به گزارش مشرق، نواصولگرایی اصطلاحی است که چند صباحی است به بحث برخی از محافل سیاسی از جمله در میان جریان ها و احزاب سیاسی تبدیل شده است. در این میان جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی مانیفیست نواصولگرایی را به عنوان پیشران فعالیت های سیاسی خود تدوین و تصویب کرده است. توجه به جوانان، اقتصاد مردمی، نسبت جریان نواصولگرا با عدالت و نهادهای حاکمیتی از جمله مواردی است که در مرامنامه ای که از سوی جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی تدوین شده، به تصویب رسیده است. برای آشنایی بیشتر درباره این مانیفیست و شاخص های نواصولگرایی و همچنین نقدهایی که به آن وارد شده با محسن پیرهادی؛ دبیر کل جمعیت پیشرفت و عدالت مصاحبه ای را ترتیبب داده ایم که در ادامه مشروح آن را می توانید مطالعه کنید.
بیشتر بخوانید:
تصویب مانیفست نواصولگرایی در شورای مرکزی جمعیت پیشرفت و عدالت
- آقای دکتر پیرهادی به عنوان اولی سوال بفرمایید تهیه منشور نواصولگرایی ناظر بر چه اشکالاتی در این مجموعه سیاسی است؟ این اشکالات عمدتا تاکتیکی و در شیوههای سیاست ورزی است یا موضوعات گفتمانی را هم شامل میشود؟
تدوین منشور نواصولگرایی، بیش از آن که ناظر به اشکال دیگر مجموعه های اصولگرا باشد، نقشه راه نوعی از سیاست ورزی است که در سپهر سیاسی ایران مشابهش را کمتر دیده ایم و قرار است جمعیت پیشرفت و عدالت پرچم دار آن باشد. در واقع نواصولگرایی، نفی اصولگرایی نیست، بلکه در امتداد آن است، بعضی از اشکالات آن را برطرف کرده و برخی مبانی را بازتعریف و برخی ساختارها و فرآیندها را بازتحلیل کرده است.
- ناظر به بحث های گفتمانی به نظرتان چه اقداماتی باید در بین اصولگرایان انجام شود؟
سیاسیون باید بیاموزند که فرزند زمان خود باشند، دغدغه مردم را بفهمند و در راستای آن حرکت و تلاش کنند. این نکته ای است که در برخی بخش های جریانات سیاسی کشور و از جمله آن ها بسیاری از اصولگرایان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان نمونه امروز دیگر مردم تصمیم گیری پشت درهای بسته و سیاست های بالا به پایین را برنمی تابند، از مصلحت سنجی های منفعت گرایانه بیزارند و عدم شفافیت در اطلاع رسانی را نمی پذیرند. جامعه ما، جامعه جوانی است و طبیعی است که مطالبه جوانگرایی داشته باشد. جوان امروز واقعا دیگر برای احزاب و افراد ژله ای که هر روز به رنگی و طرحی در می آیند احترامی قائل نیست. او می خواهد مواضع و موارد مد نظرش را صریح و شفاف بشنود، در انتظار اطلاع رسانی پیرامون شبهات است و از مسئولین جواب می خواهد. از سوی دیگر، اتکای حقیقی و نه فقط لفظی و شب انتخاباتی به نظر مردم، خواسته همگان است. مجموعه این موارد می تواند ضامن ثبات و بلکه پیشرفت کشور در دو بعد جمهوریت و اسلامیت باشد و تفکر نواصولگرا دقیقا به دنبال همین است.
البته باید بر این نکته تاکید کرد که وجود نقاط ضعف در زمینه های پیش گفته مختص به اصولگرایان نیست. به عنوان مثال، مردم به هیچ عنوان از نحوه اطلاع رسانی در مورد برجام به عنوان یکی از مهم ترین پرونده های بین المللی تاریخ 40 ساله انقلاب اسلامی راضی نیستند و این موضوع به لکه ابهامی در کارنامه سیاسی – رسانه ای جریان اصلاحات – اعتدال تبدیل شده است.
