سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
ما و حسین(ع)
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
داستان ارادت ما به حسین علیهالسلام گفتنش سهل و ناممکن است یعنی، فهمیدنش آسان و توضیحش برای دیگران سخت و برای غریبهها ناممکن. از کجا شروع شده را نمیدانم. شاید زمانی که گِل آدم را سرشتند، خوبی حسین را به خاکش آمیختند و شاید آبِ گِلِ آدم،اشک ملائکه برای حسین بود که اینگونه عشقش دین و مذهب نمیشناسد و نامش را هرکه شنید، دلش لرزید و اشکش به اختیار نبود. و حتماً گِلِ شیعیان از گِلِ اهل بیت است(۱)، که دست از دست حسین رها نمیکنند. آنکه فرمود:«إِنِّی أَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُون»(۲) شاید نشان از این بود که آن هنگام خدا هوای حسین کرده بود که دل آدمیان هوایی حسین شده است. نمیدانم و نمیخواهم به چیزی جز او بیندیشم و میدانم که محرم از راه رسیده و حالمان دگرگون است. همه مردم برای اقامه عزای حسین دست به کار شدهاند. عشق حسین، آدم خوب و ناخوب نمیشناسد. نام حسین چون صوراسرافیل است که مردگان را زنده میکند، دلهای ما که جای خود دارد. بوی عطری است که به مشام همه میرسد که گفته اند «نسیمی جان فزا میآید، بوی کرب و بلا میآید».
گویی خبری در راه است و مردمِ شهر میهمانِ در راه دارند.
مهیا میشوند و خود را آماده میکنند. اما به جای ریسه و چراغانی، مشکی میزنند و کتیبه میکوبند و پیرهن سیاه و شال عزا تهیه میکنند. شوری است که حسین بر دلها انداخته، چه میپرسی محتشم باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ مردم میهمان دارند که بساط چای تلخ و شربت شیرین به پا کردهاند. بوی عود و گلاب است که از کوچههای شهر به مشام میرسد. آب و جاروی کوچهها را ببین. نظافت خیابانها را نظاره کن. مهمانخانه این میهمانی قبل از مساجد و حسینیهها و تکایا، قلوب مردم است که از کینه خالی شده و از عشق حسین مملو. ببین عشق میهمان، مردمان را بههم مهربان کرده، کدورتها کمرنگ و دلها بههم نزدیک شده است. میهمان داریم. کمیت، دعبل، فرزدق، حسان، آغاسی بیایید و برایشان سنگ تمام بگذارید. غزلخوان کو، قصیدهسرا کجاست؟ به رباعیخوانها بگویید به صف شوند. مردم را خبر کنید. این خبر را برسانید به کنعانیها /بوی پیراهن خونین کسی میآید.
شهر در امن و امان است، حسین میآید. شیطان فراری است و کرور کرور حور و ملک به زمین میآیند، که باید بال و پر تبرک کنند به پرچم حسین. آنها هم میهمان حسیناند. مثل ما که میهمان اوییم. اصلاً همه عالم میهمان حسین است و او صاحب خوان و خانه. این همه تدارک که گفتیم همگی برگ سبزی است تحفه درویش، شاید که قبول افتد و هم در نظرآید. مردم! محرم رسید و خبر حسین را با خود آورده است. خبرکنید اگر بیخبری مانده است در شهر. حق مطلب ادا کنید و حق نمک روا دارید. بر سنج بکوبید و بر دمام زنید. همه باید بدانند که پسر پیغمبر به سوی ما میآید، میآید تا به رسم پدری و دیرین، ما را به صلاح و فلاح رساند. ایران که کوفه نیست و ترسی از یزید و از ابن زیاد نیست. ایران است و شیعهخانه اهلبیت. مرکز پاکان روزگار و مردان پا بهکار. اینجا مسیحی و زردشتی هم برای حسین، نذری میدهند و سپند و بخور، دود میکنند و رفیق راهند و شهید دادهاند، سنیها که عاشق اهل بیت و از خود ما و برادر مایند و به شهادت کفنهای خونین جوانانشان، اهل حقند و اهل مرام. وقتی حسین در کاروان خود به مسیحی و سنی، رتبه میدهد، تفرقهافکنان چه ژاژ میخایند؟ بیا به مجلس ما ای که مشتاقی، حضور خلوت انس است و دوستان جمعند/ «وَ إِن یَکاد» بخوانید و در فراز کنید.
حسین منادی وحدت است و «هَل مِن ناصِر» او مغناطیس پاکان روزگار و محفلش، مجمع جوانمردان است. روباه پیر و صهیون کثیف و وهابیت خبیث و در یک کلام، شیاطین را به آنجا راهی نیست. اگر سال60 هجری، دستگاه تبلیغاتی یزید و ابن زیاد، کوفیان را از لشگر خیالی شام میترساندند و نامه نویسان را پشیمان میکردند، امروز رسانههای «مُرجِف و مزدور»، قصد ترساندن مردم از هم کردهاند، غائله عرب و عجم را ببینید. اگر سال 60 هجری، نظام سلطهگر یزیدی، از سپاه حسین خوف کرد و تفرقه افکند، اکنون نیز نظام سلطه صهیونی، از سپاه میلیونی اربعین خوف کرده و از کنون به فکر تفرقهافکنی افتاده است. غائله بصره را ببینید. اگر سپاه حسین لرزه به خیمه یزیدیِ آمریکا نینداخته، چرا چنین به دست و پا افتادهاند و تن به هر خباثت میدهند و دست به هر جنایتی میزنند؟ اگر صهیون، ضرب شست اتحاد شیعه و سنی را نخورده و از ترسِ سپاهِ خیمه زده در کنار مرزهای خود، پنجره باز نمیکند، پس چرا این همه رذالت میکند؟ اگر وهابیت سعودی، آینده خود را در آینه عراقِ بدون صدام نمیبیند، پس چرا اینگونه جنون گرفته؟ موشکهای نقطهزن سپاه اسلام را دیدید که چگونه جمع خبیثشان را از هم پاشاند و انتقام شهدای کردِ سنی را گرفت.
