سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
منحنی یادگیری ترامپ!
محمدحسین محترم در کیهان نوشت:
1- بعداز سپری شدن مرداد ماه که رئیسجمهور آمریکا براساس اطلاعات غلطِ نفوذیهای داخلی و با جنگ روانی امیدوار بود در این ماه، آشوب سراسر ایران را فرا گیرد و نظام ایران تغییر کند و ایرانیها تلفن بزنند و خواستار مذاکره شوند ولی با سخنان صریح ، قاطع و مستدل رهبرمعظم انقلاب در 22 مرداد و همچنین در دیدار هیئت دولت، هجمههای روانی و فضاسازیهای سیاسی - رسانهای علیه جمهوری اسلامی بخصوص در لحن و کلام بیادبانه آمریکاییها بطور محسوسی فروکش و رئیسجمهور آمریکا اعتراف کرد «بزرگتریناشتباه آمریکا در طول تاریخ حضور در خاورمیانه بود و ما اصلا نباید به خاورمیانه میآمدیم». این یعنی اعتراف به شکست در مقابل جمهوری اسلامی! و این همان سیاست اصولی و حرف به حق جمهوری اسلامی است که حضرت امام ره و رهبر معظم انقلاب از اول انقلاب تاکنون بر آن تاکید داشتند که «آمریکا به چه حقی از آن طرف دنیا دستش را دراز میکند به این طرف دنیا و در کشورهای اسلامی دخالت میکند و میخواهد مقدرات کشورهای اسلامی را او تعیین کند؟.....». رئیسجمهور آمریکا قبلا هم اعتراف کرده بود «هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم اما چیزی بدست نیاوردیم»! این مواضع نشان میدهد آمریکاییها علیرغم سرمایهگذاریهای هنگفت، بتدریج متوجه شدهاند:«اینجا جمهوری اسلامی ایران است و با ملتی مقاوم و هوشیار روبرو هستند»!.
2- اما منطق شکست آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی چیست؟ و چرا بین جمهوری اسلامی و آمریکا امکان ایجاد رابطه وجود ندارد؟.در تحلیل این موضوع باید گفت در آمریکا هر رئیسجمهوری که روی کار میآید ابتدا بدون اطلاع از واقعیتهای موجود تلاش دارد براساس فرضیات و ذهنیاتی که مشاوران صهیونیست و لابیهای قدرتمند اسلحه و کارتلهای نظام سرمایهداری و در حقیقت همان «دولت عمیق» برایش درست و او را کانالیزه میکنند، علیه جمهوری اسلامی موضع گیری و برنامهریزی کند و با جنگ روانی و فشار سیاسی – رسانهای به اجرا بگذارد. اما در مرحله اجرا علیرغم اینکه تصور میکند با یک دولت روبرو است و میتواند به نتیجه برسد، با یک ملت هوشیار و رهبری مقتدر مواجه، و متوجه میشود «آنگونه که فکر میکند حل مسئله به این راحتی نیست!» به این منطق در «روانشناسی سیاسی» میگویند «منحنی یادگیری تدریجی و مسئله محور» و براساس این نظریه که هرمان ابینگ هاوس روانشناس آلمانی برای اولین بار آن را مطرح کرد، ترامپ بعداز اینکه بتدریج برخی مشکلات داخلی و خارجی آمریکا را متوجه شده، در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت «من هرگز فکر نمی کردم که آمریکا تا این حد مشکلات اقتصادی داشته باشد». منحنی یادگیری ترامپ علاوهبر ایران درباره کره شمالی، دیوار مکزیک، اصلاحات بیمه سلامت، ناتو و روابط با روسیه و سازمانهای بینالمللی... نیز کاملا ملموس و مشهود است. ترامپ بعداز طی کردن منحنی یادگیری درباره بیمه سلامت گفت«شما باور نمیکنید که این مسئله تا چه حد پیچیده است و هیچ کس هم به من نگفته بود»!، با عقبنشینی درباره ساخت دیوار مکزیک مجبور شد بگوید «منظورم از دیوار، درختان و موانع طبیعی بوده است»! و در مصاحبه با روزنامه وال استریت ژورنال اذعان کرد«متوجه شدم که حل و فصل مسئله کره شمالی اصلاً ساده نیست»! ترامپ فقط در توئیتهای خود بیش از دویست بار با اطلاعاتاشتباه و ضد و نقیص به ایراناشاره کرده است، بطوری که 90 درصد مخاطبانش، او را «فردی ناآگاه و بیشعور» درباره مسائل ایران توصیف کردهاند. جیسون برادسکی رئیس اتحاد علیه برنامه هسته ای ایران موسوم به یوآنی میگوید: «ترامپ یک تاجر است که در حال یادگرفتن این است که چگونه میتواند یک سیاستمدار و دیپلمات باشد».
