سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
تهران اسیر لیبرالها؛ حناچی ۲ سال «آواربرداری» میکند تا بعد...
«پیروز حناچی» روز سهشنبه گذشته با کسب ۱۱ رای از ۲۱ رای اعضای شورای شهر به سمت سومین شهردار تهران در دوران اصلاحطلبان انتخاب شد.
افکار عمومی آشنایی چندانی با حناچی ندارد الّا اینکه روزنامه سازندگی، روز دوشنبه قبل از انتخاب شهردار، در تیتر اول خود از عبارت «فینال لیبرالها» استفاده کرد و از این گفت که حناچی هم لیبرال است و مشی لیبرالی دارد.
معالوصف اما یک مصاحبه کمتر دیده شده هم از حناچی وجود دارد که خوانش آن سبب آشنایی بهتری نسبت به نگاه او به چیستی مدیریت در شهرداری تهران میشود:
حناچی، خردادماه سال گذشته در بخشی از یک مصاحبه با روزنامه شرق، خود را از کاندیداهای تصدّی پست شهرداری تهران میخواند و میگوید:
«تهران کسانی را (برای شهرداری) میخواهد که این نگاه را قبول داشته باشند، کسانی که قائل به نظم و نگاه برنامهای نباشند و حوزههای تخصصی در شهر را نشناسند نمیتوانند برای این شهر کاری زیربنایی کنند. مثال واضح این موضوع دو پروژه پل طبیعت و برج میلاد هستند؛ پل طبیعت را که اجرای آن نتیجه پیگیریهای ما در نوسازی عباسآباد بود با برج میلاد مقایسه کنید. شاید یکصدم برج میلاد هزینه برده و بهرهوری بیشتری دارد و آسیب کمتری به طبیعت میزند و استقبال بیشتری ازسوی مردم و گردشگران از آن شد و بهتنهایی تبدیل به یکی از جاذبههای تهران شد. این پروژه کمترین عارضه را برای آن محدوده داشت، درحالیکه برای برج میلاد تپههای گیشا شخم زده شده است. این پل تمام احترام را به طبیعت گذاشته است و این تفاوت دو نگاه است که یکی دنبال پروژههای سنگین و پولخور و پرعارضه است که معلوم نیست بازگشت سرمایه داشته باشد و یکی دیگر نگاهی است که با معماری و ظرافتهای خلاقانه پروژههای کوچکتر و محدودتر تولید ثروت میکند. این روند و نگاه، آدمهای خودش را میخواهد.»
این فرد در صحبتهای خود همچنین در اشاره به کارنامه محمدباقر قالیباف در شهرداری تهران گفته است:
«سیستم باید متناسب شود و اگر آدمهای قبلی نگاه برنامهای داشتند که آن را اجرا میکردند، پس این افراد باید تغییر کنند و از داخل مجموعه افرادی که به حرکت برنامهای اعتقاد دارند جایگزین شوند. هر کسی که بیاید، نمیخواهم بگویم آواربرداری میکند، اما حداقل تا دو سال کار بسیار دارد!»[۱]
*حناچی با این صحبتها تکلیف همه کسانی که منتظر یک اقدام مشعشع از جانب مدیران اصلاحطلب در شهرداری و شورای شهر بودند را روشن کرد.
او عملاً اینطور گفته است که شهردار تهران بایستی طی ۲ سال آینده مشغول آواربرداری باشد!
۲ سالی که اگر بدسرپرستی شهرداری تهران طی یک و نیم سال گذشته را هم به آن بیافزاییم؛ یعنی تا پایان دوره شورای شهر پنجم تهران، عملاً اتفاق خاصی در عرصه مدیریت شهر تهران رخ نخواهد داد.
جالب آنکه پس از انتشار خبر انتصاب او بعنوان شهردار تهران، محمود صادقی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس در یک توییت نوشت: «انتخاب پیروز حناچی به عنوان شهردار تهران نویدبخش حاکمیت مدیریتی تخصصی، منضبط، قانونمند و شفاف در پایتخت است»...
غیر از این، صحبتهایی هم در محافل سیاسی پیرامون حناچی مطرح است. اینکه او گزینه خاتمی بوده است، اینکه او نسخههای آخوندی را برای تهران اجرا خواهد کرد و اینکه حناچی هم مثل ۳ شهردار قبلی تهران، کاری از پیش نخواهد برد و کنار خواهد رفت.
