سرویس سیاست مشرق- روز ۵ آبان، در پی انتشار نامهای سرگشاده از سوی آیتالله محمد یزدی، رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به آیتالله آقا موسی شبیری زنجانی، از مراجع عظام تقلید، که در پی دیدار این مرجع با جمعی از چهره های اصلی جریان اصلاحات (از جمله سیدمحمد خاتمی) نگاشته شد، موجی از واکنشها، عمدتا از سوی جریان اصلاحطلب در نکوهش و انتقاد از آیتالله یزدی و بعضا حملات تند به ایشان به راه افتاد.
جالب این جاست که در روزهای پس از این نامه نگاری، بعضا کسانی در رسانه های وابسته به جریان اصلاحات یا طرفدار دولت و شبکههای اجتماعی، به طرفداری از «شان مرجعیت» و غیرت بر سر ادعای «بیاحترامی به مرجعیت» شمشیر قلم از نیام کشیدهاند که سوابق گفتار و نوشتار و کردار قبلی آنان نشان میدهد که باطنا نه تنها شانی برای مرجعیت قائل نیستند، که اصولا مدتهاست باوری به «تقلید» و «مرجع تقلید» و حتی اصولی فراتر از آن هم ندارند.
نشان به آن نشان که وقتی در ۲۹ خرداد ۸۱، در دانشگاه همدان، هاشم آغاجری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از اصلاح طلبان رادیکال، با تفسیری از آرای شریعتی، نه تنها تقلید را کار میمون دانست، که اصولا نقش و جایگاه کارکرد قشر روحانیت را به تمامی زیر سوال برد و از «پروتستانتیسم اسلامی» دم زد، حتی یک صدا از اصلاحطلبان (معمّم و مکلّا) در نقد محتوایی این سخنرانی منتشر نشد و البته این حرکت ۱۶ سال پیش و زمانی بود که هنوز بسیاری از وابستگان این اردوگاه، نان «خط امامی» بودن خود را میخوردند و به تفکرات امروز نرسیده بودند که حضرت امام خمینی(ره) را به سبک نهضت آزادی «آیتالله خمینی» یا «آقای خمینی» بنامند!
آن چه این چند روز، و در هیاهوی نقدها و حملات کوبنده به شخص آیتالله یزدی و نامه او مغفول ماند و چندان به آن پرداخته نشد، قصد و غرض اصلاح طلبان از دیدار -بدون هماهنگی قبلی- با حضرت آیت الله شبیری زنجانی و قرار دادن این مرجع تقلید در چنین موقعیتی و در برابر چنین ترکیبی از فعالان اصلاح طلب بود؛ با لحاظ این که دیدار آیت الله شبیری زنجانی با عبدالله نوری در خانه نوری، به واسطه نسبت خویشاوندی، حرف و حدیثی نداشت، و حرف و حدیث از آن جا شروع شد که نوری بدون اطلاع حضرت آیت الله، خاتمی و دیگر افراد را به این دیدار خانوادگی دعوت کرد.
ترکیب مهمانان دعوت شده به دیدار خانوادگی حضرت آیتالله شبیری زنجانی و عبدالله نوری هم در نوع خود جالب و قابل تامل است: سید محمد خاتمی، لیدر جریان اصلاحات، سید محمد موسوی خوئینیها، مرشد فکری جریان اصلاحات با سوابق قضایی-امنیتی، عبدالمجید معادیخواه، وزیر ارشاد دولت میرحسین موسوی و از چهرههای تجدیدنظرطلب اصلاحات، غلامحسین کرباسچی، چهره کلیدی حزب کارگزاران و یکی از منابع مالی جریان اصلاحات و داوود فیرحی، چهره تئوریک جریان اصلاحات در زمینه جریانشناسی حوزه و فقه سیاسی که چند سالی است برای مطرح کردن «فقه آخوند خراسانی و علامه نائینی» در برابر «فقه ولایت فقیه» تلاش بسیار می کند.
حقیقت آن است که سالها حرکت خزنده اصلاحطلبان در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به سوی نوعی از «سکولاریسم»، موجب فاصلهگیری آنها از حوزه و مراجع و نهادهای ریشهدار و پرنفوذ آن در ساحت روحانیت شده است. اصلاحطلبان تلاش بسیاری کردند تا با پررنگ کردن برخی چهرههای حوزوی که البته برخی از آنها از سابقون انقلاب هم بودند (ولی به مرور تجدیدنظرهایی در ارزشهای انقلاب صورت دادند) از قبیل آیت الله یوسف صانعی، آیتالله موسوی اردبیلی و آیت الله بیات زنجانی، آنچه را که برکشیدن «مرجعیت غیرحاکمیتی» میخوانند، به پیش ببرند، لیکن هیچگاه چهرههای نامبرده به آن درجه از اشتهار و نفوذ از نظر قدرت علمی و فقهی و میزان مقلد نرسیدند که به جریانی همتراز با مراجع بزرگی که از دل مجمع مدرسین و جامعه روحانیت مبارز بیرون آمدند، برسند.