گرچه حرف ما از حسین است و محفلش جای اغیار نیست ولی نمیشود حسین را بدون دشمنانش کامل شناخت. مگر میشود حسین را بدون شهادتش دید؟ و مگر میشود او را بیحماسه ماندگارش فهمید؟ و مگر میشود عشقش را بدون طعم اشک برای او چشید؟ اصلاً مگر میشود دلیلگریه پیغمبر را وقتی که قنداق حسین را بغل کرده بود، نپرسید؟ و مگر پاسخ رسول مهربان خدا چیزی جز مظلومیت حسین بود؟ مظلومیت برای چه بود؟ مگر تاریخ، جرم و جنایت و جسارت به خود کم دیده، که روز عاشورا چیز دیگری است؟ مگر ذبح کودکان توسط فرعون و خوارج و کومله و داعش ندیده که برای اصغر حسین، بیتاب است؟ آنچه گفتیم که شاید خدا محبت حسین را در خاک آدمی ریخته یا شاید گِل مردمان را با اشک ملائکه بر حسین آمیخته و اینکه گِل شیعیان از گِل اهلبیت است برای این بود که هم قدر دوستان حسین و طهارتشان دانسته شود و هم ذاتِ ناپاکِ دشمنانش شناخته گردد و محتشم را به پاسخ این سؤال برساند که «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟» آنکه بر چهره گُل لطمه زند، حرفش چیست؟/ وانکه بر روی دلارام زند چنگ، زِ کیست؟/ این همه مدح که از صورت و حُسنش گفتیم/ دست غارتگر هتاک نگفت، قصدش چیست؟
خدایا شکر که محرم آفریدی و اگر نبود ما چه میکردیم و چگونه زندگی میگذراندیم؟ عالم بیحسین، قفس بیدر است و آدم بیاو، پرنده بیپر. اگر نبود حسین و راه و مرامش، ما آدمیان در مَغاک(۳) دنیا چه میکردیم؟ و راه از بیراه چگونه میشناختیم؟ و ما خاکیان، سخن از که میگفتیم؟ و ما گم گشتگان، ره به کدام نور میگرفتیم؟ و ما سرگشتگان، در آن راه بینشان چه میرفتیم؟ و اسلام را از که میآموختیم؟ و شجاعت و شهامت و شرافت و شهادت را چگونه معنا میکردیم؟ و حق و باطل را چگونه میآموختیم؟ و اشک کودکان یتیم و گرسنه یمن و افغانستان و میانمار و عراق و سوریه و بحرین و نیجریه و عالم را با قصه که پاک میکردیم؟ و به مظلومان، پیروزی خون بر شمشیر را چگونه امید میدادیم؟ و با ظلم ظالمان چه میکردیم؟ و بار غصههامان را با که میگفتیم؟ و بار رنجها را به کجا میبردیم؟و ما عاصیان، به درِ خانه که میرفتیم؟ و ساعت مرگ، نام که میبردیم؟ و شب اول قبر، پاسخ نکیر و منکر را به که حوالت میدادیم؟ و در برزخ، که را میشناختیم؟ و روز رستخیز، به دنبال که میگشتیم؟ و روز جزا، در سایه که پناه میجستیم؟ و از دوزخ به کجا فرار میکردیم؟ و هنگام ورود به جنت متحیر که میگشتیم؟
حسین جان خوش آمدی و خدا را شکر که آمدنت را دیدیم و صدای دعوتت را شنیدیم و مشتاقانه اجابت کردیم. «هَل مِن ناصِر یَنصُرنی» تو در اصل ترجمانِ عاشقانه «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله»(۴) است و برای آنکه عاشقانت را در طول تاریخ، انتخاب کنی، تو نیز چون خدا به دنبال دلهای خاشع و خاضع به حقیقتی و آنها که به خدای آسمانها ایمان آورده و یاد او دلهاشان را رقیق کرده، صدای یاری خواستنت را میشنوند و به نصرتت برمیخیزند تا خدا نیز یاریشان کند که نصرت تو نصرت دین خداست. مگر در سوره محمد صلی الله علیه وآله نفرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»(۵). تو آن نشانه خدایی که خدا با تو ایمان میافزاید و روضه توست که رضوان مؤمنین است و اشک برای توست که کَفار ذنوب و حلّال کروب و جلا دهنده قلوب است. مگر نفرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ الله وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً»(۶). تو آن یاد خدایی که دلها با تو آرامش میگیرد که فرمود: « الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ الله أَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(۷). حسین جان، از تو دیگر چه بگوییم که حرارت قلبمان میکشد ما را و هرچه که گفتیم هنوز هیچ نگفتهایم از تو.
