سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
خط نفوذ و خودزنی پسابرجام
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
برخی رویکردهای مدیریتی بوی «نفوذزدگی» و خسارت میدهد. به نظر میرسد با دستکاری در ادراک و محاسبات روبرو هستیم. اگر قرار باشد آمریکا نقشههای ضد ایرانی خود را بهروزرسانی کرده باشد، از کدام منافذ وارد میشود؟ قطعا ایران به نسبت سال 1332 دهها برابر قدرتمند شده و آمریکا برعکس، به موضع ضعف افتاده است. این تغییر اساسی موازنه را درباره پیروزی و تداوم 40 ساله انقلاب و سپس، ریشه دواندن در عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین و حتی حیاطخلوت کاخ سفید در آمریکای لاتین مشاهده میکنیم. در عین حال نباید از مکاید دشمن بهویژه در زمینه نفوذ و اخلال و اختلال غافل شد.
1- امیر مومنان علیهالسلام به مالکاشتر فرمود «صلحی را که دشمن تو را بدان بخواند و رضای خدا در آن باشد رد نکن... ولکن الحذر کلّ الحذر من عدوّک بعد صلحه فانّ العدوّ ربّما قارب لیتغفل. اما به تمام معنا از دشمنت بعد از صلح با او برحذر باش که بسیار باشد نزدیک شود تا شبیخون بزند و غافلگیر کند. بنابراین احتیاط پیشه کن و در این کار، حسن ظن را متهم بدار». دشمن، چنانکه در اظهارات کسانی مانند جان ساورز رئیسوقت MI6 دیده میشد، برجام را بهانهای برای کاستن از سرعت شتابان انقلاب، هدررفت فرصتها و پل (معبر) نفوذ میدانست اما در این سو کسانی هستند که هنوز هم خیال میکنند برجام، پل دوستی و شراکت ما با آمریکا و اروپاست.
2- رهبر انقلاب در چند سال اخیر تصریح کردند مهمتر از برجام، مسئله نفوذ جریانی و فرهنگی دشمن است. ایشان 4 شهریور 94 در دیدار دولتمردان فرمودند «جزو نگرانیها و دغدغههای من این است که دشمنان هدفهایی را در ذهن میپرورانند... دشمنیها کاسته نشده، این را نباید از نظر دور داشت. همه دستگاهها مطلقاً توجه داشته باشند که ما در داخل نقشه طراحی شده دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم؛ که فلان تصمیم سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی کمک بکند به آن بسته دشمن». همچنین 24 شهریور 94 در دیدار فرماندهان سپاه خاطر نشان کردند «یکی از راههای نفوذ، ایجاد خلل در باورهای انقلابی و دینی است... دشمنان ما مکرر میگویند شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاری هستید [اما]... این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را کنار بگذارید و دنبال نکنید! اگر روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ هم وجود نداشت. معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف».
3- مقتدای حکیم انقلاب 4 آذر 94در دیدار فرماندهان بسیج گفتند «در شیوه نفوذ فردی، عناصر نفوذی با زدن ماسکِ رفتاری یا گفتاری و در چهره دوست، در خانه افراد مورد نظر یا دستگاه و تشکیلات فرد مسئول ورود میکنند. هدف مهمتر از جمعآوری اطلاعات و جاسوسی که در نفوذ موردی تعقیب میشود، تصمیم سازی است... نفوذ جریانی و شبکهای، خطرناکتر از روشهای دیگر است. در این روش، دشمن در درون ملّت و در داخل کشور شبکهسازی میکند تا آرمانها، باورها، و در نتیجه سبک زندگی را تغییر دهد. در نفوذ بسیار خطرناک جریانی، مجموعهای از افراد با هدفی دروغین، با روشهای متفاوت با هم مرتبط میشوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود. این زمینهساز تغییر باورها و ارزشها است. به این ترتیب، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق میکنند. مدیران، نخبگان و افراد مؤثر در تصمیمات کلان، هدفهای مشخص پروژه نفوذ هستند».
4- آقای روحانی بهتر از هرکس میداند اروپاییها در توافقات 15 سال پیش تعهداتی کردند که زیر همه آنها زدند. با این وجود، توافق برای طیفی از عوام و خواص زینت داده شد. عجیبتر اینکه کسانی مانند آقای لاریجانی هم برخلاف تجارب تاریخی، به غرب خوش گمان شدند. لاریجانی آبان83 به روزنامه همشهری گفته بود «در مذاکرات هستهای پاریس، مروارید غلتان دادیم و آبنبات گرفتیم. در این مذاکرات، بر پشتوانه اقناع ملی تکیه نشد. برخی وعدههای اروپا مانند مساعدت آنها برای ورود ایران به سازمان تجارت جهانی، معامله مروارید غلتان با آب نبات است. درخواستهایی مانند عضویت در WTO، درخواست یک بار مصرف است، اما دست کشیدن از غنیسازی که یک حق است، تکلیفی مستمر و دائمی برای ایران ایجاد میکند».
