کد خبر 87330
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۳

مشكل بزرگ اصلاح طلبان همواره بيان اين واقعيت بوده كه آنها به نظام وفادار هستند. آنها براي بيان وفاداري شان به نظام دچار مشكل هستند. اگر بگويند نظام را قبول ندارند مي ترسند تهمت «برانداز» به آنها زده شود.

به گزارش مشرق ، روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت: 


چنته شان خالي است اما تا دلتان بخواهد دروغ بلدند

يكي از عناصر اپوزيسيون كه در پاريس اقامت دارد، معتقد است گروه هاي طرفدار براندازي اغلب چيزي در چنته ندارند اما به واسطه رسانه ها و پول خرج كردن، خيلي اغراق مي كنند.
رامين كامران همكار سايت ايراني ليبرال، با اشاره به افراط طيف هايي از اپوزيسيون كه حتي خواستار حمايت از حمله نظامي بيگانگان به ايران شده اند، نوشت: چند دروغ در حرف هاي اينها وجود دارد. يكي اينكه دولت هاي خارجي توان برانداختن نظام اسلامي را دارند. اينها چنين تواني نداشته اند و ندارند. تهديد مي كنند كه مي توانند كشور را اشغال كنند و نظام اسلامي را ساقط نمايند ولي اگر مي توانستند در دوران رياست جمهوري بوش كرده بودند. آنچه اينها تا به حال كرده اند به خيال خودشان براي تضعيف حكومت بوده ولي به دليل غلط بودن سياستشان حكومت را تقويت كرده است.
وي مي افزايد: بزرگترين دروغ اينها اين است كه نيروهاي خارجي براي ايران دمكراسي سوغات خواهند آورد. كافيست به گذشته نگاه كنيم و ببينيم كه اينها كي در ايران چنين كرده اند كه اين بار دومش باشد. هر بار اين قدرت هايي كه مدعي ترويج دمكراسي هستند، در ايران دخالت كرده اند براي اين بوده كه صداي مردم را خفه كنند و منافع خود را تحقق ببخشند.
وي سپس به مغالطات و شگردهاي تبليغاتي اين طيف از اپوزيسيون (به تأسي از سازمان منافقين) مي پردازد و مي نويسد: اين گروه ها فاقد پشتوانه مردمي هستند و براي جبران آن به تكنيكي متوسل مي شوند. هويت اين گروه ها و مضموني كه عرضه مي كنند معمولاً مردم را مي رماند. پس بايد اين هر دو را استتار كرد. براي پوشاندن مضمون بايد قلبش كرد و از زاويه اي غير از آنچه كه هست به ديگران عرضه اش نمود تا بتواند جلب مشتري بكند و سپس كار تفسير پشتيباني جلب شده را خود بر عهده گرفت و به جايي كه بايد حواله اش داد. علاوه بر اين نبايد حركت تبليغاتي صورتي داشته باشد كه اعضاي مشخص گروه در آن نقش بارز ايفا كنند، بايد افرادي را جلو انداخت كه بستگيشان به گروه يا سست است يا نامعلوم و خود در پس پرده ماند يا اصلاً نقشي به ظاهر درجه چندم ايفا كرد. بازده اين نوع تبليغ به دو امر بسته است. اول قابليت سازماني براي تحريك منظم و ضربتي. وسيله اصلي اين نوع مانور، داشتن سازمان است. دوم ميزان هوشياري آنهايي كه قرار است طعمه بشوند. طعمه اصلي اين روش تبليغات افراد پراكنده هستند. علاوه بر اينها، اين روش محتاج عمل سريع است چون اگر كار به درازا بكشد و بحث موافق و مخالف دربگيرد عده زيادي از طعمه هاي بالقوه از دامش خواهند گريخت.