آرام قلبم؛ تو ترجمان قرآنی و اگر زبانم لال، نبودی قرآن را به چه معنا میکردیم و ترجمان بهشتش را کجا جستوجو میکردیم؟ بهشت بیتو باغ بیدرخت است و درخت بیسایه و ما را با چنین ویرانهای چه کار؟ اینها را گفتم که گفته باشم آنکه تو را دارد همه چیز دارد و آن کس که بیتوست، هیچ ندارد و بدبخت و بیچاره آن کس که دشمن توست. گفتم شاید تنها کمی از تو گفته باشم که مردم از هر مرام و مکتبی که هستند حق دارند با محرّمت زندگی، حسینی کنند و با تو تَرک شیطان کنند و با عزای تو چرک و شوخ از تن بشویند و دل مطهّر کنند. که آدمی فطرتاً پاک است و اهل پاکی. و اصلاً خدا محرمِ حسین و ماه رمضان را برای صفای روح و جلای قلوب گذاشت و اگر این دو نعمت نبودند خدا میدانست که نفس و شیطان چه بر سر ما میآوردند و اگر اشک حسین جهنم را خاموش نمیکرد، خدا میدانست که چه بر ما میگذشت. خدایا؛ ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا میخواند که: «به پروردگار خود ایمان آورید»، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهانمان را بیامرز، و بدیهامان را بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران.(۸) و در لشگر حسین جایمان ده که «هم الفائزون»اند.
دست بسته ترامپ در ادلب
حامدرحیم پور در خراسان نوشت:
جنگنده های روسی حملات هوایی خود را تشدید کرده اند. بالگردهای سوری هم بی امان مشغول بمب ریختن دراطراف شهر ادلب هستند؛ آخرین پایگاه تحت کنترل گروه های تروریستی که در شرایط کنونی، به کانون اصلی چالشها در بحران سوریه تبدیل شده است. از یک سو، حکومت مرکزی درصدد است با تسلط مجدد بر ادلب، پس از کسب موفقیتهای بزرگ در محور جنوب و آزادسازی استان های «درعا» و «قنیطره» از کنترل تروریستها، بزرگترین گام را در مسیر پایان بحران در این کشور بردارد و از سوی دیگر، همزمان با نزدیک شدن به پایان بحران و حمله گسترده دمشق و متحدانش به ادلب، تحرکات آمریکا و متحدان اروپاییاش برای ممانعت از پیروزی دمشق شدت گرفته است. حتی دیروز نیزسخنگوی دولت آلمان گزارش روزنامه بیلد مبنی بر امکان اعزام نیروهای نظامی این کشور برای مشارکت در اقدام نظامی همراه با آمریکاعلیه سوریه را تایید کرد. در مجموع این روند نشان میدهد که در وضعیت کنونی محور غرب به رهبری آمریکاییها به شدت از کنترل مجدد دمشق بر استان ادلب واهمه دارد و می خواهد به هر قیمتی اجازه ندهد آن چه در جنوب سوریه روی داد، تکرار شود. حال پرسشی که مطرح می شود، این است که آیا آمریکا و برخی کشور های اروپایی اقدام به حمله نظامی به سوریه خواهند کرد؟ وبا این تهدیدها چه اهدافی را دنبال می کنند؟ یادداشت پیش رو تلاشی برای پاسخ به این سوالات است.
اهداف و منافع:چنان چه حمله ای صورت بگیرد، آمریکا اهداف و اولویت های خود را حول دو محور کوتاه مدت و بلند مدت طرح ریزی کرده است.
اهداف کوتاه مدت:الف - دادن روحیه به تروریست ها: در مقطع فعلی که تروریست ها هیچ پناه و مکانی غیر از ادلب ندارند ، واشنگتن به دنبال یک شوک از نظر میدانی به تروریست ها برای انجام عملیات علیه دولت سوریه است. رخوت تروریست ها در ادلب بیش از آن که ناشی از ضعف روحی باشد، برگرفته از تفاوت های ایدئولوژی میان گروه ها ست که عاملی در زمینه درگیری های متعدد میان تروریست ها شده است.ب-آمریکا میداند که در صورت آزادسازی ادلب، مناطق مرزی سوریه، اردن و عراق احتمالا گام بعدی ارتش سوریه خواهد بود.ج- توافقات سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و روسیه با سوریه: آمریکا در مقطع فعلی خود را بازنده این عرصه می داند و به دنبال راهبرد «تهدید در ازای امتیاز» است. یعنی با القای تهدید به حمله به سوریه به دنبال گرفتن امتیاز از دولت سوریه و حامیان آن است. موضوعی که در سال ۲۰۱۳ و در زمان دولت اوباما با مطرح شدن حمله نظامی گسترده به سوریه، روسیه را متقاعد کرد که دولت سوریه سلاح های شیمیایی خود را نابود کند. د- به حاشیه راندن هجمه داخلی علیه ترامپ در پی بحث ارتباطات نامشروع وکسب مقبولیت در نزد افکارعمومی برای انتخابات میان دوره ای کنگره.
اهداف بلند مدت:الف-ناتوانی آمریکا در حصول به نتیجه مطلوب در سوریه به عنوان متغیر تعیین کننده(چه درعرصه سیاسی چه میدانی)؛ آمریکا با انجام حمله نظامی به دنبال القای این پیام است که شرق فرات همچون غرب فرات برای واشنگتن مهم خواهد بود. افزون بر این، مهمترین ابزار بازی آمریکا در سوریه، شرق فرات است که عمدتا در اختیار کردهای همسو با اوست در حالی که اکنون کردها بنا به دلایلی، در پی تعامل با دولت سوریه هستند. چنین رویکردی از سوی کردها و بشار اسد، میتواند تا حدی توان چانهزنی آمریکا در گامهای پایانی بحران سوریه را کاهش دهد.ب- کند کردن روند سیاسی سوریه: روند مذاکرات سیاسی بین ایران، ترکیه و روسیه حول قانون اساسی، انتخابات و آن چه به آینده سیاسی سوریه ارتباط دارد، در حال انجام است و آمریکا به عنوان بازیگر مخرب مترصد تنش جدید در این کشور و تشدید دو دستگی بین بازیگران فعال در عرصه سیاسی است. بی دلیل نیست که «نیکلاس هراس» تحلیل گر اندیشکده «امنیت آمریکای نوین» می نویسد:« دولت ترامپ در زمینه کسب موفقیت در سوریه آخرین فرصت ممکن را در دست دارد . ادلب آخرین فرصت آمریکا برای افزایش قدرت در سوریه است و اگر این استان قبل از مذاکرات ژنو سقوط کند، تلاشهای دولت ترامپ برای برقراری مجدد مذاکرات صلح احتمالا شکست خواهد خورد.»
