به گزارش مشرق؛ عبدالله شهبازی پژوهشگر حوزه تاریخ درباره حادثه تروریستی چابهار در کانال شخصی خود نوشت:
پنجشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۷/ ۶ دسامبر ۲۰۱۸ در عملیاتی ظاهراً انتحاری در بندر چابهار تعدادی از کارکنان نیروی انتظامی شهید و مجروح شدند.
سردار رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران، در سخنانی کلی «گروهکهای تروریست» را متهم کرد که «عمدتاً با سرویسهای امنیتی بیگانه مانند کشور عربستان مرتبط هستند و همواره سعی دارند ناامنیهایی را در مناطق مرزی ما ایجاد کنند.» ولی آقای ظریف، وزیر امور خارجه، در واکنشی بسیار سریع، دولتی معین را متهم کرد. او در توئیت خود، که در رسانههای خارجی انعکاس گسترده یافت، تلویحاً مسئولیت عملیات چابهار را متوجه امارات کرد و نوشت: «دستگاههای اطلاعاتی ما در سال ۲۰۱۰ تندروهایی را که از امارات متحده عربی میآمدند شناسایی و بازداشت کردند. قول میدهم که ایران تروریستها و اربابانشان را تسلیم عدالت کند.» این موضعگیری از سوی وزیر امور خارجه یک دولت باید مستند به «اطلاع» باشد نه ظن و تحلیل. گمان نمیکنم، حداقل در زمان انتشار توئیت فوق، چنین اطلاع دقیقی موجود بوده است. رفتار فوق، با توجه به عرف وزارت خارجه و رویه شخصی آقای ظریف، عجیب است.
بیشتر بخوانید:
ماجرای چابهار؛ کلوخ انداز را پاداش سنگ است
در توئیت آقای ظریف این پیام مستتر بود که گویا در چابهار، با سرمایهگذاری «هندیها»، دوبی دیگری در حال طلوع است که رشک امارات را برانگیخته و عملیات تروریستی فوق را سبب شده. این پیام منجر به تحلیلهایی شد که به سرعت رواج یافت بگونهای که گویا «چابهار بندری است که از تحریمهای ترامپ معاف شده و هدف از حمله ایجاد ناامنی در این نقطه است» و تا آنجا پیش رفت که نوشتند: «انگلیسیها در طول چند سال گذشته تلاشهای بسیاری کردند تا مانع از حضور هندیها در چابهار و سرمایهگذاری در آن در راستای توسعه و ایجاد یک لنگرگاه امن برای صادرات محصولات هندی به کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز، افغانستان و حتی ترکیه گردند، اما شرایط بر اساس خواستههای جاسوسان انگلیسی پیش نرفت و آنها حالا سعی میکنند تا با انجام عملیاتهای تروریستی با کمک کردن به گروه های تکفیری که از دلارهای سعودی و اماراتی تغذیه میکنند این بندر را ناامن کرده و به زبان دیگر هندیها را از آنجا فراری دهند.»
با توجه به رویکردهای فوق، توضیحات زیر را ضرور میدانم:
۱- اقدام دولت ترامپ در معاف کردن بندر چابهار از تحریمها با این هدف است که در کار کمپانیهای ذینفع در پروژه چابهار خلل ایجاد نشود. این معافیت کمترین گشایشی در تحریمها علیه ایران پدید نمیآورد، که مغایر با روح و اهداف تحریمهای ترامپ علیه ایران است، و برخلاف تبلیغات عجیبی که پس از عملیات تروریستی ۱۵ آذر رواج یافته، به ایجاد مرکز تجاری معاف از تحریم و شکوفا برای ایران نمیانجامد. دکتر مجید شاکری در یادداشت خود در این زمینه توضیح کافی داده و چنین نتیجه گرفتهاند:
«درواقع مجموعهای از تأمین حداکثری منافع هند و افغانستان در کنار تلاش حداکثری بر ممانعت از بهره بردن ایران از منافع بندر اقیانوسی موجود در خاک خودش در تاروپود این پیشمعافیت موجود است که هرگز به درستی مورد توجه رسانههای ایرانی قرار نگرفته است.» (کانال اقتصاد سیاسی، ۱۵ آذر ۱۳۹۷)
۲- اتفاقاً معافیت کمپانیهای سرمایهگذار در چابهار از تحریم ترامپ باید حساسیت ما را برانگیزاند، ما را به اهداف پیچیده آن مظنون کند و این پرسش را پدید آورد که در چابهار کدام کانون قدرتمند حضور دارد که میتواند اینگونه بر سیاست دولت آمریکا تأثیر گذارد؟
در پروژه چابهار با نارندرا مودی، نخستوزیر هند، سروکار داریم که در ۲ خرداد ۱۳۹۵/ ۲۲ مه ۲۰۱۶ به ایران آمد و قرارداد ۴٫۵ میلیارد دلاری احداث لوله دریایی انتقال گاز ایران از چابهار به عمان- گجرات (غرب هند) را منعقد کرد. بدینسان، طرح پیشین برای انتقال لوله گاز به هند از طریق پاکستان منتفی و به جای آن عمان بهرهمند شد.
