به گزارش مشرق، روزنامههای زنجیرهای با تیترهایی ستایشآمیز و محتوایی حسرتآمیز به استقبال دیدار سران دو کره رفتند. آنان چند سال پیش نیز مشابه چنین تیترها و محتوایی را برای مصالحه سرهنگ قذافی با آمریکا ارائه کردند که میزان عمق تحلیلشان با سرنوشت شوم سرهنگ و وضعیت جهنمی امروز لیبی، قابل ارزیابی است.
صبح روز ۲۷ دی ماه ۱۳۹۴ در روز اجرای برجام که بر اساس ادعای حامیانش قرار بود تحریمهای هستهای پایان یابد، تیترهای فوقدرشت روزنامههای زنجیرهای با ژستی پیروزمندانه بر کیوسک روزنامهفروشیها نشستند و نوید ورق خوردن تاریخ و صبح بدون تحریم دادند. رویکرد رسانههای زنجیرهای در این خصوص قابل تامل است و حاوی نکات ارزنده که در ادامه این نوشتار اهم آنها را ذکر خواهیم کرد، اما ابتدا برخی از تیترهای آن روز زنجیرهایها را مرور کنیم، که این مرور با توجه به اینکه مدت قابل توجهی از آن روزگار گذشته؛ در شناخت چگونگی عملکرد رسانههای زنجیرهای در این گونه موارد موثر است؛
قانون: «سلام بر ایران بیتحریم / خلاص شدیم»
شرق: «اینک بدون تحریم»
آرمان: «تحریمها به تاریخ پیوست»
اعتماد: «صبح بدون تحریم»
وقایع اتفاقیه: «یک روز خوب برای دنیا»
ابتکار: «تحریمها هم رفت»
هفت صبح: «توافق بزرگ»
ایران: «بعد از ۱۳سال، بحران هستهای به پیروزی دیپلماسی منجر شد / فروپاشی تحریم»
جوگیر شدن زنجیرهایها
حالا که بیش از ۲سال از آن تاریخ گذشته است به صورت کاملا محسوس تمام مخاطبان میتوانند در مورد «هیجانزدگی» و «جوگیر» شدن روزنامههای زنجیرهای قضاوت کنند.
مهمترین سؤال این است که دلیل این هیجانزدگی چیست؟ و چرا اینها از موارد متعدد درس نمیگیرند؟ پاسخ این سؤال را باید در خوشباوری و تسامح و سهلاندیشی این جماعت در برابر غرب پنداشت. این مفروض خوشبینانهترین حالت است و در میان بخشی از مخاطبان نشریات این عقیده وجود دارد که بخشی از این جماعت جادهصافکنهای آن چیزهایی هستند که غرب سلطهجو میخواهد. این دسته از مخاطبان مصادیقی نیز برای گفتههای خود دارند مثلا ماجرای هم نوایی این روزنامهها را با غرب برای خلع سلاح کردن ایران عنوان میکنند.
البته این بخش از مخاطبان دلایل دیگری نیز دارند از جمله همان موضوع درس نگرفتن از موارد متعدد را دلیل بر اهتمام زنجیرهایها برای عمل به منویات استعمارگران عنوان میکنند. مصداق بارز این مورد اخیر را در اخبار این روزها میتوان یافت و تطابق آن با یادآوری برخی نکات از گذشته.
بازی زنجیرهایها از «قذافی» تا «این» و «اون»
روز شنبه صفحه نخست اغلب روزنامههای زنجیرهای به صورت یکنواخت و با تیتر درشت به موضوع توافق میان دو کره اختصاص یافته بود. البته در این میان نوع مواجهه این جماعت با این موضوع است و نه صرف بیان آن. این جماعت با همان ذوقزدگی ذاتی در مقابل هر آن چیزی که غربیها را خشنود میکند به سراغ این موضوع رفتند.
همان طور که در ابتدای این گزارش هم ذکر شده بود این ذوقزدگی از همان جنسی است که در ۲۷ دی ۱۳۹۴ نمود یافت و مصالحه با غرب را «خلاص شدن» خواند. باید نزدیک به دو سال از آن زمان میگذشت تا صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی بگوید که شرایط پس از برجام برای کشور بدتر شده است!
برای توجه به فریبکاری این نشریات کافی است به این نکته توجه کنید که رشد بیرویه قیمت دلار، افزایش میزان بیکاری، روند رو به رشد تعطیلی واحدهای تولیدی پس از برجام، افزایش واردات اقلام غیرضروری و گاه مضحک! و.... هیچکدام باعث نشد تا صدای اعتراض زنجیرهایها به جانب برجام و بدعهدان غربی بلند شود. اینها همان جماعتی بودند که به راحتی تیتر زده بودند: خلاص شدیم!
