به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
دشمن در چند جبهه با ما درگیر است؛ تحریم اقتصادی و جنگ ارزی، فشار علیه برنامه موشکی، ایجاد درگیری نظامی پس از نابودی حکومت تروریستهای اجارهای در عراق و سوریه، جنگ روانی در فضای مجازی، و سرانجام، ایجاد حالت تعلیق و انتظار درباره اینکه آیا سه هفته دیگر، ترامپ پایبندی ایران به برجام را تایید میکند تا اجرای کج دار و مریز آن برای ۴ ماه دیگر تمدید شود یا برجام را ملغی اعلام میکند؟
۱- میدان جنگ، جای دیگری است. مسئله مهم این نیست که آمریکا در برجام میماند یا خارج میشود. آمریکا کی در برجام بوده که حالا بخواهد خارج شود؟! در عین حال ۲۷ ماه است از مزایای یکطرفه آن بهره میگیرد. برجام فقط دست و پای دولت را بسته و حریف را جسور ساخته است. امتیازهایی که دادهایم یک طرف؛ اتفاق بدتر این است که برخی مدیران را در فضای متوهم «بنشین و هیچ واکنشی نشان نده»، منقبض و منجمد کرده است. تا این انجماد نشکند، رفتار دولت انفعالی خواهد بود. البته به لطف حکمت و شجاعت رهبر انقلاب و رزمندگان جبهه مقاومت، پیروزیهای منطقهای در برابر آمریکا و متحدانش تداوم یافته است.
۲- یک سؤال مهم همین است: چرا در رویارویی مستقیم با دشمن در جنگ جهانی سوم، توانستهایم کمر او را بشکنیم اما در جنگ ارزی و اقتصادی، همین قدر موفق نبودهایم. تولید موشک دوربرد قدرتمند و نقطهزن - با وجود تحریمها- سختتر است یا مثلا تولید خودروی ملی و بستن در واردات؟ چرا نوابغ پارسا و بیادعای حوزه فناوری موشکی در لیست تحریمها و فهرست سیاه سیا و موساد و ام آی سیکس قرار میگیرند اما آمریکا و انگلیس، بیسر و صدا به فلان مدیر بانکی و نفتی و اقتصادی «تابعیت» میدهد؟ مگر نه اینکه افراد برای اخذ تابعیت سوگند یاد میکنند تا با کشورهایی که دشمن تلقی میشوند، بجنگند و مگر نه اینکه آمریکا و انگلیس، در وضعیت تخاصم با ما هستند؟ چرا بنابر اعلام برخی نمایندگان، همچنان ۲۰۰ مدیر دوتابعیتی داریم؟
۳- اگر برنامه موشکی کشور رشد کرد و به جایی رسید که دشمن جرئت نمیکند نگاه چپ بکند، مدیون فداکاری پاکباختگانی مانند شهید طهرانی مقدم است که نه حقوق نجومی میگیرند، نه تابعیت (از) بیگانه دارند و نه زن و فرزندشان، فلان کشور متخاصم غربی را به عنوان «وطن» خود اختیار کردهاند؟ با بیوطنها و چندوطنیها نمیشود روی پای خود ایستاد، قدرتافزایی کرد و حربه تهدید و فشار را از دست دشمن درآورد؛ فقط میشود به نیت گدایی گردن کج کرد و سواری داد. نهایت چنین توسعهای میشود، سران پهلوی، و بن سلمان سعودی که رسما برند «خر شیرده»!! در دنیا شده است.
۴- دوتابعیتی و چند تابعیتی (چندملیتی)هایی هم هستند که بدون اخذ تابعیت، کارچاقکن اجنبیاند؛ این اجنبی میتواند شرکت انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و اتریشی و ایتالیایی باشد یا کرهای و چینی و ژاپنی و فیلیپینی! فهرست واردات و قاچاق اقلام مصرفی لوکس یا دارای مشابه داخلی را ببینید و قضاوت کنید که دختر و پسر فلان وزیر و نزدیکان فلان مدیر، در حال جنگ با دشمن هستند یا خشاب گذاری سلاح وی؟ اصلا شلیک دشمن نمیخواهد، وقتی کسانی با شمایل خودی، مجال پیدا کنند بمب ویرانگر واردات و قاچاق را زیر پای تولید داخل کار بگذارند. غیرت سفیر ما در فلان کشور جنوب شرق آسیا کجا بود، وقتی به شرکتهای این کشور گفت «بازار لوازم آرایشی ایران بسیار پرسود است. شما میتوانید صادرات را از همین بازار شروع کنید»؟!