3-با توجه به اینکه نظرسنجیها از جمله نظرسنجی شبکه انبی سی آمریکا پیش از انتخابات 2016 و نظرسنجی مشترک چندروز قبل انبیسی و واشنگتن پست ،نشان میدهد، بیش از 61 درصد مردم آمریکا ،ترامپ را فاقد تجربه سیاسی و صلاحیت لازم برای اداره کشورشان میدانند و ترامپ از زمان پیروزی در انتخابات نیز این موضوع را ثابت کرده است، سؤال این است که چرا و چگونه وی بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد؟! تحلیلگران بینالمللی معتقدند ترامپ دو روی سکه دارد و کارشناسان روانشناسی سیاسی به این نتیجه رسیدند که ریاست جمهوری ترامپ تصادفی نیست و ترامپ با استفاده از روی اولش یعنی دیوانهنمایی که شخصیت واقعی اوست، برای ریلگذاری روی دومش یعنی ساختار و سیاستهای کلان آمریکا که شخصیت حقوقی اوست،آمده است. براساس این تحلیل او نه جمهوری خواه و نه دموکرات است، و آنچه را که انجام میدهد، اگر چه خشم افکارعمومی را برمیانگیزد، اما هیچ کدام از دو حزب اصلی آمریکا متهم نخواهند شد. لذا واقعیت این است که او تلاش دارد با سیاست «فشار بیاور– امتیاز بگیر» توافق نامههای بینالمللی و دو جانبه و چندجانبه را با توجه به تغییر شرایط جهانی و فضای کنونی دنیا مورد بازنگری قرار دهد تا منافع بلندمدت آمریکا با سیاستهای جدید تضمین شود.
4- اما درباره ایران بیش از چهار دهه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی روسای جمهور آمریکا درحال یادگیری تدریجی هستند. جان فینر در نشریه آمریکایی پولیتیکو تاکید میکند «ترامپ واقعا نمیداند که چه چیزی در موضوع ایران درست است». از اول انقلاب تاکنون هفت رئیسجمهور در آمریکا با فضا سازی و جنگ روانی تلاش داشتند جمهوری اسلامی را به زانو درآورند اما پس از آشنا شدن با واقعیتهای ایران و طی کردن هرچند سینوسی «منحنی یادگیری تدریجی»، هیچگاه به «منحنی یادگیری مسئله محور» نرسیدند و نتوانستند درعمل به حل مشکلات بین دو کشور که اساسی و اصولی هستند، بپردازند که نشان میدهد مشکل نه در ایران بلکه در سیستم هیئت حاکمه آمریکاست. تا جایی که سی ان ان در گزارش خود تاکید میکند« یقیناً تحریمها موجب صلح جهانی نمیشود و امیدوار نباشید تحریمها ایران را پای میز چانه زنی بکشاند، زیرا کارتر و کلینتون و بوش هم 20 سال چنین حرکتی را علیه صنعت نفت و تجارت و بانکهای ایران امتحان کردند، اما تاریخ تکرار میشود و ایران به همان اندازه که آمادگی ایستادن در برابر کارتر و بوش و کلینتون را داشت، آمادگی کامل ایستادگی در برابر ترامپ را هم دارد»!.
5-ترامپ پس از دیدار با پوتین در هلسینکی در توئیتی علت وخامت روابط روسیه و آمریکا را نتیجه«حماقت آمریکا» خواند و در مصاحبه با فاکس نیوز اذعان کرد«موضوع روسیه در آمریکا ترفندی ساختگی و شیطانی است که عدهای ایجاد کردند تا میان واشنگتن و مسکو فاصله انداخته شود». اما ترامپ بعداز اینکه به آمریکا برگشت مجبور شد تحت فشار «دولت عمیق» و هیئت حاکمه آمریکا و لابی صهیونیستی که او را متهم به خیانت به آرمانهای لیبرال دمکراسی کردند، حرف خود را پس بگیرد و در سخنانی متناقض روسیه را بعنوان خطر برای آمریکا معرفی کند. پس گرفتن سخنان رئیسجمهور آمریکا بخوبی نشان داد این «دولت عمیق» است که تصمیم ساز و تصمیم گیر است و رئیسجمهور چه دمکرات و چه جمهوری خواه فقط مجری این سیاستها خواهد بود.
6- کمی تامل در ایجاد «گروه اقدام علیه ایران» بخوبی نقش «دولت عمیق» را آشکارتر میکند. برایان هوک که بعنوان رئیساین گروه منصوب شده کسی است که در کارزار انتخاباتی مخالف سیاستها و ریاست جمهوری ترامپ بود و بههمراه 120 نفر دیگر از شخصیتهای آمریکایی با امضاء نامهای علیه ترامپ موجب بروز جنجال سیاسی در آمریکا شدند.اما همین فرد بطور تعجب آوری در تیم ترامپ جایگزین میشود و مهمترین تصمیمات سیاست خارجی آمریکا با نظر او اجرا میشود، بطوریکه در برخورد با جمهوری اسلامی نقش اصلی در خروج آمریکا از برجام را ایفا میکند. نقش «دولت عمیق» در آمریکا آنقدر آشکار است که حتی اروپاییها هم هنگام مذاکره با آمریکاییها اولین سؤالشان این است «چه تضمینی وجود دارد توافقات آنها مورد تائید تصمیم گیران اصلی آمریکا باشد؟!» تا جایی که هنگام مذاکره با تیلرسون دریافته بودند وی مورد تایید دولت عمیق نیست و نکته جالب اینکه بعداز اخراج تیلرسون و تیمش از وزارت خارجه آمریکا، تنها عضوی که از این گروه در وزارت خارجه آمریکا و تیم پمپئو باقی ماند، برایان هوک رئیسگروه اقدام علیه ایران است!
