سرویس جهان مشرق - ترامپ طی روزهای اخیر با تصمیمهای نسنجیده درباره توافق هستهای ایران و همینطور افتتاح سفارت آمریکا در بیتالمقدس بار دیگر در صحنه بینالمللی خبرساز شد. اگرچه خروج آمریکا از برجام یکی از قولهای انتخاباتی ترامپ در تبلیغات سال ۲۰۱۶ و به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی نیز قول چند ماه پیش وی بود، اما هر دوی این تصمیمها برای کارشناسان آمریکایی و بینالمللی از آن جهت شوکهکننده بودند که شاید کمتر کسی تصور میکرد شخصی در مقام ریاستجمهوری آمریکا بتواند تا این اندازه کلهشق باشد.
خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص خروج آمریکا از برجام و پیامدهای این تصمیم بر آینده و سایر امضاکنندگان توافق هستهای، انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس و کشتار وحشیانه فلسطینیان به دست ارتش رژیم صهیونیستی، و همینطور تحولات اخیر در شبهجزیره کره با «بینوی کمپمارک» استاد ارشد دانشکده مطالعات جهانی، مدنی و اجتماعی دانشگاه «مؤسسه سلطنتی فناوری ملبورن» استرالیا گفتوگو کرده است. کمپمارک معتقد است که دیپلماتهای اروپایی از شکست خوردن برجام میترسند و ایران باید از همین موضوع برای دریافت تضمینهای عینی اقتصادی از آنها استفاده کند. آنچه در ادامه میآید متن مصاحبه مشرق با این کارشناس استرالیایی است.
ترامپ متهم است که تنها به این دلیل از برجام خارج میشود که دولت اوباما این توافق را امضا کرده است. به نظر شما چرا رئیسجمهور آمریکا تصمیم گرفته که از توافق هستهای باب ایران خارج شود؟
این اقدام ترامپ، دو دلیل داشت. دلیل اول، قولی بود که وی در تبلیغات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ خود داد و این قول او بخشی از رویکرد ترامپ مبنی بر این وزیر دفاع که بسیاری از توافقهایی که دولت اوباما منعقد کرد، توافقهای بدی بودهاند. بنابراین تصمیم ترامپ درباره توافق هستهای هم در راستای همین روند کلی بوده است. سخت است که بتوان منطق پشت هر یک از این موارد مخالفت ترامپ با توافقهای دولت قبلی را درک یا پیدا کرد.
با این وجود، آنچه که مهم است این است که ترامپ قبلاً هم به وضوح گفته بود که میخواهد از این توافق خارج شود و یکی از عوامل تأثیرگذار در اینباره هم نفوذ برخی تندروهای نومحافظهکاری روی ترامپ است که مدتی است در دایره اطرافیان وی هستند؛ افرادی مانند مایک پمپئو و جان بولتون، مشاور امنیت ملی کنونی ترامپ، که همیشه خواهان اتخاذ تدابیر و سیاستهای سختگیرانه درباره ایران بودهاند. بنابراین دلیل دوم، تلاش ترامپ برای به دست آوردن دل همین گروههای محافظهکار مرتجع است و از این منظر، به خوبی به قول خود مبنی بر خروج از توافق با ایران عمل کرد.
اکنون که آمریکا از توافق خارج شده است، ایران تنها اروپا را رئیس این توافق مقابل خود میبیند. تهران اکنون امیدوار است که اروپاییها بتوانند توافق را زنده نگه دارند. از آنجایی که اروپا و آمریکا روابط عمیق سیاسی، تجاری و نظامی دارند، آیا اروپا خواهد توانست توافق هستهای را بهرغم مخالفتهای آمریکا حفظ کند؟
اروپاییها به وضوح نشان دادهاند که میخواهند توافق ادامه داشته باشد. به خصوص وقتی به مواضع فرانسه و اظهارات امانوئل ماکرون رئیسجمهور این کشور و همینطور مواضع آلمان و آنگلا مرکل صدر اعظم این کشور توجه میکنیم، میبینیم که این خواسته آنها کاملاً جدی است. البته هیچکدام از آنها معتقد نیستند که توافق هستهای، بهترین توافق ممکن است، اما معتقدند که حفظ این توافق دستکم از رویکردی که واشینگتن اتخاذ کرده، بهتر است.
