سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
سوگواری برای گردنه باجگیری!
محمد صرفی در کیهان نوشت:
پنجشنبه 25 مرداد، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در نشستی خبری از تشکیل «گروه اقدام ایران» در این وزارتخانه خبر داد و گفت هدف از ایجاد این گروه هماهنگی و اجرای سیاست واشنگتن در برابر ایران، در دوره پس از خروج آمریکا از توافق هستهای، با هدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی است. وزیر خارجه آمریکا با بیان اینکه ما باید تغییرات عمدهای را در ایران ببینیم، هدف اصلی را تبدیل ایران به یک کشور عادی عنوان کرد. ریاست «گروه اقدام ایران» بر عهده برایان هوک، مدیر فعلی بخش سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکاست و طبق اعلام پمپئو، وی به صورت مستقیم به وزیر خارجه گزارش خواهد داد.
درباره چرایی انتخاب هوک چند نکته قابل تامل است. اگرچه وی در ابتدای تشکیل دولت، از منتقدان سیاست خارجی شخص ترامپ بوده اما تغییر مواضع و هماهنگ شدن با سیاستهای دولت یکی از عوامل ادامه کار وی با دولت ترامپ است. هوک که از سوی رکس تیلرسون به عنوان مدیر بخش سیاستگذاری انتخاب شده بود، نقش عمدهای در این وزارتخانه بازی میکرد و توانست از توفان ترامپ که تیلرسون و مک مستر مشاور امنیت ملی کاخ سفید را با خود برد، جان سالم به در ببرد. وی از زمستان سال گذشته تا اردیبهشت ماه که ترامپ به طور رسمی از برجام خارج شد، مسئول مذاکره با اروپا برای اصلاح برجام به شکل دلخواه واشنگتن بود که در نهایت این مذاکرات به جایی نرسید.
روابط و روحیات شخصی هوک نیز در این انتخاب بیتاثیر نیست. حمایت از رژیم اسرائیل در میان سیاستمداران آمریکایی نه تنها رویهای رایج، بلکه واجب است و هوک این روحیه و عملکرد را بهشکلی اعلاء و ویژه دارد. 12 سال پیش که جان بولتون (مشاور امنیت ملی فعلی دولت آمریکا) نماینده آمریکا در شورای امنیت (زمان دولت بوش پسر) بود، هوک مشاور وی بود. سال گذشته در حالی که پمپئو به عنوان نامزد تصدی وزارت خارجه برای اخذ رای اعتماد سنا به مشکل خورده بود، هوک در عبور دادن وی از سد سنا نقش مهمی را بازی کرد و البته روابط نزدیک وی با جرارد کوشنر داماد ترامپ که نفوذ زیادی در کاخ سفید دارد را نباید نادیده گرفت.
اما چرا دولت آمریکا و شخص پمپئو تصمیم به راهاندازی یک مرکز ضد ایرانی در وزارت خارجه گرفتهاند؟ اهداف و دستور کار این مرکز چیست و چه پیامی برای تهران دارد؟ پمپئو پیش از تصدی پست وزارت خارجه، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیا- بود. وی در زمان ریاست خود بر سیا «مایکل دی آندریا» -مشهور به آیتالله مایک- را به عنوان رئیس اتاق عملیات سیا علیه ایران منصوب کرد. از این منظر میتوان گفت تاسیس «گروه اقدام ایران» اقدام ویژه و جدیدی نیست و در راستای سیاست اعلامی دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی است. این موضوع از چشم تحلیلگران آمریکایی نیز دور نمانده و آنان عنوان «اقدام» برای این گروه را صرفاً یک نمایش و کار سمبلیک میدانند، برای اقداماتی که بهصورت مستمر در حال انجام است.
یکی از مهمترین نکات درباره این پست جدید در وزارت خارجه آمریکا آن است که دولت ترامپ و شخص پمپئو در زمینه سیاست خارجی بهشدت تحت فشارهای داخلی هستند. روابط و نشست ترامپ با ولادیمیر پوتین – رئیسجمهور روسیه، مذاکرات مبهم و نافرجام وی برای خلعسلاح کرهشمالی (علیرغم هیاهوی اولیه درباره موفقیت نشست سنگاپور)، جنگ تجاری و حملات لفظی ترامپ به متحدان اروپایی و ناتو و بالاخره خروج یک طرفه از توافق هستهای با ایران به امید دستیابی به امتیازات بیشتر از جمله محورهای این انتقادات هستند.
اوایل مرداد ماه پمپئو در جلسه استماع سنا حاضر شد. جلسهای که بیشتر شبیه بازجویی از وی بود و سناتورها انتقادات شدیدی از سیاست خارجی کاخ سفید ابراز کردند. باب کورکر رئیسکمیته روابط خارجی سنای آمریکا در این جلسه گفت: «دولت به ما میگوید درباره سیاست خارجی نگران نباشید، صبور باشید ما دارای راهبرد هستیم. اما از جایگاه ما به نظر میرسد چنین راهبردی وجود ندارد و مقامات کاخ سفید هر روز که از خواب بیدار میشوند تصمیمهایی میگیرند و آنها را اجرا میکنند و برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد.»
بخش قابل ملاحظهای از تحلیلگران آمریکایی نیز با کورکر هم نظر هستند. چند روز پیش استیون سیمون و جاناتان استیونسون در نشریه فارین افرز نوشتند؛ «دولت ترامپ هیچگونه سیاست منسجمی در قبال ایران ندارد. ترامپ فقط به فکر مهار قدرت ایران نیست بلکه میخواهد به نفوذ این کشور در منطقه پایان دهد، خلعسلاح شود و عملا رژیم آن تغییر کند، خواستههایی که حکومت ایران به علل عمیق راهبردی و ایدئولوژیک نمیتواند به آنها تن دردهد. اگر ترامپ بخواهد به همه خواستههای خود در مورد ایران دست یابد باید جنگ تازهای در خاورمیانه به راه اندازد اما از قرار، وی به فکر جنگ نیست و در ضمن مردم آمریکا نیز از چنین جنگی حمایت نخواهند کرد. به این ترتیب متوجه میشویم که ترامپ سیاست منسجمی درباره ایران ندارد و فقط ذهن وی شکلی وسواسگونه، درگیر مسئله ایران است.»