7-لذا مواضع جمهوری اسلامی آنقدر از استدلال منطقی برخوردار است که رسانههای جهان بعد از این همه جنگ روانی علیه ایران تاکید میکنند «رد هرگونه مذاکره با آمریکا از سوی ایران سخنی بی پایه نیست و فقط ریشه در تجربیات ایران ندارد، بلکه سیاست آمریکا همواره براساس پایبند نبودن به قول و قراردادهایش استوار است». رسانههای غربی– عربی با اشاره تلویحی به شکست جنگ رسانهای خود علیه ایران تاکید میکنند «رئیسجمهور آمریکا با عقل اندک و جهلش نسبت به تحولات بینالمللی قابل آموزش دادن نیست» البته این خصلت ترامپ ارثی است.جان اف کندی هم هنگام دادن پیشنهاد پست مشاور امنیت ملی به رابرت مک نامارا گفته بود«فکر نمیکنم هیچ مدرسهای برای روسای جمهور آمریکا وجود داشته باشد و من هم احساس نمیکنم شایسته ریاست جمهوری باشم»...!!!
با «اقتصاد مفتخوری و مفتبری» مقابله کنید
امیر استکی در وطن امروز نوشت:
جنجال پیشفروش اخیر سایپا را همه مشاهده کردیم. خبرها حاکی از هجومی بزرگ برای ثبتنام ماشینهای این خودروساز بود. 50 هزار خودرو باید پیشفروش میشد که گویا آنگونه که از اظهارات مقامات این شرکت در رسانهها برمیآید، چیزی نزدیک به 700 هزار متقاضی به دنبال خرید این خودروها بودهاند. به روشنی مشخص است این جمعیت جز تعداد قلیلی، مصرفکننده این خودروها نیستند، بلکه به دنبال خرید و سپس فروش در بازار آزاد و بهرهمندی از اختلاف قیمت بالای کارخانه و بازار آزاد هستند. به روشنی در پیشفروش پراید هم رانتی نزدیک به 10 میلیون تومان وجود دارد! و همگان با علم به وجود این رانت به دنبال استفاده از آن بودهاند. شرایط به گونهای شده است که برای کسب سود در اقتصاد کنونی ایران بیش از آنکه به فکر بهرهوری، نوآوری و تولید باشند، به فکر شناسایی و شکار رانتها هستند. این یک وضعیت بیمار است.
از نگاه کلان این وظیفه حکومت است که شرایط را به گونهای فراهم کند که کسب سود در اقتصاد از روندهای طبیعی و مشروع و با گرایش به تولید و فعالیت مولد پیروی کند. باز کردن پنجرههای کوچک و بزرگ رانت این شرایط را خواه ناخواه به دنبال خود خواهد آورد. بستن این پنجرهها کاری است که باید توسط دولت و مجلس انجام شود. سادهترین راه هم شناسایی همه اشکال ثروت در کشور و بستن مالیات به آنهاست تا تمایل به چرخاندن بیش از حد معمول نقدینگی در هر بازاری که سود داشته باشد کاهش یابد. مردمی که این همه پول دارند که به هر پیشفروشی هجوم بیاورند، چرا نباید سهم بخش عمومی از این انتفاع را پرداخت کنند؟!
اگر در بدن انسان بخشهایی مواد غذایی دسترنج دستگاه گوارش را مصرف میکنند، در عوض خدمتی به کل بدن ارائه میکنند. این فقط انگلها و کرمهای روده هستند که بدون هیچ فایدهای از بدن میزبان استفاده میکنند. اکنون در کشور ما کسانی هستند که هیچ خیری به جامعه نمیرسانند و فقط به بهای کسب سود خود به تخریب اقتصاد کشور مشغولند و از هر نوع گزند و بازخواستی نیز در امان هستند. اما میزان انگلی که هر سیستم میتواند تحمل کند و بدون فروپاشی به کار خود ادامه دهد، حد مشخصی دارد. اگر همه بدن انسان را انگل و ویروس پر کند، خواهد مرد و اگر در اقتصاد ایران همه در قامت سوداگرانی غیر مولد حاضر شوند، بدون شک این اقتصاد از هم خواهد پاشید؛ اقتصادی که صرفا مبتنی بر مفتخوری و مفتبری است!
باز کردن راه برای کار اقتصادی انگلی، نشان دادن چراغ سبز به فروپاشی اقتصاد ایران است. دولت به عنوان نهاد اصلی رگولاتور در اقتصاد ایران- صحیح یا غلط- باید با این شرایط مقابله کند اگرنه در صورتی که همه به دنبال کسب سود از رانتهای پیدا و پنهان باشند، کشور ویران خواهد شد.
