گروه جهاد و مقاومت مشرق - انگار همین دیروز بود خبر شهادتت را شنیدم. انگار همین دیروز بود در آخرین لحظات رفتنت در آغوشت گرفتم. وداعت خیلی دلگیر بود و آمدنت گرانبارتر. آه که 5 سال گذشت. هنگامه بودنت در این کره خاکی گمنام بودی و پس از پر کشیدنت به عرش الهی هم گمنام ماندی. گمنامیت زبانزد خاص و عام است.گمنامی تو در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر لسانی خاطیان جامعه بود. به وظیفه ات عمل میکردی و به نتیجهاش فکر نمیکردی. بماند که اگر امروز بخواهی کسی را امر به معروف کنی برخی بتو میگویند ولش کن بتو چه؟
از همسر صبورت شنیدم که شبی در عالم رویا در خواب تو را دیده بود که در عرش الهی نزد علی علیهالسلام روزگار میگذراندی.وقتی ازت پرسید چطور به این مقام رسیدی، در جواب به او گفتی به خاطر ادای فریضه امر به معروف در این دنیا بود. گمنامی تو در انجام کارهای جهادی و شبانهروزی تو بود. گمنامی تو در با صفا و بیریاییت بود. یک رو و یک دل بودی به دور ازهر پوپو لیست صفتی.حفظ بیتالمال همیشه آویزه گوشم است. آن صندوق کوچکت را میگویم که با دستان پر برکتت ساخته بودی و کنارت بود تا هر زمان با تلفن اداره استفاده شخصی کردی پولش را در آن صندوق بگذاری...
یا امیرالمومنین یا علی(ع)، ای همسر فاطمه سلام الله علیها! زمانی که شمع بیتالمال را خاموش کردی امیردلهای ما هم ندای شما را درست فهمید و ولایت پذیری را به همگان اثبات نمود. بماند که امروز، برخیها میلیاردی میبرند و حقوقهای نجومی میگیرند و یکدیگر را توجیه میکنند. امیر عزیز وقتی شنیدم بدنبال آن میگشتی که کجا فقیر و بدبختی وجود دارد تا با رفع گوشهای از مشکلاتش، کمی التیام بخش دلهایش باشی تعجب میکنم چرا تک خوری مد شده است. بیخیال این حرفها برادر این حرفها در شهر و دیار ما کهنه شده و بیمعناست. امروز برای برگزاری مراسم سالگردت هم کم میگذارند.
10 اردیبهشت 1392با همه زیباییش به دلم نمیچسبد. چشمم را در بهار 97 در حالی میگشایم که دلهایمان به یادت عاشورایی است. وقتی که نیستی احساس میکنم دیگر کسی نیست. ای شهید اول، ای برادر، ای عزیز با تو چگونه سخن بگویم که تو در سوایی و ما در عدن.ای امیرکبیر دولت دلها: بر سر مزارت آرام سخن میگویم و آهستهاشک میریزم. چرا که کوفه پر است از نامردان و نامحرمان.ای برادر،ای شهید ، وقتی پس از سالها هنوز مردم به یاد تو فریاد میزنند و مزار شریف تو دلها را آرام کرده و ملجا حاجاتست این یعنی هنوز تو زنده ای. تو زندهای تا ما نهراسیم و باور کنیم و با سهراب همنوا شویم که: «مرگ پایان کبوترها نیست».
ای شاهد و ای ناظر: مردم ما، جوانان مومن و انقلابی این سرزمین ، قدر شناسند و منصف، وفادارند و نجیب، باغیرتند و دیندار. مردم این دیار بهترین مردم زمان هستند. دلهایشان دریاست و چشمانشان مانند آسمان میدرخشد.ای ستاره آسمان گیلان زمین: ما میدانیم که تو از پیشکسوتان و اولین شهدای جبهه مقاومت اسلامی در شام بودی و این دل دریایی تو بود که سنگ صبور پابرهنگان و دلسوختگان گردید. مردم ما درد و دل دارند، گله مندند اما وفادارند چون حسین(ع) را دارند. امیرعزیز: خون تو و همه آن کبوتران خونین بال این سرزمین، آن مدافعان حریم حسین علیهالسلام ، عشق به ولایت را تا ابد در دلها میجوشاند. تو دانستی که عاشورا مغناطیس آفرینش است و زینب(س) نقطه پرگار آن. تو گویی در قالب این تن خاکی آرام و قرار نداشتی. تو رفتی آب حیات بیاوری برای تشنگان دمشق، برای جانهای خسته و دنیا زده ما. برای کودکان یمن، برای آهوان زخمی غزه در برابر چشم این همه ماهوارههای جاسوسی و باز هم حرمله صهیونیست و باز هم تیری بر گلو و باز هم کربلا. با گوش دل شنیدم حکایت آن لحظه تو را وقتی که خون از حنجر سرخ تو میچکید آرام و کم رمق با لب تشنه گفتی : سلام بر حسین علیهالسلام ...
تقدیم به روح پرفتوح و ملکوتی شهید مدافع حریم اهل بیت و ولایت، شهید امیر رضا علیزاده.