تشکیل «گروه اقدام ایران» به ریاست هوک تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر این سردرگمی و نمایش انسجام و تمرکز در دستگاه دیپلماسی آمریکاست. هوک 45 روز پیش نشستی خبری برگزار و در آن سیاستهای دولت ترامپ درخصوص ایران را تشریح کرد. مروری بر سخنان وی، نشاندهنده ماموریت آینده او در پست جدید است. «گروه اقدام ایران» در عمل دو رویکرد جاری آمریکا را دنبال خواهد کرد؛ نخستین ماموریت در حوزه تحریمی با تشدید رایزنیهای دیپلماتیک با سایر کشورها برای قطع یا کاهش روابط تجاری با ایران است و ماموریت دوم گسترش عملیات روانی با مخاطب قرار دادن مردم ایران است. محور اصلی این عملیات روانی آن است که آمریکا خصومتی با شما ندارد و اگر میخواهید از شر تحریمها راحت شوید، جمهوری اسلامی باید سیاستهای خود را تغییر دهد و به گفته پمپئو، تبدیل به کشور عادی شود. از نظر آمریکاییها کمک ایران به عراق و سوریه برای مقابله با تروریستهای دست پرورده و زیر چتر آمریکا، بیثباتسازی منطقه نام دارد و بمباران اتوبوس کودکان یمنی و تکه تکه کردن آنان توسط رژیم آلسعود، در راستای امنیت و ثبات منطقه است!
هوک در سخنان خود یکی از ماموریتهای گروه تحت امر خود را حمایت از ایرانیها عنوان کرده است. ادعاهای هوک درباره حمایت از ایرانیها که تقلید مواضع پوچ و مضحک رئیسش پمپئو و رئیسرئیسش ترامپ است، در نوع خود جالب و البته مضحک است. درباره این ادعای ابلهانه، نگاهی به ماجرای سحر نوروززاده کفایت میکند. وی که افسر اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکاست و 13 سال سابقه کار دارد – از دولت بوش پسر تا کنون- چند سال پیش به وزارت خارجه پیوست و در دفتر سیاستگذاری مشغول بکار شد. پس از آنکه یک رسانه آمریکایی مدعی شد نوروززاده در ایران متولد شده و در وفاداری او تشکیک شد، هوک به راحتی وی را از این بخش اخراج کرد! حال آنکه والدین نوروززاده 50 سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده و خود وی نیز زاده و بزرگ شده این کشور است. اخراج یک افسر اطلاعاتی که کاملاً در خدمت اهداف آمریکاست با اتهام دروغین تولد در ایران، گویای میزان دلسوزی هوک و مجموعه تحت امرش برای ایرانیهاست!
اما نکته مهم و قابل تامل دیگر زمان اعلام تشکیل این گروه ضدایرانی است. همزمانی این موضوع با سالروز کودتای آمریکایی سال 1332 که به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت شاه فراری منجر شد، هوک را با این پرسش خبرنگاران مواجه کرد که آیا انتخاب این زمان به معنای صحه گذاشتن بر سیاست «تغییر رژیم» از سوی کاخ سفید است. هوک در پاسخ گفت؛ این مسئله کاملاً اتفاقی است! نکته زمانی دیگر سخنان آقای روحانی است که درست یک روز قبل از اعلام این گروه در هیئت دولت مطرح شد. آقای روحانی در بخشی از سخنان خود گفت؛ «با روند خوبی داشتیم مذاکره میکردیم اما خودش(ترامپ) آن را تخریب کرده و پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و میگوید باید چگونه عبور کنم!؟ اگر میخواستید عبور کنید، چرا خراب کردید؟ اگر میخواستید همدیگر را ببینیم چرا پل را خراب کردید؟ خودشان پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و داد میزنند. اینکه نشد. اگر راست میگویید بیایید پل را دو مرتبه درست کنید. پل را که درست کردید خود به خود و به طور طبیعی رفت و آمد درست میشود!»
در حالی که آمریکاییها از تشکیل «گروه اقدام ایران» با هدف تشدید فشار خبر میدهند، سوگواری و حسرت خوردن برای مذاکرات خوب! پیشین و دعوت آنان برای ترمیم پل مذاکرات، چه پیامی را به طرف مقابل ارسال میکند؟ ترامپ تا کنون بارها گفته است که ایرانیها بالاخره مجبور به مذاکره خواهند شد. آنچه آمریکاییها مذاکره میخوانند، تسلیم شدن در برابر باجخواهی دوازدهگانه آنان است که پمپئو اواخر اردیبهشت ماه در بنیاد هریتیج مطرح کرد. آنچه آقای روحانی پل مذاکرات میخواند، در واقع گردنه باجگیری بود که علیرغم آن همه امتیاز نقد داده شده، به اشتهای سیری ناپذیر کدخدا پایان نداد.
آمریکاییها شمشیر را از رو بستهاند و با ادبیاتی استعماری از بیان باجخواهیهای خود ابایی ندارند. هوک مامور شده تا پل روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها را تخریب کند. در این شرایط وظیفه دولت حفاظت و مستحکم کردن این پل هاست یا دعوت آمریکا به ترمیم پل مذاکرات؟! مدتهاست ایران در هند و چین به عنوان دو شریک تجاری عمده تهران، سفیر ندارد. چرایی این خلأ، مبهم و بسیار عجیب است. مانند آنکه شما در وسط معرکه جنگ، دو سنگر مهم و کلیدی خود را خالی بگذارید!