5- ششم آذر ۱۳۸۶ در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشجویی از لاریجانی پرسید «شما گفتید در مذاکرات سال 1382 درّ غلطان را دادیم و آبنبات گرفتیم، هنوز هم به این حرف اعتقاد دارید یا خیر؟». لاریجانی در پاسخ تاکید کرد «آقای روحانی آن زمان از راههایی استفاده میکرد که راههای صحیحی برای مذاکره نبود و من مکررا به آنها درخصوص عواقب این گونه مذاکرات هشدار داده بودم. هنوز هم معتقدم درّ غلطان را دادیم و آبنبات گرفتیم». پرسش این است: چه تغییری در رفتار فریبکارانه غرب پدید آمده بود، که آبنبات چوبی بعدی غرب، فتحالفتوح پنداشته شد و در کمتر از 20 دقیقه در مجلس به تصویب رسید؟ کسانی در جلسات گفتند «باید یک حالی به آمریکا بدهیم تا توافق شکل بگیرد» و در برجام مرتکب همین خطای راهبردی شدند. این رفتار، دشمن را به ادب و انصاف و احترام واداشت، یا مانند گرگی که بوی خون شنیده باشد، وحشیتر و عهدنشناستر کرد؟
6- آقای روحانی تصور میکند مذاکرات و توافق، پلی بود که فاصلهها را برداشت و آمریکا و ما را به هم رساند. به این ادبیات دقت کنید؛ «با روند خوبی داشتیم مذاکره میکردیم اما آمریکا خودش پل را خراب کرده و میگوید باید چگونه عبور کنم!؟ اگر میخواستید عبور کنید، چرا خراب کردید؟ اگر میخواستید همدیگر را ببینیم، چرا پل را خراب کردید؟ پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و داد میزنند. اینکه نشد. اگر راست میگویید بیایید پل را دو مرتبه درست کنید». فردای این سخنان، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا (رئیسپیشین CIA) گفت: «مذاکره پیششرطهایی دارد. راهبرد آمریکا، افزایش فشار بر ایران تا زمانی است که شاهد تغییر زیادی در رفتار ایران در داخل و خارج باشیم». آمریکاییها بیپروا میگویند در حال خصومت و افزایش فشار برای دیکته کردن خواستههای خود هستند؛ بیآنکه کمترین شرمندگی درباره نقض توافق موجود داشته باشند. اما این طرف، با ادبیاتی عاطفی و حاکی از دلشکستگی، از آمریکا گله میشود. در واقع با دو درک کاملا متضاد روبرو هستیم که موضع دولت ما را بهشدت شکننده میکند. روحانی حتی اگر به صلاح خودش و حفظ برجام هم میخواست عمل کند، نباید چنان منفعل عمل میکرد که آمریکا به دست درازی بیشتر تحریک شود.
7- مذاکرات منتهی به برجام، دولت ما را روی پل عملیات و ضربات آمریکا برد، نه اینکه پلی برای شراکت و دوستی باشد. کسانی که میگویند مذاکره با ترامپ را بپذیریم یا حتی او را به تهران دعوت کنیم (چنانکه موسویان عضو اولین تیم مذاکرهکننده و متهم ارائه اطلاعات به بیگانگان گفت)، متوجه باشند یا نباشند، عملا از روحانی میخواهند حلقوم برجام را بفشارد و به دست خود، آن را خفه کند! این دقیقا آرزوی آمریکاست که دولت ایران بپذیرد ضمن ادامه یکطرفه تعهدات برجامی، پای مذاکره جدید بنشیند! نشریه آتلانتیک در این باره تحلیل قابل تاملی دارد؛ «قبول مذاکره جدید با واشنگتن به منزله پذیرش مرگ برجام است. رویکرد ترامپ، با آنچه اوباما انجام داد تفاوت چندانی ندارد. او با اعمال تحریم به ایران فشار آورد تا به میز مذاکره بیاید. وقتی ایران به مذاکره بپردازد، قبول کرده که برجام دیگر وجود خارجی ندارد. اگر روحانی با ترامپ مذاکره کند، دیگر امتیاز منزوی کردن آمریکا را از دست خواهد داد».
8- حجم برخی سوءمدیریتها و آدرسهای کاملا اشتباه -نظیر سیاستهای اقتصادی یک سال اخیر از جمله درباره ارز و یا آنچه در تبلیغات توافق برجام دیدیم- عادی نیست، به ویژه وقتی اصرار بر ادامه خطاهای پرهزینه نیز به داستان اضافه میشود. اکنون صدای برخی کارشناسان اقتصادی که در انتخابات 96 از روحانی حمایت کردند، در آمده است. حسین راغفر اخیرا در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی، برخی سیاستهای اقتصادی دولت را همسو با سیاستهای آمریکا و اسرائیل دانست و گفت «مسئله نابسامانی اقتصادی، به سیاستگذاری غلط دولت باز میگردد. در سایه همین سیاست گذاریها، تخصیص منابع ارزی بیسابقهای صورت گرفت که به برباد رفتن ثروت ملی منجر شد. 20 میلیارد دلار ظرف مدتی کوتاه به کسانی داده شد که حتی اسمی از آنها برده نمیشود. این اتفاقی نیست. زمانی که کتاب «هنر تحریمها» نوشته ریچارد نفیو را میخوانید، میبینید تمام این مسائل، برنامهریزی شده است که چگونه مسئولین را در مسیری قرار دهیم که با دست خود منابع ارزی را به فنا دهند. به صراحت میگویم نوعی همسویی و هماهنگی میان سیاستهای آمریکا و اسرائیل با اقدامات غلط برخی مسئولین وجود دارد».
9- این کارشناس اقتصادی همچنین در نشست مؤسسه دین واقتصاد گفت «سفتهبازی، دلالی و رانت در مناسبات فاسد، مؤلفههای نفوذ و تخریب اقتصاد کشور است. این نگرانکننده است که دولت در تسخیر گروههای رانتی است. این اقدامات، بازی در زمین دشمن است. گویا عدهای با آمریکا عقد اخوت بستهاند زمینهساز آشوب شوند». این امضاکننده نامه 38 اقتصاددان به رئیسجمهور دیروز گفت «امیدوارم سخن ما به گوش مراجع امنیتی برسد. کودتای اقتصادی همسو با ترامپ در حال وقوع است. این اخطاری است درباره طیفی که تفکر بازار آزاد را در زمینه ارز ترویج میکنند... دولت در کنترل یک حزب خاص است. سفتهبازیهای بازار ارز میتواند بخشی از اقشار طبقات متوسط را به زیر خط فقر بکشاند».
10- فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز اسفند 95 در گفتوگو با روزنامه اطلاعات هشدار داد «دولت در حال آیندهفروشی و افزایش بدهیهای خارجی است... ما با یک نقطه عطف در تاریخ اقتصادی روبرو هستیم. مسئله خطرناک این است که در دولت، گوشه چشمی هم به بدهی خارجی دارند. کشور ما تجربههای خطرناک و تلخی از عواقب بدهیهای خارجی در قرن نوزدهم میلادی و بیستم داشته و باید امیدوار بود هوشمندی در سطح نهادهای نظارتی راهبردی کشور پدید بیاید و مداخله کنند تا این کارهای بی ضابطه و غیرمحتاطانه را هر چه سریعتر متوقف کنیم. دولت در لایحه بودجه سال 1396، مطالبه مجوز 50 میلیارد دلار ایجاد بدهی را کرده است و نوشته مجوزهای سالهای قبل، برای سال 96 پابرجا خواهند بود. ما در معرض چشم اندازهای بسیار نگرانکنندهای هستیم».
11- با وجود خسارات ناشی از سوءتدبیرهای بزرگ در دو عرصه سیاست خارجی و اقتصادی، ناگهان میشنویم آقای جهانگیری با فرار به جلو میگوید «فساد متاسفانه بزرگ شده و به برخی مسئولین بالای کشور رسیده است، در دورهای که میشد و میبایست جلوی فساد را میگرفتند، نگرفتند و برخی مسئولین را آلوده کردند. راه مبارزه با فساد این بود که با کسانی که به فساد آلوده شدهاند بدون تبعیض و بدون اینکه به کدام طیف و شخصیت وابسته است؛ برخورد شود. امروز هم راه این است که با فساد بدون هیچ خط قرمز و تبعیضی در همهجا مبارزه شود». بسم الله! همین مقام مسئول (فارغ از اتهامات اقتصادی برادرش) باید به مراجع ذیربط امنیتی و قضایی توضیح دهد در کدام فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری، به واگذاری رانتی 18 میلیارد دلار ذخایر ارزی (با اسم مستعار «دلار جهانگیری» و در شکل و شمایل سوپرمنی که مطبوعات اجارهای از او ترسیم میکردند) رسیدند و پس از آن هم مردم و تولیدکنندگان و بازار را با نرخ تورمزای 10- 11 هزار تومان تنها گذاشتند؟
مجلس به دنبال اجرای وعده ای که دولت، عملی نکرد
محمد حقگو در خراسان نوشت:
بحران های ارزی در ماه های اخیر، فشار افکار عمومی را برای تغییرات در کابینه و مواجهه فعال و چابک تر با تغییرات اقتصادی و به ویژه حملات اقتصادی آمریکا که از درون وزارت خزانه داری این کشور فرماندهی می شود، برانگیخت. کار به جایی کشید که به عنوان مثال، واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور، ششم تیرماه، به صراحت از تغییرات در کابینه دولت با هدف پویایی سخن گفت. جهانگیری معاون اول دولت نیز نهم تیرماه، در پاسخ به سوالی درباره تغییرات احتمالی در کابینه، نظر مثبت خود را تلویحاً بیان کرد و افزود: ... فکر میکنم تغییر میتواند یک ظرفیت و روحیه جدید به سیستم دولت بدهد، گاهی به علت تغییر سیاستها و شرایط باید در هیئت دولت نیز یک جابه جایی و تغییر اتفاق بیفتد. اما به هرحال شخص رئیسجمهور باید در این زمینه به جمعبندی برسد. اما خود دکتر روحانی در سخنانی در جمع مدیران دولت، ایستادگی (در مقابل فشارهای دشمن) را مستلزم تحقق یک شرط دانست و گفت: «امروز باید به فکر تغییر شرایط باشیم و از مشاوران و کارشناسان جدید بهره بگیریم و از هر فکر جدید و نویی استقبال و همه افکار و اندیشهها را دعوت به همکاری کنیم.»
با همه این اوصاف، همگان منتظر تغییر و تحول در کابینه دولت بودند تا در اولین گام، دولت پایبندی خود به تحول اوضاع نابه سامان اقتصادی را نشان دهد. روزنامه خراسان در گزارشی در 23 تیرماه امسال، ضمن بررسی اجمالی کارنامه مردان اقتصادی دولت، به تحلیل دلایلی که می تواند ناظر به تغییر مردان اقتصادی دولت از قبیل سیف (رئیس کل سابق بانک مرکزی)، کرباسیان (وزیر اقتصاد)، شریعتمداری (وزیر صمت)، نوبخت (رئیس سازمان برنامه و بودجه) و ربیعی (وزیر سابق کار) باشد، پرداخت. با این حال، به دلایلی که معلوم نیست، دولت، این موضوع را مسکوت گذاشت. به طوری که در نهایت، رئیس کل بانک مرکزی، تنها با اتمام دوره ریاست خود بر بانک مرکزی، اتوماتیک وار از چرخه مدیریت بانک مرکزی حذف شد. نوبخت نیز سمت سخنگویی دولت را واگذار کرد و به جای اصلی خود در سازمان برنامه بازگشت!اقداماتی که بیشتر نمادین وناقص بودتاعملیاتی و اجرایی.
