواند در شهرداری بماند +عکس
نتیجه اینکه دولت سعی داشت اقدامات خود را در رابطه با مذاکرات هستهای «صرفا» به عنوان خدمت به جامعه، به مردم معرفی کند و اصلا تمایلی وجود نداشت از اهداف جناحی در مقابل مردم پردهبرداری شود. به عنوان مثال علاقه رابطه با دولتی که کدخدای عالم نامیده میشد و اعلام رضایت از اینکه تابوی رابطه با آمریکا شکسته شده، یا اظهارنظر دکتر ظریف در جمع شورای روابط خارجی آمریکا که عدم نتیجه تعامل با آمریکا را خطری برای انتخابات مجلس ایران اعلام کرد، یعنی مذاکره ابزاری شده بود برای پر کردن سبد رای حامیان دولت!
بعد از بلاتکلیف نگه داشتن مردم برای رسیدن به توافق، انتظار برای به ثمر نشستن توافقی که حاصل شده بود شیوه جدید سرگرم کردن مردم بود اما نکته مهم در این بین، برگی به نام «دیگران» و «عوامل پشت پرده» است که رئیسجمهور و همکارانش در اوج ناامیدی از برجام رو میکردند تا شانههای خود را در مقام پاسخگویی سبکتر کنند و عدم نتیجهگیری مطلوب را به عواملی در داخل نسبت دهند که دست و پای دولت را بسته بودند.
همه این قضایا برای یادآوری ذکر شد تا به این نکته برسیم: اتفاقاتی که در شورای شهر تهران میافتد دقیقا با همان روش مواجهه دادن مردم با برجام است!
طبیعی است شورای شهری که باب طبع دولت اعتدال باشد و از لیستی که توسط جناح حامی دولت بسته شده است، همان مشی و روش دولت را پیش میگیرد یا بهتر است بگوییم تدبیری را که اصلاحطلبان در مقابل اقدامات خود به کار میگیرند، استفاده میکند. بعد از انتشار خبر استعفای نجفی از شهرداری تهران، «حجت نظری» عضو شورای شهر تهران در توئیتی این قضایا را بازی «رقبای شکست خورده» شورای شهر عنوان کرد و آن را به مثابه ناامید کردن مردم از صندوق رای دانست.
البته این همه «تَکرار» بازی با واژه مردم از جانب نظری نبود؛ او معتقد است برای صیانت از رای مردم باید با استعفا مخالفت کرد. در همین راستا «مصطفی تاجزاده» تئوریسین جریان اصلاحطلب، در توئیتی اعلام کرده، مداخلات، تهران را از داشتن یک شهردار کاربلد و فسادستیز محروم میکند. «غلامعلی رجایی» مشاور شهردار هم در اینباره گفته بود: «کسی تردید نکند هم نجفی مایل به کنارهگیری نیست و هم اعضای شورای اسلامی شهر تهران هرگز مایل به پذیرش استعفای نجفی نیستند، مگر اینکه بحث «مصلحت نظام» به میان کشیده شود و شورا چارهای جز تمکین نداشته باشد».
روش جناح اصلاحطلب برای جابهجا کردن مقام پاسخگویی به مقام پرسشگری در مقابل تمام مشکلاتی که افراد و لیستهای متبوع آنها علت موجبه و مبقیه آن بودند، اینبار هم در شورای شهر شکل گرفته است. اگرچه علت استعفای نجفی بنا به گفته خودش و نزدیکانش وخیم شدن «بیماری» و عارضهای است که حتی منجر به بستری درازمدت او میشود، جریان اصلاحات علت را فشارها و تهدیدهایی اعلام میکند که در راستای اصلاح سیستمی که در جریان شهرداری گذشته آلوده به فساد شده، ایجاد شده است. چیزی که برای مردم تهران ملموس شده است تفاوت فاحش عملکرد ۲ شهردار[قالیباف و نجفی] است.
شهرداری تهران در زمان قالیباف قطعا خالی از نقد نیست اما اگر بخواهیم پرکاری و فراوانی خدمات را به طوری که لقب کار جهادی شایسته چنین اقدامی دانسته شده است، با شهردار جدید و کارنامه ۷ ماه عملکرد او مقایسه کنیم، به عقبگردهایی میرسیم که شهرداری و اعضای شورای شهر برای پنهان کردن این ناتوانی مجبورند به موانع فرضی دامن بزنند که چندتای آن در توئیتهایی که گفته شد مشخص است.