موضع آقای روحانی حاوی این پیام است که در صورت بازگشت آمریکا به برجام، ایران نیز حاضر به مذاکره است. این پیام، نتیجهای جز امیدوار کردن دشمن و تشدید فشار نخواهد داشت. آمریکا با وقاحت از برجام خارج شده و دولت آقای روحانی همچنان مشغول عمل به تعهدات برجامی خود بدون کاستن سرسوزنی از آن است. چرا آمریکا باید به توافقی بازگردد که خروج از آن هیچ تبعات و هزینهای برای آن نداشته است؟! تمام نکته در همین مسئله تاسف بار نهفته است. آمریکاییها گمان میکنند که عدم عمل به تعهدات خود و هرگونه سیاست و اقدام ضدایرانی آنها، بیپاسخ و بدون هزینه است. این ذهنیت، آنان را جری و گستاختر کرده است. باید به آنها فهماند اقداماتشان بیهزینه نیست. گزینههای ایران برای تحمیل هزینه به آمریکا، متنوع و متعدد است و واشنگتن بارها طعم تلخ آن را چشیده است، اما گویا آمریکاییها حافظه ضعیفی دارند و نیاز است بار دیگر این طعم را به آنان یادآوری کرد.
امپراتور در مسیر تنهایی
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
بیماری تحریم « ایالات متحده آمریکا هر روز شدیدتر می شود و کشورهای بیشتری را در بر می گیرد. پس از کوبا، ایران و کره شمالی، عراق زمان صدام، لیبی زمان قذافی، روسیه و ده ها مورد دیگر، این بار این بیماری کشوری را هدف قرار داده که با آمریکا در عمده ترین پیمان های نظامی جهان هم پیمان است؛ ترکیه.
بهانه تحریم دو وزیر ترکیه ای، ادامه بازداشت کشیش آمریکایی است که مقامات ترک وی را از وابستگان به فتح ا... گولن - مردی که گفته می شود عامل کودتای ناموفق دو سال پیش بوده است – می دانند.از سوی دیگر اختلاف میان دو کشور بر سر تحویل جنگنده های اف 35 درخواستی ترکیه باعث شده است تا مقامات ترک تهدید به شکایت در محاکم بین المللی را مطرح کنند. با این حال تاثیر این تنش ها بر اوضاع داخلی به ویژه تحولات اقتصادی ترکیه مثبت نبوده است.تحولات اخیر باعث شده است تا نرخ برابری لیر این کشور به سرعت کاهش یابد. از چند ماه پیش، نرخ برابری لیر در برابر ارزهای معتبر، روندی نزولی داشت که گفته میشود ناشی از نگرانی درباره سیاستهای اقتصادی دولت بوده است. تحریم وضع شده از سوی آمریکا که احتمالا به نشانهای از تزلزل در موقعیت بینالمللی ترکیه تعبیر شده، این روند را سرعت بخشیده است. علاوه بر کاهش ارزش لیر، بازار سهام ترکیه نیز به تشدید اختلاف با آمریکا واکنش نشان داده و بهای سهام و اوراق بهادار، به خصوص اوراق قرضه دولت ترکیه نیز با کاهش قابل توجهی مواجه شده است.درمقابل،کاخ سفید نیز تصمیم ترکیه برای دو برابر کردن تعرفه واردات خودرو، سیگار و تجهیزات الکترونیکی از آمریکا را محکوم و آن را اقدامی در مسیر نادرست ارزیابی کرده است.ترکیه این اقدام را در واکنش به آن چه «حمله آمریکا به اقتصادش» توصیف کرده، انجام داده است. ایالات متحده تعرفه واردات علیه فولاد و آلومینیوم ترکیه را طی هفته گذشته دو برابر کرده است.
با این حال، میزان واکنش بی سابقه و غیر منتظره دونالد ترامپ به ادامه بازداشت یک کشیش در کشور هم پیمان، تردیدهایی را درباره واقعی بودن دلایل آمریکا در اعمال تحریم علیه ترکیه ایجاد کرده است. این تحریم ها برای مداوای بیماری جدیدی است که ایالات متحده به آن دچار شده است؛ «بیماری تحریم».
هم اکنون آمریکا قدم به دورانی گذاشته است که می توان آن را دوران تهدید متحدان نامید . ایالات متحده که در ابتدای قرن بیستم از یک جمهوری به یک امپراتوری در تراز بین المللی بدل شد، همچون تمامی امپراتوری های تاریخ با دو ابزار یعنی 1 - تطمیع و 2 - تهدید، پذیرش داوطلبانه یا اجباری قدرت های پیرامونی را به دست آورد. برای چندین دهه، آمریکایی ها به شکل چشمگیری در قبال عموم متحدانش، سخاوتمند و دست و دلباز عمل می کرده است. در دو جنگ جهانی اول و دوم، آمریکایی ها برای پیروزی دیگران میلیاردها دلار هزینه کردند؛ اروپای بعد از جنگ جهانی دوم با طرح مارشال بازسازی شد، ژاپن با جنگ کره و جنوب شرق آسیا با جنگ ویتنام از سقوط به دامان کمونیسم رهایی یافتند و اروپا باپول های هنگفت آمریکا در ناتو نجات یافت. حتی چین نیز با سرمایه آمریکایی ها به ابرقدرت اقتصادی جهان بدل شده است. سرانجام این که به قول دونالد ترامپ، جنگ های پس از 11 سپتامبر هفت تریلیون دلار هزینه روی دست مالیات دهندگان آمریکایی گذاشت.
اما آمریکای قرن بیست و یکم مانند آمریکای قرن بیستم، کشور ثروتمندی نیست تا با سخاوتمندی، محبت و احترام متحدانش را خریداری کند. آمریکای کنونی، کشوری مقروض و بی پول است که دلاری برای بذل و بخشش میان متحدانش ندارد. با ناتوانی در ادامه سیاست پرهزینه تطمیع ، ایالات متحده راه تهدید متحدانش را در پیش گرفته است. متحدان یا باید هزینه حفظ امنیت خود را داوطلبانه به ایالات متحده بپردازند یا خطر تهدیدات این کشور را به جان بخرند. ناتو زیر فشار افزایش هزینه های دفاعی قرار دارد، اعضای نفتا باید در تجارت با آمریکا مدارا کنند، چین بر سر مواجهه با بزرگ ترین جنگ تجاری تاریخ بشر قرار دارد و حتی سعودی ها و متحدانش باید بخشی از هزینه هفت تریلیون دلاری جنگ های پس از 11 سپتامبر را بپردازند یا این که دولت هایشان ظرف یک هفته سرنگون خواهد شد. سرانجام این که ترکیه، متحد ایالات متحده در ناتو یا به خواست واشنگتن تمکین می کند یا با جنگ اقتصادی مشابه جنگ آمریکا با ایران مواجه خواهد شد.
