سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
درسهای یک «سلبریتی باسواد» برای سلبریتیهای بیسواد
«بهمن فرمانآرا» کارگردان سینما و تئاتر کشورمان که هماکنون نیز فیلم «دلم میخواد» را در حال اکران دارد، در بخشی از مصاحبه خود با شماره دوشنبه گذشته روزنامه شرق که پیرامون این فیلم جدید انجام شده، گفته است:
«اینکه منتقد فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی از فیلم من تعریف کند، اسباب خوشحالی من نیست، چون نقد آنها برای من مثل خامه روی کیک است، برای من کیک، ملت ایران هستند. با اینکه امکان زندگی در خارج از ایران را دارم جایی نمیروم. من متعلق به اینجا هستم بهعلاوه هر چیزی که دارم از کشورم دارم و تابهحال هیچ آمریکایی در زندگانی من سرمایهگذاری نکرده است.»[1]
فرمانآرا، یک روز قبلتر از انتشار این مصاحبه نیز طی سخنانی در خبرگزاری ایلنا گفته بود:
تحلیلهای شبکهها و گروههای خارجنشین کاملاً خندهدار و مزخرف است. اگر گروهی در داخل از این سوی بام پرت شدهاند، آنها که در خارج هستند از سوی دیگر بام به زمین افتادهاند. آنها که در خارج نشستهاند از سمت گشاد تلسکوپ دارند به مسائل نگاه میکنند.
او افزوده بود:
افرادی که خارج از کشور تحت هر عنوانی مسائل داخل کشور را تحلیل میکنند و برای آن نسخه میپیچند، دلشان برای کشور نسوخته حتی از مردم طلبکار هستند. واقعیت این است که آنها فقط دلتنگ قدم زدن در کنار دریای خزر یا سفر به شیراز یا رفتن به خلیج فارس هستند و مردم نیز به آنها توجه نمیکنند.
این کارگردان سینمای کشورمان تصریح کرد:
شاید مردم در برخی اعتراضات برای لجبازی با وضع موجود شعارهایی بدهند که خوشامد فردی مثل رضا پهلوی باشد اما واقعیت این است که او هرگز نمیتواند به تهران بازگردد و در کاخ نیاوران پای بگذارد زیرا پدرش که از خودِ او بزرگتر بود نتوانست خودش را حفظ کند.
وی که در عین حال دیدگاه منتقدانهای به اوضاع کشور دارد در بخش دیگری از صحبتهای خود نیز راجع به «امید» گفته بود: واقعیت این است که من فکر میکنم با وضعیت موجود و سیری که کشور طی میکند نسل آینده نسل شادتر و امیدوارتری است.[2]
*ما به وضوح هرچه تمامتر میدانیم که آقای فرمانآرا انتقادات بعضا عجیبی هم به اوضاع کشور دارند و حتی مثلا شاید به رقصیدن مردم در خیابان هم فکر میکنند!
اما فرق است میان انگارههای درست یا غلط با اصل لازمالاتباع واقعبینی و احترام به قوانین و حاکمیت کشور.
نکتهای که در صحبتهای خوب آقای فرمانآرا خود را به رخ میکشد، حفظ حرمت کشور، احترام به مام وطن، مقابله با ناامیدی و بها ندادن به دشمن است.
همان چیزی که باید بعنوان نقطه افتراق و مرزبندی همه ما با دشمنان و بدخواهان این آب و خاک مطرح باشد.
مخاطب خواسته یا نخواسته صحبتهای فرمانآرا نیز در وهله اول، میتوانند سلبریتیهایی باشند که هر از چندگاهی صحبتهایی را بر زبان میرانند که با منطق سخنان فرمانآرا تطابقی ندارد.
آنهایی که از ناامیدی دم میزنند، خود را ارادتمند پاسپورت خارجی نشان میدهند، تأکید دارند که ایران مثل آفریقاست، با قوانین موضوعه کشور سر مخالفت دارند، تظاهر به فمینیست بودن میکنند و اظهار نظرهای سیاسیِ بیمطالعه و اما چپگرای آنها نیز شهره عام و خاص است.
این عده از سلبریتیها شاید اگر فقط یک جمله از فرمانآرا را با خود زمزمه میکردند؛ هماکنون ظرفیتی عظیمتر از امیدواری و همدلی در فضای فرهنگی و هنری کشور وجود میداشت. و آن اینکه «هر چیزی که دارم از کشورم دارم»...
***
«نه خاتمی به عبور از روحانی» عطریانفر: باید پاسخگوی حمایت از روحانی باشیم
«محمد عطریانفر»، فعال اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران سازندگی به تازگی در مصاحبه با روزنامه اعتماد، صحبتهای مهمی را در ضرورت ماندن اصلاحطلبان با رئیسجمهور روحانی و مذمت «عبور از روحانی» مطرح کرده است.
