به گزارش مشرق، «سید رحیم لاری» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
برجام توافقی است که در روز سهشنبه ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ به امضای ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ رسید و آن موقع تصور میشد که با به امضا رسیدن این توافق مناقشه بر سر برنامه هستهای ایران پس از حدود ۱۲ سال به راهحل مسالمتآمیزی رسیده و به همین جهت امیدهایی از گشایشهای بعد از برجام به وجود آمد اما زمان زیادی لازم نبود تا عیار آن تصور و امیدهایش مشخص شود.
در واقع، برجام در این زمان کوتاهمدت از عمرش حکم بیماری را دارد که روی تخت و با دستگاه و دوا و دارو به حیات خود ادامه میدهد و دستکم امریکا به عنوان یکی از طرفهای این توافق اجازه نمیدهد تا این بیمار سلامت خود را به دست بیاورد و از روی تخت بیماری بلند شود.
باید به یاد داشت که برخلاف تأیید و حمایتهای اوباما و جان کری، وزیر خارجه اسبق امریکا، از برجام، این دولت امریکا بود که از طریق خزانهداری خود اجازه نمیداد تا بانکها بتوانند با ایران معامله با دلار انجام بدهند و همین نیز شاهرگ اصلی حیات برجام را بسته و آن را علیل کرده بود.
این حال زار و نزار برجام با آمدن دونالد ترامپ به کاخ سفید بدتر شد، چرا که او از روز اول شمشیر را از رو بسته بود و در این حدود ۵۰۰ روز از حضورش در کاخ سفید چنان برجام را به تب و لرز انداخته بود که حتی نزدیکترین متحدان اروپاییاش را هم به تقلا انداخته بود تا او را به حفظ برجام ترغیب کنند.
امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، دو هفته قبل و به همین منظور راهی امریکا شد و بعد هم نوبت آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، شد تا به واشنگتن برود و آخر سر هم بوریس جانسون، وزیر خارجه بریتانیا بود. به نظر میرسد که ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، متوجه لجاجت و یکدندگی ترامپ بود و میفهمید که این رفت و آمدها تأثیری در او ندارد و به همین خاطر هم به واشنگتن نرفت تا بعد سنگ روی یخ شود! نتیجه تمام آن رفت و آمدها این شد که ترامپ چهار روز قبل از موعد مقرر تصمیم خود را گرفت و در روز سهشنبه اعلام کرد که از برجام خارج میشود و فرمان اجرایی در این مورد صادر کرد. او با اعلام این تصمیم و امضای آن فرمان نه تنها نشان داد که امضای امریکا در پای توافقات بینالمللی اعتباری ندارد و نمیشود به آن اعتماد کرد بلکه نشان داد که امضای خودش هم اعتباری ندارد، چرا که خود او در سه ماه قبل تمدید تعلیق تحریمها را امضا کرده بود و این امضا دست کم چهار روز دیگر باید اعتبار میداشت اما با کاری که در روز سهشنبه کرد معلوم شد برای امضای خودش هم اعتباری قائل نیست.
در هر صورت، ترامپ با امضای فرمان اجرایی در روز سهشنبه امریکا را از حلقه برجام خارج کرد و باید دید که پس از این کار او وضعیت به چه صورت پیش میرود.
وضعیت در ظاهر امر چنین است که تمام دیگر طرفهای برجام میخواهند سر قول و قرارشان بمانند چنان که واکنشهای رسمی چین، روسیه، اتحادیه اروپا، آلمان، بریتانیا و فرانسه به کار ترامپ دلالت بر این موضوع دارد. به نظر میرسد که آنها میخواهند به ایران اطمینان بدهند که جای نگرانی نیست و آنها با وجود خروج ترامپ از برجام پای این توافق ایستادهاند اما باید گفت که این اطمینان دادنها به خصوص از سوی اروپاییها چه معنایی دارد و چه تضمینی بر ایستادگی آنها مقابل امریکا هست.
به نظر میرسد که اتحادیه اروپا از همین شروع کار راه خوبی را برای اطمینان دادن به ایران انتخاب نکرده و به جای تأکید بر ایستادن در مقابل تحریمهای امریکا، ایران را به نحو غیرمستقیم تهدید میکند که اگر به برجام پایبند باشد، تحریم هستهای خود را برنمیگرداند. این استفاده از زبان زور و تهدید به نحو غیرمستقیم است که نه تنها کمکی به این موقعیت نمیکند بلکه این احتمال را پیش میکشد که پایبندی اروپاییها به برجام در حد حرف و روی کاغذ باشد. باید برای برطرف شدن این احتمالات یک نکته معلوم شود و آن اینکه اروپاییها برای نجات برجام در مقابل تحریمهای امریکا قصد انجام چه کاری را دارند تا حمایت آنها در حد حرف و ادعا نباشد.
در واقع، اروپا میتواند مثل کاری که در مورد قانون آیسا انجام داد راهکارهایی برای حفاظت شرکتها و بانکهای خود در مقابل تحریمهای ثانویه امریکا در پیش بگیرد و اجازه ندهد امریکا آن شرکتها و بانکها را مجازات کند یا اینکه اتحادیه اروپا میتواند با وضع قوانین مقابله به مثل اجرای هر مجازاتی برخلاف برجام را غیرقانونی کند تا در عمل تحریمهای ثانویه امریکا را خنثی کرده باشد.
در هر صورت، اتحادیه اروپا و به خصوص سه کشور اصلی آلمان، بریتانیا و فرانسه باید در عمل نشان بدهند که در مورد حمایت و پایبندی به برجام صداقت دارند و اجازه نمیدهند ترامپ با بازگشت به تحریمها این توافق را نابود کند اما اگر این کشورها در این زمینه قصد انجام کاری را ندارند دیگر نمیتوان گفت که بیماری برجام تنها محدود به خلف وعدههای امریکا بود و عمل آنها هم مثل امریکا جز در جهت بیماری برجام نبوده است. در این صورت است که دیگر نمیتوان دلیلی برای دل بستن به این بیمار و امید به بهبودی آن داشت.