مذاکرهکنندگان اروپایی، قبل از آنکه آمریکا پای میز چانهزنی بیاید، پای میز مذاکره با تهران نشسته بودند، بنابراین نباید برای ادامه این توافق هم مشکل خاصی میان ایران و اروپا وجود داشته باشد.نکته دیگری هم که مهم است و من فکر میکنم خیلیها به آن توجه ندارند این است که مذاکرهکنندگان اروپایی، قبل از آنکه آمریکا پای میز چانهزنی بیاید، برای محدود کردن ابعاد برنامه هستهای ایران پیشاپیش پای میز مذاکره با تهران نشسته بودند. بنابراین من تصور نمیکنم که برای ادامه این توافق، مشکل خاصی میان ایران و اروپا وجود داشته باشد، به خصوص که هر دو طرف میگویند مایل هستند که توافق ادامه پیدا کند.
با این حال، یکی از مسائل و مشکلاتی که به وجود خواهد آمد، اختلافات میان آمریکا و متحدان اروپاییاش به خاطر تحریمهاست. وزارت خزانهداری آمریکا در حال حاضر دارد فهرستی از تحریمهایی را تهیه میکند که باید دوباره علیه ایران اِعمال شوند. این وزارتخانه همچنین تهدید کرده است که کمپانیهای اروپایی که وارد معامله با کمپانیهای ایرانی شوند، تحت تأثیر این تحریمها قرار خواهند گرفت. در سوی مقابل، امانول ماکرون به وضوح گفته است که میخواهد اقداماتی را بررسی کند که به موجب آنها، کمپانیهای اروپایی تحت تأثیر تحریمها قرار نگیرند. بنابراین اگرچه توافق هستهای در ادامه، ایدهآل نخواهد بود، اما تلاشهایی انجام خواهد شد تا توافق در ادامه بتواند تا اندازهای به کار خود ادامه دهد.
ایران در امضای توافق هستهای عمدتاً به دنبال منافع اقتصادی بود. از سوی دیگر، حتی همان زمانی که هم دولت آمریکا روی کاغذ پای توافق هستهای ایستاده بود، ایران در زمینه تراکنشهای بانکی بینالمللی و مواردی از این دست مشکلات زیادی داشت، چراکه بانکهای اروپایی و بینالمللی درباره تحریمهای باقیمانده آمریکا گیج بودند و از ترس جریمههای سنگین ترجیح میدادند با ایران همکاری نکنند. اکنون که آمریکا از برجام خارج شده و همه تحریمهای قبلی هم برخواهد گشت، آیا ایران میتواند کمپانیها و بانکهای بینالمللی را متقاعد کند که تجارت با ایران را از سر بگیرند یا تهدید تحریمها عملاً تلاشهای دیپلماتیک تهران را ناکام خواهد گذاشت؟
این سؤال، سؤال خوبی است و به نظرم پاسخ آن را باید صبر کنیم تا ببینیم. با این حال، به نظر من قطعاً اراده دیپلماتیک خوبی از جانب دیپلماتهای اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی وجود دارد، چراکه آنها قطعاً میخواهند در توافق باقی بمانند. درست است که نهادهای اروپایی درباره آنچه که واشینگتن ممکن است انجام بدهد، بسیار بیمناک هستند، اما باز هم باید بگویم که بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه از مدتها قبل، روابط و تعاملات تاریخی با ایران داشتهاند.
