به گزارش مشرق، «حسن رضایی » در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
صاحب این قلم در زمره کسانی قرار میگیرد که طی ماههای گذشته و پس از آغاز موج نخست پشیمانی از رای به حسن روحانی در فضای مجازی، همواره خواستار پاسخگویی پدرجد دولت دوازدهم به عنوان مخاطب اصلی این اعتراضات شده است. محمد خاتمی نه فقط به خاطر آن دو مثقال کلمه «تَکرار میکنم»؛ که بالاتر، به خاطر مهیا و هماهنگ کردن کاندیدای پوششی در حمایت از حسن روحانی، سرخط کردن رسانههای پرشمار اصلاحطلب برای هجمه به افکار عمومی و ترساندن آنها و در نهایت تحریک چهرههای شناختهشده اصلاحطلب در مسیر کفنپوشی برای استقرار دولت دوم روحانی، بیش از هر بنی بشری روی این کره خاکی در رقم زدن وضع کنونی اقتصاد مقصر است. اگر هم فکر میکنید حکایت کفنپوش شدن اصلاحطلبان در راه فریب و ترساندن مردم، برخاسته از قلم این حقیر است، لازم است برخی واقعیات تاریخی را با هم مرور کنیم!
مثلا اینکه محمدرضا خاتمی، برادر همین جناب تکرارچی گفته بود: «ما تضمین روحانی هستیم». یا اینکه رسول منتجبنیا اظهار داشته بود: «اصلاحطلبان فدایی روحانی هستند!» ابراهیم اصغرزاده از دیگر چهرههای افراطی همین جریان به دانشجویان منتقد دولت میگفت: «باید بروید دست روحانی و ظریف را ببوسید!» و عبدالله ناصری، مشاور سیاسی تکرارچی اعظم پا را از این فراتر گذاشته، میگفت: «اصلاحطلبها باید تا آخر عمر دست ظریف را ببوسند!» حالا اما ظاهرا مشتاقان دستبوسی وزیر امور خارجه جای دیگری مشغولند و فرصت دستبوسی ظریف و برجامش چندان فراهم نیست. دعوای فعلی اصلاحطلبان فعلا بر سر این است که ماچ کردن دست ظریف، تا کجا به مصلحت منافع آنهاست. گروهی اعتقاد به رها کردن دارند، گروهی از آن سر بام افتاده، مشتاق گاز گرفتن دست ظریف شدهاند و گروهی دیگر در برزخی بین این دو، سه انتخاب، همچنان حیرانند.
عصای سحرآمیز هدایت این جماعت متنوع اما جایی دیگر است؛ همان که از ابتدای این مطلب گفتم که مردم بارها از او خواستهاند پاسخگوی اردیبهشت ۹۶ باشد. خاتمی حالا ظاهرا پس از ماهها بیخبری به کارمندان رسانهای دفترش دستور داده محتوای صحبتهایش-البته نه به صورت تصویری و کامل- با جمعی از همان جماعت یادشده را منتشر کنند. چنانکه در رسانههای اصلاحطلب آمده، خاتمی در این جلسه ابتدا با فروکاستن نقش عظیم خود در ایجاد وضعیت کنونی به یک شهروند معمولی، با رندی هر چه تمامتر گفته است: «به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام، به خاطر نقصها وکمبودهای موجود، با همه وجود از مردم عذرخواهی میکنم». درستتر اما این است که خاتمی بگوید: «بنده به عنوان باعث و بانی اصلی وضعیت کنونی و کسی که با در دست داشتن مهار چندین رسانه، سلبریتی، فعال رسانهای، متخصص جنگ روانی و ... مردم و افکار عمومی را به طرز محیرالعقولی فریب دادم، با تمام وجود عذرخواهی میکنم».
من پیشتر گفتهام که خاتمی بنا بر آنچه از مشاوران و نزدیکانش میشنویم، هرگز حاضر به عذرخواهی از افکار عمومی و جبران مافات نخواهد شد. انتشار هدفمند بخشی از سخنان او در یک جمع محفلی که سرانجام تحت فشار افکار عمومی صورت پذیرفته، به واقع، تاییدی موکد بر گمانههای پیشین ما در این مورد است. چنانکه پیداست، او نهتنها مسؤولیت سنگین خود را در این مقوله نمیپذیرد که با تقلیل دادن نقش خود به شهروندی معمولی مثل فرضا بقال سر کوچه حسنعلی علاف، باز هم در پی فریب افکار عمومی است. اینجا اما سوالی مطرح میشود: خاتمیای که دیروز با فریب افکار عمومی و ترساندن مردم، مقدمات تصاحب پستها و مناصب دولتی، مجلس و شوراها را برای دوستان و نزدیکانش فراهم کرد، امروز در پی چیست؟ پاسخ چندان پیچیده نیست و میتوان با مرور بخشی دیگر از حرفهای پخششده از تکرارچی اعظم در همان محفل به آن دست یافت.
به واقع، نقطه کانونی سخنان خاتمی، نه عذرخواهی تصنعیاش از مردم، که راهکارهایی است که او مثلا برای رفاه حال مردم و نجات اقتصاد از وضعیت فعلی(!) پیشنهاد کرده است. چنانکه رسانههای اصلاحطلب نوشتهاند خاتمی برای برونرفت از شرایط کنونی ۱۵ راهحل را وسط گذاشته است: تغییر فضای حذف، نفی و دفع یکدیگر، باز شدن راه گفتوگو، تغییر نگاه رسانههای ملی، ایجاد فضای باز و امن(!)، برداشتن حصر، آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی، اعلام عفو عمومی، رفع محدودیتهای بیجا، شنیدن صدای مردم، پاسخگویی دولت، زنده نگه داشتن اعتماد مردم به مجلس، تشکیل دادگاههایی با هیات منصفههای مردمی، کارآمدی بیشتر قوای سهگانه و نهادهای حاکمیتی، پایان دادن افراط و تندروی و در نهایت محدود کردن دایره غیرخودی!
حکماً افکار عمومی هم بوق هستند که نفهمند جناب تکرارچی اعظم دوباره آنها را بوق فرض کرده و در این راه آنقدر زیرک است که میخواهد با نتیجه خرابکاری خود هم، به نفع باند خود کاسبی سیاسی کند! بد نیست بدانیم محمد خاتمی به تبع آنکه ۲ دوره رئیس دولت بوده، همچنان که سال ۸۸ میدانست رخ دادن تقلب گسترده در سیستم انتخاباتی ایران محال است، در سالهای ۹۲ و ۹۶ هم میدانست تحریمها تاثیر حداکثر ۱۵ درصدی بر اقتصاد ایران دارند، با این حال برای منافع شخصی و گروهی، در تمام این موارد پا روی حق گذاشت و دست به فریب مردم زد. دوستانش به صراحت گفتند دولت یازدهم «رحم اجارهای» اصلاحطلبان است؛ او ولی در عمل همین را نشان داد اما به گمانم دوره این فریبها تمام شده است و افکار عمومی خواهند گفت: جسارتا خودتی!