- در بدنه جریان اصولگرا استقبال زیادی از طرح نواصولگرایی که از سوی آقای قالیباف مطرح شد به عمل نیامد. دلیل آن را چه میدانید؟ اختلافات سیاسی درون مجموعهای باعث چنین اتاقی شد و یا محتوا و راهبرد نواصولگرایی؟
اگر قرار باشد بسیاری از سران و احزاب اصولگرا به ایده نواصولگرایی باور داشته باشند و مدافع آن باشند که دیگر نیازی به طرح ایده نواصولگرایی نبوده و اساس اصولگرایی بی نیاز از نو شدن بوده است. وقتی همه اصولگرایان به شاخص هایی که امروز نواصولگرایان مطرح می کنند، در نظر باورمند و در عمل ملتزم باشند که دیگر طرح موضوعی تحت عنوان نواصولگرایی بی فایده و تحصیل حاصل است. ما می دانیم بسیاری در برابر نواصولگرایان خواهند ایستاد و ایرادی هم ندارد، چرا که باور داریم نواصولگرایی راه خود را باز خواهد کرد و در آینده راه حل بسیاری از مشکلات کشور در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. اما باید بگویم که واکنش ها نسبت به نواصولگرایی تاکنون مجموعا مثبت بوده و سیاسیون اغلب با آن منطقی برخورد کرده اند.
- در مرامنامه نواصولگرایی اشاره کرده اید که اصولگرایی از مسیر خود فاصله گرفته است. این مسیر چه بوده و چه انحرافاتی در آن ایجاد شده است؟
برای پاسخ به این سوال نیاز است که ابتدا کارنامه نواصولگرایی را مختصرا مرور کنیم. جریان اصولگرا در انتخابات به عنوان نقطه اوج کنش سیاسی جریان ها با چند کاندیدا حاضر می شود و با ائتلاف رقبا باز هم به خود نمی آید، در یک انتخابات دیگر از کسی حمایت می کند که نه در کلام و نه در عمل خود را اصولگرا نمی داند، در دوره تصدی خود در دستگاه ها تحول و تغییر جدی ایجاد نمی کند، در حوزه نمادسازی ضعیف عمل می کند و چند چهره عمدتا تکراری را در ذهن مردم به عنوان نماد اصولگرایی ترسیم می کند، از سیاست های غلط برخی بخش ها و دستگاه های حاکمیتی بی منطق دفاع می کند و خلاصه اعتماد مردم را آن طور که شایسته مردم ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد جلب نمی کند. به عنوان یک موضوع متاخر، جریان اصولگرا در انتخابات 96 در برابر یک رقیب که پیش از آن در عمل در ذهن مردم مردود شده شکست می خورد. شکست از یک دولت مستقر که مستحکم و محبوب باشد طبیعی و قابل پیش بینی است اما شکست از این دولت واقعا غیر قابل قبول است. این شکست در نتیجه تشخیص غلط اولویت ها، تصمیم سازی غیر مردمی و واگذاری زمین رقابت به رقیب و تغییر ماهوی آن از حوزه اقتصادی – عملکردی به حوزه سیاسی – اجتماعی است. در واقع نقد ما به عنوان بخشی از اصولگرایان به اصولگرایی بیشتر کارکردگرایانه است تا ساختارگرایانه. به این معنی که ما خروجی را می بینیم. به عنوان مثال، خروجی این جریان، شکست در انتخابات ریاست جمهوری 96 و مجلس 94 است، با وجود این که واقعا رقیب نه ایده جدی برای تحول و نه کارنامه قابل قبول برای عرضه داشته است. این نتیجه و خروجی نامناسب، نشان می دهد که یک اشکالی هست. یعنی خروجی غیرقابل قبول نشان از ساختار نامناسب دارد. این جمله، خلاصه همه نقدهایی است که جریان نواصولگرا به سیاست ورزی اصولگرایانه دارد.