اين ضدانقلاب مقيم پاريس سپس به معرفي مصداقي اين شگردها پرداخت و با بيان اينكه تكنيك اصلي، با شاخ و برگ بسيار پوشانده مي شود، نوشت: دو مثال عرضه مي كنم تا مقصود بهتر روشن شود، هر دو مثال اخير است و از كارنامه هم پيمانان ايراني نومحافظه كاران استخراج شده است، اولي مربوط است به مجاهدين ] منافقين[ و مسئله اردوگاه اشرف. حاجت به توضيح نيست كه اين گروه در بين مردم ايران پشتيباني ندارد و مسئله اسكان افرادش در عراق به هر صورت تابع سياست اين دولت است كه به هيچ وجه موظف به محترم شمردن قول و قرارهاي صدام حسين نيست. مي بينيم حركت تبليغاتي اين گروه به جاي طرفداري از ماندن سازمان در عراق كه هدف اصلي است، بر اين محور شكل گرفته كه «مجاهدين نبايد به ايران بازگردانده شوند.» مطلب سر و ته شده تا قابل عرضه بشود. خيلي ها در اپوزيسيون به خبر كه به طور سريع و ضربتي و با پوشش وسيع پخش شد، واكنش نشان دادند و اعلاميه ها صادر شد و امضاها در اين باب جمع آوري شد كه «مجاهدين را نبايد به ايران فرستاد». كمتر كسي توجه كرد كه از اصل فقط بحث تخليه پادگان در ميان بود نه تحويل مجاهدان ساكن آن به جمهوري اسلامي.
كامران با ذكر مثال دوم نوشت: مثال دوم كه از همان اردوگاه، يعني اردوي نومحافظه كاران و متفقان ايراني شان گرفته شده، موضوع طرفداري صريح از حمله اسرائيل به ايران است كه آدم بدنامي مطرح كرد و از ديگران واكنش تند ديد و دچار بي آبرويي كامل شد. اينجا نيز همان شگرد، در سطحي به تناسب محدودتر به كار گرفته شد. رفقاي اين شخص ناگهان سر و صدا به پا كردند كه بايد از آزادي بيان او ( كه به هيچوجه مورد تهديد و تعرض قرار نگرفته بود) دفاع كرد! نقد و رد موضع او در طرفداري از حمله، مخالفت با آزادي بيان قلمداد شد و هر كس كه بابت وطن فروشي به او خرده گرفته بود، خصم آزادي بيان نام گرفت. بيانيه اي هم با اين مضمون منتشر شد و پشتيباني چند نفر كم دقت را نيز به سوي خود جلب كرد.
وي در پايان نتيجه مي گيرد: وقتي به تلاش هاي اين طيف و حاميان آمريكايي آنها نگاه كنيم مي بينيم كه چيز زيادي در چنته ندارند، همين مقداري دروغ و يكي دو شگرد كهنه تبليغاتي. ولي در اين ميان يك عامل باعث شده حرفها و اعمالشان ابعادي اغراق آميز پيدا كند؛ پولي كه به آنها امكان مي دهد كادر استخدام نمايند، چندين سايت راه بياندازند و ايميل هاي بي شمار براي همه ارسال كنند. توانايي واقعي آنها كه بسيار قليل است، به اين ترتيب در جهان مجازي بزرگنمايي مي شود. از حوزه اينترنت كه بيرون بياييم و به جهان واقع كه نگاه بكنيم، خواهيم ديد كه وجود قابل توجهي ندارند. ما نبايد در اين قبيل مسائل رودست بخوريم.