طرفهای باقیمانده توافق میتوانند میان خودشان به مشوقهایی دست پیدا کنند و راههایی را برای دفاع از تعاملات تجاری خود مقابل آمریکا بیابند.در حالی که ترامپ ممکن است باز هم مشکلآفرینی کند، اما مهم است که بدانید طرفهای باقیمانده توافق هم میتوانند میان خودشان به مشوقهایی دست پیدا کنند و راههایی را برای دفاع از تعاملات تجاری خود مقابل آمریکا بیابند. به این ترتیب، اگرچه باید منتظر آینده ماند و دید که آینده توافق هستهای چگونه رقم خواهد خورد، اما نباید نقش اروپا را هم به عنوان یک بازیگر مفید و کارآمد نادیده گرفت.
درست است که اروپاییها قبل از آمریکاییها پای میز مذاکره با ایران نشستند، اما اخیراً شرکت ایرباس فرانسه از لغو قرارداد فروش هواپیما به ایران پس از اِعمال مجدد تحریمها خبر داده است. بنابراین خروج آمریکا از برجام پیشاپیش دارد پیامدهای خود را نشان میدهد. از سوی دیگر، دولت ایران میگوید میخواهد از اروپاییها تضمین قطعی و قابلراستیآزمایی بگیرد. طرفهای اروپایی چه نوع تضمینهایی میتوانند به ایران بدهند؟
قطعاً این تضمینها باید به شکل تضمینهای محکم و عینی اقتصادی داده شود. البته قطعاً نمیتوان سیاست را از این معادله حذف کرد، اما واقعیت این است که مانند توافقهای بینالمللی دیگر مثلاً در زمینه محیطزیست که ترامپ با آنها هم مخالف است، برلین و پاریس، البته با حمایتهای مسکو و پکن، تمایل دارند تا توافق هستهای ایران را هم بهرغم مخالفتهای آمریکا حفظ کنند. از دیدگاه اروپاییها، مهم این است که [ایرانیها تضمین کنند که] تنشها در خاورمیانه کاهش پیدا کند و تضمینهای اروپا هم شامل به حداقل رساندن تحریمهای اقتصادی علیه ایران و ادامه توافق تا حد ممکن خواهد بود.
احتمال سقوط توافق و برگشتن به خانه اول، آنقدر دیپلماتهای اروپایی را وحشتزده کرده است که حاضرند تضمینهای مدنظر ایران را به این کشور بدهند.مسئله تأثیرگذار دیگری هم که به آن اشاره نکردیم، توافقهای آمریکا و اسرائیل و تأثیراتی است که این توافقها بر سایر توافقهای بینالمللی آمریکا میگذارند. بنابراین تضمینهای اروپا باید در قالب اقدامات حمایتی در توافقهای آینده ارائه شود و در حال حاضر، احتمال سقوط توافق و برگشتن به خانه اول، آنقدر دیپلماتهای اروپایی را وحشتزده کرده است که به نظر من این تضمینها به ایران داده خواهد شد.
باید دید این تضمینها به چه شکلی ارائه میشود، اما قطعاً علاقه کافی برای اطمینان از اینکه ساختار کلی توافق پابرجا خواهد ماند، وجود دارد. به عنوان نمونه، امانوئل ماکرون قطعاً به دنبال آن است که این توافق باقی بماند، چراکه میخواهد اثری از او در سیاستهای خاورمیانهای و اقدامات صلحجویانه فرانسه ماندگار شود و میراثی از او در این کشور باقی بماند و بنابراین برایش مهم است که از روند حفظ برجام حمایت کند.
با توجه به اینکه ایران و روسیه از یک طرف و آمریکا از سوی دیگر در خاورمیانه و به خصوص در سوریه با یکدیگر مقابله میکنند، خروج آمریکا از توافق هستهای چه تأثیری روی سایر تحولات خاورمیانه در عراق، سوریه، یمن، فلسطین و نقاط دیگر خواهد گذاشت؟
همان زمانی که آمریکا رسماً بخشی از توافق بود هم واشینگتن و مسکو و تهران در جاهایی مانند سوریه مقابل یکدیگر قرار داشتند. بنابراین به نظرم اوضاع خاورمیانه بعد از خروج آمریکا از توافق هستهای لزوماً دستخوش تغییر خاصی نمیشود، مگر این تغییر بنیادین که شاید آمریکا پس از خروج از برجام از اسرائیل پیامهای واضحتری مبنی بر کنترل آرمانهای ایران در سوریه دریافت کند. بیانیههای اخیر نتانیاهو مبنی بر اینکه ایران نباید در سوریه پایگاه و حضور دائمی نظامی داشته باشد و در همین راستا، اقدام نیروی هوایی اسرائیل در تلاش برای هدف قرار دادن نیروها و پایگاههای ایران در سوریه، در جهت همین اقدامات با هدف کنترل اقدامات ایران در سوریه انجام شدند.