- یکی از محورهای مرامنامه گویا کیفیت ارتباط با نهادهای حاکمیتی است. توضیح دهید که این بند ناظر بر چیست؟ آیا اصولگرایان کما فی السابق باید حامی مواضع و سیاست های نهادهای حاکمیتی باشند و یا ممکن است نقدهایی هم داشته باشند؟
یکی از اشتباهات جریان اصولگرا دفاع بی چون و چرا از نهادهای حاکمیتی است، به طوری که در ذهن عموم تداعی این همانی جریان اصولگرا با مجموعه هایی مانند صدا و سیما، قوه قضایه، نهادهای نظامی و سایر بخش های انتصابی نظام می کند. این اشتباه البته بر اساس مبانی و یا راهبردها نیست، بلکه یک اشتباه تاکتیکی است. در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان شخص اول کشور که طبیعتا فراجریان است، پشت همه اقدامات نهادهای انتصابی نمی ایستد و مرتبا آن ها را در جلسات و گاهی حتی در سخنرانی های عمومی نقد می کند، دلیلی ندارد که جریان اصولگرا بخواهد از همه کرده ها و نکرده های این دستگاه ها دفاع کند. ما معتقدیم دستگاه های انتصابی هرچه شفاف تر عمل کنند و هرچه به مردم پاسخگوتر باشند، بیشتر ضامن بقا و پیشرفت انقلابند و اندیشه امام و رهبری و روح حاکم بر قانون اساسی هم همین است. البته بماند که امروز در سایه سیاست های منفعت طلبانه حتی نهادهای انتخابی هم به سمت عدم شفافیت حرکت می کنند، مسئله ای که نمونه اش را در رای نیاوردن شفافیت آرای نمایندگان در مجلس دیدیم.
- ارتباط با طبقه متوسط و کم توجهی به آزادی های مدنی یکی از ضعف هایی است که برای اصولگرایان برمی شمارند. در مانیفست شما به این موارد توجه شده؟ چگونه؟
تغییرات جمعیتی و فرهنگی جامعه ایران ما را به وضعیتی رسانده که با یک ابرطبقه تحت عنوان طبقه متوسط شهری روبروییم. بحث ما دلیل پیدایش و فربه شدن این طبقه نیست، بلکه مطالبات، دغدغه ها، میزان تاثیرپذیری از رسانه ها و تغییر سبک زندگی این طبقه است. متاسفانه با وضعیتی مواجهیم که اغلب سیاسیون از آن جا که کمتر با مردم مراوده دارند، دغدغه هایی کاملا متفاوت از عموم مردم دارند. بسیاری از اصولگرایان شاید به دنبال بسط آزادی های مدنی در چارچوب قانون اساسی نباشند. از سوی دیگر نگاه سیاست زده اصلاح طلبان به موضوع آزادی های مدنی، اغلب مردم را به این باور رسانده که آن ها نیز از آزادی مدنی به عنوان حربه ای برای جذب رای و دوقطبی سازی کاذب با رقیب بهره می برند و در عمل اعتقاد چندانی به آن ندارند. دقیقا همین سرگردانی مردم باعث می شود که نسخه های تقلبی مردم گرایی یعنی عوام گرایی از رونق بازار برخوردار شود و بتواند در دوره هایی سکه رایج شود. از همین روست که مانیفست نواصولگرایی ضمن طرح این نکته، با برشمردن شاخص های مردم باوری به صورت عام که در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه مصداق هایی برای آن بیان کرده، به موضوع طبقه متوسط شهری پرداخته است، طبقه ای که باید حرف هایش شنیده شود، فهمیده شود و جدی تر گرفته شود.
- این مانیفست آیا انتخابات پیش روی مجلس و ریاست جمهوری و شیوه های ورود به آن را مدنظر داشته است؟
مانیفست نواصولگرایی توسط جمعیت پیشرفت و عدالت تدوین شده و طبیعتا یک کنش حزبی است. احزاب برای کسب قدرت فعالیت می کنند تا بتوانند ایده هایشان را پیاده کنند. اما طرح مسئله نواصولگرایی مربوط به یک سال پیش است و ماهیتا جنس دغدغه و حرفش بالاتر و کلان تر از یک یا دو انتخابات است. نواصولگرایی در حقیقت فکر و راه حلی برای مشکلات امروز و فردای ایران اسلامی است.