اما برای ما ایرانیان به عنوان کسانی که در این خاک ریشه داریم و در آن زندگی میکنیم آیا هیچ وظیفهای وجود ندارد؟ ما باید با کثرت انگلهای اقتصادی مقابله کنیم و این کار را از خودمان شروع کنیم؛ حقیقتا این باید نقدی باشد بر خویشتن که چرا با خود چنین میکنیم؟ به طور طبیعی آن دسته از ایرانیانی که در این کشور در هر شرایطی ماندگار هستند و راهی به خارج از ایران ندارند، بازندگان اصلی تداوم این شرایط هستند. در این شرایط ما باید اولا از فراهم شدن زمینه برای انتفاع بی دردسر سودجویان جلوگیری کنیم و ثانیا خود به این آتش ندمیم! این وظیفه همه ما است که در همه زمینهها به یاری یکدیگر بشتابیم و به دست خود کار را برای زندگی خود سختتر نکنیم.
ما این مهم را باید از طریق افزایش فشار بر دولت و مجلس به پیش ببریم. از آنها بخواهیم از ابزارهایی که در اختیار دارند برای جلوگیری از انتفاع انگلی در اقتصاد جلوگیری کنند. اول نقدینگی دست خودشان را که در بانکها تبدیل به سودجویی و بنگاهداری شده به چرخه تولید بیندازند و بعد جلوی سودجویی مردمی را که نقدینگی را ممر بازی با ثبات اقتصادی کردهاند بگیرند. ریال در اختیار دولت است و خاصه در این روزگار که اسکناس و مسکوک در نقدینگی کشور سهم ناچیزی دارد و همه چیز از جنس عدد و در حسابهای بانکی است، سر در آوردن از نقل و انتقالات ریالی برای دولت به اندازه یک تصمیم زمان و پتانسیل خواهد برد. اگر نقل و انتقالات ریال با در نظر گرفتن یک حاشیه معقول، رصد شود، آنگاه بسیاری از سفتهبازیهای کنونی دیگر صرفه نخواهد داشت. دولت و مجلس اما به این مهم آگاه هستند ولی زیر بار عواقب سیاسی آن نمیروند، به قول «ماهاتیر محمد» که در کتاب خاطراتش نوشته: «دولت برای موفقیت باید منافع مردم را بر رضایت مردم از خود ترجیح دهد و کاری را که درست است انجام دهد نه لزوما کاری را که باعث محبوبیت- هرچند زودگذر- دولت شود».
دولت بررسی حسابهای بانکی را سرک کشیدن در کار مردم عنوان میکند. این عوامفریبانهترین و غلطترین تلقیای است که در این زمینه میشود ارائه داد. سیاستهای اینچنینی است که شرایط را برای رشد اقتصاد زیرزمینی و سفتهبازی و هجوم ملخوار به بازارهایی که به دلایلی با جهش قیمت مواجه شدهاند فراهم میکند و آنها را با یک سود کلان و بدون دردسر مواجه میکند. «سلطان سکه»ها در چنین فضایی پدید میآیند. این بزرگترین خدمتی است که یک دولت به انتفاع انگلی در اقتصاد میرساند و ناگفته پیداست این همزمان بزرگترین خیانت به عامه مردم نیز خواهد بود. اگر حساب و کتاب دارایی و ثروت دارندگان نقدینگی مشخص شود و مالیات عادلانهای به سود آنها از ثروتشان بسته شود، همانگونه که ذکر آن رفت راه بر بسیاری از سوداگریها و دلالبازیها بسته خواهد شد و این سرآغاز جستوجوی سود توسط صاحبان سرمایه در زمین اقتصاد واقعی و مولد خواهد بود. ناآرامیهای اقتصادی اخیر این بار گران را بر دوش ما مردم ایران به عنوان صاحبان اصلی این سرزمین میگذارد که مطالبه اصلی خود را از کاهش قیمتها به نظاممند کردن سیستم پایش ثروت در کشور تغییر دهیم و آینده خود و نسلهای بعدی را از گزند انگلهای اقتصادی در امان نگه داریم.
آتش بازی در رابطه ایران و عراق
در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:
آتشی که شامگاه جمعه به ساختمان کنسولگری ایران در بصره افتاد، مدتهاست که از سوی دستهای تفرقهانگیز منطقه ای شعله ور شده و هرازگاهی به دامن رابطه دیرینه و ناگسستنی ایران و عراق میافتد. آنچه روز جمعه در بصره روی داد، روی دیگر سکه نزاع منطقه ای است که با هوشمندی طرفین میتواند در این بازار آشفته خاورمیانه بیمشتری بماند که اگر بها بیابد، هم ایران و عراق و هم منطقه بهایی سنگین بابت آن خواهند پرداخت.