بنابراین نتیجه خروج ترامپ از برجام میتواند تشدید درگیریها و بحرانهای خاورمیانه باشد، چنانکه این موضوع توسط تندروهای آمریکایی نزدیک به ترامپ از جمله جان بولتون و همینطور توسط بازیگران دیگری مانند عربستان هم مطرح شده است که فعالیتهای ایران در خاورمیانه و بهاصطلاح آرمانهای منطقهای این کشور تا کنون کنترل نشدهاند. به عبارت دیگر، این تصمیم ترامپ میتواند منجر به طولانیتر شدن بحرانهای خاورمیانه مانند بحران یمن شود، جایی که آمریکاییها به وضوح دارند از عربستان حمایت میکنند و تسلیحاتی را در اختیار این کشور قرار میدهد که از آنها علیه عموم مردم یمن استفاده میشود.
تنها چند روز پس از خروج ترامپ از برجام شاهد بودیم که «ایوانکا ترامپ» و «جرد کوشنر» به بیتالمقدس رفتند و سفارت آمریکا در این شهر را افتتاح کردند. آیا این دو اتفاق ارتباطی با هم دارند؟
نتانیاهو در حال حاضر در واشینگتن گوش شنوایی پیدا کرده و دارد میتازد.بله. موضوعِ حال حاضر آمریکا، همان خطی است که تندروها در پیش گرفتهاند و متأسفانه به نظر میرسد در کاخ سفید محبوبیت هم پیدا کرده است. ظاهراً نتانیاهو در حال حاضر در واشینگتن گوش شنوایی پیدا کرده و دارد میتازد. نمایش اواخر ماه آوریل نتانیاهو درباره بهاصطلاح آرشیو هستهای ایران و اسناد و سیدیها و اینطور چیزهایی که میگفت موساد به آنها دست پیدا کرده است هم بیارتباط با همین موضوعات نبود؛ میخواست نشان دهد که مثلاً ایران به تعهدات خود در توافق هستهای عمل نکرده است.
همه اینها بخشهای مختلفی از پازل تلاش برای منزوی کردن ایران و سیاهنمایی درباره نقش منطقهای و بینالمللی این کشور هستند، در حالی که از مدتها پیش مشخص شده که هدف همه این اقدامات به طور کلی، ضربه زدن به تهران و مقابله با نفوذ منطقهای ایران و ارتباط این کشور با نیروهایی است که ادعا میشود تحت حمایت ایران هستند، چه حزبالله، چه حماس و چه گروههای دیگر. بنابراین قطعاً همه این اتفاقات با هم ارتباط دارند، اما برخی ارتباط مستقیم و برخی غیرمستقیم.
تماشای تصاویر خنده حاضران در مراسم افتتاح سفارت آمریکا در بیتالمقدس از یک سو و گریه خانوادههایی که کودکان خود را در غزه از دست داده بودند چه درسهایی درباره ادعاهای ترامپ و دولت آمریکا درباره دموکراسی و صلحطلبی واشینگتن در سراسر دنیا دارد؟
برخورد ترامپ با اینگونه مسائل به هیچ عنوان از روی اخلاقمداری نیست، بلکه رفتار و واکنشهای او به این مسائل کاملاً «تراکنشی» [و معاملهگرانه] است. آمریکا در مورد موضوعات دموکراسی و حقوق بشر و صلحطلبی بسیار ریاکارانه رفتار میکند و این موضوع از مدتها پیش کاملاً مشخص شده است. با این وجود، رفتارها و گفتههای ترامپ نشان میدهد که او استاندارد جدیدی را معرفی کرده است و حاضر است با هر کسی معامله کند.