امکان سنجی حمله:اکنون در باره حمله کردن یا حمله نکردن آمریکابه سوریه دو سناریو مطرح است: سناریوی اول معطوف به عدم دخالت نظامی آمریکاست. در باره این سناریو باید گفت که دخالت نظامی فراگیر آمریکا درسوریه شبیه حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بنابردلایل ذیل بعید است:الف)حمله به سوریه با توجه به عزم راسخ ایران و روسیه در نابودی کامل تروریست ها که در نشست اخیر تهران نمایان شد، نتایج فاجعه باری برای آمریکا خواهد داشت و بهای آن بسیار سنگین خواهد بود.ب) ناتوانی آمریکا برای انجام حمله همه جانبه در مقطع فعلی. این عامل نیز نشئت گرفته از دو عامل دیگر است: اول راهبرد ترامپ ایجاد جبهه جدید برای آمریکا نیست و دوم همراهی نکردن بسیاری از کشورهای اروپایی با آمریکا. العرب به تازگی در گزارشی با اشاره به این که به نظر می رسد ایالات متحده آمریکا آماده می شود تا پیروزی نظامی حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را بپذیرد با وجود این که به دمشق و مسکو، قبل از آغاز عملیات بزرگ استان ادلب هشدارهای سمبلیک داده است می افزاید : جوناس باریلو بلیسنر، پژوهشگر در مرکز مطالعات هادسون در این باره می گوید: «به نظر می رسد با توجه به واقعیت های سوریه 2018 این هشدارها بیشتر شفاهی باشند».
بلینسر که به تازگی پژوهشی درباره راه و روش آمریکا در منطقه از او منتشر شده است، همچنین می افزاید : «واقعیت این است که اسد از لحاظ میدانی به کمک ایران روی زمین و روسیه در هوا به پیشروی های خود ادامه می دهد، در حالی که دولت آمریکا همچنان اولویت را به مذاکرات ژنو زیر نظر سازمان ملل می دهد اما بر سر استفاده از این ابزار همچنان نزاع است».
در عین حال در سناریوی دوم براساس آن چه در ابتدای یادداشت درباره اهداف کوتاه مدت و بلند مدت آمریکادر سوریه بیان شد و همچنین تاثیر شرایط داخلی آمریکا در اتخاذ تصمیمی مبنی بر عرض اندام ترامپ در مقابل جناح ضد روس در آمریکا ونیز معطوف کردن توجهات از معضلات داخلی ساکن کاخ سفید به مسائل خارجی احتمال این که رئیس جمهور آمریکا با همراه کردن بخشی از کشور های غربی دست به حمله ای محدود در قبال حمله گسترده دولت اسد و متحدانش در ادلب بزند،بعید به نظر نمی رسد . بر اساس این سناریو این حملات حتی ممکن است برخلاف حملات محدود و موردی گذشته تاحدودی وسیع تر و گسترده تر باشد.
در عین حال آن چه روشن است نه محور مقاومت درباره پاک سازی ادلب میتواند عقبنشینی و مماشات کند، چرا که پاک سازی آن به معنای ختم پرونده به نفع دمشق خواهد بود ونه آمریکاییها در حالت فعلی آن حد از اقتدار لازم را در سوریه دارند تا بتوانند معادلات را به نفع خود به پایان برسانند.
کتیبههای امید
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حالا به محرم هم میرسیم! عجله نکنید! راستش از هر جنگی بدتر همین «جنگ رسانهای» است! شکست در جنگ رسانهای از آنجا که ایمان و امید و انگیزه را از آدمی میگیرد، تلختر از هر شکستی است! ظاهرش آن است که ما زمینی را و زمانی را به دست هیچ دشمنی ندادهایم ولی انسان تهی از ایمان و امید و انگیزه، همان انسان تهی از حیات است! گمانم وجه افتراق مرده از زنده، بیش از آنکه در نفسی باشد که مرده نمیتواند بکشد و زنده میتواند، در ایمان و امید و انگیزه است! این سه را نداشته باشی، زنده هم باشی مردهای! و حالا بگو مردهای متحرک! من البته بنا ندارم در این متن، شعار بدهم! بله! یأسآور است مشاهده دولتی که بیش از اقتصاد، درگیر سیاست است و آخرش هم وزیرش میگوید «همینی که هستیم!» اما خوب است ببینیم این دولت را چه کسی سر کار آورده! و بعضی نمایندگان را! و بعضی اعضای شوراها را! تو وقتی کیلویی به امید رأی میدهی، نخستین قربانی همین امید است! با رأی به لیستی که نام امید را بر پیشانی دارد، لزوما امید حاصل نمیشود! همچنان که رأی به کلید، لزوما به باز شدن قفلی منجر نمیشود! یک بخش مهم از بدبختیهای ما این است که موسم انتخابات را بدل میکنیم به بیخودترین دوگانهها! و هیچ حواسمان نیست که اصلا و اساسا این انتخابات برای چیست! بهار ۹۲ و ۹۶ را یادمان نرفته که ذیل بیربطترین دوگانهها با ماهیت کار اجرایی، چگونه کار و عمل را فدای حرف و سخن کردیم!