به تعبیر سخنگوی وزارت خارجه ایران «یک کانون معاند و مخالف روابط دو کشور ایران و عراق درصدد ایجاد مشکلات و سوءتفاهمهایی میان دو ملت و دو کشور هستند.»
ردپای اقدامات این کانون معاند را می شود در جوسازی های خبری ماههای اخیر جستوجو کرد: بزرگنمایی ادعای رفتارهای خارج عرف زائران شیعه عراقی در مشهد، شایعه درگیریهای ایرانیان و عراقی ها در نقاط مختلف کشور که اساساَ ساختگی بود و نیز موج تبلیغاتی درباره سفر تجار عراقی به ایران و خرید حجم زیادی مواد غذایی و لوازم خانگی در پی کاهش ارزش پول ملی و...نوعی مهندسی افکار عمومی در جهت ایجاد اختلاف میان مردم ایران و عراق را نمایان می کند که اتفاقاَ در این برهه از حیات سیاسی عراق تلاش دارد تا نقش و نشان ایران را در تحولات این کشور کمرنگ جلوه دهد. قابل انتظار بود که با وجود نقش پررنگ ایران در ریشه کن کردن فتنه داعش در عراق و بازگشت امنیت به این کشور محور امریکایی، صهیونیستی، سعودی ساز فتنه دیگری کوک کند تا در آستانه تشکیل دولت در عراق و نیز راهپیمایی چند میلیونی اربعین بحران هایی در حوزه روابط فرهنگی و اجتماعی دو همسایه دیرین خلق شود. تبلیغات منفی با هدف ایجاد بحرانهای تصنعی عملاَ دو حوزه مهم اخلاقی و اقتصادی را نشانه رفته تا با سوار شدن بر موج غیرت و حساسیت ایرانیان، غیریتی به نام «عراقیها» را در جایگاه سوءاستفاده از وضعیت اقتصادی کشورشان بنشانند و شعله های این آتش افروخته را به آن سوی مرز برده و تا سوزاندن کنسولگری ایران در بصره هدایت کنند.
رفتار و سلوک مردم عراق در استقبال از ایرانیانی که به صورت میلیونی حتی در زمانه تاخت و تاز داعش راهی عتبات عالیات شدند، بهترین نشانه وجود پیوندهای بسیط و وثیق میان دو ملت همسایه است. امریکاییان با وجود لشگرکشی و خرج هزینه های هنگفت با سقوط صدام و اشغال عراق که همچنان به عنوان «اشغالگر» خوانده می شوند، همواره مدعی «نفوذ ایران در عراق» هستند و اذناب منطقه ای امریکا– اسرائیل و عربستان – هم این ادعا را تکرار می کنند درحالی که رجوع به گذشته تاریخی و پیوندهای مذهبی، فرهنگی و انسانی دو ملت ایران و عراق عامل گسترش این نفوذ معنوی است. امریکایی هایی که مدعی دخالت ایران در امور عراق هستند حتماَ در جریان ولخرجی های مالی سعودی ها برای تغییر توازن سیاسی عراق هستند. ائتلاف سازی با دلارهای نفتی سعودی که پس از حمایت تسلیحاتی و پشتیبانی سعودیها از داعش، سعی در تغییر چینش شطرنج سیاسی عراق دارد، تاکنون به نتیجه مطلوب نینجامیده است. الگوی عراق نشان داده که نه با کوله پشتی سربازان امریکایی می توان به دموکراسی رسید و نه با ولخرجی می توان نفوذ سیاسی و اجتماعی خرید. امریکا با کیلومترها فاصله جغرافیایی با عراق چطور می خواهد رابطه بین دو همسایه دیرین را فاصلهگذاری کند که مدعی تلاش برای جلوگیری از نفوذ ایران می شود؟ و اگر می توان اتحاد اجباری ایجاد کرد چرا عربستان سعودی همچنان در اثرگذاری بر فضای سیاسی عراق ناکام مانده است؟
چنین واقعیت های تاریخی و طبیعی است که اتفاق روز جمعه در بصره را تبدیل به آتش بازی بی اثر در روابط ایران و عراق می کند. هوشیاری سیاسی تهران و بغداد که فتنه صدام و القاعده و داعش را دیده و از سر گذرانده اند، این فتنه جدید را هم گذرا می کند؛ گرچه در فتنه جدید باید این هوشیاری را به سطح اجتماع هم منتقل کرد که با هدف گیری احساسات و حساسیتهای مردم دو کشور نتوانند آتشی برای تنور خود برافروزند.