تا کنون هیچ رئیسجمهوری در تاریخ آمریکا به اندازه ترامپ بیتوجه به وجهه اخلاقی کاخ سفید و غیرایدئولوژیک نبوده است.چهبسا با گذشت زمان، ترامپ حتی از موضع خود در قبال ایران هم کاملاً برگردد و با این کشور وارد تعامل شود. مثالی که این واقعیت را اثبات میکند، کره شمالی است. ترامپ یک روز «کیم» را مسخره و تهدید میکند و روز دیگر، تلاش میکند تا کره جنوبی و کره شمالی را به مذاکره با یکدیگر تشویق کند. بنابراین همین اتفاق ممکن است درباره غزه و درباره ایران هم رخ بدهد و ترامپ موضعش را کاملاً معکوس کند. یکی از تفاوتهای ترامپ با رؤسایجمهور دیگر آمریکا این است که او مانند بقیه، به فکر ریاکاری اخلاقی نیست. باید گفت که تا کنون هیچ رئیسجمهوری در تاریخ آمریکا به اندازه ترامپ، غیرایدئولوژیک نبوده است.
چنانکه شما هم گفتید، به نظر میرسد رویکرد ترامپ در قبال کره شمالی رویکرد تجاری و معاملهگرانه است. همین چند ماه پیش دو کشور در آستانه جنگ با یکدیگر بودند و مرتباً یکدیگر را تهدید میکردند، اما امروز ترامپ را یکی از گزینههای احتمالی دریافت جایزه صلح نوبل میدانند، چون میگویند نقش مهمی در متقاعد کردن کره شمالی به نشستن پشت میز مذاکره با کره جنوبی داشته است، اگرچه طی این چند روز، کره شمالی باز هم اعلام کرد که مذاکرات را ادامه نخواهد داد. چه نکاتی را باید درباره موضع ترامپ در قبال کره شمالی بدانیم؟
آنچه در رسانههای آمریکایی و حتی رسانههای سایر کشورها گزارش داده نمیشود، پیشزمینهای است که مذاکرات گسترده دو کره در گذشته دور داشته است. البته این مذاکرات اخیراً به نقطه عطفی رسیدهاند و کره شمالی پذیرفته تا آزمایشهای اتمی خود را متوقف کند و اقدامات دیگری را انجام بدهد، اما دیپلماتهای این دو کشور از مدتها پیش درگیر مذاکره بودهاند و یخ روابط دو کشور پیش از آغاز این دور مذاکرات هم پیشاپیش در حال آب شدن بود و احتمالاً بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد.
توقف کنونی مربوط به اختلافنظر درباره نقطه توقف درگیریهاست، از جمله موضوع سلاحها و مانورهای مشترک نظامی میان کره جنوبی و آمریکا که کره شمالی تقاضا کرده تا در ازای پایان آزمایشهای موشکهای بالستیک پیونگیانگ، این مانورها و روابط نظامی نیز متوقف شوند. بنابراین اینها مسائلی است که باید دو کشور میان خودشان حلوفصل کنند.
موضوع مهم این است که این مذاکرات تا پیش از این هم انجام میشده است و ترامپ به خاطر شخصیت تجاریای که دارد، تلاش کرد تا از این فرصت استفاده کند و البته کار خاصی هم برای پیشبرد این مذاکرات و توافقها انجام نداده است. با این وجود، از دیدگاه آمریکا، تهدیدها و سختگیریهای واشینگتن بوده که دستآوردهای دیپلماتیک در این زمینه حاصل شده است، در حالی که واقعیت غیر از این است. دو کره قطعاً تمایل به نشستن دور میز مذاکره داشتند و این توافق بالأخره حاصل میشد و در این زمینه، هر رئیسجمهور دیگری در آمریکا هم میتوانست به جای ترامپ باشد و به ثمر نشستن این مذاکرات را به نام خود تمام کند.