مادام که ایام منتهی به انتخابات، مباحث مرتبط را به حاشیه ببریم، باید هم بخوریم به پست وزیری که در جواب اعتراض میگوید «همینی که هستیم!» مضحک است! هدف آن است که برای اجراییترین بخش کشور یعنی قوه مجریه، رئیس انتخاب کنیم تا او با کمک همکارانش از مشکلات معیشتی بکاهد و رونقی به کار و کارگر و تولید و اقتصاد و صادرات بدهد اما شگفتا از مباحث انتخاباتیمان که کمتر متوجه امور مرتبط است! و هیچ خیالمان نیست که بابا! رئیس برای کرسی آزاداندیشی فلان دانشگاه نمیخواهیم انتخاب کنیم! مرا بابت این صراحت عفو کنید اما این روزها اگر کم و بیش امیدمان ضعیف است، ناشی از عقل ضعیفمان در وقت انتخابات است! وقتی در وقت انتخابات به همه چیز توجه میشود الا چیزهای اصل کاری و همه حرفی زده میشود جز حرفهای ضروری، باید هم این باشد وضعمان! و این محصول غلبه شور بر شعور است! و احساس بر عقل! آخر آدم عاقل، در هنگامه گزینش یک راننده برای یک ماشین، توجه به تصدیق و تواناییها و تجارب گزینهها میکند یا دنبال قاتل بروس لی در کرج میگردد؟! لذا هم باید از مردم تمنا کنیم که متوجه عواقب رأی خود باشند و هم باید به خودمان نهیب بزنیم که چرا بعضا با «عدم شناخت درست صحنه» و «ورود نادرست به انتخابات» به طرف مقابل اجازه میدهیم دعاوی انتخاباتی را از موضوعات مرتبط با حوزه کار قوه مجریه بکشاند سمت حاشیهها! بس کنم که این متن را ننوشتم برای این طعنهها! برای آن نوشتم که بلکه در انتخاباتهای بعدی، اقلا بهخاطر شکممان هم که شده، نه شکمی بصیرتافزایی کنیم و نه شکمی رأی بدهیم! ما هر چه میکشیم، از رفتار و گفتار سطحی و بدون عمق است!
همین جا وارد محرم شوم! در هر میدانی که فتحی داشتیم و مظهری از ایمان و امید و انگیزه آفریدیم، مدیون همین ماه هستیم! آری! جز در مکتب عاشورا، ما را هرگز این توان نبود که از گردنه کربلای ۵ عبور کنیم و به خود کربلا برسیم! اینکه امروز در منطقه مقاومت، دست برتر و بالاتر را جمهوری اسلامی دارد، دقیقا همان چیزی است که دشمن نمیخواست! قطعا اگر ما نبرد منطقه را به آمریکا و اسرائیل باخته بودیم و اجازه داده بودیم «خاورمیانه جدید» را همانگونه که دوست دارند بسازند، هرگز خبری از امنیت این روزهای کشورمان نبود! و تو اگر از قاسم سلیمانی راز این موفقیت را بپرسی، حتما اشاره به عاشورا خواهد کرد! و به کربلا! و به همین ماه محرم! اگر دانشجوی ما در کربلای هویزه و در نبرد تن و تانک، حماسه میآفریند، علت آن است که شهید حسین علمالهدی در مکتب علمدار کربلا پرورش یافته بود! شهدای هستهای هم! شهدای مدافع حرم هم! نترسیدن از تحریم و تهدید و جنگ رسانهای، نیز مجاهده تا آخرین نفس، درس محرم برای امروز ما هم هست!
اولا باید مایههای امید را ببینیم و اینگونه نباشد که متأثر از بوقهای دشمن، چشم بر دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ببندیم! ثانیا باید با کسب تجربه از گذشته، هر آن راهی و هر آن رأیی که اسباب ناامیدی ما را از چیزهایی باعث میشود، تکرار بیخود نکنیم! محرم فقط تکرار شور نیست؛ تکرار شعور هم هست! و هنوز هم حسین علمالهدایی هست که در کربلای خود بدرخشد! اگر دشمن، صاحب رسانه است؛ ما نیز بیرسانه نیستیم! اصلا و اساسا همه این جنگ روانیها و همه این نبرد رسانهایها برای آن بود که عاشورا در همان سال ۶۱ قمری متوقف بماند! و عملیات الی بیتالمقدس در همان سال ۶۱ شمسی متوقف بماند! که نسلها از پس نسلها بیایند و بروند لیکن نه مصطفایی آفریده شود، نه محسنی! اینکه در میان این همه بمباران تبلیغاتی، باز هم هر دههای قهرمان جدید خود را دارد؛ احمدیروشن و حججی دارد، یعنی خدا در جنگ رسانهای حواسش به ما هست! و الا کجا زیارت حزنانگیز عاشورا تبدیل به زیارت شورانگیز اربعین میشد؟! و ما همه این مظاهر امیدواری را مدیون رسانهای هستیم به نام محرم! به این کتیبهها نگاه کنید! تو گویی ستونهای یمین و یسار روزنامهای هستند که هنوز هم در جوهر قلمشان خون سیدالشهدا میجوشد! «حسین» یعنی در هر زمانی و در هر مکانی، راه درست را رفتن و رأی درست را دادن! اگر امتحان است، راه حق برویم و اگر انتخاب است، رأی حق بدهیم! علت بعضی ناامیدیهای ما در همین راه و رأی نادرست خودمان است! محرم اما تذکر همین مسائل است! و فینفسه منشأ امید! قدرمسلم باز هم پای کتیبهها و خیمهها، انسان تراز انقلاب اسلامی رشد خواهد کرد! ما نمیشناسیم، لیکن خدا حججیهای دهههای بعد را از همین امشب مینشاند پای درس محرم! و از یاد نبریم آن روزی که ما در کربلای هویزه، مفتخر به آشنایی دانشجوی شهید حسین علمالهدی شده بودیم، محسن حججی هنوز به دنیا نیامده بود! سلمنا! رسانه دست دشمن است اما همه چیز دست خداست! و خدا نمیگذارد ثارالله از جوشش بیفتد! بنازم به این ستونها و سرمقالهها! و به این قدمها و قلمها! اگر ما بیرسانه هستیم، پس این کتیبههای محتشم چیست؟! اصلا انگار همین امروز سروده و چقدر هم امیدوار که «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»!