اما به نظر می رسد مجلس، قصد اتمام آن چه را دولت نیمه کاره رها کرد، دارد. به عنوان مثال، همین چند روز قبل استیضاح ربیعی وزیر کار (هر چند با ماجراهایی همراه بود)، منجر به برکناری او از وزارت یکی از بزرگ ترین وزارتخانه های دولت شد. پس از این اقدام و با توجه به طرح سوال 80 تن از نمایندگان از رئیس جمهور، احتمال این می رفت که موضوع استیضاح وزیران دیگر منتفی شود. چرا که ممکن است این رویه باعث بروز اختلافاتی بین قوای مقننه و مجریه شود. اما این گونه نشد و استیضاح کرباسیان پیگیری شد. هر چند تلاش های کرباسیان در رسیدگی به وضعیت اورژانسی اقتصاد کشور در هفته های گذشته قابل چشم پوشی نیست، اما به نظر صاحب نظران، این اقدامات آن قدر کلان نبوده که بتواند به درمان ریشه های اقتصاد کشور منجر شود و هم اینک به نظر می رسد در تقسیم کاری ناگفته، عملاً مغز افزار اقتصادی کشور به جای وزارت اقتصاد، به سازمان برنامه و بودجه منتقل و این تعارض منجر به بروز ناهماهنگی هایی میان تیم اقتصادی دولت شده است.
اکنون لازم است که با توجه به تعلل دولت در اصلاح تیم اقتصادی کابینه، مجلس اقدام ناقص دولت را با تغییر برخی دیگر از وزیران از جمله وزیر صنعت کامل کند تا اعتماد مردم و فعالان اقتصادی به دولت به عنوان محور فعالیت های اقتصادی باز گردد.
پادویی برای ترامپ ممنوع!
رسول سنائیراد در جوان نوشت:
شرایط فعلی اقتصادی و فشار معیشت بر مردم که با خروج از برجام و فشارهای تحریمی، روانی و عملی کاخ سفید و با هدف عاصی کردن مردم ایران و موجسواری بر اعتراضات اقتصادی- اجتماعی برای واداشتن مسئولان نظام به مذاکره پدید آمده، بیتردید دارای زمینهها و بسترهای داخلی بوده که در رأس آن سوءمدیریت و غفلت مسئولان در انجام تکالیف و مسئولیتها و برخی لغزشها و وجود فساد و فرصتطلبی در نظام اداری کشور بوده است.
موضوعی که بارها مورد اذعان مسئولان دلسوز کشور و مایه تأسف، تذکر و تأکید برای پیگیری و برخورد قرار داشته و خوشبختانه در هفتههای اخیر اراده معطوف به حل آن جدیتر از قبل به چشم میآید که دستگیری و بازداشت ۶۷ نفر از مفسدان و اقدام قوه قضائیه برای گرفتن اذن از رهبر معظم انقلاب جهت تسریع و قاطعیتبخشی به روند برخورد قضایی با مفسدان اقتصادی و محرومسازی آنان از تخفیف و بخشودگی و تعلیق احکام، موافقت دولت با دستگیری و محاکمه متهمان برخی پروندههای سنگین تخلف اقتصادی مثل واردات بیضابطه خودروهای لوکس و... از نشانگان این جدیت و تغییر فضای عمومی به نفع قانونگرایی و ضابطهمندی میباشد.
همانگونه که فعال شدن اتاقهای تصمیمگیری و تیمهای عملیاتیسازی و اقدام آثار خود را در مبارزه با احتکار و فرصتطلبی نشان داده است. بنابراین، بسترهای داخلی ایجاد نارضایتی امری قطعی و یقینی است که برخی شتابدهندهها مثل بزرگنمایی هدفمند آن در افکار عمومی توسط شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به آن ضریب قابل توجهی در تولید بیاعتمادی و ایجاد نارضایتی و اعتراض داده است. همین پیامدها، این پیام روشن را تولید میکند که به هیچ عنوان نباید و نمیتوان این ضعفها و آسیب را کتمان کرد و شناخت و شفافسازی منطقی آن، بخشی از راهکارهای مقابله، رفع و حل آن است.
اما در این بین تمرکز صرف به این بخش از موضوع و غفلت از نقش و خواست دشمن برای تحمیل جنگ اقتصادی که نهتنها اتاق عملیات آن را قبل از این در وزارت خزانهداری برپا کرده بود، بلکه اخیراً بخشی از توان وزارت خارجه خود را نیز به پیگیری فشار ظالمانه تحریم اقتصادی اختصاص داده و با تهدید و فشار عملی نه تنها از همکاری بانکهای سایر کشورها برای مبادلات پولی ممانعت میکند، بلکه بسیاری از شرکتهای بزرگ تجاری را وادار به انصراف از همکاری با ایران کرده و با کمک آلسعود ائتلافهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی (ناتوی عربی) را برای افزایش فشار بر ایران و مختلسازی اقتصاد ملی ومعیشت مردم بهکار گرفته و برخی از تفالههای سیاسی ضدانقلابی و پادوهای داخلی خود را نیز سازماندهی و برای تبدیل اعتراضات اجتماعی به شورشهای سیاسی- امنیتی مجدداً در دایره حمایت خود قرار داده و با صراحت از برخی اقدامات آشوبطلبانه در داخل حمایت میکند.
نادیده گرفتن و حتی تبرئه دشمن در شرایط فعلی نوعی خدمت و پادویی به نفع او به حساب میآید که برای نیل به هدف شوم خود یعنی فشار به کشور عزیزمان و باج گرفتن به شدت محتاج القای فروپاشی در کشور و معتبرسازی آن در اذهان عمومی است. همچنین در این بازی پیچیده دشمن که فشارهای ظالمانهاش را برای به ستوه آوردن مردم متوجه معیشت مردم کرده، تلاش میکند مسئولان نظام را که به مذاکره مجدد روی پرونده هستهای و سایر مؤلفههای قدرت ملی به عنوان پاداش به روحیه گانگستری و تهاجمی ترامپ بیاعتنا هستند، مسئول پدید آمدن این وضعیت معرفی کند، بیتوجهی به نقشه و هدف دشمن و جهت دادن به بغض و نفرت مردم از دشمن بیرونی به داخل کشور، نوع همنوایی و همراهی خواسته یا ناخواسته با دشمن و کمک به او در نیل به هدف شوم و سیاهش میباشد که تشدید شکافها و تقابلها در داخل و در هم شکستن اراده و توان ایستادگی کشور ایران و تحمیل اراده ظالمانهاش برای سازش و تسلیم را دنبال میکند.
