به گزارش مشرق، این مرد 28 ساله صبح دیروز در شعبه ششم دادسرای جنایی به بازپرس مدیر روستا گفت: تولیدی مبل داشتم اما ورشکسته شدم و سه سالی میشود که مسافرکشی میکنم. مادرم هم سرطان دارد و مسئولیتهای زندگی روی دوش من است. ساعت 12 و نیم ظهر چهارشنبه 20 تیر بود که در حوالی شهرک غرب زن جوانی که پسری 8 ساله به همراه داشت از من خواست دربست او را به جایی برسانم.
بیشتر بخوانید:
به سمت خیابانی در شهرک غرب رفتیم و وارد یکی از خیابانها که شدیم از من خواست نگه دارم. او گفت اینجا منتظر بمانیم چون میخواهد نظاره گر صحنهای باشد. وقتی این حرف را شنیدم به زن جوان گفتم خانم من دنبال دردسر نیستم از ماشینم پیاده شوید. اما او اصرار کرد و گفت که دردسری در کار نیست. قبول کردم و 20 دقیقهای منتظر ماندم. در این مدت مدام زن جوان با تلفن صحبت میکرد. از حرفهایش فهمیدم که حکم جلب شوهر ثروتمندش را گرفته است اما انگار حکم جلب باطل شده و او عصبانی شده بود.
بعد هم از من خواست حرکت کنم و در انتهای خیابان دور بزنم. من هم ماشین را روشن کردم اما قبل از رسیدن به انتهای خیابان در نزدیکی یک رستوران جمعیت زیادی جمع شده بودند همین که دور زدم یکی از کسانی که در میان جمعیت ایستاده بود زن را دید و شروع به داد و بیداد کرد.
زن جوان گفت او شوهرم است زود از اینجا دور شویم به درخواست زن از آنجا دور شدیم اما همان مرد با چهار تن دیگر با خودرو به تعقیب ما پرداختند. زن جوان از من خواست او را به کلانتری برسانم من هم او را جلوی کلانتری پیاده کردم و رفتم اما همان مردها مرا تعقیب کردند. از ترس وارد یک کوچه شدم که از بد شانسی بنبست بود.
وقتی میخواستم از کوچه بیرون بیایم شوهر همان زن خودش را انداخت روی ماشینم و برف پاکن را گرفت. از این حرکت ترسیدم و کنترل ماشین را از دست دادم. اختیار ماشین را که بدست گرفتم پایم را روی ترمز گذاشتم اما این بار مردانی که به همراه مرد میانسال بودند مرا از ماشین بیرون کشیدند و به شدت کتکم زدند و مرا به کلانتری بردند. بعد هم فهمیدم مرد ثروتمند در بیمارستان دچار مرگ مغزی شده و جان باخته است.
بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال متهم به اداره آگاهی و تحقیق در رابطه با اظهارات او را صادر کرد.