اکنون ایالات متحده برای حفظ امپراتوری پر هزینه خود، از سخاوتمندی به باج گیری از متحدان روی آورده است در حالی که این رویکرد، متحدان سیاسی- اقتصادی آمریکا را به تدریج به سمت قدرت های سخاوتمند دیگر سوق خواهد داد که بارزترین آن، چین است. همچنین تشکیل ائتلاف های جدید بدون آمریکا، دیگر گزینه پیش روی متحدان رنجیده ایالات متحده از اجرای سیاست «اول امریکا» خواهد بود. گرچه جایگزینی تهدید به جای تطمیع، زمان فروپاشی امپراتوری جهانی ایالات متحده را به تاخیر خواهد انداخت، اما آن چه باقی می ماند، «امپراتوری تنها» خواهد بود؛ امپراتوری که حتی به متحدان سیاسی- نظامی خود در ناتو هم رحم نخواهد کرد.
تفکر سیستمی، راهحل مشکلات اقتصادی
امید رامز در وطن امروز نوشت:
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیرشان در دیدار اقشار مختلف مردم فرمودند: «کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسؤولان متفقند بر اینکه عامل این حوادث، تحریمهای خارجی نیست، عامل این حوادث درونی است، مشکلات داخلی است».
بر همین مبنا برای برونرفت از مشکلات اقتصادی موجود لازم است به مسائل اقتصاد با نگاهی جدید و ویژه نگریست، زیرا ساختار اقتصادی فعلی، نظام برنامهریزی کشور، واکنش به نتایج تصمیمات و اظهارات برخی مسؤولان نشان میدهد متاسفانه در حوزه اقتصاد فاقد این نگاه بودهایم؛ نگاهی که به اقتصاد به عنوان یک نظام ارگانیک و یک سیستم دینامیک مینگرد؛ سیستمی با مجموعه اجزا و عناصر مرتبط با یکدیگر که هدفی را دنبال میکنند، از محیط بیرون تاثیر میپذیرند و بر آن تأثیر میگذارند. سیستمی که یک کل است و نمیتوان آن را به اجزای مستقل تقسیم کرد. این نگاه مبتنی بر مولفههایی است که نهتنها در حوزه اقتصاد بلکه در هر حوزه دیگری نیز کارآ و اثربخش است.
1- شرایط محیطی را سرزنش نکنیم
مدیران و سیاستمداران غالبا عادت دارند مشکلات و تبعات تصمیمهای خود را به محیط بیرونی نسبت دهند. «راسل ایکاف» نظریهپرداز مشهور تفکر سیستمی این ویژگی را با نام «عقلانیت» میشناسد. وقتی کنش عناصر محیطی سیستم مطابق انتظار ما نیست ولی تبعات آن متوجه سیستم ما است، این کنش و رفتار را غیرمعقول و غیرمنطقی میدانیم؛ مثال بارز آن را در ماههای اخیر شاهد بودهایم. دولت براحتی آشفتگی بازار ارز و سکه و کالاهای اساسی را متوجه «رفتار غیرعقلانی مردم» میکند و از پذیرش مسؤولیت برنامهها و تصمیمهای گذشته خود شانه خالی میکند. مردم اگر چه در «کل نظام اقتصادی کشور» از عناصر داخلی سیستم محسوب میشوند ولی درباره «دستگاه برنامهریزی و اجرایی اقتصادی» محیط محسوب میشوند. اگر سیستم برنامهریزی و اجرایی کشور فشل است، محیط را سرزنش نکنیم، مسؤولیتپذیر باشیم.
2- به روابط علّی توجه کنیم نه روابط همبستگی
«استر من» نظریهپرداز تفکر سیستمی مثال معروفی نقل میکند. او میگوید حجم فروش بستنی و نرخ جنایات، همبستگی (Correlation) مثبت دارند. یعنی میزان فروش بستنی و نرخ جنایتها در تابستان افزایش و در زمستان کاهش مییابد. با این حال آیا منطقی است عامل بروز جنایتها را فروش بستنی بدانیم؟ قطعا خیر! واقعیت این است که علت اساسی هر دو مورد یادشده، افزایش دمای هواست. از این نمونهها در اقتصاد و سیاست هم داشتهایم. دولت سعی دارد نابسامانی بازار طی 4 ماه گذشته را به خروج آمریکا از برجام مربوط کند. نمونه اظهارات مسؤولان را در بیانات کذایی وزیر امور خارجه شاهد بودیم، در حالی که رابطه خروج آمریکا از برجام و نابسامانی اقتصادی نه یک رابطه علّی بلکه صرفا یک رابطه همبستگی بوده است. علت واقعی نابسامانی میزان نقدینگیای بود که طی ۵ سال 3 برابر شد و به ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان رسید. علت واقعی عدم توجه به بخشهای مولد اقتصاد و همچنین بحران بانکی بوده است. فنر تورم را سیاستهای پولی دولت و بانک مرکزی که منجر به رشد سرسامآور نقدینگی شد، فشردهتر میکرد، اگر نه پیش از خروج آمریکا از برجام نیز به گفته رئیسجمهور طی 3 سال گذشته دلارها با چمدان وارد میشد؛ روابط علّی را کشف کنیم.