برخی از تحلیلها و تفسیرهای سیاسی در روزهای اخیر به گونهای است که با فراموشی تعمدی نقشه دشمن و اقدامات خصمانه و ظالمانهای که با کمک پادوهای منطقهای و داخلیاش علیه کشور و مردم شریف ما انجام میدهد، تنها بر طبل سیاهنمایی و متهمسازیهای بیدلیل و به دور از انصاف میکوبند که گویا خود را ملزم به پادویی با ترامپ به همراه آلسعود و منافقین میدانند. حال آنکه پادویی همین تفالههای سیاسی، برای رسوایی و روشن شدن سیاستهای کینهورزانه دشمن کافی است.
یک نامه و چهار نکته
محسن پیرهادی در رسالت نوشت:
چند روز از ارسال نامه اقتصادی قالیباف به سران قوا، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رؤسای کمیسیون های اقتصادی مجلس می گذرد. خبرساز بودن نامه یک چهره ملی که محتوایش هم ناظر به مشکلات حاد مردم باشد، قابل انتظار بود و عجیب نیست، اما این نامه از چهار منظر دیگر هم قابل بررسی است، ابعادی که شاید کمتر به آن ها پرداخته شده باشد.
1. مسئله اول انگیزه نگارش نامه است. شاید در تصور برخی، سیاست ورزانه تر آن باشد که یک شخصیت ملی که کاندیدای ریاست جمهوری هم بوده، در دوره نداشتن مسئولیت تا حد امکان از نگاه ها دور شود و در هنگامه ضعف و شکست رقیب به لنز دوربین های خبری سلام کند و با انواع مصاحبه و سخنرانی و یادداشت، فشار را بر دولت دو چندان کند؛ اما رویکرد مسئولانه و صحیح، قطعا غیر از این است. مسئول در نظام جمهوری اسلامی باید نسبت به وضعیت مردم و سرنوشت کشور دلسوز باشد، چنان که پدر و مادر نسبت به فرزندشان دلسوزند، به ویژه آن که فرزند در سیلی از مشکلات گرفتار آمده باشد. آتش به اختیاری یعنی آن که هر کسی در هر کجا و با هر ظرفیتی، باری از دوش مردم بردارد و به حل مشکلات کمک کند. گاهی کمک به مردم می تواند گرفتن دست حریف و جلوگیری از آسیب جدی او باشد، چه این که در سایه همدلی و هم افزایی همه نیروهای مؤثر کشور است که کوه یخ مشکلات ذوب می شود.
2. نامه پیشنهادی قالیباف به سران قوا و مسئولان، کاملا اقتصادی و فارغ از هر نوع نگاه سیاسی است و یکی از دلایل عدم انتشار کامل آن – در کنار عدم افشای آسیب های نظام اقتصادی برای بیگانگان – دقیقا همین مسئله است که نویسنده نامه در هنگام نگارش، اساسا قصد کنش سیاسی نداشته است. نامه مذکور صرفا نظرات یک مدیر عالی اجرایی نیست، بلکه جمع بندی و ماحصل برنامه های اقتصادی یک تیم متشکل از نخبگان و فعالان بازار و بورس و سرمایه است.
شاه بیت نامه نگاه به داخل برای حل مشکلات و محور اصلی آن کنترل نقدینگی افسار گسیخته است؛ شاخصی که در چند سال گذشته 3 برابر شده است.
3. محتوای نامه مؤید این ادعاست که اگرچه راه حل ها و ابزارها جدید شده اند، اما رویکردها، اصول و مبانی همانند گذشته، حول مدیریت جهادی است. ما معتقدیم کشور را می توان با همین ظرفیت های فعلی به خوبی اداره کرد. پیش از این هم گفته ایم که اولویت اول دولتمردان و حاکمان باید معیشت طبقات فرودست و ضعیف باشد. ما به این فرمایش رهبری معظم انقلاب عمیقا باور داریم که «باید وضعیت کشور به جایی برسد که بتوان در چاه های نفت را بست» و معتقدیم ریشه اکثر مشکلات – و نه همه آن ها – نه در تحریم که در سوء مدیریت هاست.
4. نکته آخر که البته همه مسائل قبلی کاملا وابسته به آن است، نحوه، طریقه و تیم اجراست. برنامه بد که تکلیفش معلوم است؛ اما برنامه خوب را هم با یک تیم کم انگیزه و خسته که بخواهد نیم نگاهی هم به بیرون از مرزها داشته باشد، نمی توان اجرا کرد. تیم متخصص، کارآمد و از همه مهم تر با انگیزه، می تواند اعتماد مردم را بیشتر جلب کند و با کاهش آثار روانی تلاطمات اقتصادی، مردم را با برنامه های اقتصادی دولت همراه تر کند. مسئولان مرتبط با حوزه اقتصاد و به ویژه دولت باید بیشتر از هر زمان هوشیار باشند، چرا که نگاه 80 میلیون نفر به عملکرد آن هاست.
تناسب قدرت و مسئولیت
در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:
روزهای اخیر و در جامعه ایران اتفاقاتی در حال رخ دادن است که از زاویه یک ناظر بیرونی بیش از اندازه غیر معقول است، هرچند برخی از آنها ناشی از نوعی نگرش سادهانگارانه است ولی نمونههایی هم هست که وجود برخی از دستهای آشکار و پنهان را در آنها میتوان دید یا حس کرد. قضیه از این قرار است که حس عمومی نسبت به وضعیت اقتصادی و کلی کشور و نیز شیوع پدیده زشتی چون فساد، منفی و معترض است. تا اینجا نکته خاصی نیست که موجب تعجب شود ولی در این میان برخی افراد یا اقشار چون گمان میکنند که برخی از مردم آنان را مسبب یا حداقل یکی از عوامل اصلی این وضع میدانند، برای رفع این اتهام دست به کار شده و خودشان را در ابتدای صف معترضان قرار دادهاند تا از جایگاه متهم بیرون آمده و نقش مدعی و شاکی را بازی کنند.
واقعیت این است که رفع مسئولیت و انداختن آن به گردن این و آن کار درستی نیست. البته این بدان معنا نیست که آن افراد یا اقشار همه مسئولیت وضع موجود را به عهده دارند. ولی پاسخ به این اتهام را نمیتوان با تظاهرات نمایشی و بدون روح یا ساختگی داد. بلکه باید گفتوگوی منطقی کرد. در همین خصوص اعتراضاتی که بهنام برخی از طلاب در قم علیه وضعیت اقتصادی کشور طراحی و اجرا شد، نمونه مناسبی برای طرح این بحث است. این رفتار را چگونه میتوان نقد کرد؟
همانگونه که گفته شد، متهم کردن کلی و بیدلیل هر قشری از جمله روحانیت بهعنوان مسبب مشکلات، همان قدر ناروا است که تبرئه کردن آنان چنین است. به همین علت هرگونه اقدام و تظاهرات نمایشی آنان برای اثبات بیگناهی خویش، نه تنها شنیده نمیشود، بلکه اثرات معکوس دارد. اثبات بیگناهی در این موارد از طریق گفتوگوی عمومی باید صورت گیرد. یکی از آقایان محترم در گفتوگو با «ایران» اظهار داشتهاند که: «کدام روحانی عامل بیکاری مردم بوده؟ اینکه قیمت گوشت یا فلان کالای دیگر گران شده، چه ارتباطی با روحانیون دارد؟...». این منطق در ظاهر درست است ولی اگر از کسی بپرسید مگر نه اینکه مسئولیت این وضع با قوای سهگانه است؟ مگر نه اینکه ترکیب مجلس و به تبع آن ترکیب دولت عملاً از طریق نظارت استصوابی محدود میشود که در دست روحانیون است و دستگاه قضایی از هر حیث در اختیار آنان است، حتی رئیس دولت نیز روحانی است و... در این صورت چه پاسخی به تأثیر این سلسله اختیارات روحانیون داده خواهد شد؟ اگر اینها بیاثر است چرا انجام میشود؟ و اگر اثرگذار است یعنی مستلزم پذیرش مسئولیت است.
در حقیقت این ادعا، نادیده گرفتن اصل بدیهی مسئولیتپذیری صاحبان قدرت است. هر کس به هر نسبتی که صاحب قدرت میشود، باید مسئولیتپذیری داشته باشد. به علاوه حکومت یک کل واحد و تا حدودی پدیده واحد است که نمیتوان در کارکرد نهایی آن، اجزا را از یکدیگر منفصل کرد. مثل یک موتور که مواد سوختی وارد آن و مصرف میشود و در برابر آن، نیرو محرکه از آن دریافت میگردد. راندمان و بهرهوری کل موتور برای همه مهم است. اینکه سیلندر و پیستون آن چه کیفیتی دارد و دینام آن چگونه است، مسأله جزئی است. موتور ایران نیز شاهد ورودیهایی است؛ و البته خروجیهایی هم دارد. مقایسه این ورودیها و خروجیها نشاندهنده بهرهوری آن است و در این موتور نیز میزان و کیفیت قدرت یا اثرگذاری هر کس و هر قشر از جمله روحانیون مشهود است.
این منطق همان قاعده مسئولیتپذیری است و چنان آشکار است که کسی را یارای تردید در آن نیست. به قول معروف؛ «من له الغنم، فعلیه الغرم». هر کس غنیمت میبرد باید خسارت را بپردازد. آنان که هنگام موفقیتهای نظام خود را پرچمدار آن معرفی میکنند در ضعفها نیز باید مسئولیتپذیر باشند. چون تناسب یک به یک میان قدرت و مسئولیت وجود دارد.
ولی در این میان راهپیمایی انجام شده در قم بهنام برخی از طلاب از ویژگی مهمتری برخوردار بود. آنان تابلویی را در دست گرفته بودند به این عنوان که: «ای آنکه مذاکره شعارت/ استخر فرح در انتظارت».
فارغ از اینکه چنین شعاری از دو منظر؛ عملی مجرمانه است و باید تحت پیگرد قرار گیرد که قصد ورود به آن را نداریم، ولی نکته مهمتر این است، کسانی که تا این حد قدرتمند هستند که میتوانند چنین رفتاری کنند و هر مقامی را تهدید نمایند، چگونه است که خود را در برابر مشکلات اقتصادی بیگناه و غیر مسئول میدانند و در نقش معترض ظاهر میشوند؟ در جامعهای که بتوان چنان شعاری داد و چنین تهدیدی کرد، اصولاً اقتصاد چه معنایی دارد؟ اگر کسی مدعی چنین اقدامی شود، چه انتظاری دارد که جامعه در امنیت بسر ببرد؟ و اگر در جامعه امنیت نباشد، چگونه ممکن است که در اقتصاد؛ رشد و اشتغال رخ دهد؟ اکنون برمیگردیم به جمله نقل شده از آن روحانی محترم در ابتدای یادداشت. برای اینکه نقش حداقل برخی از روحانیون را در گرانی گوشت و بیکاری بدانیم، کافی است که به این تظاهرات و پلاکاردی که در دست این عده از طلاب است توجه کنند تا اثر رفتاری آنان را در بیکاری و گرانی دریابند.