ویروس بدبینی
محمود فرشیدی در رسالت نوشت:
سالهاست که کشورهای سلطه طلب و بخصوص آمریکا با سیاست تحت فشارهای اقتصادی و سیاسی قراردادن مردم برای سرنگونی حکومت های مستقل، توطئه چینی و برنامه ریزی می کنند و در این اوضاع اگر مردم آن کشور با تحلیلی واقع بینانه از شرایط، در برابر فشارهای دشمن ایستادگی نمایند و از حق تعیین سرنوشت خویش دفاع کنند، از این مرحله گذر خواهند کرد و مشکلات هم به تدریج مرتفع خواهد شد. اما اگر در برابر فشارهای دشمن تسلیم شوند و بر اساس نقشه دشمن حرکت کنند و پشت حکومت منتخب خود را خالی و با ایجاد اغتشاش و آشوب عرصه را بر حکومت خود تنگ نمایند، به دشمن فرصت خواهند داد تا برای سرنگونی حکومت مستقل و انتصاب حکومت دست نشانده خود، گامهای بعدی را بردارد و بار دیگر و برای مدتی طولانی یوغ اسارت و وابستگی را بر گردن آن ملت آزاده بیفکند و ثروت و استقلال و عزت شان را مصادره نماید.
ملت ایران 40 سال است که در برابر فشارهای آمریکا سروقامتانه ایستاده است و فشارهای نظامی، تروریستی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا را هوشیارانه خنثی ساخته است، اما در ماههای اخیر، نظام سلطه طلب ایالات متحده برای مقابله با نظام اسلامی بار دیگر رویکرد چند جانبه ای را پیشه خود ساخته و به موازات تشدید فشارهای اقتصادی و تحریمها، بهره گیری از فضای مجازی و رسانهای را برای ایجاد جنگ روانی و جهت دادن جامعه به سوی ایجاد اغتشاش و آشوب در پیش گرفته است. لذا برنامه چند جانبه آمریکا را که بر اساس شکست در تجربیات قبلی اش طراحی شده است، باید هوشیارانه مورد بررسی و تحلیل قرار داد و علاوه بر دولتمردان و مسئولانی که مسئولیت اصلی و سنگینی بر دوش آنهاست، مردم و بخصوص خواص و شخصیت های دارای پایگاه اجتماعی نیز رسالتی خطیر بر عهده دارند.
اگر خواص و شخصیت های مردمی و معتبر، تحلیلی واقع بینانه از این شرایط نداشته باشند، با توجه به شدت مشکلات معیشتی که مردم با آن مواجه هستند، چه بسا بر اساس احساس همدردی، رویکرد انتقادی شان منجر به همصدایی با دشمن شود و به اشاعه «ویروس بدبینی» در جامعه و تشدید ایجاد یأس در مردم و نهایتاً تضعیف نظام بینجامد و در شرایطی که مسئولین بیش از هر زمان دیگر نیاز به حمایت مردم دارند، مردم پشت مسئولین را خالی نمایند.ناگفته پیداست که از افراد و شخصیت های متعهد، انتقاد غیر مسئولانه دور از انتظار است.
زیرا چنین رویکردی یا با انگیزه احساس رضایت خاطر شخصی انجام می گیرد یا به منظور جلب محبوبیت در میان مردم یا سهم خواهی از قدرت یا به دلیل عدم شناخت صحیح شرایط. در هر حال انتقاد سازنده الزاماتی دارد که از جمله آنها هوشمندانه بودن و بازی نکردن در زمین دشمن است و نیز تناسب با شرایط زمان و ظرفیت مخاطب و واقع بینانه و منصفانه بودن و جامعیت و جوانب قضیه را دیدن و نقاط مثبت را در کنار مشکلات بیان کردن، و اینکه انتقاد کننده شأن و جایگاه خود را رعایت کند و صرفاً نیتی دلسوزانه و خیرخواهانه داشته باشد.
بر اساس همین ظرافت ها، سیاست امام خمینی (ره) در ارتباط با انتقادهای شکننده، حمایت از نظام و مسئولین نظام و برخورد قاطع با انتقادهای تضعیف کننده دولت و ارکان نظام بود، تا آنجا که فرمودند:
«حفظ انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در رأس همه واجبات قرار دارد.» و در موقعیتی دیگر فرمودند:
«اینجانب نصیحت متواضعانه و برادرانه می کنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعه سازی ها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام، این جمهوری را تقویت نمایند.»
حمایت از مسئولین و حفظ نظام اسلامی تا آنجا برای امام خمینی (ره) اهمیت داشت که به دلیل نگاه و سخنان تضعیف کننده قائم مقام رهبری، اقدام به برکناری وی کردند.
مقام معظم رهبری نیز که در سالگرد رحلت امام خمینی (ره) تحلیلی واقع بینانه از شرایط کشور و سیاست های آتی دشمن را در زمینه فشارهای اقتصادی، فشار فیزیکی و آشوب و غوغاسالاری رسانه ای ارائه فرموده بودند، در دیدار اخیر با نمایندگان محترم مجلس خبرگان، خطاب به عموم شخصیت ها و افرادی که دارای پایگاه اجتماعی هستند، ضمن اشاره به شرایط کنونی، بر ضرورت رویکردی هدفمند، هوشیارانه و مسئولانه در زمینه انتقاد تأکید کردند و فرمودند:
«مهمترین وظیفه مردم و نخبگان در شرایط کنونی، حرکت در جهت حفظ و تعمیق انسجام مردم با دستگاه های دولتی و پرهیز از ایجاد فضای یأس و ناامیدی و احساس بن بست می باشد.»