او در این باره میگوید:
اصلاح طلبان نیز هیچگاه ضرورت پاسخگویی در قبال حمایت خود از دولت را نادیده نگرفته اند و پایبند هستند. اصل همین است که دولت ها و حامیان آنها پاسخگو باشند. اصلاحات نیز باید پاسخگو باشد و تا این لحظه نیز پاسخگو بوده است.
عطریانفر همچنین با اشاره به صحبتهای اخیر علیرضا علویتبار مبنی بر اینکه اصلاحطلبان نباید با روحانی غرق شوند، تصریح میکند:
صحبتهای آقای علویتبار محترم است اما اکنون بحث غرق شدن نیست. قرار نیست اصلاح طلبان غرق شوند. اصلاح طلبان حامی دولت بودهاند و این حمایت ناشی از اندیشهای بوده است که مسئولیتبار است و نیاز به پاسخگویی دارد. بر همین اساس در شرایط فعلی باید ایفای نقش کنیم. این تصور که مراقب باشیم تا با دولت غرق نشویم یک بدآموزی دارد و آن بدآموزی این است که هر اصلاح طلبی که تا دیروز به حمایت از دولت افتخار می کرد و آن را در پیشبرد گفتمان و آرمان های اصلاحات موثر می دانست، امروز از دولت فاصله بگیرد. من ضمن احترام برای آقای علویتبار و فرمایشاتشان دوستان را از بدآموزی احتمالی این نظر پرهیز میدهم.
این عضو حزب کارگزاران سازندگی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفته است: حتما، باید در هر شرایطی از دولت حمایت کرد زیرا ما عملکرد دولت، توفیقات و دستاوردهای آن را در پارادیم اصلاحات یک دستاورد قابل دفاع میدانیم.
در ادامه صحبتهای عطریانفر همچنین میخوانیم:
باید همه ما واقع بین و مسئولیت پذیر باشیم. نباید فقط در خوشی های دولت سهیم باشیم بلکه باید در مصائب و مشکلات نیز با دولت همراه بود و دستی بر آتش داشت. بزرگان اصلاحات نیز همین نظر را دارند. امروز آقای خاتمی و دوستان دیگر همین دغدغه را داشتند.[3]
*صدای «عبور از روحانی» دیرگاهیست که در اردوگاه اصلاحطلبان به گوش میرسد و کلید آن نیز از صبح روز انتخابات دولت دوازدهم زده شد.
امروز کار چپها به جایی رسیده است که صراحتا از ضرورت استعفای رئیسجمهور روحانی سخن میگویند[4] و یا اینطور اظهار میکنند که مسئولیت کارهای روحانی با ما نیست.[5]
فلذا معلوم نیست عطریانفر و خاتمی قصد دارند چه نقشی را در این حرکت آغاز شده ایفا کنند؟!
چه اینکه آنها حکما بهتر از هرکسی میدانند که حرکت این قطار یکسالی هست که آغاز شده و سرنشینان قطار که این روزها حتی از این میگویند که روحانی و احمدینژاد یکی هستند! نیز به هیچ وجه من الوجوه قصد ماندن با کارنامه روحانی بویژه در دو انتخابات سال 98 و 1400 را ندارند.
میتوان اینطور برآورد کرد که چهرههایی مثل عطریانفر و خاتمی که معتقد به ماندن با روحانی هستند (فرض بر اینکه این قضیه تصنّعی نباشد)؛ از هماکنون وارد یک بازی از پیش بازنده شدهاند و صدای آنها هم پژواکی در اردوگاه اصلاحات نخواهد داشت.
در این میان اما یک مسئله دیگر به شدت خودنمایی میکند و آن تحلیلی است که چندی قبل در وبلاگ مشرق با مضمون «محو خاتمی» به مخاطبان محترم ارائه شد.[6]
«سعید حجاریان» به تازگی طرحی با عنوان «تشکیل هسته سخت اصلاحات» را مطرح کرده است. طرحی با این محتوا که تعدادی افراد بعنوان هسته مرکزی اصلاحطلبان شناخته شوند و به تعیین سِیر خطوط کلی این جریان خاص سیاسی بپردازند.
ما در وبلاگ مشرق این سؤال را مطرح کردیم که پس تکلیف «لیدر اصلاحطلبان» چه میشود و جای او در این گذار از فرد به گروه چیست؟!
علی شکوریراد، اینطور به این سؤال پاسخ داد که «ایده آقای حجاریان نمیخواهد فقط اصلاح طلبان را منسجم کند، بلکه میخواهد اعتماد مردم را به اصلاح طلبان بازگرداند و سرمایه اجتماعی را احیا کند...حرف آقای حجاریان این است که فرد باید در نهاد ادغام شود تا آن نهاد که پایایی بیشتری می تواند داشته باشد تقویت شود.»
دقت شود که از نظر برخی محافل تحلیلی، حجاریان در رأس هرم مطالبه «عبور از روحانی» است. زیرا هماو بود که حتی در ایام دولت یازدهم از این گفت که «شکست روحانی شکست ما نیست»! و هماو اولین نفری است که بحث استعفای روحانی را مطرح کرده است.