۵- مشکل برخی مدیران ما بیتعارف این است که مدیریت در تراز طهرانی مقدم و دکتر مجید شهریاری (مردی که با تولید سوخت ۲۰ درصد، حیثیت قدرتهای زورگو را به خاک مالید و جان خود را پای این افتخار گذاشت) را باور نکردهاند. نیروهای غیور کاربلد کم نیستند، اما بعضا اهتمامی برای به کار گرفتن یا مجال دادن به آنها وجود ندارد. در برخی موارد، نسبت روحیات برخی مدیران با این روحیه جهادی، حکایت جن و بسم الله است. به راستی اگر مثلا جای درّی اصفهانی دوتابعیتی، فردی با روحیات حسن طهرانی مقدم یا مجید شهریاری، عضو تیم مذاکرهکننده بود و درباره منافذ مالی و تحریمی برجام سخت میگرفت، آیا کلاه سر دولت و ملت ما میرفت؟ یا مثلا فلان مدیر حسابداری شرکت نفت که گرین کارت کانادا داشت، میتوانست ۱۰۰ میلیارد تومان بدزدد و بگریزد؟ یا قراردادهای پرخسارت کرسنت و استات اویل و برخی قراردادهای خودرویی امضا میشد؟
۶- سازندگان افکار عمومی و فکر و محاسبه مدیران اهمیت جداگانه دارند. متاسفانه اینجا نیز مرزبندی و هوشیاری به هم خورده و منافذ نفوذی را گشوده است. کسانی که شیطان بزرگ را بزک کردند، آنها که جانبداری از داعش را بر ایستادن کنار ملت ایران ترجیح دادند و کسانی که زبان ارعاب و یاسآفرینی دشمن در هر عملیات روانی شدند، حالا هم نفوذیهای خیانتکار را «نخبه» میخوانند. این همان خطی است که برای مهآفرید خسروی (مفسد ۳هزار میلیاردی) و شهرام جزایری، چهره افراد نخبه و نابغه و کارآفرین در تراز استیو جابز ترسیم کردند! آخرین سیاهکاری این طیف درباره معاون فراری سازمان محیط زیست (سرپل نفوذ به سیستم مدیریتی و اجرایی) است.
۷- «فرار نخبگان» خواندن فرار این سرپل نفوذ، در حالی است که کاوه مدنی از متهمان اصلی پرونده مربوط به شبکه نفوذ و جاسوسی در پوشش محیط زیست است. به واسطه حضور مدیریتی او، شبکه نفوذ و جاسوسی وابسته به موساد و سیا توانست در برخی مراکز مهم نفوذ کند، ارتباط بگیرد و در پوشش محیط زیست، سراغ جاسوسی از برنامههای نظامی کشور برود و نسخههای برنامهریزی ضد محیط زیستی و ضدامنیتی برای کوچاندن از روستاها و نابودی منابع آبی بپیچد. این جاسوس که رشد خود را مدیون انگلیس و شبکه رسانهای آن است، به واسطه برخی فشارها از بازداشت رهایی یافت و از کشور گریخت. او عضو ارشد همان شبکه کارکشتهای است که کاووس سید امامی جزو آن بود و پس از مواجهه با برخی اسناد و مدارک خیانت خویش، خودکشی را بر ماندن و لو دادن اعضا و عملکرد شبکه ترجیح داد.
۸- کاوه مدنی، دری اصفهانی، کاووس سید امامی، سیامک و باقر نمازی، نزار زکا، جیسون رضائیان و... تنها چند نمونه از جاسوسان ماهر بودند که در تیم مذاکرهکننده، وزارت ارتباطات، نفت، سازمان مدیریت و برنامهریزی، محیط زیست و... نفوذ کردند. مسئله مهم، شاهراه نفوذی است که دشمن از طریق سرپلهای خود به برخی مراکز مهم تصمیمگیر و تصمیمساز میزند. این اتفاق، از نفوذ جریانی حکایت میکند. آیا مشکوک نیست در بحبوحه بر ملا شدن برخی از سرنخهای نفوذ و در شرایط تشدید خباثت دشمن، چند نماینده مجلس دنبال ایراد گرفتن از دستشویی آستان قدس رضوی یا ماله کشیدن به فرار جاسوس نفوذی در معاونت سازمان محیط زیست هستند؟ یا مثلا چرا باید ماجرای ترجمه غلط و مغایرت لایحه الحاق ایران به کنوانسیون پالرمو با متن اصلی کنوانسیون را شورای نگهبان – و نه خود نمایندگان مجلس- متوجه شود و ایراد بگیرد؟! چرا باید به گفته رئیسکمیسیون قضایی مجلس، متنی که به عنوان لایحه، ترجمه و تقدیم شده، دارای غلطهای فراوان و فاحش باشد؟ آیا از همین منفذ، در برجام ضربه نخوردیم که هنوز هم تاوان آن را میپردازیم؟
۹- اتفاقاتی مانند خرابکاری دربازار ارز، بدعهدیهای آمریکا، و دست یازیدن گروهکهای وابسته به عملیات خرابکاری و تولید ناامنی از دو مسیر برجام و تلگرام، فرصتی برای تنبه و بازبینی و اصلاح مسیر حرکت است. همین هفته گذشته، چند مقام دولتی گفتند مشکل منابع ارزی نداریم و تلگرام و شبکههای مجازی بازار ارز را به هم ریختند. سؤال مهم این است: چه قدر دیگر باید هزینه بدهیم و خسارت ببینیم تا عبرت بگیریم و منافذ نفوذ دشمن را ببندیم؟ برخی مدیران ما چنان از برجام و تلگرام سرخوش بودند که همه مدیریتها بر منابع کمیاب ارزی را با گشاده دستی تمام برداشتند. خیال میکردند با آمریکا و اروپا پسرخاله شدهایم. لابد اگر چند ماه دیگر به همین روال پیش میرفت، پول تلگرامی با سرمنشأ مدیریت خارجی، تمام بازار و اقتصاد ما را در خواب شیرین برخی مدیران تسخیر میکرد. اکنون اما گویا که خواب از سر برخی مدیران پریده باشد، پشت سر هم میگویند «دشمن مشغول جنگ ارزی است و از مبداء دوبی و استانبول و اربیل فعالند و این تلگرام و فضای مجازی بود که بازار ارز ما را متلاطم کرد و گرنه هیچ مشکلی نبود».