شورای شهر با استعفای نجفی سرسختانه مخالفت میکند، چون مجبور است فردی را جایگزین او کند که بیمار نباشد- که امتیازی برای فرار از پاسخگویی محسوب میشود- و اکنون که نجفی به عنوان قهرمان مبارزه با فساد و دشمنان فرضی معرفی شده است، مشخص نیست گزینه جدید بتواند برای نمایش اصلاحطلبان در حد اسکار ایفای نقش کند!
البته این را هم باید قابل توجه دانست که دعوای قدرت بین «اصلاحطلبان» و «کارگزاران» باعث شده است شهر و مردم گوشت قربانی باشند و هنوز که هنوز است حداقلیترین اقدامات نیز در حوزه شهری انجام نشده باشد. ترس جریان اصلاحطلب از آمدن گزینهای که در دعوای داخلی نومحافظهکاران به سمت روحانی و کارگزاران مایل باشد تا خاتمی و مشارکت، باعث شده همه امور شهری متوقف بماند.
اگر بقای نجفی پایدار بماند، بازیای مشابه برجام رقم میخورد؛ در آن زمینه با نتایج توافقی که دولت به دنبالش بود، به مردم امیدواری میدادند و برای عقب افتادن اعتراضات به مشکلات، زمان خریده میشد. در مورد شهرداری تهران هم اگر قرار باشد روند کار مانند همین ۷ ماه ادامه پیدا کند ـ که قطعا همین میشود ـ شهردار میتواند اجبار بر ماندن در مسند شهرداری با وجود شرایط بد جسمی را بهانه کند و هنگامی که نوک پیکان انتقادات سمت شورای شهر برود، از همان دیگران، مصلحت نظام و رقبایی صحبت خواهد شد که به عنوان مقصر مشکلات و موانع حل آنها معرفی شوند و باز تکرار شانه خالی کردن از بار مسؤولیت و پاسخگویی.
همانگونه که قرار بود دولت به وسیله برجام ناجی مشکلات کشور باشد اما به زعم اعتدالیون و اصلاحطلبان، «عوامل داخلی» چوب لای چرخ مذاکرات دولت گذاشتند! اکنون هم نجفی ناجی دستگاه عریض و طویل شهرداری تهران از منجلاب فساد است اما «عوامل پشتپرده» نمیگذارند شهردار دست باندهای فساد را رو کند! با نشان دادن چنین چهرهای از نجفی، از جانب این جریان، مظلومنمایی هم به ماجرا اضافه میشود. یعنی نجفی، تهرانی را که ۱۲ سال است عادت کرده بیش از انتظار به او برسند کمی «آزادباش» بدهد و بعد میز شهرداری را به عنوان یک چهره مظلوم ترک کند که یکسری دشمن فرضی- همچون دیوارهای فرضی که قرار بود بین مردم کشیده شود، همچون باغ گلابی فرضی برجام، همچون سایه جنگ فرضی و تمام فرضیاتی که اصلاحطلبان با القای آن به مردم، مردم را در راستای اهداف جناحی خود به کار گرفتند- نگذاشتند او دست مفسدان را رو کند و در مقام شهردار به مردم خدمت کند!
حتی مانور روی مانعاندازی رقبا میتواند کار را تا جایی پیش ببرد که اگر خدایی نکرده بیماری جناب شهردار منتج به نتایج ناگواری شود، چون هاشمیرفسنجانی از رادیواکتیو فرضی(!) صحبت شود و مرگ یک فرد را مشکوک کنند که نتیجه تهدیدهایی باشد که اکنون از آن صحبت میشود. هدف از تغییر جایگاه از پاسخگو بودن به پرسشگری برای این است که مردم عدم شایستگیها را نبینند یا اینکه شایستگی دیگران را نبینند و همچنان یک جناح در جایگاه و مقامهای مختلف بر مسند قدرت تکیه بزند؛ قدرتی که تئوریسینهای اصلاحطلبی در حد ۱۵ درصد میدانند که بقیه آن در دست «دیگران» است! اما با این وجود باز اصرار به حفظ چنین قدرت ۱۵ درصدیای دارند و در این میان مردمی که رأیشان این بقا را تامین میکند باید به گونهای قانع شوند.
عدم پاسخگویی به مردم بزرگترین توهین است اما توهین بزرگتر این است که با مردم به صداقت رفتار نشود و این یعنی پاسخهایی با ژست پرسشگری در جهت تامین منافع جناحی. این را میشود از سیاسیبازیها فهمید، به عنوان مثال حتی به در توالت یک مکان برای ضربه زدن به یکی از همان «دیگران»ها توجه میکنند اما مشکلات مردم را نمیبینند.