ارکان تحلیل، اکنون واضحتر به نظر میرسند... چهرههای پشت پرده اصلاحات هماکنون دلایلی کافی برای محو خاتمی در اختیار دارند.
او بعنوان یک چهره بیاراده و البته منزوی شده، هم عاملی برای قفل بودن فعالیتهای جریان خاص است و هم آنطور که عطریانفر گفته، نظر آنها برای عبور از روحانی را هم برنتافته است.
فلذاست که باید به سمت محو او حرکت کرد.
در فرجام این ایده که ارکان آن با تحلیل مشخص شده است، سناریوهای مختلفی وجود دارد...
***
از اینهمانی روحانی با چرچیل تا بهتر بودن لیبرالیسم از انقلابی بودن
مشاور روحانی میگوید رئیسجمهور لیبرال است!
«محمد قوچانی»، فعال اصلاحطلب، عضو حزب کارگزاران سازندگی، دبیر شورای بررسیهای ویژه ریاستجمهوری و مشاور رسانهای حجتالاسلام حسن روحانی طی مقالهای بلندبالا در شماره روز گذشته (دوشنبه) روزنامه سازندگی به دفاع از صحبتهای اخیر رئیسجمهور روحانی در جمع سفرای ایران پرداخت.
او در یادداشت خود که با موضوع تقابل ایران و آمریکا در پسابرجام نوشته شده، میگوید:
حسن روحانی از لحاظ معیارهای علم سیاست، سیاستمداری برخاسته از سنت راست مدرن یا لیبرالیسم محافظهکار تلقی میشود.
قوچانی سپس در اپیزود پایانی یادداشت خود با یک اینهمانی بین چرچیل و روحانی، بصورتی کنایهآمیز به یک فیلم انگلیسی اشاره میکند و مینویسد:
«سال گذشته پس از جدایی انگلیس از اروپا، هنرمندان آنگلوساکسون به یاد نقش قهرمان ملی خود وینستون چرچیل در نجات اروپا (به خصوص فرانسه) از دست فاشیسم هیتلر افتادند و چند فیلم در این باره ساختند. فیلم «تاریکترین لحظات تصمیمگیری» روایتی از مصائب چرچیل از چگونگی به قدرت رسیدن او با وجود عدم اقبال افکار عمومی و احزاب سیاسی، توطئه احزاب سیاسی (حتی حزب خود او) در برکناری چرچیل و هدایت او به صلح ضعیف با آلمان نازی، اختلاف دیدگاه در عالیترین سطوح حاکمیت، پارلمان و حزب و مقاومت چرچیل برای اتخاذ بهترین تصمیم در برابر دشمن نازی است.
چرچیل نیز لیبرالی محافظهکار بود که بر خلاف انتظار، قهرمان مقاومت ملی انگلیس شد و توانست در اوج بیاعتمادی نخبگان سیاسی و نظامی، در رأس حاکمیت قرار گیرد و غرور و اقتدار ملی دولت و ملت انگلیس را احیا کند. فیلم نشان میدهد که چگونه یک لیبرال میتواند بیشتر از هر انقلابی، مقاومت کند و برای نجات میهن و آزادی در برابر امپریالیسم بایستد و در راه امیدبخشی به جامعه حتی از آبرو و حیثیت خود عبور کند و اسیر پوپولیسم چپ و راست نشود.»
*ما نمیدانیم موضع رئیسجمهور در مقابل اینهمانی روحانی با چرچیل، لیبرال محافظهکار خواندن روحانی و تأکید بر اینکه یک لیبرال بهتر از انقلابیون میتواند اهل مقاومت باشد، چیست؟!
اما هرچه هست نیاز به شفافسازی وجود دارد زیرا سکوت مؤید رضاست...
کارگزارانیها خیلی وقت است که بر قبله بودن لیبرالیسم تأکید دارند و از مرعشی تا شخص قوچانی، در این باره داد سخن دادهاند.
کما اینکه مثلاً حسین مرعشی، طی اظهارتی در سال 84 از این گفت که ما کارگزارانیها لیبرال دموکراتهای مسلمانیم.[7]
نکته جالبتر آنست که کارگزارانیها گویا درباره انقلابی بودن هم انقلتهای اساسی دارند و هماکنون نیز معتقدند ایران به مدد منش لیبرالی رئیسجمهور روحانی است که مقاومت کرده نه به دلیل توانمندیهای داخلی منبعث از رویکردهای انقلابی و اسلامی!
مرعشی چند سال قبل در این باره گفته بود: «باید بررسی کرد که آیا منافع ملی ما این است که در منطقه یک کشور پیشتاز انقلابی باشیم یا یک کشور اقتصادی. این دو اولویت کاملا با یکدیگر متضاد است که در برخی موارد نمیتوان آنها را با یکدیگر جمع کرد»[8]
نگرشی که تبلور آنرا در کنایههای محمد قوچانی در اشاره به فیلم چرچیل، به رأیالعین میبینیم.
***
1_ http://sharghdaily.ir/fa/main/print/191978
3_http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3775959