ستایش حماقت در برابر فریبکاری آمریکا
ماجرای تیترهای اخیر روزنامههای زنجیرهای پیرامون دو کره و در ستایش سرخم کردن در برابر زیادهخواهیهای آمریکا را با یک مورد در گذشته مقایسه کنیم تا بیشتر به این بیماری «ذوقزدگی» فراگیر در میان جماعت زنجیرهای پی ببریم.
آمریکا و چند کشور اروپایی در مذاکره با «معمر قذافی» رئیسجمهور مادامالعمر لیبی که در آن زمان بر مسند قدرت بود او را ترغیب کردند که با تسلیم شدن و اجازه به ماموران غربی برای ورود به تاسیسات هستهای پاداشهای ویژهای دریافت کند.
اما آن پاداشها پرداخت نشد و وعدهها عملی نگردید. آنها سپس به همین اکتفا نکردند و در گام بعدی به قذافی گفتند اگر موشکهای خود را تسلیم آمریکا کند دیگر حتما از شیرینی توافق با آمریکا (بخوانید شیطان بزرگ) بهرمند خواهد شد. قذافی چنین کرد و از خیر موشکهایش نیز گذشت.
روزنامه شرق ششم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ گزارشی بلندبالا نوشت با تیتر «پاداش تواب شدن» و روتیتر «بخش عمده تحریمهای آمریکا علیه لیبی لغو شد».
حتما پاداش آمریکا را به لیبی به خاطر دارید. این کشور با همراهی چند کشور اروپایی از دریا و زمین و هوا به سمت لیبی تاختند تا پاداش «باور کردن وعدههای آمریکا و اروپا» و جایزه «قبول صلح» را به ملت لیبی تقدیم کنند! غرب فریبکار و دروغپرداز روز و شب لیبی را زیر آتش گرفت و از این کشور ویرانهای برجای گذاشت که هنوز که هنوز است در حال سوختن است و زبانههای آتش لابهلای اخبار رسانه پیداست.
روایت البرادعی
روایت «محمد البرادعی» در مورد لیبی و وعدههای فریبنده غرب به این کشور هم قابل تامل است و هم دردناک. باید به این نکته تاکید کرد که «کسانی که از گذشته عبرت نمیگیرند خود به زودی مایه عبرت دیگران خواهند شد.»
البرادعی بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۹ مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود. او در کتاب «عصر فریب» نوشته است: «۲۳ فوریه برای بهروزرسانی به طرابلس [پایتخت لیبی] بازگشتم هتلی که در آنجا اقامت داشتم مملو از انواع شرکتهای غربی بود. این جمله دهان به دهان میگشت: به زودی تحریمها برداشته خواهد شد و درهای لیبی رو به تجارت باز میشود! به ویژه متوجه حضور پررنگ نمایندگان شرکتهای نفتی شدیم که به امید دسترسی به منابع طبیعی قابل توجه لیبی در آنجا حاضر بودند با گوش دادن به سخنان مقامات لیبی که سعی داشتند با تغییرات سریع در بسیاری از جبههها دست و پنجه نرم کنند نمیتوانستیم از این احساس رها شوم که آنها در خطر سوءاستفاده قرار دارند.»
پاداش تواب شدن یا تاوان تسلیم شدن؟!
در حالی که مدعیان اصلاحات از هر بهانه و خبری در جهان برای توجیه و زمینهسازی برای سازش ایران با غرب و دادن امتیاز استفاده میکنند، مزورانه چشم خود را بر روی نتیجه سازشهای پیشین میبندند. شاید مدعیان اصلاحات و رسانههای زنجیرهای آنقدر شیفته و خودباخته غرب باشند که از تاریخ عبرت نگیرند اما بعید است سیاستمداران کره شمالی آنقدر احمق باشند که سرنوشت امثال قذافی و نتیجه خوشخیالیاش را فراموش کنند.
مهرماه سال گذشته که دونالد ترامپ مشابه بازی این روزها درباره تایید یا عدم تایید برجام را به راه انداخته بود، یک پایگاه آمریکایی، تحلیل جالب توجهی را در این مورد منتشر کرد که مرور آن در شرایط فعلی، پاسخگوی بسیاری از سؤالات و شبهات این روزهای نسخهپیچان سازش است.