معالوصف اما این عملکرد شخص حناچی است که نشان خواهد داد تطابقی با این خبرها دارد یا نه!؟
عملکردی که با توجه به گفتههای فوقالذکر او، به نظر نمیرسد دورنمای روشنی داشته باشد.
***
اصرار کارگزارانیهای غمگین و بیپول بر ناشادی مردم!
فردی به نام «محمد سروشمحلاتی» که روزنامه سازندگی از او با عنوان «استاد» یاد کرده است طی اظهاراتی در منزل غلامحسین کرباسچی گفته است:
«ما در جامعه و فرهنگی رشد پیدا کردهایم که در آن میزان بسیار بالایی از مراسم و مناسک توأم با غصه و عزا و اشک وجود دارد. شاید از این جهت در میان ملل دیگر ردههای اول باشیم. در میان فرق و مذاهب اسلامی هم ما از این جهت مقدم هستیم. این نوع مراسمات با چنین طول و تفصیلی در عزاداریها در مذاهب دیگر اسلامی هم وجود ندارد.»
او سپس به بررسی برخی آیات و روایت در این زمینه میپردازد.
*سروشمحلاتی فردی است که برخی نشریات اصلاحطلب از او با عنوان آیتالله و برخی دیگران با عنوان حجتالاسلام نیز یاد کردهاند.
او که یکی از داوطلبان ردّ صلاحیتشده نامزدی در انتخابات مجلس خبرگان است؛ اظهاراتی دارد مثل اینکه «اعضای فعلی خبرگان، خبره نیستند» [۲]، «مشکل جمهوری اسلامی عقل است»! [۳] و «فتاوای حرمت قمهزنی سبب اوجگیری آن شده»...
سروشمحلاتی در مسئله شادمانی نیز همانطور که مشاهده میشود صحبتهای شاذ بسیاری دارد.
او زمانی در این رابطه گفته بود: «ما (مسلمانان) شاد نیستیم چون حسین(ع) را محور قرار دادهایم!»[۴]
همین فرد زمانی دیگر و در اظهارات ضد و نقیض پیرامون شادی گفته است: «تزریق شادی در جامعهای که دچار مشکل بیکاری، فقر، ازدواج و... است، خیانت به این جامعه و مخدر است و باید اجازه داد مردم درد را حس کنند و شادی برای آنها تنها یک مسکن است. شادی واقعی، از بین رفتن مشکلات معیشت مردم و اصلاح وضعیت فعلی است. در اینجا باید واقعیتهای تلخ را بهطور عریان مطرح کرد و جایی برای بحث شادی در چنین جامعهای وجود ندارد.»[۵]
اظهارات امثال سروشمحلاتی در باب شادمانی یا کسالت در جامعه ایرانی، اولا بر اساس برخی آمار غلط و محفلی است، ثانیاً بیتالغزل آنها کنایه به مناسک دینی و انقلابی است و ثالثا همانطور که دیده میشود؛ خواسته یا ناخواسته هدفی غایی مبنی بر القای ناشادی جامعه ایرانی و فقیر و دردزده بودن آن را دنبال میکند که در منتهای آن چیزی به نام «فتنه اقتصادی» قرار دارد.
بدیهیست که آماری مثل رکوردشکنی میزان فروش و مخاطب سینمای ایران، افزایش گسترده سفرهای خارجی و داخلی ایرانیان، گسترش مراکز تفریحی در ایران، قرار داشتن ایرانیان در رتبه پنجم امید به زندگی در جهان [۶] و غیره اگرچه به چشم سروشمحلاتی آمده اما به گوش او نرسیده است!
از طرفی اصرار روزنامه سازندگی (ارگان حزب کارگزاران) بر ناشاد بودن مردم ایران نیز محل تأملات جدی است.
پیش از این، «پروانه مافی»، فعال اصلاحطلب و از اعضای حزب کارگزاران طی یادداشتی در همین روزنامه بر ناشاد شدن و محرومیت مردم پس از تحریمهای اخیر آمریکا تأکید کرده بود...[۷]
***
کنایه سریعالقلم درباره اعدام رهبر رومانی!