پروژه اصلاح طلبان در خارج و حبابي كه تركيد

«بخشي از نيروهاي اصلاح طلب با هدف آلترناتيوسازي رژيم اسلامي به خارج آمدند و با حمايت گسترده دولت ها و رسانه هاي غربي هم مواجه شدند».
اين خبر را پايگاه اينترنتي «اخبار روز» وابسته به طيفي از گروهك هاي مقيم اروپا كه در فتنه سبز مطلقا از فتنه گران حمايت مي كرد، عنوان كرد و نوشت: اكنون يك سال است كه جنبش سبز در نتيجه عليه گفتمان انحصاري اصلاح طلبان كاملا به محاق رفته است. اما اين جريان قدرت مدار از طريق رسانه هاي پر شمار خود و تريبون هاي متعددي كه در داخل و خارج كشور در اختيار دارد، نه تنها هيچ نقدي بر عملكرد خود روا نمي دارد، بلكه چنين وانمود مي كند كه جنبش كماكان زنده است اما هاله قهرماني اي كه رسانه هاي «صنعت سبز» به دور سر قهرمانان خود مي كشند، از جنس همان هاله ايست كه در طي جنبش اعتراضي بر فراز سر موسوي و كروبي ترسيم مي كردند.
«اخبار روز» مي افزايد: از ميانه حوادث سال 88 به خوبي پيدا بود كه استراتژي جريانات اصلاح طلب در جهت دنبال كردن يك بازي دوگانه تحول يافته است؛ بر مبناي اين استراتژي، اصلاح طلبان در عين وانمود كردن به پايبندي به مبارزات قانوني درون نظام، شرايط ذهني را در جهت تحميل خود به عنوان آلترناتيو نظام آماده مي كردند در واقع فاز اوليه پروژه «آلترناتيوسازي» چندين سال پيشتر كليد خورده است؛ زماني كه بخشي از نيروهاي اصلاح طلب به خارج آمدند. و به مدد امكانات مالي و سازماني خود و با حمايت گسترده دولت هاي غربي، به طور نظام مند روند تخريب اپوزيسيون سنتي برون مرزي و جايگزيني آن را آغاز كردند. «آلترناتيوسازي» از قضا بخش مهم و مرسومي از سويه هاي نيمه پنهان سياست خارجي دولت هاي غربي است. در چنين روندي و با تشديد منازعات داخلي، به تدريج بخش هاي ديگري از سران فكري اصلاح طلب نيز به اين بازوي برون مرزي ملحق شدند؛ در كنار اين طيف «بزرگان»، نسل جواني از ژورناليست هايي كه در مكتب 8 ساله اصلاحات پرورش يافتند نيز به عنوان بدنه بوروكراتيك و اجرايي به اين ساختار سياسي در خارج پيوستند.
اين گزارش مي افزايد: يكدست شدن گفتماني جنبش اعتراضي و استحاله آن به «جنبش سبز مجازي»، تا حد زيادي مرهون فعاليت هاي گسترده بازوي برون مرزي اصلاح طلبان در پناه فضاسازي رسانه اي دولت هاي غربي بود. تاثير جهت گيري هاي سياسي كما بيش هماهنگ رسانه هاي دولتي كشورهاي غربي نظير «بي بي سي فارسي»، «صداي آمريكا و پارازيت»، راديو فردا، دويچه وله، راديو زمانه و غيره را در تقويت و تثبيت اصلاح طلبان نبايد ناديده گرفت ناگفته نماند كه طيف هايي از درون اپوزيسيون سنتي نيز، نظير سازمان فدائيان خلق اكثريت و اتحاد جمهوري خواهان، با مشي سياسي سال هاي اخير خود مسير موفقيت آتي اين پروژه را هموارتر كردند).
اين پايگاه اينترنتي همچنين يادآور شد: تحركات كج دار و مريز داخلي اصلاح طلبان در قالب لاس زدن هاي مكرر با مقوله انتخابات مجلس و نظاير آن و يا در شكل اندكي تهاجمي تر و برون مرزي آن در قالب هدايت جنبش مجازي توسط نهادهايي مانند «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» و رسانه هاي «صنعت سبز» ( از قبيل «جرس» و «كلمه» و «نداي سبز آزادي» و «تحول سبز» و غيره) همگي در خدمت استراتژي اصلي است.
اخبار روز در نهايت نوشت: خلاصه كلام آنكه «توهم جنبش» كه از طريق دميدن رسانه اي در ابعاد «جنبش سبز مجازي» بازتوليد مي شود چيزي نيست جز انكار سوژه گي مردم اين شبه جنبش كاذب و مهندسي شده به طور مشخص در خدمت پروژه «آلترناتيوسازي» اصلاح طلبان است. «جنبش سبز مجازي» در راستاي تحقق چشم اندازهاي خود به ناچار به خلق «رخداد»هاي تصنعي مي پردازد و از دل آنها «قهرمان» توليد مي كند.
     
استتار زير برف شگرد تازه اصلاح طلبان!