3- تاخیر سیستمها در پاسخ
تاخیر زمانی بین رفتار سیستم و کنش اجزا با نتایج حاصله را نباید فراموش کرد. مثال واضح برای تشریح این اصل این است که از لحظه باز کردن شیر آب گرم تا آمدن آب گرم یک فاصله زمانی است. این فاصله ممکن است شما را دچار خطا کند که شیر آب گرم را بیشتر باز کنید اما در این صورت پس از لحظاتی نه با آب گرم بلکه با آب داغ مواجه خواهید شد. به همین ترتیب فاصله زمانی بین تصمیم و عمل با تبعات ناشی از آن ممکن است سیاستگذار را دچار خطا کند. دولت طی ۵ سال اقدام به چاپ پول کرد و بانکها نیز در این 5 سال (و البته قبل از آن) خلق اعتبار کردند و نقدینگی به مرور انباشته شد ولی نتیجه این سیاستها و تصمیمها امروز خود را نمایان میکند؛ به تصمیمات بلندمدت نگاه کنیم.
4- مقاومت سیستم در برابر سیاستها
در بسیاری از موارد تلاش برای حل یک مشکل بدون توجه به علل ریشهای، آن مشکل را بدتر یا اثرات آن را به نقاط دیگر سیستم منتقل میکند. در حوزه اقتصاد وقتی سیاستگذار به جای فعالیت مولد به سفتهبازی پاداش میدهد، پدیدهای رخ میدهد که «میلتون فریدمن» از آن به عنوان «بادکنک» یاد میکند. وقتی شما یک بادکنک را میفشارید تورم بادکنک از بین نمیرود بلکه از نقطه زیر دست شما به سایر نقاط بادکنک منتقل میشود. در اقتصاد نیز زمانی که تولید و ایجاد ارزش افزوده به اندازه کافی جذاب نباشد، وقتی سیاستگذار سیاست پیشفروش سکه را در پیش میگیرد، سیستم اقتصادی به فشار سیاستگذار واکنش نشان داده و نقدینگی را از بخش سکه و طلا نه به بخش واقعی تولید، بلکه به بازار مسکن، خودرو و... منتقل میکند، در واقع سیستم در مقابل سیاست شما به نوعی مقاومت میکند، لذا لازم است به علل واقعی مشکلات توجه کنیم.
5- تفکر ترکیبی در کنار تفکر تحلیلی
برای بررسی هر سیستمی 2 نوع تفکر وجود دارد. تفکر اول تحلیلی است که با تفکیک و تجزیه سیستم به اجزا و عناصر، عملکرد هر یک از اجزا، جدا از سایر اجزای سیستم، بررسی میشود. تفکر دوم ترکیبی است که در آن سیستم به عنوان جزئی از سیستم کلیتر بررسی میشود. مثلا برای بررسی تحلیلی دانشگاه، آن را به اجزا و عناصر جزئی تجزیه میکنیم ولی در تفکر ترکیبی دانشگاه را جزئی از یک نظام کلیتر یعنی نظام آموزشی مد نظر قرار میدهیم. در حوزه اقتصاد نیز این گزاره صادق است. از دهه ۷۰ با تشکیل مکتب نیاوران در اقتصاد کشور سعی بر این بود اقتصاد صرفاً به عنوان مجموعهای از قواعد ریاضی جهانشمول تقلیل داده شود. این در حالی است که برای سیاستگذاری و برنامهریزی در نظام اقتصادی لازم است به اقتصاد در کنار حوزههای فرهنگ، علوم اجتماعی، سیاست، تاریخ و... ذیل مفهوم کلیتری به نام علوم انسانی نگریسته شود. گفته میشود تفکر تحلیلی به «دانش» و تفکر ترکیبی به «درک» منجر میشود؛ اقتصاد را ریاضیزده نکنیم.
6- تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک
اگر از اقتصاددانان و مردم بپرسند مشکلات اقتصادی موجود را در چه میبینید، احتمالاً لیستی از مشکلات را برای شما ردیف خواهند کرد. در حالی که امروز ثابت شده روابط علّی، یکطرفه و خطی نیست و اصطلاحا مبتنی بر یک حلقه بازخورد رفتار میکند. بدین معنی که ممکن است علاوه بر اینکه علت بر معلول تاثیر بگذارد، معلول نیز بر علت اثرگذار باشد و حتی ممکن است معلول، خود علت رویدادی دیگر باشد. به طور مثال دولت با افزایش هزینهها و کسری بودجه، ممکن است بدون توجه به عواقب کار، تصمیم بگیرد پول چاپ کند. چاپ پول، نقدینگی و متعاقبا تورم را افزایش میدهد. وقتی تورم افزایش یافت در حلقه بازخورد مجددا هزینههای دولت اعم از هزینه پروژههای عمرانی، بودجه جاری، حقوق کارمندان و پرداختی به صندوقهای بازنشستگی نیز افزایش مییابد؛ به عواقب اقتصادی تصمیمها به صورت دینامیک بیندیشیم.
عزتالله انتظامی آقای خوب، آقای کامروا!
جلیل اکبری صحت در ایران نوشت:
عزتالله انتظامی که دیروز جمعه پس از عمری تلاش و زندگی عزتمندانه چهره در نقاب خاک کشید، به تعبیر خواص جامعه و کلیت سینمای ایران آقای بازیگر شناخته میشد و به تعبیری دگر، یکی از پنج قله بازیگری قرن اول سینمای ایران؛ در کنار جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمد علی کشاورز و بازیگر از دست رفته داود رشیدی.
بی شک در کارنامه بسیار پر بار بازیگری عزتالله انتظامی آثاری درخشان و کم نظیر دیده میشود که نام بردن از همه آنها از حوصله این مقال خارج است. اما باید یادآور شوم که عمده محبوبیت او از همکاری مستمر با علی حاتمی بزرگ که همین روزها زادروزش را گرامی داشتیم، ناشی میشود.علی حاتمی را در سینما، سعدی سینما میدانند و این او بود که بازیگر قدر دهه چهل تئاتر ایران را به سحر کلام و تصویر در ذهن علاقهمندانِ نسلهای سینمای ایران جاودانه ساخت. جایگاهی که حتی از همنسلان او نیز بسیار بعید است بتوانند بدان دست یابند. من هم مثل همه کسانی که او را در قاب سینمای نجیب ایران جاودانه میدانند؛ به نقش بسیار مهم مهرجویی بزرگ در شکفتن و ساختن آقای بازیگر آگاهم اما ناگفته پیداست که این علی حاتمی بود که از یک بازیگر تئاتری هنری مورد قبول خواص بازیگری برای همه عمر ساخت و چنان شد که پس از ناتوانی استاد در سالهای آخر عمر چنان ثلمهای در عرصه بازیگری ایجاد شد که سینمای ایران با همه تواناییاش جایگزینی نداشته و سالها نخواهد داشت.