انتخاب گزینه قابل دفاعتر
غلامرضا ظریفیان در اعتماد نوشت:
دانشگاه آزاد محصول تفکری بود که آمده بود تا نیاز مهم کشور را که ورود بخش زیادی از جوانان به سیستم آموزش عالی بود پاسخ دهد. دانشگاه البته در مسیری که از ابتدا طی کرد فراز و نشیب داشت اما به هر حال اندیشه قابل دفاعی بود چرا که در دورهای که با یک تراکم جمعیتی برای ورود به آموزش عالی طرف بودیم این دانشگاه توانست به این نیاز کمک کند. هرچند دانشگاه آزاد به لحاظ کیفیتی با مشکلاتی روبهرو بود و از بین مردم نیز انتقاداتی به آن مطرح میشد اما در دوره آقای جاسبی و با نظارتی که مرحوم هاشمیرفسنجانی داشت توانست بر بخشی از مشکلاتش فائق بیاید و ضمن توسعه کمی در مجموع منظومه قابل دفاعی را ارائه کند.
متاسفانه از دوره آقای احمدینژاد این تصور ایجاد شد که این دانشگاه یک پایگاه قدرت و ثروت است و تلاش زیادی صورت گرفت تا آن مسیر تغییر پیدا کند و در راه دیگری قرار بگیرد. هرچند تا زمانی که آیتالله هاشمی زنده بود، به دلیل تعلق و دقتی که داشت مانع از این قضیه شد. بعد از رحلت ایشان ما شاهد تکانههای جدی در بخش مدیریت دانشگاه آزاد بودیم.
نگرانیهای بسیاری ایجاد شد که این دانشگاه چه مسیری را قرار است طی کند و تلاشهایی هم برای نوعی هاشمیزدایی در دستور کار مدیریت این دانشگاه قرار گرفت. با وجود اینکه این نهاد با وجود قوت و ضعفها و انتقاداتی که به آن وارد میشد توانسته بود مسیر قابل دفاعی را طی کند، اما در مجموع مدیریت دانشگاه آزاد به سمت کسانی رفت که در یک دورهای امتحان خودشان را در مدیریت دانشگاه تهران پس داده بودند و آن دوره به لحاظ نوع نگاه و نگرشی که به مساله اداره دانشگاه وجود داشت و چارچوبها و اصولی که باید رعایت میشد، جزو دوران قابل دفاع آموزش عالی نبود. ازجمله این تغییرات میتوان به برکناری استادان و اعضای هیات علمی واحدهای دانشگاهی در نقاط مختلف کشور اشاره کرد و آن را ملموس یافت.
در جریان جزییات تغییری که روز گذشته در دانشگاه آزاد صورت گرفت نیستم اما به نظر میرسد که آقای دکتر رهبر در کارش موفق نبوده است و نتوانست این دانشگاه را در همان مسیری که بنیانگذارانش ترسیم کرده بودند رهبری کند. با توجه به اختلاف دیدی که در مورد مدیریت دانشگاه آزاد میان هیات امنا و ایشان ایجاد شد نهایتا به نظر میرسد که بر روی رفتن به سراغ مدیری دیگر به جمعبندی رسیدهاند. دکتر طهرانچی سابقه مدیریت نسبی موفق را در دانشگاه شهید بهشتی داشته است و خارج از نگاه سیاسی ایشان، از چارچوبهای قابل دفاعتری برخوردارند.
هرچند ایشان از جمله مدیران دانشگاه زمان آقای احمدینژاد بود اما به هر حال در دوران روحانی هم مدیریتش ادامه پیدا کرد. نوع مدیریت ایشان و آشناییاش با چارچوبهای اداره دانشگاه قابل قبولتر است و فکر میکنم این جانشینی، دانشگاه آزاد را از دوگانگی مدیریت خارج میکند و تا حدودی به مسیر طبیعیتر خودش برمیگرداند. باز باید تکرار کرد که به هر حال مسیر دانشگاه آزاد از بعد از وفات آقای هاشمیرفسنجانی تغییر کرد اما این انتخاب دستکم در همین جهتگیری جدید دانشگاه آزاد امکان این را میدهد که مسیر پیش رو به شیوهای طبیعیتر طی شود.
پردهبرداری از چهره شیطان
نوید مؤمن در وطن امروز نوشت:
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی اخیرا در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم از استانهای مختلف، در سخنان مهمی درباره شرارتهای آمریکا و ترسیم فرمول مذاکره به سبک مقامات آمریکایی به نکات ارزنده و مهمی اشاره فرمودند: «بر خلاف تصور عدهای در داخل، درخواست آمریکاییها برای مذاکره مسأله جدیدی نیست و در ۴۰ سال اخیر بارها تکرار اما با پاسخ منفی ایران مواجه شده است... آنها (آمریکاییها) اهداف اصلی را کاملاً مشخص میکنند، البته همه این اهداف را اعلام نمیکنند اما در طول مذاکرات با دبه و چانهزنی، همه اهداف را پیگیری میکنند. نکته دیگر اینکه آمریکاییها از این اهداف اصلی یک قدم عقب نمینشینند. آمریکاییها در مذاکرات، با الفاظ ظاهراً اطمینانبخش فقط وعده میدهند اما از طرف مقابل امتیازات نقد میخواهند و وعده نمیپذیرند. این واقعیت را ما در برجام تجربه کردیم، همچنان که در مذاکره با کرهشمالی هم آمریکاییها همین روش را در پیش گرفتهاند...».
در تحلیل بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نکاتی وجود دارد که نمیتوان بسادگی از کنار آنها گذشت.
1- رهبر معظم انقلاب به تلاش 40 ساله مقامات آمریکایی برای مذاکره با ایران اشاره فرمودهاند. این تلاش از دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر آغاز شده و در دوران ریاستجمهوری ریگان، بوش پدر و پسر،کلینتون، اوباما و ترامپ نیز ادامه پیدا کرده است. از این رو پیشنهاد ارائه شده اخیر از سوی ترامپ مبنی بر مذاکره با ایران، یک «پدیده نوین» با «مختصاتی جدید» نیست! پیشنهادات مکرری که مقامات آمریکایی درباره مذاکره با ایران دادهاند، ریشه در استیصال آنها در برابر «ایران قدرتمند» دارد. «ایران قدرتمند» یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه واقعیتی است که واشنگتن طی 4 دهه اخیر بارها با آن مواجه شده و البته قدرت مواجهه با آن را نیز نداشته است. این قاعده درباره ترامپ نیز صادق است.
2- فرمولی که رهبر معظم انقلاب درباره نحوه مذاکره مقامات آمریکایی ترسیم کردهاند، دارای 2 جنبه استراتژیک و تاکتیکی است. در جنبه استراتژیک، مقامات آمریکایی اهداف اصلی خود را مشخص کرده و روی آنها متمرکز میشوند. برخی از این اهداف اعلامی و آشکار و برخی دیگر، غیراعلامی و پنهان است. در جنبه تاکتیکی، مقامات آمریکایی روشها و ابزارهایی را برای رسیدن به اهداف کلان خود در مذاکرات تعیین میکنند. تاکتیکهای مذاکراتی آمریکا، ترکیبی از روشهای اقناعی، تشویقی و تنبیهی بوده و ناظر به موقعیتی تعریف میشود که مذاکرهکنندگان آمریکایی در آن قرار گرفته یا میگیرند. یکی از فرمولهای دیگری که مقامات آمریکایی به کار میگیرند، «فدا کردن تاکتیکها» پای «استراتژیها» یا همان فدا کردن «ابزار» پای «اهداف» است. با این حال مقامات آمریکایی به گونهای این عمل را صورت میدهند که مخاطبان تصور میکنند واشنگتن دست به معامله بر سر ثوابت و استراتژیها و اهداف کلان زده است! مقامات آمریکایی میز مذاکره را به گونهای میچینند که در آن مرز بین «استراتژیها» و «تاکتیکها» خلط شده و سپس در یک بازی سریع و با استفاده از سردرگمی یا هیجان کاذبی که در طرف مقابل ایجاد میکنند، تمام اهداف خود را عملی میکنند.
3- مقامات هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در مذاکره با رقبای خود، به «بازی با حاصل جمع صفر» پایبندند، به گونهای که «پیروزی آنها» با «شکست طرف مقابل» مصادف شود. بدیهی است در این معادله، «بازی برد- برد» معنایی ندارد. مروری بر تجربه برجام در اینباره میتواند مفید فایده باشد. در دوران ریاستجمهوری اوباما، افرادی مانند «جان کری»، «سوزان رایس» و «وندی شرمن» سکان هدایت مذاکرات هستهای با ایران را در دست گرفتند. بعضا در داخل از این افراد، به عنوان «سیاستمداران خوشخیم آمریکایی» یاد میشد! باور نادرستی که گریبانگیر دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان شد. دموکراتها با استناد به تاکتیک «لبخند»، سختترین و خطرناکترین مکانیسمها و گزارههای ممکن را در متن برجام و قطعنامه 2231 گنجاندند!
تعبیه «مکانیسم ماشه» در برجام دستپخت دموکراتهایی بود که امروز نیز متاسفانه برخی مسؤولان ما آرزوی بازگشت آنها به کاخ سفید و کنگره را دارند(!) اوباما پس از آنکه به همه اهداف اعلامی و غیراعلامی خود در برجام دست یافت، ادامه حیات همین توافق ضعیف و بازدارنده را نیز منوط به امضای 120 روز یکبار رئیسجمهور آمریکا کرد! پس از اینکه دونالد ترامپ بر سر کار آمد، با استناد به ظرفیتهایی که دموکراتها در اختیار وی قرار داده بودند، از توافق هستهای با ایران خارج شد!
4- هماکنون دونالد ترامپ دقیقا همین فرمول و روش را در قبال کرهشمالی ادامه میدهد. مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا از یک سو درخواست «خلع سلاح هستهای مطلق پیونگیانگ» را مطرح میکند و از سوی دیگر، وعدههای مبهمی نظیر «کمک به توسعه کرهشمالی» را به این کشور میدهد! نکته جالب توجه اینکه ترامپ موضوع «خروج نیروهای آمریکایی از شبهجزیره کره» را که ریشه در «نگاه خاص اقتصادی» وی دارد و در راستای کاهش هزینههای بینالمللی آمریکاست، به عنوان یک «امتیاز مهم» در مذاکره با کرهایها قالب کرده و روی آن مانور ویژهای میدهد! واقعیت امر این است که واژگانی نظیر «تضمین» و حتی «تعهد» در میان مقامات آمریکایی محلی از اعراب ندارد.
میان فرمولی که «جان کری» در جریان مذاکرات هستهای با ایران پیاده کرد و فرمولی که امروز «مایک پمپئو» در مذاکره با پیونگیانگ پیاده میکند اساسا تفاوتی وجود ندارد، هر چند نقابی که این دو پای میز مذاکره بر صورت میزنند با یکدیگر متفاوت است! بدیهی است با پردهبرداری از چهره شیطان بزرگ، دیگر جایی برای تزلزل مسؤولان ما در برابر پیشنهادات هدفمند و موذیانه مقامات آمریکایی مبنی بر گفتوگو با ایران باقی نمانده است.