دو دوزه بازي فتنه گران مدعي اصلاحات مبني بر اينكه نه در انتخابات شركت مي كنند و نه آن را تحريم مي كنند، حاميان سابق اين طيف را به اعتراض واداشت.
براساس تقسيم بندي انجام گرفته، طيف متواري و خارج نشين اين جريان خواستار عدم شركت در انتخابات و تحريم آن شده اند اما طيف داخلي كه در صورت انتخاب هريك از دو گزينه شركت يا تحريم انتخابات، دچار خسارت هاي عمده اي خواهد شد، به زعم خويش زرنگي به خرج داده و كساني چون خاتمي و برخي اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات ادعا كرده اند در انتخابات شركت نمي كنند و فهرست انتخاباتي هم نمي دهند اما تحريم هم نمي كنند!
اين رويكرد دو سرباخت نه تنها باعث اعتراض مردم انقلابي در كشور شده بلكه حاميان فتنه سبز را هم كه زير بار توقعي كمتر از رويارويي علني با نظام همچون فتنه و آشوب 2 سال پيش نمي روند، شاكي كرده است.
شبكه ضدانقلابي بالاترين در اين باره نوشت: «شركت نمي كنيم، تحريم هم نمي كنيم» يعني چه؟ يكي از مشخصه هاي اصلي اصلاح طلبان در بيان مواضع سياسي خود تناقض گويي و دوپهلو حرف زدن است. جوري كه مخاطب را شديدا دچار سردرگمي مي نمايند. درباره انتخابات پيش روي مجلس مي گويند در انتخابات شركت نمي كنيم. از طرفي هم مي گويند تحريم هم نمي كنيم! يعني چه؟ آيا اين انتخابات را عادلانه مي دانيد و يا نمي دانيد! اگر مي دانيد چرا در آن شركت نمي كنيد؟ اگر نمي دانيد پس چرا آن را تحريم نمي كنيد؟
بالاترين افزود: به نظر مي رسد اصلاح طلبان ناشيانه سعي مي كنند نه سيخ بسوزد نه كباب. هم خدا را داشته باشند و هم خرما را. غافل از اينكه هم سيخ مي سوزد و هم كباب و نه خدا را دارند و نه خرما را. نه ديگر مخالفان شعارهاي عوام فريبانه آنان را جدي مي گيرند و نه حكومت به آنها اعتنايي مي كند. چون ظاهرا هيچكدام ديگر به آنها نيازي ندارند.
اين شبكه همچنين نوشت: مشكل بزرگ اصلاح طلبان همواره بيان اين واقعيت بوده كه آنها به نظام وفادار هستند. آنها براي بيان وفاداري شان به نظام دچار مشكل هستند. اگر بگويند نظام را قبول ندارند مي ترسند تهمت «برانداز» به آنها زده شود. اگر هم به طور كامل نظام را بپذيرند با مخالفان چه كنند. اگر يك اصلاح طلب اين نوشته را مي خواند پس از فرونشاندن عصبانيت خود لطفا بگويد «شركت نمي كنيم، تحريم هم نمي كنيم» يعني چه؟
يادآور مي شود جريان نفاق هم براي نفوذ به مجلس و هم تداوم اجراي پروژه شكست خورده 2 سال پيش لاجرم مجبورند در انتخابات حضور داشته باشند منتها اين بار ترجيح داده اند به اصطلاح با چراغ خاموش و موتور روشن حركت كنند. به اين معنا كه از نامزدهاي خود- به ويژه نامزدهاي سفيد و خاكستري- خواسته اند منفردا ثبت نام كنند، غافل از اينكه وقتي چند بار از اين شيوه استفاده شد ديگر نام آن موتور روشن و چراغ خاموش نخواهد بود بلكه به روش استتار كبك شبيه تر است كه از تمام هيكل خود، كله و منقار را زير برف فرو مي برد و چون چشم هايش جايي را نمي بيند، خيال مي كند ديده نمي شود و كاملا استتار شده است!
     
