کد خبر 852488
تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۹
نمایشگاه کتاب

بد نیست بازدیدتان از نمایشگاه را به روزهای آخر هفته موکول نکنید. پنجشنبه و جمعه، نمایشگاه غلغله است. همه مصیبت‌هایی که چند سطر بالاتر توصیف کردیم چند برابر می‌شود.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - فرشته پنج ساله برای رفتن به نمایشگاه کتاب کار سختی داشت. تصورش هم مشکل است که با یک پدر و مادر معلول بخواهی راهی نمایشگاه شوی و چند ساعتی را آنجا بچرخی و بعد دوباره به خانه برگردی. با این حال فرشته و پدر و مادرش تصمیم‌شان را گرفته بودند. مثل همیشه سوار ال-90 سفید رنگ خودشان شدند. جلوی مصلی هم وقتی مساله را برای حراست توضیح دادند، آنها نگاهی به پلاک خودرو که ویژه معلولین بود انداختند و لبخندی به فرشته زدند و راه را باز کردند تا فرشته و پدر و مادر معلولش تا نزدیک‌ترین نقطه به شبستان و ناشران کودک را با خودروی خودشان بروند.

از تونل تبلیغات عبور کنید!

بازگشت دوباره نمایشگاه به مصلی، بیش از همه احتمالا خانواده‌های تهرانی را خوشحال کرده باشد. کسانی که شاید در نگاه اول کتابخوان حرفه‌ای نباشند و از محیط نمایشگاه و مصلی بیشتر برای یک تفریح فرهنگی حول محور کتاب استفاده می‌کنند. محیط و فضایی که برخلاف نمایشگاه شهرآفتاب جایی داخل شهر است و مسافت کمتری برای رفتن به آن طی می‌شود و اصلا اگر قدری حوصله داشته باشند بدون خودروی شخصی و با مترو و تاکسی هم می‌شود به مطلوب رسید و دردسرهای ترافیک خیابان‌های مرکزی پایتخت را دور زد و در زمان صرفه‌جویی کرد. البته خانواده‌هایی مانند فرشته و پدر و مادرش را باید از این قاعده مستثنی کرد.

اگر مثل ما و با استفاده از مترو به نمایشگاه بروید لاجرم باید توفیق اجباری عبور از تونل تبلیغاتی ایستگاه مترو تا شبستان اصلی و سالن ناشران خارجی و کودک را به جان بخرید. بازار مکاره‌ای که هر کسی به کار خود مشغول است و یکی فالوده شیرازی می‌فروشد و غرفه بغلی‌اش سیمکارت و اینترنت مجانی؛ آن طرف‌تر هم کیک یزدی و فالوده شیرازی و دوره‌های سرپایی آموزش نکات کنکور فیزیک مکانیک و سوال‌های کنکور 80 تا 96 و فال قهوه و در نهایت هم راسته ساندویچی‌ها و همبرگر و دود و دم وکباب ترکی و ساندویچ سرد و دلستر و شربت آبلیمو و قس علی هذا!

استراحت هم بکنید و نفس بگیرید

البته از حق نباید گذشت که همین اول ماجرا، غرفه‌ای هم برای استراحت و نفس گرفتن تعبیه شده که نسبت به سال‌های گذشته که نمایشگاه در مصلی برگزار می‌شود، جادارتر و باصفاتر و البته خنک‌تر است. بعد از عبور از این گذرگاه اگر نا و رمقی مانده باشد تازه می‌تواند به بای بسم‌ا... بازدید از نمایشگاه برسد. انتخابی در ابتدای یک سه راهی که راهی شبستان اصلی شود یا ناشران کودک یا ناشران خارجی. همانجایی که پدر معلول فرشته خودروی شخصی‌اش را پارک کرد و ویلچر را از صندوق عقب بیرون کشید تا با فرشته و مادرش راهی سالن کودک شود.

خیلی‌ها نمایشگاه را با گرما و فضای دم‌کرده و همهمه و شلوغی و غرفه‌ها و راهروهای شلوغ به یاد دارند؛ چه آن زمان که در محل دائمی نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران در حوالی خیابان سئول بود چه بعدها که به مصلی منتقل شد. حالا بعد از ماه عسلی که ناشران در شهرآفتاب گذراندند دوباره بازگشت به مصلی همان تجربیات سال‌های گذشته را بیشتر به ذهن متبادر می‌کند. هرچند فضای شهرآفتاب هم مشکلات خاص خود را داشت و از ایرادات فنی و رفاهی بی‌بهره نبود، اما از حق نباید گذشت که فضای آزاد آن تجربه منحصر به‌فردی در برگزاری نمایشگاهی با مخاطب میلیونی را برای هر بازدیدکننده‌ای خلق می‌کرد.

شبستان اصلی این دوره از نمایشگاه هم از قاعده بالا مستثنی نیست. فشردگی و تراکم زیر یک فضای مسقف بزرگ با ورود و خروج‌های متوالی و متعدد بازدیدکنندگان، هوا و فضای دم‌کرده‌ای را پدید آورده که نفس کشیدن را تا حدی مشکل می‌کند. اگر قصد دارید مانند پدر و مادر فرشته به همراه فرزندان‌تان سری به شبستان اصلی بزنید که محل استقرار ناشران عمومی و به نوعی نبض تپنده نمایشگاه هم محسوب می‌شود یا کودک‌تان را بیرون از فضای شبستان نزد یک بزرگ‌تر بسپارید یا مدت زمان بازدید از داخل سالن شبستان را کوتاه کنید.