جایگاه عمان، به تبع سنتی که از دوران استعماری پدید آمده، بعنوان نماینده بریتانیا در منطقه، حداقل برای مقامات دیپلماتیک ایران، روشن است. بنابراین، نباید تصور کرد که بریتانیا از پروژه چابهار ناراضی است و برای عقیم کردن آن کارشکنی میکند.
نارندرا مودی، نخستوزیر هند ناشناخته نیست. مودی نماینده ناسیونالیسم افراطی، و به شدت ضد اسلامی، هندو است که در کارنامهاش عضویت در جریان فاشیستی «راستریا سوآیَم سِیواک سَنگ» (آر. اس. اس.) ثبت شده. این سازمان شبهنظامی هندو در سال ۱۹۲۵ با الهام از جنبشهای نژادپرستانه غربی ایجاد شد، در دوران جنگ جهانی دوم ستایشگر هیتلر و موسولینی بود و سپس ستایشگر صهیونیسم و دولت نوپدید اسرائیل. این همان سازمانی است که یکی از اعضای آن مهاتما گاندی را، به دلیل سلوک دوستانه او با مسلمانان، به قتل رسانید (۳۰ ژانویه ۱۹۴۸) و در دوران پسین آشوبهای متعدد ضد مسلمانان را، مانند ماجرای مسجد بابری (۱۹۹۲) و کشتار فجیع بیش از هزار مسلمان در ایالت گجرات (۲۰۰۲)، پدید آورد. در زمان کشتار گجرات، نارندرا مودی «سَر وزیر» ایالت فوق و حامی عاملان این فاجعه بود.
نقش زرسالاران نامدار هندی، بویژه خاندانهای تاتا و هندوجا، در برکشیدن مودی پنهان نیست و آنگونه که صاحبنظران هندی میگویند به دلیل حمایت راتان تاتا بود که مودی به رهبری حزب بهاراتیا جاناتا برکشیده شد. اینک نیز نه دولت هند بلکه همین کانونهای فراملیتی هستند که پروژه چابهار را به دست دارند.
این همان کانون جهانوطن بسیار قدرتمندی است، که در پیوند با سایر شرکای خود، بویژه «یهودیان بغدادی» مستقر در هنگ کنگ چین، که شخصیتهای امروزین آن پلوتوکراتهای قدرتمندی چون سر مایکل کدوری هستند، ۱۵۳ سال پیش بانک هنگ کنگ- شانگهای HSBC را بنا نهاد که امروزه بعنوان بزرگترین بانک خصوصی جهان شناخته میشود. در تحقیقات خود نشان دادهام که بانک شاهنشاهی (بانک شاهی انگلیس)، که از زمان ناصرالدین شاه کار خود را در ایران آغاز کرد و در ایجاد بحران مالی سالهای پس از جنگ اول جهانی و برکشیدن رضا خان به قدرت و استقرار سلطنت پهلوی نقشی بزرگ ایفا کرد، شعبهای از HSBC بود که بعدها رسماً در آن ادغام شد.
با توجه به کارنامه به شدت مافیایی این کانون، و پیشینه دیرین حضور و نفوذ آن در ایران، محقیم در عملیات تروریستی چابهار بیش از همه به ایشان مظنون شویم و ماجرای فوق را «پروپاگاندایی خونین» بدانیم که برای رفع سوءظن از نحوه رابطه آنان با ترامپ طراحی شده با هدف فروبردن بیشتر ایران در دامی که برایش گسترانیدهاند. سادهاندیشیهای رایج، و در پیامد آن وابستگی بیشتر به این کانون، برای ایران فاجعهبار است.