 افشاي فهرست آدم كشي هاي مريم و مسعود در پادگان اشرف

يك عضو جدا شده سازمان منافقين گوشه اي از جنايت ها و خباثت هاي سران اين سازمان در قبال اعضاي آن را بازگو كرد.
مريم سنجابي در نامه اي خطاب به مريم قجرعضدانلو ابريشمچي رجوي نوشت: مي دانم كه اين نوشته به دستت خواهد رسيد، اگر ذره اي شرافت برايت باقي مانده باشد... آيا يادت هست فائزه اكبريان 29 ساله مدت ها اشك مي ريخت و زار مي زد و آنقدر او را در تنگنا گذاشتيد كه دخترك معصوم از دست تو و تشكيلات تو و انقلاب تو خودكشي و خودش را راحت كرد؟ آيا به ياد داريد آنقدر بر سر «نسرين احمدي» بيچاره فرياد زديد و او را داغان كرديد كه او نيز خودش را كشت؟ آيا بياد داري كه «خدام گل محمدي» بيچاره بيمار و مجروح شديد بود و آنقدر روزها و شب ها التماس مي كرد كه، «من نمي خواهم ديگر در اين سازمان بمانم بيمار هستم و بگذاريد بروم»... و مستمر به دستور تو شب تا صبح بر سرش داد مي زدند كه «تو مزدوري!!و...»، تا اينكه خودش را در هنگام تنظيف سلاح با بنزين به آتش كشيد و به زندگي غمناكش پايان داد.
عضو جدا شده منافقين ادامه مي دهد: آيا به ياد داري در حاليكه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابي هم نداشتيم و ماهانه فقط 7000دينار عراقي (معادل 35 دلار) براي كل وسايل و پوشاك و مواد بهداشتي و كفش و... به ما پرداخت مي كردي، خودت در چه رفاهي غرق بودي و شايد شمارش لباس ها و كفشهايت از هزار بالا مي زد؟ آيا به ياد داري سه سال تمام در «مقر پارسيان» براي تو و مسعود قصري رويايي ساختيم با استخرهاي بزرگ و سرپوشيده و باغهايي پر درخت و پاسيوهايي زيبا و شيك و وسايلي كه همه مارك سلطنتي داشت و ساختمان هايي رويايي...؟ آيا همان زمان به يادت هست كه نزديك همان قصر رويايي تو ( در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نيروهاي بدبخت تو براي ماه ها در خاك و خل و در سوله هايي كه كف آن با خاك بيابان مفروش بود زندگي مي كردند و شب ها بر روي موكت هاي زبر و در كيسه خواب هاي نظامي استراحت مي نمودند و براي هر صدها نفر آنها تنها چهار الي پنج توالت و حمام صحرايي وجود داشت؟
سنجابي در ادامه اين نامه سرگشاده ضمن برشمردن اسامي دختران بخت برگشته اي كه زير مشت و لگد مسعود رجوي افتادند، نوشت: مهري موسوي و مينو فتحعلي مظلوم را يادت هست كه چگونه به محاكمه و لگدمال كردن كشيديد؟ آيا يادت هست در نشست هاي دروني به ما مي گفتيد اين برادران بايستي اينقدر از صبح تا شب كار كنند كه شب مثل جنازه بيهوش شوند تا به «دوران» (مسائل عاطفي و خانوادگي و عاشقانه و جنسي) فكر نكنند؟ به يادت هست براي همان برادران برنامه ريزي مي كرديد كه از چهار و نيم صبح تا 11 شب يك نفس كار كنند، ولي تو و مسعود و فرماندهان عاليرتبه فقط به آنان فحش مي داديد و با هزار بيماري حتي اجازه استراحت به آنها نمي داديد و به دستور شما آنها را در حاليكه حتي در تب مي سوختند با سيلي از بستر بلند مي كردند و به صراحت مي گفتيد اگر به خاطر مريضي توي نشست عمليات جاري بميريد هيچ باكي نيست و باز هم بايد به نشست بياييد در نشست بميريد؟ تو هرگز به ياد نداري كه «پرويز احمدي» و «قربانعلي ترابي» در حاليكه شديدا توسط «نريمان و مختار و نادر و...» كتك خورده و زير مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقي و علي قشقاوي جان باختند!؟ تو حتما فراموش كرده اي كه چه بلايي بر سر محمدحسين سبحاني آوردي و 9 سال او را در اشرف و ابوغريب زنداني كردي و سخت ترين فشارها را بر وي وارد آوردي و نمي گذاشتي از سازمان بيرون برود!؟ تو حتما فراموش كرده اي كه علي قشقاوي را بدون هيچ گناهي 4 سال به زندان هاي ابوغريب فرستادي؟! شرم و شرم و باز هم شرم بر تو باد اگر ذره اي وجدان و احساس در تو مانده باشد!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس