به گزارش مشرق، کتابها وقتی جنبه تصویری میگیرند جذابتر میشوند، رمانهایی که امروز بیشتر ماندگار شدهاند آنهایی بودند که فیلمها از آنها اقتباس شده یا روایتگر کامل آنها بودهاند.«ماجراهای پینوکیو» کارلو کلودی، «سفرهای گالیور» لموئل گالیور، «صد سال تنهایی» مارکز، «بیگانه» آلبر کامو، «ماجرای عجیب بنجامین باتن» اثر اسکات فیتز جرالد و «رهایی از شائوشنگ» استفن کینگ، کتابهایی هستند که فیلمهای آنها شاید بیش از خود آنها دیده شده باشد. اگرچه کتاب قوه تخیل را بیش از سینما درگیر میکند و ماندگاری آن در ذهن بیشتر است اما مخاطب آن به نسبت سینما محدود است و سینما مخاطب عام بیشتری دارد. در این میان اما میتوان این را مورد توجه قرار داد که کتابهایی که محصول روایت شاهدان عینی هستند ظرفیت سینمایی شدن بیشتری دارند. شاهدان عینی جزئیات بیشتری از آنچه اتفاق افتاده و نکات ریزتری از صحنهها، موقعیتها و احساسات را بیان میکنند و از این جنبه میتوانند الهامبخش کارگردانان باشند. در این زمینه اما سینمای دفاعمقدس ما دارای ظرفیت بالایی از سوی ادبیات دفاعمقدس است. کتابهای بسیاری که عمدتا روایتهای شاهدان عینی از وقایع جنگ است و فرصت خوبی برای سینمای ایران است که عمدتا مشکل قصه و سوژه و ایده جدید و نو دارد. در زیر تنها 4 کتاب برای نمونه آورده شده است.
«دا»/ سیده زهرا حسینی
«دا» در زبانهای کردی و لری به معنی مادر است و سیده زهرا حسینی که خود یکی از کردهای پهله زرینآباد استان ایلام است، با انتخاب این عنوان سعی کرده به موضوع مقاومت مادران ایرانی در طول جنگ ایران و رژیم بعث و حضور در صحنه زنان بپردازد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، این کتاب مهمترین و تأثیرگذارترین کتاب در زمینه خاطرهنگاری جنگ 8 ساله ایران و رژیم صدام محسوب میشود.
«ملاصالح» /رضیه غبیشی
ملاصالح قاری، زندانی سیاسیای بود که 8 سال در دوره پهلوی در زندان ساواک بود و در دفاعمقدس هم اسیر بعثیها شد. او در جریان امدادرسانی به رزمندگان ایران در آبهای خلیجفارس در محاصره قایقهای گشتی عراق قرار گرفت و همراه تعداد دیگری از نیروهای سپاه به اسارت قوای بعث درآمد. بعثیها که متوجه تسلط او به زبان عربی و فارسی شدند، او را به عنوان مترجم به کار گرفتند.
«وقتی مهتاب گم شد»/ حمید حسام
علی خوشلفظ که نامش را به خاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، «جمشید» گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی دچار تحول در اهداف و آرمانها میشود. او در این کتاب ماجرای بسیاری از عملیاتهای خط مقدم جبهه را روایت میکند. حاتمیکیا در «شب خاطرهها» میگوید: «من اگر یکهزارم خاطرات آقای خوشلفظ را داشتم خیلی بیش از اینها میتوانستم تصویر بسازم».
«پایی که جا ماند» /سیدناصر حسینیپور
سیدناصر 14 سالگی به جبهه میرود و 16 سالگی در آخرین روزهای جنگ، در حالی که دیدهبان است در جزیره مجنون به اسارت عراقیها درمیآید؛ وقتی اسیر میشود یک پایش تقریباً قطع شده و به پوست آویزان بوده است. حسینی در زمان اسارت پنهانی خاطراتش را نوشته و در عصایش نگهداری میکند. او به روایت اسارت و رزمش پرداخته و نوشته است که زمان اسارت پایش عفونت کرده و در نهایت عراقیها پایش را قطع میکنند.
*وطن امروز