۱۰- چند سال بود منتقدان مطلع و دلسوز، همینها را میگفتند که دشمن هست و جنگ واقعیت دارد و برجام تله است و تلگرام ابزار جنگ و عملیات روانی دشمن برای ایجاد بیثباتی است. بعدش هم که در ماجرای تحریکات خشونتآمیز و تروریستی دی ماه و سپس، جنایت خیابان پاسداران بیشتر معلوم شد. چرا اکنون برخی مدیران ارشد دولت در بستن راه شبیخون دشمن تعلل میکنند؟ حالا هم دیر نشده؛ اگر کسی نمیخواهد دوباره بخوابد، صادقانه تکلیفش را با دو تله تلگرام (نظاممندی و نظارتپذیری فضای مجازی در برابر نفوذ مخرب دشمن) و برجام روشن کند. چه قدر باید هزینه بدهیم تا آزمودهها را دوباره بیازماییم و درس عبرت بگیریم؟! این تعبیر حکیمانه از امیرمومنان علیهالسلام در «غررالحکم و دررالکلم» نقل شده که «من نام عن عدوّه، انبهته المکاید. هر کس نسبت به دشمن خواب باشد، نقشهها و نیرنگها او را بیدار میکند».
۱۱- خواب بودیم و شبیخون خوردیم و خسارت دیدیم. اما اگر همین، مقدمه بیداری و جبران باشد، سود بزرگ ملی است. اکنون که سخنان برخی مدیران، بوی تنبه و بیداری میدهد، به لوازم این سخنان متعهد میمانند یا به همان عصبیت جاهلی قبلی برمیگردند؟ این یک ملاک مهم برای داوری است. ما نه از سلاح نظامی دشمن میترسیم و نه از حربه اقتصادی و جنگ ارزی او؛ چرا که بارها بر همه این حربهها غلبه کردهایم؛ اما نسبت به خط نفوذی که جاسوس را فعال مدنی و مدیر برتر و نخبه علمی و اقتصادی و مدیریت جا میزند، هم باید حساس بود و هم با قوت و قاطعیت با این خط برخورد کرد و پای هزینهاش ایستاد.
۱۲- ما پیروز مصاف بزرگ با استکبار هستیم. تقلای جبهه منهزم دشمن نباید ما را بترساند. اگر بزرگ و قدرتمند نبودیم و از عهده چهل سال توطئه پیوسته برنیامده بودیم، دشمن نیازی به جنگهای جدید و بعضا آزموده شده نداشت. این خود، بشارت است. در عین حال باید منافذ رخنه و شبیخون دشمن را با قاطعیت بست. باخت و سردرگمیهای آمریکا یکی دو تا نیست. به حمله موشکی علیه سوریه نگاه کنید. این حمله، فاقد کمترین دستاورد ارزیابی میشود. این اقدام، آن هم درست در ایام پاکسازی حومه دمشق، اعتراف به سهیم بودن در شکست گروههای تروریستی است. اکنون با این حمله موشکی، برجام موشکی نیز هوا شده است. آمریکا، عربستان را خواهد دوشید اما حماقتی راهبردی مرتکب شده است. پیام فریبکارانه آنها در توافق هستهای و سپس پیشنهاد برجام موشکی این بود که روزگار، دوران مذاکره برد-برد است و ایران با کنار گذاشتن قدرت نظامی میتواند از عواید همکاری بهرهمند شود. اما اکنون مردم ما میپرسند اگر سوریه به اندازه کافی، موشک بازدارنده داشت، آیا آمریکا جرئت عقدهگشایی پیدا میکرد؟