عزتالله انتظامی این بخت یاری را داشت که با همه بزرگان سینمای ایران و همه نسلهای سینمای ایران همکاری داشته باشد و حاصل این همکاری حضوری مستمر در ذهن مخاطب است. انتخاب درست در کنار شانس فراوان وجود فضای مناسب و همکاران ممتاز او را نماد نسل طلایی سینمای ایران کرد.
فیلمهایی که عموماً این بازیگر فقید کار کرده است در دوره آنالوگ و ابتدای دوره دیجیتال سینمای وطنی است، اما به لطف فضای مجازی تیکه فیلمها، پلانهای درخشانی از او دست به دست میچرخد و تأثیر خود را به جا میگذارد. دیالوگهایی که بزرگان ادبیات و سینمای ایران نوشتهاند و او گفته است به ضربالمثلهایی تبدیل شده که در محاورات مردم به وضوح دیده میشود. متناسب با ایام و مسائل سیاسی، اجتماعی که بر کشور میرود، بسیار ازاین مثلهاینو میشنویم. حاجی واشنگتن، هزار دستان، گاو یا همان عزاداران بیل و... دستمایههای بهرهمندی جامعه ازاین خوان گستردهاند. عزتالله انتظامی در اواخر دوران بازیگریاش فیلمی بازی کرد به نام «مینای شهر خاموش» به کارگردانی امیر شهاب رضویان.
این فیلم که اواخر دولت دهم ساخته شد درمیان النگ دولنگ فرهنگی سیاسی دولت غافل «نهم و دهم» مغفول ماند و دیده نشد. او در این فیلم که بنمایه جامعه شناختی بزرگی را باخود یدک میکشد، در کنار سه نسل از بازیگران به ایفای نقشی ماندگار میپردازد. القصه در این فیلم او بیآنکه بخواهد به جستوجوی عشقی خاموش و از دست رفته میرود، بیآنکه این درد را جار بزند. نسل میانه فیلم نیز در جستوجوی عشقی گمشده در میان خرابههای بم است اما او برای رسیدن به رؤیای همیشگی خویش عمر سترونش را به رخ نمیکشد.
بار و بنه برمیدارد و به دل خاک کویر میزند تا نخلها به مدد عشق قدیمی او به خاک و آب بم دوباره سبز شوند. او میداند عشقش کیست و چرا نیست اما نمیداند که اهل زمین چرا نمیدانند و نمیتوانند از زمین آب بجوشانند. عشق سوزان او در عمق قنات میجوشد و زمین نیز چنان میکند...
حکایت انتظامی بزرگ با ما چنین است که در این فیلم به اختصار و اشاره گفتم. ما او را ستایش میکنیم اما جای پای او نمیگذاریم چون راهی که او و دیگر بزرگان رفتند کاری سخت و سترگ است و نسل ما عمیقاً به فضای مجازی ایمان دارد بیآنکه بداند ریشه هر مجازی در حقیقت واقعیت است. عزتالله انتظامی را با دو حرکت اجتماعی نیز به خاطر میآورم. رفتاری که همیشه با صداقت همراه بود. بهره بردن از محبوبیتش در کاستن از آلام اجتماعی. وقتی در کمپینهای متعدد برای نجات اعدامیانی که به هر دلیلی پای چوبه دار بودند و اوتلاش میکرد رضایت خانواده مقتولان را جلب کند تا مهر و بخشش در کشور جاری و ساری شود. و دوم بهرهبرداری سیاسی از محبوبیتش برای ثبتنام یکی از نامزدهای رد صلاحیت شده در سال 92، که چونان آهوی رمیدهای در چشم دوربین نگاه کرد و بعدها گفت که به چه لطایفالحیلی او را به صحنه نمایش سیاست پوپولیستی دولت دهم آوردهاند...انتظامی هم مثل همه ما یک انسان معمولی بود اما فرقش با بسیاری از ما صداقتش بود که ویژگی او بود. کاری که آقای بازیگر کرد، کاری است چون کندن قنات در دل کویرکه سخت و جانکاه است و کار ما نگهداری ازاین قنات. اما ما از قنات فقط سهم آب میخواهیم و قنات در حال خشکیدن است... کسی باید که دوباره بار و بنه بردارد و به دل زمین بزند وعاشقی کند. ضجه زند که زمین بجوشد دوباره! آقای بازیگر هنرمند و انسانی کامروا بود. وقایع بسیار دید و اندیشه بسیار شناخت. آموخت و یاد داد و بسیار سختی کشید اما درپایان عمر جز کامروایی ازاو که جزو قلههای فرهنگی دوره معاصر ایران پر تلاطم است چیزی به یاد نمیآوریم. کامروایی همان عاقبت بخیری است که او چنین سرنوشتی یافت.آقای بازیگر، آقای خوب، که نامش به آقایی و نکویی برده خواهد شد. خدایش بیامرزد.
دلیل حمایت مقام معظم رهبری از روحانی
محمد عبدالهی در رسالت نوشت:
یکی از نکات مهم دیدار اخیر اقشار مختلف مردم با رهبر معظم انقلاب اسلامی، حمایت رهبرانقلاب از شخص رئیس جمهور در کنار سرزنش بی تدبیرها بود.این موضع در دیدار چندی پیش اعضای هیئت دولت و همچنین دیدار سفیران، کارداران و مسئولان وزارت امور خارجه با رهبر انقلاب نیز مورد تاکید قرار گرفته بود. در یادداشت پیش رو به چرایی این مسئله می پردازیم.