گام ارزشمند دولت
غلامرضا ظریفیان در ایران نوشت:
مصوبه هیأت دولت مبنی بر الحاق یک تبصره به قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور که به موجب آن حق آموزش جزو حقوق اساسی افراد بوده و هیچکس را نمیتوان به عذری غیر از عدم صلاحیت علمی مقرر از آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی محروم کرد، یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعاتی است که البته باید خیلی پیشتر از این، در مورد آن اقدام میشد. چرا که به خاطر محدودیتهای غیراصولی که سالیان درازی است در ارتباط با دانشجویان اعمال شده، نظام فرهنگی و علمی ما بشدت آسیب دیده است. در واقع پدیدهای که به «ستارهدار» کردن دانشجویان موسوم و مرسوم شد، برای جامعه ایران که یک جامعه فرهنگی است و برای نظامی که تأکید بر بنیادهای علمی و فرهنگی دارد، بسیار خسارتبار بوده است. اینکه دانشجویی در جایی دچار خطایی شود، اگر به درستی و به طور عادلانه اقدامات او را مورد بررسی قرار داده و در نهایت در دستگاه قضایی محاکمه شود جای بحثی باقی نمیگذارد و طبیعتاً احکامی هم صادر خواهد شد که کمتر کسی با اجرایی شدن آن مخالفت خواهد کرد. اما اینکه فردی را از طبیعیترین و اساسیترین حقوق که همانا «حق تحصیل» است محروم کنیم، هم با قانون اساسی ما در تعارض است و هم جایی در نظام فرهنگی ما ندارد.
هر چند مصوبه هیأت دولت حتی با وجود دیرهنگام بودن باعث بسی خوشحالی است، اما نباید به همین امر بسنده کرد. باید کاری کرد تا بحث «ستارهدار» شدن دانشجویان که یقیناً بهکارگیری این الفاظ و تعابیری از این دست، جامعه ایران را آزار میدهد و باعث نوعی احساس بیعدالتی در بین قشر جویای علم میشود و به نوعی مقوله بیفرهنگی تبدیل شده است، ریشهکن شود. برخورد با دانشجویان خاطی چه در بیرون و چه در داخل دانشگاه سازوکار روشنی دارد. کمیتههای انضباطی پیگیر خطاهایی هستند که از سوی دانشجویان در داخل دانشگاهها صورت میگیرد و اگر چنانچه دانشجویی در بیرون دانشگاه مرتکب خطایی شده هم، باید مسیر قانونی را طی کرده و براساس حکمی عادلانه در مورد او تصمیم گرفته شود. هیچکس از بیقانونی حمایت نمیکند؛ اما اینکه حقوق اساسی یک انسان را به اعتبار اینکه احیاناً جایی مرتکب خطایی شده یا در برخی از مواقع با تشخیص شخصی و استنباط فردی به جای طی روال قضایی و قانونی از حقوق طبیعی محروم کنند، نه در مسیر اجرای قانون اساسی است و نه با نظام علمی و فرهنگی و شأن جمهوری اسلامی همخوانی دارد.
ایجاد فضایی که دانشجویی را به دلیل برخی فعالیتهای سیاسی از تحصیل محروم میکنیم آن هم نه در یک بستر کاملاً قانونی، فی نفسه یک مقوله ضد فرهنگ است. مهمتر از همه اینکه محرومیت دانشجو و یا دانشجویان از حقوق اساسی به صرف فعالیت سیاسی در تعارض با نگاه بزرگان جامعه در سطوح مختلف است که همواره تأکید دارند دانشگاه و دانشجو باید نسبت به مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور حساس باشد. همین عامل سبب شده که فضای دانشگاههای کشور به سمت فضای بیتفاوتی برود و احساس نگرانی نسبت به آینده تحصیلی افراد روزبهروز بیشتر شود. حال اگر بخواهیم از احکام شدید و غلیظی که اخیراً برای برخی از دانشجویان صادر شد و مناسب هم نیست بگذریم، این نکته را باید یادآور شد که اگر خطایی توسط دانشجویی صورت میگیرد با سازوکار کمیته انضباطی آن هم با اغماض مورد بررسی قرار میگیرد؛ اما نمیدانم چگونه است که در بیرون دانشگاه بدون طی روال قانونی آنان را از حق تحصیل محروم میکنیم!