به واقع، بعد از فوت مرحوم آیتالله حسینعلی منتظری که به لحاظ قوت و قدرت فقهی و حوزوی حتی مورد تایید حضرت امام(ره) هم بود، اصلاحطلبان به نوعی یک محوریت حوزوی را در جریان خود از دسترفته دیدند، چرا تا پیش از فوت ایشان، اصلاحطلبان بسیار سعی داشتند با پررنگ کردن مکتوبات و مباحث و آرای فقهی «مدرن» آیت الله منتظری، ایشان را به عنوان یک مرشد فقهی برای اردوگاه اصلاحات (در کنار هدایت سیاسی سید محمد خاتمی) در برابر حاکمیت مطرح کنند. بعد از فوت مرحوم منتظری، اصلاحطلبان از لحاظ پیوند با حوزه دچار خلأ جدی شدند و «مراجع» مورد نظر ایشان برای پر کردن جای مرحوم منتظری، هیچگاه به آن پایه و مایه از لحاظ جایگاه و نفوذ در حوزه نرسیدند.
اصلاحطلبان و به طور خاص شیوخ آنها (مجمع روحانیون مبارز) به خوبی می دانند که برای بقا و ادامه بازیگری در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی نیازمند عقبه حوزوی برای داشتن مشروعیت معنوی لازم در جهت پیشبرد برنامههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود هستند. حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، به واسطه مشی و روش معتدل و باز خود و البته برخی نسبتهای خانوادگی، با هر دو جناح سیاسی مطرح کشور روابط خوبی داشتهاند، و در کنار روابط حسنه با رهبر معظم انقلاب، با سران جریان اصلاحات هم در ارتباط هستند.
کما این که بنا بر برخی اخبار، ایشان هم نزد رهبر انقلاب برای برداشته شدن حصر مرحوم منتظری وساطت کردند و هم برای عفو برخی محکومان فتنه امنیتی ۸۸. در زمینه مرجعیت هم ایشان یک مرجع مسلم و از اعاظم حوزه قم محسوب می شوند و از سوی دیگر، سوابق دیدارها و ارتباطات سالهای اخیر هم نشان می دهد که بیت ایشان نسبت به چهرههای محوری جریان اصلاحات هم دری گشودهتر دارد.
شاید جمع شدن این عوامل، یعنی ارتباطات نزدیک با مقامات عالی نظام، جایگاه مرجعیت و گشودگی نسبت به اصلاحطلبان و البته همراهی و همجهتی برخی اعضای بیت ایشان با جریان اصلاحات، چهرههای کلیدی این جریان را به این طمع انداخته که خلأ نبود مرحوم منتظری را با ایشان پر کنند تا رابطهی رو به گسستگی خود را با حوزه ترمیم کنند و علاوه بر این از اعتبار و اشتهار این مرجع بزرگوار برای پیشبرد برنامههای سیاسی خود بهره ببرند.
به تعاریف وبسایت بی بی سی فارسی از این مرجع بزرگوار، به قلم «حنیف مزروعی» ، از فعالان فراری فتنه ۸۸ و فرزند رجبعلی مزروعی(نماینده رادیکال مشارکتی مجلس ششم و فراری به بلژیک) دقت کنید:
" آیتالله شبیری زنجانی سعی کرده تا خود را از مناصب و مسائل حکومتی کنار نگاه داشته و با تمرکز بر تحصیل و تدریس، امروز تبدیل به یکی از نمادهای روحانیون غیروابسته و مستقل شده و حتی با وجود اعلام نامش به عنوان مرجع از سوی نهادهای وابسته به حکومت از پذیرش آن تا مدتها پرهیز کرد.
این مرجع شیعه با وجود داشتن رابطهای دوستانه و قدیمی با رهبران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی در هیچ منصب حکومتی حاضر نشد و یا در هیچ انتخاباتی به مانند سایرین به حمایت از نامزد خاصی اطلاعیه نداد و هیچگاه مانند دیگر مراجع پا به صداوسیمای جمهوری اسلامی نگذاشت.
مجموعه این رفتار و کردار این ظن را بیش از پیش تقویت میکند که وی خواستار نوعی مرزبندی بین حوزه و حکومت است و بر همین اساس از دخالت در امور سیاسی پرهیز کرده است."[۱]
و البته پاراگراف آخر این مقاله بی بی سی نشان می دهد که رسانه سلطنتی بریتانیا به دنبال گرفتن چه نوعی ماهی از آب گلآلود است:
" اعتراضات این روزها در واکنش به نامه محمد یزدی، شاید آتشی زیرخاکستر بوده که در همه سالهای دو دهه اخیر منتظر فوران بود و محمدیزدی که فکر میکرد بهانه مناسبی برای حذف و ساکت کردن روحانیون غیرحکومتی یافته، این بار از حرکت خود نتیجه معکوس گرفته و موجب شده تا این صدای خاموش بلند شده و شاید در آینده مجددا اکثریت را در حوزه به دست آورد."
اما فردی به نام «محسن کدیور» ، از نزدیکان به بیت مرحوم منتظری و روحانی سابقی که اکنون در خارج از کشور به فعالیت علیه جمهوری اسلامی مشغول است و مکتوباتی به شدت مغرضانه و سرشار از کینه نسبت به جمهوری اسلامی از او منتشر می شود، طبق معمول با انتشار نامه آیتالله یزدی به میانه میدان پرید و در مقالهای موهن به آیت الله یزدی و کل دستگاه روحانیت همراه با نظام حمله کرد. اما بخشی از این مقاله، به خوبی غرض و مقصود جریان اصلاحات را از ایجاد دوگانه «یزدی-شبیری زنجانی» نشان می دهد. این فرد که اموراتش چند سالی است با پول بنیادهای صهیونیستی چون «کارنگی» می گذرد، در این مقاله تلاش کرد با جانبداری از مرجع بزرگوار، آیتالله شبیری زنجانی، منافقانه خط تقابل سازی «روحانی حکومتی/روحانی غیرحکومتی» را پررنگ کند که با پوزش از ساحت خوانندگان آن را نقل می کنیم:
" آقا موسی شبیری زنجانی فقیهی نزیه است، نه اهل مبارزه سیاسی است نه مذاقش با وابستگی و سرسپردگی به حکومت جور می آید. او از جمله فقهای مستقل حوزه علمیه قم است. اینکه ملاقات یک مرجع مسلم تقلید با شاگردان سابقش باعث چنین عکس العملی از سوی عمله رهبری در حوزه علمیه قم شود باعث تعجب است. این عکس العمل تند نشان می دهد که رهبری با کسی شوخی ندارد و حتی فقیه عالیقدری همانند آقای شبیری هم اگر با فرد ممنوع التصویر نظام ملاقات کند و عکس دیدارش ولو در فضای مجازی منتشر شود کارت زرد می گیرد و به او هشدار داده می شود که در صورت تکرار کارت قرمز خواهد گرفت و از صحنه مرجعیت حذف خواهد شد! "
این اهانتهای آشکار از یک عنصر خودفروخته (که به واسطه تعبیر نشدن خوابهایش برای وزارت و وکالت در رهبری فرضی آیت الله منتظری، کینه عجیبی از نظام بر دل دارد) و این تهمت و توهین آشکار به ساحت رهبر معظم انقلاب و یکی از سابقون انقلاب، آیت الله یزدی، در حالی انجام گرفت که در روزهای اخیر، خبر حضور حضرت آیت الله شبیری زنجانی در محضر رهبر معظم انقلاب هم منتشر شده است[۲] و سابقه دوستی، الفت و احترام دوجانبه این مرجع بزرگوار و حضرت آیت الله خامنهای بر هیچ کس در حوزه پوشیده نیست.