«رابرت مری» در یادداشتی که در پایگاه «امریکن کانسرواتیو» منتشر شد مینویسد؛ «گفته میشود دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا در هفته پیش رو، توافق هستهای ایران یا همان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را «رد تأیید» خواهد کرد. انتخاب واژه «رد تأیید» نیز از روی نکتهسنجی است و معنای واقعی اقدام برنامهریزی شده توسط ترامپ را پنهان میکند.شاید واژه درست، «پیمانشکنی» باشد.
«پیمانشکنی» در جامعه پایبند به آداب، بار معنایی سنگینی دارد و بیانگر شخص، سازمان یا کشوری است که این قدر برای شخصیت خود اهمیت قائل نیست که به وعدهها و تعهداتش عمل کند.اگر بگوییم شخصی عهدشکنی میکند، صداقت، عزت و شرافت او را زیر سؤال بردهایم.
اگر کشوری به توافق جدی، آن هم نه فقط با یک کشور بلکه با شش کشور دیگر و یک اتحادیه پشت کند، آن هم در حالیکه دنیا نظارهگر است، چه خواهد شد؟ زمانیکه کشوری با بیتفاوتی، تعهداتش را در آنچه قرار بود مذاکرات از روی حسن نیت باشد، رها میکند، سایر کشورها چگونه با آن برخورد میکنند؟ در اینجا موردی وجود دارد که یادآوری آن در ارتباط با آنچه ترامپ قصد دارد انجام دهد، ارزشمند است و آن هم لیبی است.
ماجرای لیبی و پیمان شکنی آمریکا درخصوص توافق خود با معمر قذافی رئیسجمهوری لیبی که زمانی جزء خشنترین حاکمان ضد غربی محسوب میشد، مایه شرمساری آمریکا شد.داستان از اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی شروع شد، زمانیکه قذافی، خشمگین از انزوای بینالمللی لیبی و تحریمهای اقتصادی اعمال شده علیه کشورش، برای عادی سازی روابط با غرب وارد گفتوگو شد.
در طول دوره مذاکرات که سالها به طول انجامید، این مطلب به قذافی تفهیم شد که برای دستیابی به نتیجه باید دو امتیاز بزرگ واگذار کند.نخست اینکه باید به نقش لیبی در سقوط پرواز ۱۰۳ پان امریکن بر فراز لاکربی اسکاتلند در سال ۱۹۸۸ میلادی اقرار کند.بدین منظور، افرادی که در حادثه نقش داشتند، باید به مقامات غربی تحویل داده شوند و به خانواده قربانیان نیز غرامت داده شود.این کار صورت گرفت و تحریمهای سازمان ملل علیه لیبی برداشته شد.
دوم اینکه به لیبی گفته شد اگر میخواهد از تحریمهای شدیدتر آمریکا رها شود و روابط عادی با این کشور و غرب داشته باشد، که این به معنای پذیرفته شدن در جامعه بینالمللی است، باید تلاشهایش برای تولید تسلیحات هستهای را کنار بگذارد.
قذافی، برنامه تسلیحاتی خود را رها کرد، به فعالیتهای خود علیه آمریکا و غرب پایان داد و اصولاً خود را از درگیری تمدنها که پس از حملات یازده سپتامبر در آمریکا رخ داد، کنار کشید.در عوض، آمریکا نیز تحریمها را متوقف کرد و متعهد شد این کشور را به حال خود رها کند.
اما زمانیکه قذافی در دوره باصطلاح «بهار عربی» در چند کشور خاورمیانه، در کشور خودش هدف حمله قرار گرفت، آمریکا بیدرنگ به تلاشها برای براندازی او پیوست و همان طور که هر کسی با عقل سلیم پیشبینی کرده بود، این تلاشها به کشتار قذافی منجر شد.
یکی از جنبههای فوقالعاده ماجرا، این بود که توافق آمریکا با حاکم کشور خارجی و سپس پیمان شکنی واشنگتن، چه اندازه برای شهروندان آمریکاییها بیاهمیت بود.تا جایی که حتی «دیوید سنگر» خبرنگار نیویورکتایمز در ماه مارس ۲۰۱۱ میلادی مقالهای نوشت و توافق آمریکا با لیبی را از این نظر که مسیر نابودی رژیم قذافی توسط آمریکا را هموار کرده است، تحسین کرد.
به بیان دیگر، توافق با لیبی تحسین آمیز است، زیرا به آمریکا اجازه داد که بر خلاف شروط توافق، قذافی را سرنگون کند.این، یکی از مشخصههای فلسفه دیپلماسی آمریکا است.»