«محمود سریعالقلم»، فردی که گفته میشود سمت مشاورت رئیسجمهور روحانی را بر عهده داشته است به تازگی طی یادداشتی که خبرگزاری ایسنا آنرا منتشر کرد به استراتژیهای آمریکا در قبال ایران پرداخت.
این فرد که از حامیان و تئوریپردازان اصلی برجام و مذاکره با آمریکا بوده است، در این یادداشت اینطور مینویسد که در مقابل استراتژیهای آمریکا اصولاً ۳ پارادیم حکومتی و سیاسی بیشتر نمیتواند وجود داشته باشد.
سریعالقلم در این باره میگوید:
«در متون تخصصی سیاست خارجی، آمریکاییها سه نوع نتیجه برای آنهایی که در مقابلشان قرار می گیرند را تعریف کردهاند که در قالب رومانی، شوروی و چین بحث می شود»
او در ادامه به سرنوشت رومانی، چین و شوروی و تجربیات آنها در مقابله با آمریکا میپردازد و دائماً بصورت صریح و تلویحی، رومانی را با ایران اسلامی «اینهمانی» میکند.
سریعالقلم حتی در جایی از این یادداشت مطوّل مینویسد:
«هرچند ایران از منظر سطح قدرت در مقام چین یا شوروی نیست (یعنی ایران همان رومانی است) ولی بازی گری، پیچیده و انعطافپذیر است.»
و اما بخش جالبتر یادداشت سریعالقلم و اینهمانی او بین ایران و رومانی را باید در جایی خواند که وی با تأکید چند باره بر عمر تقریبا یکسان حکومت رومانی با عمر فعلی نظام جمهوری اسلامی (۴۲ و ۴۰ سال) مینویسد:
«ظهور گورباچف در شوروی در سال ۱۹۸۵ و سخنان نوین او، ناخودآگاه مردم رومانی را به آگاهی تبدیل کرد. حزب کمونیست رومانی، ۴۲ سال بر آن کشور حکم راند و نتایج گسترده این حکمرانی، ناکارآمدی و فساد گسترده بود. در جولای ۱۹۸۹، یک کشیش در شهر Timisoara که ساکنان آن اقلیت مجاری بودند، طی یک سخنرانی که با سرعت به گوش همه رومانیائی ها رسید، پرده از جزئیات فساد و نا کارآمدی در کشور برداشت. این کشیش مجاری Laszlo Tokes، بلافاصله به یک روستا تبعید شد ولی موج تظاهرات، اعتصابات و اعتراضات، کل رومانی را در برگرفت. در مدت شش ماه، بحران رومانی به آنجا رسید که چائوشسکو، رئیس حزب کمونیست رومانی در حین فرار دستگیر شد و بلافاصله محاکمه و پس از سه روز در روز کریسمس در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ اعدام شد.»[۸]
*ما قضاوت درباره اظهارات سریعالقلم و اینهمانی او میان سرنوشت رومانی کمونیستی و ایران اسلامی را به مخاطبان محترم وامیگذاریم.
پر واضح آنکه گزارههای مورد تأکید سریعالقلم مبنی بر وجود فساد و ناکارآمدی در حکومت کمونیستی رومانی، همان گزارههایی هستند که چهرههای اصلاحطلب، این روزها درباره نظام جمهوری اسلامی ایران از آن یاد میکنند!
گزارههای غلطی که طرح آنها ناشی از عمد یا سهو در عدم بیان مثبتات اقتصادی کشور، عدم فهم کامل پیرامون مسئله فساد و ممکنالوقوع بودن آن حتی در حکومت امام معصوم و البته پروژه «سیاهنمایی» از اوضاع کشور است...
چپها هرگز درباره این حقایق تاریخی و فلسفی با مردم ایران صحبت نمیکنند که اگر حکومت ایران فاسد و ناکارآمد بود، تنها یکی از بحرانهای سیاسی یا اقتصادی ۴۰ سال گذشته برای ساقط کردن آن کافی به نظر میرسید و از طرفی یک حکومت فاسد و ناکارآمد هرگز توانایی گسترش هژمونی خود از دریای فارس تا سواحل مدیترانه را ندارد و نمیتواند از متحدان خود در این بازه و حتی بازههای فراتر بصورت مستقیم حمایت سیاسی و نظامی و اقتصادی داشته باشد.
***