اعتقاد به مردم سالاری دینی
حضور و مشارکت مردم در عرصه سیاسی کشور و ضرورت جاری شدن خواست و اراده مردم همواره مورد تاکید امام راحل و رهبری معظم انقلاب اسلامی بوده است که ریشه در اصول اسلام دارد. در توضیح این مسئله می توان گفت از آنجا که حاکم و مردم دو رکن اساسی حکومت هستند و با فقدان هر کدام حکومت موضوعیت پیدا نخواهد کرد، لذا دین اسلام پیوند میان مردم و حاکم جامع الشرایط یا همان "ولی فقیه"را مورد توجه قرار داده است. در این چارچوب، بین حاکم و مردم حق و تکلیفی دو سویه ایجاد می شود؛ بدین صورت که از یک سو مردم، مکلف به اطاعت از اوامر حکومت هستند و از سوی دیگر حاکم نیز وظیفه دارد با رعایت مصالح مردم قانون مداری را سرلوحه خود قرار داده و خواست و انتخاب مردم را در جامعه جاری کند.
این معنای واقعی دموکراسی یا مردم سالاری دینی است که در آن مردم نقشی کلیدی در تعیین مجریان و قانونگذاران دارند. به دیگر سخن، دموکراسی در کشور ما با رعایت چارچوب اسلامی و انتخاب افرادی که دارای شرایط لازم باشند، اعمال می شود و این روند از هنگام پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون به اجرا در آمده است.به طور خاص در ارتباط با شخص رئیس جمهور در صورت احراز شرایط مندرج در قانون اساسی و انتخاب مردم ،
از سوی ولی فقیه منصوب گردیده و دولت او مشروعیت
می یابد. امام راحل و رهبری معظم انقلاب در راستای مردم سالاری دینی همواره در طول سالیان پس از انقلاب خواست و اراده و انتخاب مردم را از اصول ثابت خود قرار داده اند. لذا صیانت از خواست و انتخاب مردم در تمامی دولت ها مورد تاکید
رهبری معظم بوده است: «هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم، رأی مردم و خواست مردم را انکار کند... بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خیمه نظام اسلامی، سرِ پا نمیشود و نمیماند.» 14/3/78.
حمایت همیشگی رهبری معظم انقلاب از همه دولت ها
مقام معظم رهبری بر اساس مصالح عقلانی کشور؛ در تمام دولتها از روسای جمهور حمایت کردهاند.این یکی از رویههای ثابت و همیشگی رهبر انقلاب است و مختص به شخص خاصی نیست . حمایت ایشان از دولتهای مختلف با به کار بردن الفاظی مانند "رکن رکین نظام " درباره آیت الله هاشمی، رئیس جمهور دولت های پنجم و ششم و حمایت ایشان از خاتمی در دولت های هفتم و هشتم یا حمایت صریح از احمدی نژاد و تکرار واژه "دولت خدمتگزار" از آن جمله است.
معظمله در خلال یکی از سخنرانیهای خود میفرمایند: «دأب بنده این است که همیشه از همه دولتها که بر سر کار هستند حمایت میکنم؛ امروز هم همینجور است، بعد از این هم انشاءالله تا زنده هستیم همینجور خواهد بود.» (۱۳۹۶/۳/۲۲)
معظم له در جای دیگری میفرمایند: "البته بدیهی است که رهبری از فرد خاصی حمایت نمیکند؛ از معیارها حمایت میکند. ما دنبال این هستیم که این معیارها تحقق پیدا کند. بنده دنبال این هستم که شخصی سر کار بیاید و قوه مجریه را اداره کند که خود را خدمتگزار مردم بداند و توانایی داشته باشد و به آرمانهای امام و نظام اسلامی معتقد و پایبند باشد و حقیقتاً عدالت و مبارزه با فساد برای او حائز اهمیت باشد."
لذا داب رهبر معظم انقلاب همواره این بوده که از رفتارهای صحیح روسای جمهوری ایران در تمام دولت ها حمایت کنند. همچنانکه اخیرا شاهد موضعگیریهای منطبق با منافع ملی از سوی شخص رئیسجمهور در خارج از کشور بودیم و رهبر معظم انقلاب در کنار گلایه های اجرایی و مدیریتی به دولت ،این کار را ستودند.
جلوگیری از اختلاف و تشتت و سوءاستفاده دشمنان خارجی
یکی دیگر از مطالبات مهم رهبر انقلاب از مسئولان کشور بستن هرگونه راه برای سوءاستفاده دشمنان داخلی و خارجی است. قطعا شنیده شدن صدای دوگانه از داخل کشور راه را برای فتنه انگیزی و سوءاستفاده دشمنان هموارتر می کند لذا از منظر ایشان ضروری است که در مقابل دشمنی های مستکبرین جهان از مسئولین کشور صدایی واحد شنیده شود. بدیهی است یکی از دلایل حمایت معظم له از دولتهای مختلف به این مسئله بر می گردد.
خط بطلان بر سناریوی جنگ روانی داخلی
دامن زدن به شایعه استعفای زودهنگام رئیس جمهور به منظور متهم کردن نظام یا جریان انقلابی به داشتن سناریویی برای به بن بست کشاندن دولت آقای روحانی و مظلوم نمایی از دولت توسط تئوریسین اصلاحطلبان در روزها و ماههای اخیر را باید سناریویی با ابعاد داخلی و خارجی برای جهت دهی به رخدادهای آینده و مدیریت افکار عمومی دانست که رهبری معظم انقلاب با هوشیاری تمام خط بطلانی بر آن کشیدند.
جمعبندی
با نگاهی کلان به مواضع رهبر انقلاب در مورد دولتهای مختلف میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1. تعاریفی که مقام معظم رهبری از دولتها بیان فرموده اند در مرحله اول به منظور هدایت افکار عمومی و مسئولان کشور به سمت ارزش های انقلاب اسلامی است.
2. نگاه کلان به ساختار نظام حکم می کند که رهبری در صورت تبلور هرنوع صفت خوب و منطبق بر ارزشهای انقلاب اسلامی در دولتها از آن تمجید کنند.
3 . این تلقی که برخی اشتباهات دولت ها را با تعاریفی که مقام معظم رهبری از روسای جمهور کرده اند می توان توجیه کرد کاملا اشتباه است چرا که این حمایت ها علیرغم برخی خطاهای روسای جمهور به منظور ایجاد یک پشتیبانی محکم برای نظام جمهوری اسلامی ایران است و معطوف به افراد خاص نیست.
کارگروهی برای جبران شکست
سید رحیم نعمتی در جوان نوشت:
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا، روز پنج شنبه و در نشست خبری پرده از طرح جدیدش علیه ایران برداشت. این طرح در مورد ایجاد بخش تازهای در وزارتخانه تحت سرپرستی او به نام گروه اقدام ایران، (iran Action Group) است که او در این نشست برایان هوک را به عنوان رئیس این بخش معرفی کرد. پمپئو در این نشست مدعی شد که وظیفه این گروه عملیاتی کردن استراتژیهای دولت امریکا برای تغییر رفتار ایران است و برای این کار هم از متخصصان سیاست خارجی چه در وزارت خارجه و چه در دیگر بخشهای دولت امریکا استفاده خواهد شد. به این ترتیب، پمپئو برای پیشبرد برنامه تهاجمی ترامپ علیه ایران در قالب بازگشت تحریمها گروه عملیاتی خود را به راه انداخته و ریاست این گروه را هم به دست کسی داده که به قول خود پمپئو، تجارب گستردهای در خصوص سیاستهای مربوط به ایران دارد.
این تعریف پمپئو از هوک بیراه نیست چرا که او از زمان دولت بوش در پستهای ارشدی مثل دستیار وزیر خارجه در سازمانهای بینالمللی، دستیار ارشد سفیر امریکا در سازمان ملل و دستیار ویژه رئیسجمهور امریکا کار کرده، اما از زمان حضور رکس تیلرسون در وزارت خارجه امریکا بود که به طور مستقیم درگیر پرونده ایران شد. او در آن موقع سرپرست کارگروهی بود که وظیفهاش مذاکره با دولتهای اروپایی برای گنجاندن شرایط مورد نظر دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، در برجام بود تا ترامپ حاضر به ماندن در برجام شود.
او دست کم در آن مأموریت شکست خورد، چون نتوانست مأموریت خود را به سرانجام برساند و با اروپاییها بر سر یک فرمول نهایی به توافق برسد و به همین دلیل هم ترامپ از برجام خارج شد. حالا و با این کارنامه معلوم نیست که او چگونه خواهد توانست مأموریت جدیدش را با موفقیت پشت سر بگذارد. هوک وعده داده یک سری پرسنل حرفهای را در گروه خود جمع خواهد کرد تا با همه شرکای امریکا در تماس باشند و به ادعای او، اقدام بینالمللی در تمام دنیا شکل بگیرد. او میگوید که جزئیات کار را بعد اعلام خواهد کرد، اما باید گفت که برنامه او برای مخاطبانش در آن نشست خبری چندان نامعلوم نیست که جزئیات بتواند چیز تازهای از ابعاد آن را روشن کند.
واقعیت این است که دولت امریکا و به خصوص دو وزارت خارجه و خزانهداری این کشور در طول این سه ماه پس از خروج از برجام مدام با طرفهای خارجی در تماس بوده تا آنها را قانع به پذیرش تحریمها علیه ایران بکنند. هیئتهای امریکایی از هر دو وزارت خارجه و خزانهداری امریکا به کشورهای اروپایی، چین، هند و ترکیه رفتهاند، اما نتیجه سفر آنها چیزی نبوده که انتظارشان را برآورده کند چرا که این کشورها حاضر به همکاری نشدهاند و برای مثال، چین به صورت رسمی گفته که حاضر به تبعیت از تحریمها نخواهد شد و به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد. دو تن از اعضای هیئت امریکایی دو هفته قبل به تارنمای بلومبرگ گفته بودند که امریکا نتوانست مقامهای چینی را به توقف واردات نفت از ایران ترغیب کند و تأیید کردند که این اقدام چین «ضربهای به تلاشهای دولت دونالد ترامپ برای منزوی کردن جمهوری اسلامی» میزند.
بنابر گزارش روزنامه والاستریت ژورنال، چین علاوه بر ادامه خرید نفت از ایران کانالهایی مثل بانک کانلان، زیرمجموعه شرکت ملی نفت چین را در اختیار دارد که میتواند از طریق این کانالها و بدون دغدغه از تحریمهای ثانویه امریکا «معادل میلیاردها دلار پول نفت» را بپردازد. به نظر میرسد که پمپئو بعد از این ناکامیها در این چند ماه برای ایجاد ائتلاف جهانی برای حمایت از تحریمها است که حالا به فکر افتاده گروه اقدام ایران را راهاندازی کند تا تماسهای دولت امریکا با دیگر کشورها از طریق این گروه و به صورتی مسنجم انجام شود. از سوی دیگر، معلوم نیست که این گروه تا چه اندازه با معاونت تروریسم و اطلاعات مالی در وزارت خزانهداری ارتباط دارد که توسط سیگال مندلکر، مشاور سابق وزارت امنیت داخلی امریکا، اداره میشود. مندلکر حدود دو ماه قبل و در اندیشکده راستگرای بنیاد دفاع از دموکراسیها گفته بود که معاونت او در تلاش است دولتها و شرکتهای خارجی را متقاعد به انصراف از همکاری اقتصادی با ایران کند. این همان وظیفهای است که پمپئو برای هوک و گروه اقدام ایران تعیین کرده و همین نیز رقابت یا دستکم موازیکاری بین دو وزارتخانه را مطرح کرده است. شاید این دو وزارتخانه به نوعی بین خود تقسیم کار کردهاند، به این نحو که مذاکرات سیاسی با هوک باشد و پیگیریهای اقتصادی با مندلکر تا دولت امریکا دو اتاق جنگ اقتصادی علیه ایران داشته باشد، اما با تجربه این چند ماه باید گفت که امریکا در این جنگ دیگر نمیتواند مثل دور قبل تحریمها آن قدر همراه با خود داشته باشد تا ائتلاف جدی علیه ایران به راه بیندازد و در عمل سیاست به صفر رساندن روابط اقتصادی با ایران به نتیجه نخواهد رسید.