به گزارش مشرق، «رقیه آغشیک» مادر شهید مدافع حرم «اصغر الیاسی» در حاشیه مراسم وداع با پیکر فرزندش که در معراج الشهدای تهران برگزار شد، در گفتوگو با خبرنگار ما اظهار داشت: اصغر چهار ساله بود که سرکار میرفت، او سرپرست خانه، سرورم و بزرگ خانه ام بود. نوجوان که شد نمی دانستم معلم قرآن و مداح امام حسین (ع) است، نمی دانستم بسیجی است و از بسیج به سپاه پاسداران رفته است. این ها همه از لطف خدا بود.
مادر شهید الیاسی به صحبت هایی که بین او و پیکر فرزندش در معراج الشهدا رد و بدل شد اشاره کرد و گفت: بعد از اینکه پیکر پسرم را دیدم، گفتم تو همیشه من را سربلند کردی و من امروز شرمنده تو شدم که نتوانستم برایت عروسی بگیرم و دامادت کنم. شهادت مبارکت باشد انشاءالله. از این به بعد به خانه جدیدت می آیم و کنارت می نشینم.
این مادر شهید به وصیت پسرش اشاره کرد و ادامه داد: فقط می گفت برای ظهور امام زمان (عج) دعا کنید. در وصیتنامهاش پنج بار به حجاب سفارش کرده و گفته بود امر به معروف و نهی از منکر کنید.
وی تصریح کرد: مدام می گفت مادر من را دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای شهادت کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد. وقت رفتن، گفت مادر اگر بروم بدرقه ام می کنی؟ گفتم تو بدرقه شده هستی خدا لیاقت داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر بلند است که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. نگاهش نکردم، گفتم نکند شیطان وسوسه ام کند که داری چه کار میکنی؟ چرا اجازه میدهی پسرت برود. ولی اجازه ندادم این افکار در سرم باشد، گفتم پسرم برو خدا به همراهت.
مادر شهید بیان کرد: هر بار که از سوریه تماس می گرفت، می خواست دعایش کنم که شهید شود، می گفتم دعا می کنم که خدا توانایی در غربت ماندن را به تو بدهد.
آغشیک از لحظه باخبر شدن شهادت فرزندش گفت و تعریف کرد: وقتی در اینترنت خبر شهادتش را شنیدم باور نمی کردم، پدرش که خواست پیگیر خبر باشد گفتم دست نگه دار، خود اصغر برمی گردد. اول فکر می کردیم شایعه است. به مجلس امام حسین که رفتیم همه برای ما گریه می کردند من و خواهرش بقیه را دلداری می دادیم. به مجلس اباعبدالله (ع) رفتم، سینه زدم اما برای پسرم گریه نکردم تا دشمن شاد نشود.
مادر شهید ادامه داد: پسرم خیلی مهمان دوست و مهمان نواز بود، من را کربلایی کرد که حقی به گردنش نباشد. عوض اینکه من سرش را به سینه بگیرم و دست بکشم روی سرش او سرم را به سینه اش می گرفت و می گفت تو مادر قهرمان ما هستی. من هم می گفتم قهرمان یک نفر بود آن هم زینب حسین (ع) بود من خاک پای او نمی شوم.
وی در خصوص شهادت پسرش گفت: این لطف پروردگارم است که شهادت را به فرزندم عنایت کرد، اگر قربانی ای دادم برای این است که وطنم آرامش داشته باشد، پسرم فدای امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) شد.
دایی بزرگ شهید نیز به خبرنگار دفاع پرس گفت: پدربزرگ و مادربزرگ اصغر هم در فضای دفاع مقدس بودند و اصغر ادامه دهنده راه خانواده اش است. ما هم ادامه دهنده راه اصغر هستیم تا زمانی که آمریکا و انگلیس نابود شوند.
شهید علیاصغر الیاسی متولد سال 1372 و از تکاوران لشکر 10 سیدالشهدا (ع) بود. او اهل تویسرکان و ساکن استان البرز بود که در اولین اعزام خود به سوریه و در اولین شب ماه محرم الحرام در جنوب حلب به شهادت رسید.