به هر حال اقدام دولت یک گام بزرگی برای تحقق حقوق اساسی دانشجویان ایران است. هرچند یکی از مشکلاتی که در کشور وجود دارد بحران بیتوجهی به قانون است اما به فرض تصویب این لایحه و تبدیل آن به قانون، طبیعی است که دانشجویان میتوانند بهتر از حقوق خود دفاع کرده و دانشگاه هم خواهد توانست در قامت حمایت از دانشجویان بلند شود. به امید روزی که پدیده ستارهدار شدن دانشجویان برای همیشه ریشهکن شود.
حساب بانکی و حقوق شهروندی
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
دولت یازدهم در اولین آزمون اعتماد مردم به خود در اوایل کار یک رفراندوم برگزار کرد. بهانه این رفراندوم این بود که دولت از مردم خواست کسانی که “یارانه نقدی” نمیخواهند ثبت نام نکنند تا دولت بتواند از باقی مانده یارانه ها کاری برای تولید و تکمیل طرح های نیمه تمام کند. متاسفانه در این رفراندوم مالی کسی به نیاز دولت پاسخ نداد و بیش از 75 میلیون نفر مجدداً خواستار اخذ یارانه شدند. کارشناسان و منتقدین به دولت گفتند این کار درست نبوده و دولت باید از طریق حسابهای مالی شهروندان به راحتی تشخیص دهد که چه کسانی به یارانه احتیاج دارند ضمن اینکه راههای دیگری برای تشخیص این مهم وجود دارد و نباید آن را به “خوداظهاری” واگذار می کردند.
وزیر اقتصاد و دیگر مسئولان وقت طی مصاحبههایی گفتند حداقل 10 میلیون نفر وجود دارند که نیازی به اخذ یارانه ندارند. برخی مسئولان هم در پاسخ به نقد مشفقانهای که مطرح شد تا از طریق حساب های بانکی حذف یارانه ثروتمندان را پیگیری کنند، گفتند؛ ما حق نداریم به حساب شهروندان سرک بکشیم. این مغایر حقوق شهروندی است. آن موقع این بحث مطرح بود که چرا دولت هر چه سیئات در غرب فرهنگ است می گیرد اما حسنات آن را رها کرده است. در غرب به ویژه کشورهای پیشرفته اصلاً بحثی تحت عنوان حساب بانکی و رابطه آن با حقوق شهروندی وجود ندارد. حساب بانکی افراد ناموس افراد نیست که کسی به آن نزدیک نشود. دولت های پیشرفته نه تنها از حساب های بانکی افراد مطلع هستند بلکه حتی جابهجایی پول بین این حساب ها را از بابت کنترل و نظارت به بهانه مالیات و نیز به بهانه تروریسم به هر حسابی سرک می کشند.
اوایل همین هفته دادگاه سلطان سکه به اتهام اخلال در نظام اقتصادی برگزار شد. او را به اتهام افساد فیالارض محاکمه کردند و به افکار عمومی هم گفتند او باید در انتظار چوبه دار باشد.
متهم ردیف اول این دادگاه با مشارکت خاله خود و 16 نفر دیگر فقط ظرف یک سال 8 هزار میلیارد تومان گردش مالی داشته اند.
آنها با خرید و فروش 9 تن طلا در بازار، نرخ برابری ریال با طلا را به هم زدند و به مقام و مرتبت اخلال در نظام اقتصادی کشور رسیدند!
وحید مظلومین متهم ردیف اول این دادگاه 219 حساب بانکی داشته که 170 هزار تراکنش مالی را با این حساب ها به ثبت رسانده است. رقم این تراکنش ها 14 هزار میلیارد تومان است!
چندی پیش سید عباس موسویان عضو شورای فقهی بانک مرکزی گفته بود بیش از 400 میلیون حساب بانکی در کشور وجود دارد. یعنی به طور متوسط هر ایرانی پنج حساب بانکی دارد! آیا این خیلی عجیب نیست.
الان در دنیا بسیاری از تخلفات مالی و فساد اقتصادی را از طریق سرک کشیدن به حساب های اشخاص حقیقی و حقوقی کشف می کنند. حتی راه پیشگیری از وقوع جرم را هم کنترل همه حساب ها می دانند. چرا دولت به این سمت حرکت نکرد.
دولت برای تعدیل نرخ ارز سیاست گذاری کرد که ارز پتروشیمی ها به داخل بیاید و در بازار ثانویه برای شکستن نرخ ارز موثر افتد، اما نیامد. اغلب این پتروشیمی ها دولتی یا خصولتی هستند و پتروشیمی هایی که دست بخش خصوصی هست دستشان زیر ساطور “خوراک”ی است که وزارت نفت به آنها می دهد. آیا نمی شد با روش هایی این ارز به داخل بیاید و در بازاری که دولت هدایت میکند همانند یک ابزار موثر در برابر ترفندهای تحریمی آمریکا قرار بگیرد؟!
رئیس جمهور در جمع کارگزاران دولتی چندی پیش گفت؛ “امروز در بازار ارز التهاب وجود دارد، بخشی از این التهاب منشأ داخلی دارد. صادرکننده دولتی و خصولتی ارزی را که باید در اختیار سامانه نیما قرار دهد با تاخیر انجام می دهد و این کار خیانت به کشور است.”وی می افزاید؛ “دستور داده ام کسی که این کار را می کند عزل و تحویل دادگاه داده شود”حالا رئیس جمهور می گوید؛ با تاخیر 48 ساعته انجام می دهد. برخی اصلاً با این تاخیر هم انجام نمیدهند. واقعاً چه باید کرد؟
دولت کاری که با سرک کشیدن قانون به حساب ها می توانست به راحتی انجام دهد و آن را مبنای بسیاری از تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها در سطح ملی قرار دهد انجام نداده حالا امروز میخواهد با بگیر و ببند و زندان و اعدام انجام دهد.
اگر هر شهروندی بداند حساب او زیر ذره بین قانون است، تخلف در سطح ملی آن هم اخلال در نظام اقتصادی کشور معنا ندارد.قاضی زرگر که متکفل محاکمه سلطان سکه است می گوید؛ “اگر بانک مرکزی به وظیفه خود عمل می کرد این دادگاه تشکیل نمی شد”! اگر دولت و بانک مرکزی برای صیانت از حقوق عامه و جلوگیری از کاهش ارزش پول ملی به حساب های مفسدین فیالارض و اخلالگران در نظام اقتصادی سرک می کشید کار به اینجا نمی رسید که صغیر و کبیر ملت در صف منتقدین دولت درآیند. هنوز هم دیر نشده است. سرکشی به حساب ها حداقل همین حساب های دولتی و خصولتی بخشی از اخلال در نظام اقتصادی را واتاب می دهد. این سرک کشی نشان خواهد داد برخی بانکها و موسسات مالی و نیز بنگاه های اقتصادی برای برونرفت از مشکلات خود چه کارهایی که نکرده اند!
اگر دولت می خواهد در سطح ملی حقوق شهروندی را رعایت و به آن احترام بگذارد باید حتماً به حسابها سرک بکشد و بداند آنها چه به روز کشور و مردم آورده اند. نهادهای نظارتی و امنیتی دولت وظیفه خطیر و تاریخی در این مورد دارند.
تحصیل و الزامات قانونی
بهمن کشاورز در اعتماد نوشت:
در خصوص لایحه برخورداری از تحصیل برای همگان در دورههای آموزش عالی موارد ذیل باید مورد توجه قرار بگیرد:
1- به موجب بند سوم اصل سوم قانون اساسی «آموزش و پرورش و تربیتبدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی» از وظایفی است که به عنوان هدف برای دولت جمهوری اسلامی تعیین شده و باید همه امکانات خود را برای وصول به آن به کار گیرد.
2- اصل سیام قانون اساسی میگوید «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور، بطور رایگان گسترش دهد.»
3- چون کلمه «رایگان» در این دو اصل این تصور را ایجاد کرده بود که دریافت شهریه در مدارس و موسسات آموزش عالی غیردولتی و ملی باید ممنوع شود و مراتب از شورای نگهبان استعلام شد، پاسخ شورای نگهبان این بود که «مستفاد از اصل 30 قانون اساسی دولتی بودن آموزش و ممنوعیت تاسیس مدارس و دانشگاههای ملی به موجب قوانین عادی نیست.»
4- بنابراین اصول حاکم بر نحوه آموزش از اولین مراحل تا سطوح عالیه در اصول قانون اساسی پیش بینی شده است و بنابراین حق آموزش از حقوق ملت ایران است و محروم کردن افراد از آن اصولا میسر نیست. مگر در شرایط خاص و به حکم قانون. گمان میرود در لایحه مذکور آنجا که محروم کردن افراد از تحصیلات در موارد خاصی تجویز شده است، چندان قابل دفاع نیست. زیرا برخورداری از آموزش عالی موجب تعالی فکر و ارتقای اخلاقی انسان میشود و این نوع محرومیت در بندهای ماده 23 قانون مجازات اسلامی که بیانگر مجازاتهای تکمیلی و تبعی است پیش بینی نشده بلکه در بند«ژ» ماده 23 حتی الزام به تحصیل از مجازاتهای تکمیلی و تبعی تلقی شده است و نیز ادامه تحصیل در همه سطوح در زمره حقوق اجتماعی که در ماده 26 قانون مجازات برشمرده شده، نیست و لذا نمیتوان کسی را به عنوان مجازات تبعی از تحصیل محروم کرد و این ارتباطی به نوع جرم ارتکابی ندارد. به عبارت دیگر فردی که به اتهام جرایم احصا شده در لایحه اخیر در مرحله تحقیق است یا حتی محکوم شده میتواند از حقوق خود مقرر در قانون اساسی برخوردار شود و گمان میرود آوردن این موارد در مادهای که ذات آن جنبه ارتقای فرهنگی و تعمیم آزادیهای فردی دارد، صحیح نیست.
5- آنچه مسلم است با تصویب این لایحه هیچکس را جز در شرایطی که نمره درسیاش کافی نباشد، نمیتوان از ادامه تحصیل محروم کرد. به عبارت دیگر ستارههای راجع به این قضیه باید زمین را ترک کنند و به جای اصلی خود در آسمان بروند.
6- بطور کلی ارتباط دادن تحصیلات چه در سطوح پایین و چه در مقاطع عالی با مسائل عقیدتی و سیاسی قابل پذیرش نیست. بنده به یاد دارم در روزگار گذشته فردی که به لحاظ عضویت در یک حزب منحله محکومیت پیدا کرده و حتی تبعید شده بود، مقاطع لیسانس و فوق لیسانس را پشت سر گذاشت و در آزمون دکتری حقوق هم قبول و به کانون وکلا نیز وارد شد و با من کارآموزی کرد و در هیچ یک از این مراحل کسی بابت عقاید سیاسیاش مانع او نشد و حتی شغلش را که معلمی بود از او نگرفتند، صرفا گفتند به کادر دفتری منتقل شود اما حتی در این حالت نیز در مدارس غیردولتی به صورت حق التدریسی کار میکرد. بنابراین لایحه مذکور در مجموع مثبت ارزیابی میشود هرچند استثنائات آن جای تامل دارد.