و هشدار دادند که:«نباید فضای عمومی کشور به گونه ای شود که اقدامات و تبلیغات مثبت، قابل باور نباشد اما سخن دروغ دشمن قابل باور شود.»
طبعاًً در شرایطی که کاستی ها و کمبودهای فراوانی خصوصاً در زمینه مسائل معیشتی مردم وجود دارد و زبان در کام گرفتن و انتقاد نکردن بلکه به دلیل نگرانی از طمع ورزی دشمن، اتخاذ مواضعی پرستارانه در کنار بیان مشکلات، اقدامی بسیار دشوار است، اما دلسوزان کشور و اصحاب پایگاههای اجتماعی باید توجه داشته باشند که این سیاست تبلیغاتی توسط دلسوزترین فرد نسبت به نظام اسلامی و
دغدغه مندترین شخصیت نسبت به مردم و خصوصاً اقشار محروم توصیه می شود و آن هم بر اساس ضرورتی مهم تر و احساس خطری بزرگ تر و بر اساس این واقعیت که دولت کنونی در این شرایط و با توجه به ترکیب و توانمندیهای محدودش، ظرفیت و تاب و تحمل محدودی دارد، و لذا بیش از هر زمان و هر دولت دیگری نیازمند حمایت می باشد.
توطئه علیه دو همسایه
حسن داناییفر در اعتماد نوشت:
آنچه طی روزهای جاری در بصره میگذرد، اتفاقی بیریشه و تصادفی نیست. همه ناظران و کارشناسان متفقالقولند که طی دهههای گذشته، بصره به عنوان یکی از غنیترین شهرهای عراق، همواره به لحاظ خدمات دولتی و امکانات مورد تبعیض واقع شده و سوء مدیریت خرد و کلان، معیشت را برای مردم این استان سخت کرده است. موضوع کمبود و آلودگی آب شرب، بسیار جدی است، مساله کمبود برق و قطعیهای مکرر برق شهروندان در روزهای گرم تابستان، امری آزاردهنده است.
بارها و بارها مردم بصره به این تبعیضها، سوءمدیریتها و کمبودها اعتراض کردهاند. این تبعیضها در دوره صدام حسین، برای تحت فشار گذاشتن جمعیت عمدتا شیعه این منطقه انجام میشد و بعد از سرنگونی دیکتاتوری پیشین عراق هم به شکلهای مختلف مردم بصره تحتتاثیر تبعیض و فساد قرار گرفتهاند. فراموش نکنیم که شیعیان بصره، پیشگام مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تجزیه عراق بودند. مردم بصره تعداد زیادی شهید در مسیر مبارزه با داعش دادهاند و همواره پشتیبان حفظ تمامیت ارضی و وحدت عراق هستند. بصره در عین حال میزبان بزرگترین ذخایر نفتی عراق و هاب تجارت دریایی عراق با جهان است. اما با همه این احوال کاستیها و کمبودها در این شهر به شکل گستردهای ادامه یافته است. من چه به عنوان دیپلمات و چه به عنوان کارشناس بارها و بارها مشکلات مردم بصره را از نزدیک دیدهام و شهادت میدهم که در هر سفری که به بصره داشتهام با این کمبودها از نزدیک مواجه شدهام. اعتراضها به این کمبودها و سوءمدیریتها طی دو ماه اخیر، بیش از پیش گسترش یافته است؛ سر ریز شدن کاسه صبر و کلافگی مردم این استان از بیتوجهیها به نیازها و مطالباتشان به شکل واضحی مشخص است.اما هیچ یک از این مسائل، عامل حمله به کنسولگری ایران در بصره و سردادن شعارهای ضدایرانی در این شهر نیست.
آنچه در تحریک احساسات و افکار عمومی علیه ایران رخ میدهد، اقدامی موازی با این نارضایتیها و مطالبات بحق است. هفتهها پیش از انتخابات اردیبهشتماه در عراق، شاهد بودیم که جریانهایی که عمدتا از بیرون عراق هدایت میشوند و از دولتهای خارجی مانند ایالات متحده امریکا و عربستانسعودی خط میگیرند، به نوعی به ایرانهراسی در جنوب عراق دامن میزنند.سیل اخبار جعلی برای تحریک افکار عمومی، با انگشت گذاشتن روی موضوعات تحریککننده با روشی هدفمند، مدتهای پیش از این آغاز شده است. نمونههای بیشماری از این خبرهای جعلی و خبرسازیها در ماههای گذشته مشاهده شده است. چند روز مانده به پایان تبلیغات انتخاباتی در عراق بود که تصاویری جعلی از کشف یک محموله پول نقد از مبدا ایران برای حمایت از تبلیغات یک گروه خاص در عراق منتشر شد. منتشرکنندگان این ویدئوی ساختگی مدعی بودند که عدهای از نیروهای پلیس عراق هستند که این اسکناسها را کشف کردهاند. خبرهای کذب و بیمبنا با منابع ناشناخته در فضای مجازی بهشکل گستردهای در ماههای جاری گسترش پیدا کرده است.
