به گزارش مشرق، از دوران دفاع مقدس تا اغتشاشات تهران و حضور در لبنان و بعد سوریه همه در سابقه رزم او جای گرفت. هرچند در دافوس و از نظر عملیاتی وظایف بسیاری را عهدهدار بود اما کمتر کسی او را میشناخت. وقتی به شهادت رسید سپاه پاسداران اطلاعیهای برای شناخت بیشتر او صادر کرد و از برخی سوابقش یاد کرد. سردار سرتیپدوم پاسدار شاهرخ داییپور از فرماندهان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس، حین عملیات مستشاری در شهر بوکمال سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد. سردار شهید شاهرخ داییپور از جانبازان سرفراز دوران دفاع مقدس بود که فرماندهی یگان ضدزره صف، فرماندهی توپخانه و ادوات منطقه غرب، مربیگری موشک تاو و ضدزره، عضویت در هیئت علمی دافوس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قهرمانی در رشتههای کشتی و غواصی در نیروهای مسلح را در کارنامه دارد. او همچنین یکی از فرماندهان مستشار تیپ زینبیون(مدافعان حرم پاکستانی) نیز بود.
حالا شاید چند صباحی بعد از شهادتش وقت آن رسیده که از این فرمانده گمنام و مبارز میدان سوریه روایت شود. کسی که به نقل همرزمانش عباس مدافعان حرم بود و تا روز شهادتش دلش بیتاب رفتن بود.
یادداشتی از دکتر قاسم حسنی، عضو پژوهشکده دفاعی امنیتی دانشگاه امام حسین(ع) در ادامه میآید:
اشکال گذشت عمر در انقلاب اسلامی این است که باید شاهد فقدان از دست دادن بهترین عزیزان در راه خداوند باشیم که امروز هم برای من دشوار است که بخواهم در مورد سردار شهید حاج شاهرخ صحبت کنم. آشنایی من با شهید به سال 1372 برمیگردد. زمانی که او برای ادامه تحصیل با توجه به قبولی در آزمون و مصاحبه و انتخاب از سیستم بازرسی به عنوان دانشجوی فرماندهی و ستاد انتخاب شد و در طی دوران آموزشی با توجه به تجارب خوبش در دفاع مقدس حضور بسیار فعالی در کلاسهای درس داشت. بعد از اتمام دوره، به عنوان استاد در دافوس گزینش شد و در گروه مقاومت بسیج که تازه تأسیس شده بود، و مسئول اول آن سردار جانباز شهید مسجدی بود و بعد از او هم سردار شهید مهری مسئولیت آن گروه را داشت.
لذا با توجه به نوپا بودن این گروه محتوای مورد نیاز جهت آموزش بسیار کم داشت. به همین دلیل کارگروههایی شکل گرفت که شهید دائی پور تقریبا در تمامی کارگروهها شرکت فعال داشت. این ماجرا مربوط به مقطعی از زمان بود که به دلیل همکاری مستمر من با او روز به روز آشنایی ما بیشتر میشد و من به توانمندی علمی و دقیق بودن او در موضوعات علمی بیشتر آشنا میشدم. بعد از این مرحله با توجه به قبولی در آزمون سراسری آموزش عالی در بحث پایاننامه که به یک موضوع کاربردی در منطقه غرب کشور برمیگردد و نقش من به عنوان مشاور و تماسهای مستمر ایشان با من ارتباط دوستی و برادری مان روز به روز بیشتر میشد. ضمنا من به دقت، نکته سنجی و توان علمی او بیشتر آشنا میشدم و از تجربهاش بیشتر استفاده میکردم.
با توجه به بروز برخی بحرانها در کشور و حضور به موقع و تأثیرگذار شهید دائی پور در حل بحرانها و فروکش کردن آنها و از سوی دیگر با توجه به توانش در کارهای اقتصادی تقریبا قبل از موعد مقرر بازنشسته شد و بعد از بازنشستگی هم برایش فرقی نداشت که به مانند گذشته به عنوان یک خادم به انقلاب در کمک به مردم فعالیت داشته باشد و در صورت بروز بحران برای مقابله با آن شرکت میکرد که مصادیق عینی آن فتنه 88 است.
با بروز بحران در سوریه و با تلاش و پیگیری شبانه روزی موفق به حضور در آن صحنه شد که در کمترین زمان به عنوان فرمانده تأثیرگذار شناخته شده و با توجه به ارتباطات صمیمی گذشتهمان با تماسهای مداوم توفیق حضور در این صحنه برای من نیز محیا شد. تا اینکه در سال 96 من و شهید دائی پور تقریبا همیشه با هم به مأموریت میرفتیم و تقریبا به صورت مستمر کنار هم بودیم که این مقطع از دوستی و برادری ما وارد حوزه های جدیدتری شد چرا که در شرایط سخت و دشوار یعنی جنگ ویژه در کنار هم بودیم که طبق فرمایش شهید بهشتی در جنگ میتوان مرد را از نامرد تشخیص داد و در اینجا بود که فقط مردانگی، گذشت و فداکاری را از شهید دائی پور شاهد بودم.
اگر بخواهم ویژگیها و صفات برتر شهید دائی پور را نام ببرم میتوانم به صورت خلاصه چند مورد را یادآور شوم:
1- مردانگی و صداقت، برای همه کسانی که با او کمترین آشنایی را داشتند این ویژگی بسیار ملموس بود مصداق این ویژگی این است که در سختترین شرایط در کنار شهید احساس نگران و تنهایی نمیکردیم که این مورد در صحنه نبرد سوریه چندین بار برای من اتفاق افتاد.
2- عشق به اهل بیت خاصه سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین که مصداق آن حضور شهید دائی پور در این صحنهها به عنوان بانی و هزینه کردن برای خاندان اهل بیت و عصمت و طهارت بود.
3- لبیک به موقع نسبت به ندای ولی زمان مصداق 8 سال دفاع مقدس و لبیک به امام خمینی(ره) بود. حضور به موقع در بحران 78، فتنه 88 و حضور در صحنه سوریه براساس لبیک به حضرت آقا
4- خستگی ناپذیر بودن اثبات این مدعا حضور شبانه روزی شهید دائی پور در میدانهای نبرد سوریه بود.
5- فرمانده بسیجی بودن و عاشق تک تک عزیزان رزمنده بودن. به صورت مستمر در سخت ترین شرایط کنار رزمندگان حضور داشت و مصداق آن حضورش در دل تاریکی شب و نیمههای شب جهت سرکشی و بالا بردن روحیه رزمندگان بود. که این مهم را با حضور فیزیکی خودش در کنار رزمندگان عملی می کرد.
6- قدرت تصمیمگیری و ارائه تدبیر در صحنههای نبرد به هوش و ذکاوت بالا در کمترین زمان به مناطق عملیاتی توجیه میشد و جهت سرعت بخشیدن به موفقیت عملیاتها با دادن ایدههای جدید در این امر نقش آفرینی میکرد. مصداق این مورد زمانی است که با توجه به شرایط موفقیت آمیز ما در سوریه اتفاق میافتد ولی براساس درخواست فرمانده صحنه شهید دائی پور به آخرین مأموریت خود میرود که به شهادت میرسد.
7- توفیق خدمت به محرومین با توجه به توانمندی خوب مالی همیشه مالش را در راه خدمت به عزیزان حامی انقلاب سخت میکند که با حضور در سوریه یکی از اقدامات مهمش ساماندهی و کمک به محرومین این سرزمین بود.
8- مصداق دقیق این آیه قرآن عمل کردن یعنی گذشتن از مال فرزند همسر و جان در راه خداوند وقتی با شهید دائی پور صحبت میکردم میگفت خوب زندگی کردم و آمدهام در این سرزمین که خوب هم بمیرم. لذا با توجه به شرایط مالی خوب در هر سفر برای بالا رفتن روحیه رزمندگان به صورت شخصی هزینه قابل توجهی میکرد به همین دلیل با توجه به شرایط مالی خوب از همه زیباییهای این دنیا که در اختیار داشت به سادگی دل کند. این برای من که عمری را گذراندهام و همه همسالانم کاملا قابل درک است.
آنچه امروز کشور ما را با مشکل مواجه کرده و ما را گرفتار کرده است آنچنان که ادامه حرکت بدر راه جهاد در راه خداوند را گرفته است همین توجه به مال و خانواده است ولی شهید دائی پور به راحتی همه اینها را کنار میگذارد و در یک صبح جمعه یعنی روز امام عصر بعد از نماز جهت اجرای مأموریت حدود ساعت 10:30 صبح با فرقی شکافته همچون امام و پیشوایش امام علی(ع) به لقاءالله پیوست و هنگامی که دوستان و رفقا و تمام عزیزانی که حاجی را میشناختند با خبر شهادت با اندوه و در غم این عزیز سفرکرده به عزا نشستند. جمله آخر اینکه حقانیت این انقلاب با دلیلهای زیادی قابل اثبات است که یکی از مهمترین آنها شهادت بهترین عزیزان این مرزو بوم است.