روزنامه «سازندگی» ، نشریه رسمی حزب کارگزاران سازندگی (که دبیرکل آن در همان دیدار حضور داشت) روز ۷ آبان تیر یک و مطلب اصلی خود را به مساله نامه آیتالله یزدی اختصاص داد، که کاملا عامدانه و آگاهانه تلاش کرد «دوقطبی» پیش گفته را دامن بزند. در صفحه ۴ این شماره از روزنامه سازندگی، در مطلبی به قلم «محمدتقی فاضل میبدی» باز می بینیم که کد اصلی که استفاده می شود، «مرجعیت مستقل» است. میبدی می نویسد:
" این نامه(نامه آیت الله یزدی) که غیرعرف است حاوی دو نکته است: ۱-تحمل فرد مستقل را در حوزه ندارند ۲-این نامه استقلال حوزه و مرجعیت را هدف گرفته است. "
و باز در بخشی دیگر از این یادداشت کوتاه می نویسد:
" لذا امیدوارم آیتالله یزدی در نامهای دیگر عذرخواهی کنند، زیرا آیتالله شبیری زنجانی از مراجع بزرگ و از خانوادهای اصیل هستند که تاکنون استقلال خود را حفظ کردهاند. "
آیا این معنای دیگری جز این دارد که دیگر مراجع بزرگوار تقلید، «وابسته» و «غیرمستقل» هستند؟
و در صفحه ۳ همین شماره، «محمدعلی ایازی» ، باز با ادبیاتی تند به آیتالله یزدی می تازد و از «مرجعیت مستقل» می گوید:
" ...آقای یزدی توقع دارند همه مراجع حکومتی شوند و اگر حکومت مسالهای را خوب یا بد بداند، تابع نظر آنها باشد، و اگر مرجعیتی مستقل بود و دیگاه متفاوتی از دستگاه حکومتی مثل جامعه مدرسین داشت، آن وقت عیب و اشکال دارد. "
این فرد که ظاهرا عضو تشکیلات «غیرحکومتی» ! به نام «مجمع مدرسین حوزه علمیه قم» است، سپس قلم را تندتر می کند و در تهمت و بهتانی بزرگ به حکومت اسلامی، از لفظ «آخوند حکومتی» استفاده و نظام را با حکومت بنی امیه و بنی عباس مقایسه می کند. این بخش شرمآور از سخنان این فرد را باز با پوزش از مخاطبان محترم می آوریم:
" زمینه ایجاد چنین رفتاری، خواسته آخوندهای حکومتی است. در طول تاریخ هم روحانیون وابسته به حکومت مرکزی به همین سیاق عمل می کردند. به عنوان مثال، در دوران بنی امیه، بنی عباس تا صفویه و حتی مشروطه تا به امروز یک عده از روحانیون بودهاند که تلاش داشتهاند تا مردم، روحانیون و مرجعیت تابع حکومت شوند که این مساله باعث ضربه به حوزه می شود! "
این نهایت نادرستی و ناراستی و ناسپاسی است که جریانی، به انواع شیوه ها و روش ها به دنبال نقش آفرینی و کسب مناصب و کرسی ها در یک حکومت باشد و این نقش آفرینی را حق خود بداند، لیکن نه تنها به مسلّمات و مبانی آن حکومت باورمند نباشد، که با «فاصله گیری» از همان حکومت و ژست «مخالف خوانی» و اپوزیسیون نمایی و حتی زدن تهمت های شنیع به یک حکومت دینی شیعی(از قبیل مقایسه آن با بنی امیه و بنی عباس) به دنبال کسب وجهه و جلب رای در اقشاری از جامعه باشد. به بیان دیگر، این عین «نفاق» است که دست کم بخش های قابل توجهی از جریان اصلاحات سال هاست هم به دنبال نان «در» حکومت بودن و هم نام «بر» حکومت بودن هستند.
شاید همین بازی مزوّرانه و ماکیاولیستی اصلاح طلبان برای شکل دادن یک دوقطبی کاذب به نام «آخوند حکومتی-آخوند غیرحکومتی»، و تلاش برای استفاده ابزاری از مقام مرجعیت و حضرت آیتالله شبیری زنجانی در این سناریو، موجب واکنش آیتالله یزدی و نگاشتن آن نامه شد، نامه ای که طبق برخی شنیده ها نه تنها از روی خشم و احساس آنی نوشته نشد، که آیتالله یزدی کاملا با تامل و تانّی آن را نگاشت و منتظر هجمه ها و انتقادات بعدی هم بود. گزارش هایی که در چند روز اخیر منتشر شد نشان از آن دارد که خود حضرت آیتالله شبیری زنجانی بسیار از انتشار عکس و گزارش این دیدار توسط عوامل وابسته به حاضران در آن دیدار ناراحت و رنجیده خاطر شدند و راضی به بهره برداری سیاسی از آن دیدار نبودند. [۳]
نکته نهایی این که، امثال عبدالله نوری، سیدمحمد خاتمی، عبدالمجید معادیخواه، موسوی خوئینیها و دیگر شیوخ جریان اصلاح طلب، اگر نام و اشتهاری دارند که آن ها را صحنهگردان یکی از دو جریان اصلی سیاست در جمهوری اسلامی کرده، به واسطه نقش های «حکومتی» است که زمانی در همین نظام(که اکنون از سوی وابستگان این جریان با بنی امیه مقایسه می شود!) بر عهده داشتند و اصولا کیست که نداند قدر و منزلت و تاثیرگذاری جریان سازی روحانیت(از صدر تا ذیل) مرهون همان «حکومتی» بود که حضرت امام(ره) بنا نهاد و امروز کسانی که مدعی «خط امام» هستند، تعریف شدن ذیل آن را «انگ» و «اتهامی» برای کوبیدن امثال آیت الله یزدی استفاده می کنند.
[۱] http://www.bbc.com/persian/iran-۴۶۰۶۴۴۵۶