اخیرا شاهد خبرسازیهایی درمورد ناهنجاریهای اخلاقی در بین زواری که از ایران به عراق سفر میکنند یا از عراق به ایران میآیند، هستیم. این جریانسازی هدفمند از یکطرف عراقیها را نگران میکند که شهروندان این کشور در سفر به ایران مورد تعرض و بیاحترامی قرار میگیرند و از سوی دیگر ایرانیان را نسبت به رفتار عراقیها نگران میکند.در سطح کلانتر هم گزارشهایی برای بر هم زدن روابط تهران و بغداد مطرح میشود. اگر تحریک افکار عمومی از طریق شبکههای اجتماعی دنبال میشود، تحریک دولتها از طریق خبرگزاریهای رسمی و شناختهشده بینالمللی با جریانسازیها و خبرسازیهای کاملا بیمبنا اتفاق میافتد. طی همین هفتههای اخیر گزارشی در یکی از خبرگزاریهای بزرگ غربی منتشر شدهبود که ادعا میکرد موشکهای ایرانی به خاک عراق منتقل شدهاند و بلافاصله برای دامن زدن به نگرانی مردم عراق، خبری از وزیر دفاع رژیمصهیونیستی منتشر شد که آماده است تا فراتر از خاک سوریه، در خاک عراق هم علیه مواضع ایران حمله کند. این یک مساله اعلام شده و رسمی است که جمهوری اسلامی ایران اصولا پایگاه نظامی مستقر در عراق ندارد، ایران نقطه استقراری در خاک عراق ندارد.
در جریان عملیات مبارزه با داعش، جمهوری اسلامی ایران تعدادی نیروی مستشاری برای کمک به ارتش و گروههای عراق به خاک این کشور اعزام کرده است و نیروی اصلی مبارزه با تروریسم، خود نیروهای عراق بودند.کسی نمیگوید که ایران در عراق نفوذ ندارد، مردم ایران ارتباطهای فرهنگی گسترده و عمیقی با مردم عراق دارند، دولت جمهوری اسلامی ایران نفوذ معنوی گستردهای در عراق دارد، اما این دلیل نمیشود که ایران پایگاه نظامی، فیزیکی و موشکی داشته باشد.
طی همین دو ماهی که از آغاز دور اول تحریمهای امریکا بر ایران میگذرد، ببینید چند گزارش خبری از سوی رسانههای غربی منتشر شده است که عراق را به عنوان محل دور زدن تحریمهای امریکا از سوی ایران و محل قاچاق دلار به خاک ایران معرفی میکنند و تا چه اندازه ذهن شهروندان عراقی را در مورد اثر تحریمهای امریکا علیه ایران بر زندگی شهروندان عراقی مسموم میکنند. همه این خبرهای ساختگی، گزارشهای جعلی و جریانسازیها، برای این است که مردم عراق و ایران را نسبت به رابطه میان دو کشور بدبین کنند و این تصور را در میان مردم دو کشور ایجاد کنند که عامل مشکلات و معضلات شهروندان یک کشور، کشور همسایه است.اما همه اینها باز هم نشان از انگیزههای اصلی در حمله روز جمعه به کنسولگری ایران ندارد. باید ببینیم از روز چهارشنبه هفته گذشته، کدام مجموعهها و گروهها مورد هجوم اغتشاشگران قرار گرفتند.
اگر فهرستی از ساختمانهای آتشگرفته در طول سه روز آخر هفته گذشته جلویمان بگذاریم، مشاهده میکنیم که تمامی احزاب و مجموعههایی که در خط مقدم مبارزه با تروریسم و جنگ با داعش بودند، تمام گروههایی که مخالف اشغالگری امریکا و خواهان خروج نیروهای نظامی امریکا از عراق هستند، مورد هجوم واقع شدند. حضور نیروهای نفوذی و گرایشهای انحرافی در آتشافروزیهای شبانه هفته گذشته بصره بهحدی واضح بود، که کمیته هماهنگی بصره که مسوولیت راهپیماییهای مسالمتآمیز را بر عهده داشت، به دلیل نگرانی از انحراف اعتراضها و نفوذ گروههای غیرمردمی در تظاهرات، اعلام کرد که روز شنبه راهپیماییها را متوقف میکند و به نوشته بیانیه این گروه «بعثیهای سابق و داعشیها» عامل این اقدامات انحرافی در راهپیماییهای سه روز آخر هفته گذشته هستند.
آنچه به وضوح از حادثه اسفناک حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در بصره برداشت میشود، این است که در راستای جوسازیها برای اختلافافکنی میان دو همسایه و گسترش ایرانهراسی در میان مردم عراق، عدهای از افراد از نارضایتیها و مطالبات بحق مردم بصره سوءاستفاده کردهاند تا این اعتراضها را به حاشیه و انحراف بکشانند. به عقیده من، پشت این رویداد به وضوح میتوان دستهای امریکا و عربستانسعودی را مشاهده کرد.