دانلود اپلیکیشن نمایشگاه یادتان نرود!

یک نکته دیگر در نمایشگاه که وقت و زمان خیلی‌ها را می‌گیرد، پرسیدن از محل غرفه‌ها و ناشران است. اگر کتاب‌باز و کتابخوان حرفه‌ای باشید طبعا قبل از بازدید از نمایشگاه می‌دانید باید سراغ کدام یک از ناشران بروید و هر کدام از آنها کجای نمایشگاه اتراق کرده‌اند. اگر اما مثل بعضی دیگر از شهروندان و هم‌وطنان باشید که صرفا با اسم و عنوان یک کتاب راهی نمایشگاه شده‌اند تا آن را تهیه کنند قدری کارتان مشکل می‌شود. برای رفع نیاز اول باید بدانید کتابی که قصد خریدش را دارید مربوط به کدام ناشر است. در مرحله بعد هم باید بدانید ناشر مربوطه در کدام قسمت نمایشگاه غرفه برپا کرده است.

برای اطلاع از این موضوع می‌تواند به غرفه‌های اطلاع‌رسانی که در نقاط مختلف نمایشگاه قرار دارند مراجعه کنید و اطلاعات مورد نظرتان را کسب کنید. یک راه دیگر هم وجود دارد. دیتای گوشی هوشمندتان را روشن کنید و از کافه‌بازار، اپلیکیشن موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران را دانلود کنید. بعد از انتخاب گزینه نمایشگاه کتاب تهران حالا شما یک موتور جستجوی خوب و قوی در اختیار دارید که از سیر تا پیاز آثاری که در نمایشگاه حضور دارند را می‌توانید در آن جستجو کنید. اپلیکیشن مزبور حتی با جستجوی نام و عنوان یک کتاب به شما می‌گوید که کدام ناشر یا ناشران آن را منتشر کرده و غرفه هر کدام در کدام بخش از نمایشگاه قرار دارد.

همین اول هفته قال قضیه را بکنید!

یک توصیه دیگر این‌که بد نیست بازدیدتان از نمایشگاه را به روزهای آخر هفته موکول نکنید. پنجشنبه و جمعه، نمایشگاه غلغله است. همه مصیبت‌هایی که چند سطر بالاتر توصیف کردیم چند برابر می‌شود. اگر تا الان از نمایشگاه بازدید کرده‌اید که هیچ اما اگر نکرده‌اید در همین دو سه روز اول هفته به مصلی بروید. قطعا نسبت به روزهای آخر هفته خلوت‌تر است و بازدید بی‌دردسرتری را تجربه خواهید کرد. یک اتفاق خوب دیگر هم این‌که امسال محل استقرار ناشران کودک برخلاف همیشه که زیر چادر و دم و گرما بود،‌ در یک سالن مسقف در محل یکی از رواق‌ها در نظر گرفته شده. این یعنی این‌که به چهره‌های سرخ شده کودکان کمتر برخورد می‌کنید که از دم و گرمای زیرچادرها شاکی شده‌اند.

بازگشت فرشته

این یعنی این‌که احتمالا فرشته و پدر و مادرش هم اگر از ناشران بخش کودک بازدید کرده باشند با زحمت و فشار و دردسر کمتری مواجه شده‌اند. فرشته به همراه پدر و مادر حالا بعد از چند ساعت چرخیدن لابه‌لای غرفه‌ها و کتاب‌ها و ناشران و نوشیدن یکی دو بطری آب معدنی قرار است به بازدیدشان نقطه پایانی بگذارند. به سمت ال90 سفیدی که با همراهی نیروهای حراست در نزدیکی سالن‌ها پارک شده برمی‌گردند. برای گذاشتن صندلی چرخدارِ اتوماتیک پدر فرشته داخل صندوق عقب که وزن زیادی هم دارد نیاز است که دو نفر آقا کمک کنند. پدر و مادر ترجیح می‌دهند در سکوت و به زحمت خودشان از پس این کار بر آیند اما فایده‌ای ندارد.

فرشته که حاصل را بی‌فایده دیده جلوی ما می‌ایستد و با زبان کودکانه و شیرین برای ما شرح ما وقع می‌کند. حالا بعد از 10 ساعت حضور در نمایشگاه، خسته و ویران راهی ایستگاه مترو هستیم، اما توضیحات فرشته پنج ساله قانع‌مان می‌کند که پایان خوشی بر بازدید او و پدر و مادر معلولش از نمایشگاه باشیم. لبخندی می‌زنیم و به تقاضای محترمانه و مودبانه اما کودکانه‌اش جواب مثبت می‌دهیم. چرخی می‌زند و می‌رود نزدیک ال90 و به پدر اطلاع می‌دهد که این دو آقای به تعبیر خودش مهربان، قبول کرده‌اند که کمک‌حالشان باشند. صندلی چرخ‌دار سنگین‌تر از چیزی است که تصورش را می‌کردیم اما به شاد کردن دل فرشته می‌ارزید.

*جام جم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس